پرسش:
چرا خواست خدا درباره ايمان مردم به دين و آيين اسلام تحقق نيافته و معاندان و مخالفان با آن به مخالفت برخاسته اند، در صورتي كه مي دانيم خدا اراده فرموده مردم، به اسلام و دستورهاي آن ايمان بياورند و ايمان آوردن آنان نيز شرطي از قبيل شايستگي لازم ندارد، زيرا شايستگي و لياقت عطيه الهي است؟
پاسخ:
با سلام و ادب سلامتي.
از ارتباط جنابعالی با سایت طلبه پاسخگو سپاسگزاریم
ياد آور مي شويم كه لازم است به نكاتي توجه كنيم تا مطلب بهتر روشن شود: اگر مقصود از خواست خداوند درباره ايمان مردم و تحقق حاكميت دين و ايمان در كره زمين باشد، موضوعي است كه در آياتي وعده داده شده است: "هو الّذي أرسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدّين كله و لو كره المشركون". اين وعده تنها غلبه فرهنگي و منطقي دين نيست كه ممكن است تحقق يافته باشد، بلكه غلبه به مفهوم تحقق حكومت جهاني دين است كه در عصر ظهور امام زمان تحقق پيدا خواهد كرد.
اگر مقصود خواست خدا درباره ايمان مردم به دين باشد، بايد گفت اوّلاً خواست و اراده خدا درباره ايمان مردمان اين نيست كه آن ها را با اجبار مؤمن سازد، بلكه با دادن عقل و فرستادن پيامبر راه را براي آنان روشن كرده و از آن ها خواسته است با آزادي و اختيار، ايمان را برگزينند تا به سعادت برسند، چنان كه در كتابش تصريح فرمود: "و هديناه النجدين؛ راه خير و شر را به انسان نشان داديم".(1) و در جاي ديگر فرمود: "إنّا هديناه السبيل إما شاكراً و إمّا كفوراً؛(2) ما راه را به او (انسان) نشان داديم: يا شكر گزار است و يا كفران كننده".
پيداست كه اين هدايت، ارائه طريق است، نه ايصال به مطلوب و مراد از آن راهي است كه انسان را به مطلوب و هدف واقعي مي رساند و اين انسان است كه در مسير حركت، راه سعادت را پيموده و شاكر ميشود يا بيراهه را برگزيده و كفران مي كند. نتيجه كفران، عذاب الهي است كه در آيه بعد به آن پرداخته و نتيجه شكر گزاري و انتخاب راهِ حق، رسيدن به نعمت هاي بهشتي مي باشد كه طي آياتي آن را بيان فرموده است. ايمان اجباري اوّلاً ممكن نيست چون بستگي به عقيده و نيّت دارد و آن هم يك امر قلبي و باطني است. با زور نمي شود كسي را به اصولي مؤمن ساخت. اگر ارعاب و تهديد باشد، انسان منافقانه اظهار ايمان خواهد كرد ولي در باطن به كفر ادامه خواهد داد. اگر با تطميع باشد، تا وقتي كه از راه دين معاش را تأمين كند، به اعتقاد سطحي و اَعمال قشري ادامه خواهد داد. به مجرد اين كه دين كارآيي خود را در زندگي از دست بدهد، به حال اوليه بر مي گردد، مثل بني اميه.