پرسش:
سوره مائده آيه 5 فرموده :اَليَومَ اُحِلَّ لَکُمُ الطَّيِبّا تُ وَ طَعامُ الَّذينَ اوُ توُا الکِتابَ حِلٌّ لَکُم وَ طَعا مُکُم حِلٌّ لَهُم...... که طعام اهل کتاب بر يکديگر حلال است. وقتي طعام آن ها به هم حلال مي باشد،بقيه چيزها هم حلال خواهد بود.در صورتي که صدها سال است که مي گويند که ارمني و يهودي و.... نجس است. خلاف قرآن.در مورد نجس بودن سگ هم اگر آيه اي در قرآن مي باشد ، بفرمائيد.
پاسخ:
با سلام و ادب خدمت شما کاربر عزیز
حلال و حرام يک مطلب است و پاک و نجس بودن، مطلب ديگر . با هم ربطي ندارند. اين گونه نيست که هر چيز نجسي حرام هم باشد . بله تا نجس است، حرام است ،ولي چه بسا نجاست آن عارضي بوده و قابل تطهير و پاک شدن باشد، مثلا يک عدد سيب يا مقداري گندم نجس شده .تا نجس است، خوردن آن حرام مي باشد اما مي توان سيب يا گندم ها را آب کشيد و پاک کرد و خورد.
اگر غذايي ملک و در دست يک نفر از اهل کتاب است، ولي دست آن فرد خيس نبوده و غذا هم در ظرف است و بين دست او و غذا، رطوبت رد و بدل نشده،با فرض نجس بودن کافر غذا نجس نيست. حالا اگر غذا را حلال بدانيم و به مسلمانان اجازه دهيم با آب کشيدن آن را بخورد، آيا منافات دارد؟
بنابراين حلال دانستن طعام اهل کتاب ، ملازم اين نيست که اهل کتاب حتما پاک باشند، بلکه معنايش اين است که طعام به شرط اين که نجس نشده يا اگر نجس شده، قابل پاک شدن باشد، بعد از تطهير، پاک و حلال است.
البته در اين که منظور از طعام در آيه چيست و آيا اهل کتاب، نجس ظاهري هستند ؟ اختلاف است. شيعه بنا بر روايات منظور از طعام را حبوبات مي دانند . جمعي از عالمان شيعه و بسياري از فقها و مراجع معاصر نيز اهل کتاب را نجس نمي دانند . بايد به کتب فقهي مراجعه کنيد.
اما حکم نجس العين بودن سگ در قرآن نيامده، بلکه در روايات پيامبر و امامان وارد شده ، مانند برخي از احكام ديگر كه در روايات و سنت پيامبر يا امامان معصوم بيان شده است.
در روايات در مورد سگ آمده:رجس نجس(1)؛ پليد و ناپاک است.
قلت: اليس هو سبع؟قال الصادق: لا والله انه نجس، لا والله انه نجس.(2)
راوي گويد از امام صادق پرسيدم: مگر درنده اي (مثل درندگان ديگر ) نيست؟ امام دو بار فرمود: نه به خدا، نجس است.
البته نجس بودن سگ در ارتباطات جسماني به معناي اين نيست که سگ هيچ فايده اي ندارد و نگهداري آن براي نگهباني از خانه يا گله يا تعليم و استفاده از او در شکار ممنوع است.
1. وسايل الشيعه،ج2،ص1014.
2. همان،ص1016.