پرسش:
اسلامى كه اين همه به نيكى به كفار دعوت مى كند، چرا در مورد قصاص كافر در مقابل مسلمان اجازة چنين كارى را نمى دهد؟ آيا اين ظلم نيست؟ آيا با وجود اين قوانين، من حقّ ندارم ايمانم نسبت به دين كم شود؟ اگر اسلام مى گفت در مورد قصاص ، تساوى دين ملاك نيست، آن گاه شايسته بود.
پاسخ :
با سلام خدمت شما بازدید کننده عزیز
در ظاهر قرآن چنين حكمى نيآمده است، ولى در آيات فراوانى از كفار مذمّت شده يا در برخى مواضع جنگ با آنان را وظيفه شمرده و كفر و بى ايمانى را سخت مردود دانسته و آنان را بر باطل و داراى عقايد منحرف دانسته است. نيز آمدن پيامبر و دستورهاى اسلام را مساوى با حقّ و عدل و با ارزش شمرده است.
در آيه 157 سورة اعراف آمده است:
«رحمت من همه چيز را در بر مى گيرد. آن را براى كسانى كه پرهيزگارى مى كنند و زكات مى دهند و به آيات ما ايمان مى آورند، مقرّر خواهم داشت. آنان كه از اين پيامبر أمّى كه نامش را در تورات و انجيل خود نوشته مى يابند، پيروى مى كنند؛ آن كه به نيكى فرمانشان مى دهد و از ناشايست بازشان مى دارد و چيزهاى پاكيزه را بر آن ها حلال مى كند و چيز هاى ناپاك را حرام و بار گرانشان را از دوششان بر مى دارد و بند و زنجيرشان را مى گشايد. پس كسانى كه به او ايمان آوردند و او را يارى كردند و از دستور قرآن پيروى كردند، رستگارانند».
در آية بعد مى فرمايد:
«پس ايمان آوريد به خدا و رسولش كه پيامبر درس نخوانده اى است كه به خدا و كلمات خدا ايمان دارد و از او پيروى كنيد تا هدايت شويد».
بنابراين قرآن كه وحى الهى است ، تمام ارزش ها را در اسلام و پيروى از پيامبر اسلام مى داند و اين مطلب را اصل اساسى در زندگى اعتقادى و فردى و اجتماعى بشر مى دان. در اين راستا به گونه هاى مختلف سعى در هدايت و راهنمايى پيروان مكاتب ديگر دارد و اگر پافشارى و لجاجت كردند، براى آنان ارزش آنچنانى قائل نيست، همانند اعضاى بدن انسان، مثلاً اگر دست انسان صداقت و امانتدار بود، براى آن ارزش پانصد دينار طلا قائل است و اگر همان دست دزدى كرد و خيانتكار بود، براى آن نه تنها ارزشى قائل نيست، بلكه با شرايطى دستور مى دهد آن را قطع كنند. اين كه اسلام براى پيروان خود ارزش بيشترى قائل شده، ولى براى پيروان اديان ديگر آن چنان ارزشى قائل نشده، بخشى از مسئله به همين بر مى گردد كه عرض شد و بخشى هم جنبة مجازات دارد؛ يعنى مى خواهد آنان و خانواده ها و فرزندان آنان كه در جامعة اسلامى زندگى ميكنند، كم كم تحت تأثير اين گونه ضربه ها واقع شوند، شايد دست از كفر و لجاجت بردارند. نيز تهديدى براى مسلمانان ضعيف الايمان است كه دست از اسلام نكشند.
اسلام دستور مى دهد براى هدايت كفار و تأليف قلوب، بخشى از زكات به آنان پرداخت شود. اسلام دين منطق و استدلال و گفتگو است و هيچگاه حاضر نيست. جنگ و خونريزى ايجاد شود و چون براى انسان ها ارزش قائل است، پيامبر با تمام رنج ها و سختى ها مى ساخت تا آنان را به سوى نور دعوت كند، ولى عيّاشان و هواپرستان و آنان كه دنبال شهوات دنيا و در پى اشاعة مفاسد و تجاوز به حدّ ديگران هستند، مانع مى شوند. در اين صورت پيامبر و مسلمانان چاره اى جز دفاع ندارند و به زور متوسل مى شوند. مشاهده مى كنيد بعد از وفات رسول خدا حدود چهل حافظ و معلم قرآن را يك جا كشتند.
تمامى احكام و دستورهاى ا سلام از قبيل جنگ ها و حدود و مجازات ها بر اساس مصالحى است كه هر كدام به جاى خود مناسب و نيكو است. ما نبايد بدون اين كه در آن موقعيت ها قرار گيريم، قضاوت كنيم و دلسوزى هاى بيجا نماييم.
در زمان حاضر كه رئيس جمهور امريكا و نخست وزير اسرائيل كه سركرده هاى كفر و جنايت هستند و مردم بيچاره و مظلوم فلسطين را قتل عام مى كنند و خانه ها را بر سر آنان خراب مى كنند و دنياى غرب و شرق آن ها را مشاهده مى كنند، ولى هيچ گونه اقدامى نمى كنند، با اين وضع چگونه مى توان براى آنان دلسوزى كرد و به عنوان دفاع از آنان به اشكال تراشى نسبت به احكام به حقّ الهى پرداخت ؟!
مگر اسلام چه مى گويد؟ مگر مسلمانان چه گناهى دارند كه از قديم تا كنون بايد مظلوم باشند؟ اگر ما و شما نيز در آن واقعه هاى دلخراش و سهمگين حضور مى داشتيم و جنايت ها را از نزديك مى ديديم، ديدگاهمان نسبت به آنان گونه اى ديگر مى شد.