پرسش:
خدواند سبحان در سوره بقره درآفرينش انسان در صحبت با فرشتگان قبل از خلقت انسان مي فرمايد :مي خواهم خليفه اي بر روي زمين خلق نمايم و... از اول خداوند اراده كرده بوده است كه براي خود خليفه اي در روي زمين خلق نمايد . چه حضرت آدم وحوا از درخت ممنوعه تناول مي كردند يا خير .
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان
آري ، از اول بنا بود آدم در زمين ساکن شود . ساکن شدن او در بهشت برزخي، موقتي بود تا با شيطان مقابل شود و خداوند عملا دشمني شيطان را به او بنماياند . خداوند آدم را آفريده بود تا در زندگي زميني و در بلاها و ابتلاها ساخته شود و صلاحيت رسيدن به مقام قرب حق را کسب کند .
امتحان در عالم ماده ممکن است، نه در بهشت جاويد يا بهشت برزخي، پس چون آدم براي کسب صلاحيت خلق شده بود ، بايد به زمين مي آمد . آنچه پيش آمد و به فرود آمدن آدم منتهي شد ، همه اش مقدماتي بود که خدا تقدير کرده بود.
خلافت از ريشه خلف گرفته شده و اين واژه به معناي پشت سر است .خلافت هم در اصل به معناي «نشستن چيزي در جاي چيز ديگر» است.معناي خلافت در محسوسات و امور مادي روشن است . جانشيني در امور محسوس، مستلزم وحدت مكاني و زماني است؛ مانند جانشيني شب و روز از يكديگر كه خدا در اين آيه ميفرمايد: «وَ هُوَ الَّذي جَعَلَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَه»(1). اما وقتي لفظ خلافت در غير محسوسات به كار ميرود، ديگر، محدوديتهاي زماني و مكاني در آن لحاظ نميشود ؛ همان طور كه مثلا صفت «اعلي» كه در مورد خدا به كار ميرود ،به اين معنا نيست كه خداوند از همه موجودات در مكان بالاتري قرار گرفته، بلكه منظور علوّ حقيقي و معنوي خدا بر مخلوقات است. در خلافت خداوند هم منظور خلافت در امور حقيقي و معنوي است ،نه خلافت مادي و محسوس؛ زيرا در مورد خدا نميتوان گفت زماني مقامي داشته و بعد آن را به ديگري واگذار كرده است يا در مكاني مثل زمين مقامي داشته ، سپس آن را به ديگري واگذار كرده است. بنابراين خلافت يك نوع رابطهي تكويني ويژه بين خدا و برخي مخلوقاتش است.
اما درباره اينكه مصاديق خلفا چه كساني هستند، از اين آيه ميتوان استفاده كرد خلافت منحصر در حضرت آدم و يا شامل همه بني آدم نيست.
اما عدم انحصار خلافت در حضرت آدم را ميتوان از جملهي«اتجعل فيها ...» كه فرشتگان گفتند و از پاسخ خدا به ايشان بهره برد. زيرا فساد و افساد در مورد حضرت آدم مطرح نبود. اگر خلافت منحصر در وي بود ،جا داشت كه پاسخ داده شود: آدم افساد و خونريزي نميكند.
اما اينكه همه انسان ها اين مقام را دارا نيستند، از اينجا ميتوان استفاده كرد مقامي كه فرشتگان لايق احراز آن نبودند، چگونه افرادي مانند شمر و شيمون پرز و يزيد و بوش لايق آن باشند؟!
اما درباره اينكه چه كساني لياقت اين مقام خلافت را دارند، بايد بگوييم چون خليفه الهي بايد كارهاي خدايي كند، بايد در آنچه مربوط به حوزه خلافت اوست ،علم داشته باشد؛ يعني بايد خدا و صفات الهي را بشناسد و همچنين مخلوقات الهي را بشناسد تا بداند كه وظيفهاش را نسبت به آنان چگونه بايد انجام دهد. چه بسا مراد از علم به اسمائي كه در آيات بعدي به آن اشاره شده و ملاك خلافت قرار گرفته، هم علم به اسما و صفات خدا و هم علم به مخلوقات باشد.
هم چنين بايد خليفه و جانشين حقيقي صفات و ويژگي هاي مستخلف عنه (کسي که از طرف او جانشين شده) داشته باشد ، در غير اين صورت خليفه و جانشين حقيقي نخواهد بود. بنابراين کسي که صفات و ويژگي هاي خداوند را در مرتبه نازل تر (مخلوق) داشته باشد ، يعني همانند خدا عالم ، قادر ، رحيم ، غفور ، حکيم و... باشد ، مي تواند جانشين او باشد.
از برخي روايات هم، استفاده ميشود كه خلفا، حجج الهي بر خلق هستند؛ بنابراين ميتوان گفت مصداق بارز خلفا انبيا و ائمه معصومين (عليهم السلام) هستند.(2)
1- سوره فرقان، آيه 62
2- براي مطالعه تفصيلي رجوع كنيد به كتاب معارف قرآن، نوشته آيت الله مصباح يزدي، بخش انسان شناسي، صفحه 359