پرسش:
سلام و خسته نباشید
این موقعیت های پیامبر بوده که ایجاب می کرده طبق آن آیات قرآن نازل شود یا این که این قرآن پیش از این موقعیت ها بدین شکل خلق شده بوده؟خواهش میکنم ، جواب من رو زود بدید.
پاسخ:
با سلام و عرض احترام و آرزوی توفیقات الهی برای شما
در جواب سوال شما باید عرض کنم قرآن دارای دو مرحله یا دو مقام است:
مقام اوّل ـمقام ملکوتی و در لوح محفوظ و عند الله، در این مقام قرآن حقیقت واحد و بسیطی است که از جزء و فصل و سوره و آیه و عربیت و... در آن خبری نیست(1). قرآن در آن مقام از دسترس همه، جز «مطهّران» به دور است و جز برگزیدگان الهی اعمّ از ملائکه، رسول خدا و اهل بیت مطهّر آن حضرت را دسترسی به آن حقیقت واحد، مقدور نمیباشد و از درک آن عاجزند.
خود قرآن دربارة این مقام میفرماید:
«کتاب اُحکمت آیاته ثمّ فُصلت من لدن حکیم خبیر»(2).
«وانّه فی اُمّ الکتاب لدینا لعلیّ حکیمْ»(3).
«انّه لقرآن کریم فی کتاب مکنون لا یمسُّه إلاّ المطهَّرون»(4).
مقام دوم ـ مقام تنزیل و مُلکی قرآن که به پیامبر القا میشود و آن حضرت آن را به ما ابلاغ میکند و ما آن را تلاوت میکنیم و تعقل مینماییم و برنامة عمل میسازیم.
آیات زیر ناظر به این مرتبه قرآن است:
«ثمّ فُصّلت من لدن حکیم خبیر»(5).
«انّا جعلنا قرآن عربیّاً لعلّکم تعقلون»(6).
و اما درک قرآن در مقام عنداللهی و تلّقی قرآنِ نازل از ملک وحی، در اختیار هیچ انسانی و تابع هیچ اتفاق و حادثهای نیست.
انسانها با مجاهده و تهذیب نفس حداکثر میتوانند «طاهر» شوند ولی قرآن را در مقام عنداللهی «مطهّر»ها درک میکنند و «مطهَّر» اسم مفعول است، یعنی «پاک شدهها»، «برگزیدهها» «اختصاص یافتهها»، «انتخاب شدهها» و در «مطهّر» فاعل خداوند است یعنی خداوند از بین «طاهرها» که خود را پاک کردهاند و مجاهده نمودهاند، برترینها را بر میگزیند و به «پاکی مخصوص» نایل میگرداند و بر حقیقت قرآن شاهد میسازد و آنان به ارادة الهی به درک قرآن در مقام عند اللهی نایل میگردند.
و اما تلقّی قرآن نازل از مَلَک وحی نیز فقط نصیب همین برگزیدهها میشود و خداوند خودش و فقط خودش میداند چه کسی شایستة تلقی وحی است ومی تواند ظرف نزول وحی باشد و آن را دریافت کرده و به مردم ابلاغ کند:
«الله أعلم حیث یجعل رسالته(7)؛ خداوند میداند که رسالتش را در کجا قرار دهد».
و اما این که قرآن به زبان عربی است و جزء جزء و سوره سوره و آیه آیه است، فقط به ارادة خداوند است و جز خدا، حتّى پیامبر را در آن هیچ دخل و نفوذی نیست. اینکه قرآن عند الله که در آن مقام، حقیقت واحد و یگانه و برتر از فهم و عقل انسان عادی است، چگونه تفصیل داده شود و چند جزء گردد و چند سوره شود و چند آیه باشد و چه وقت نازل شود و...، جز خدا هیچ کس نمیداند و نفوذی ندارد. این خود حق تعالی است که به علم خود آن را به صورت جزءها و سورهها و آیات قرار داده و بعضی آیات را در پس وقایع خاص نازل کرده و بعض دیگر را بدون سابقة اتفاقی نازل نموده است.
و اما وقایع گوناگونی که در پس آن آیاتی نازل شده و در زبان علمای قرآن پژوه سبب نزول یا شأن نزول نام گرفته، علت نازل شدن قرآن نبودهاند.
قرآن در مقام تنزیل، به علم الهی تفصیل یافته و حق تعالی اراده کرده بعضی آیات ـ که غالباً آیات احکام اجتماعی هستند ـ در پس وقایع متناسب نازل گردد. آن واقعه علت نزول آیه نبوده تا به فرض اگر اتفاق نمیافتاد، ما الآن آن آیه را نمیدانستیم. صورت نازلة قرآن در علم الهی است و حق تعالى اراده کرده که این حکم را در پس آن واقعه بگوید؛ نه این که آن واقعه سبب نزول این آیه شده باشد.
خداوند قبل از نزول میداند که تفصیل و شرح و بسط قرآن و صورت نازله آن چگونه است و چند سوره و چند آیه میباشد و کدامین آیات را در پس کدامین وقایع نازل خواهد کرد و کدامین آیات را بدون مقدمه به قلب پیامبر القا خواهد نمود. این برنامه، مشخص و معین و معلوم بوده و حوادث، آن را رقم نزده و در آن دخالت اصولی نداشته است. به آیات زیر توجه کنید:
«نزل به الروح الأمین(8)؛ روح الامین آن را فرو آورد».
«نزّلنا علی عبدنا(9)؛ ما آن را بر بنده خودمان فرو فرستادیم».
«وقرآناً فرقناه لتقرأه على الناس على مکث(10)؛ و قرآن را تکه تکه کردیم تا به تدریج بر مردم بخوانی».
پس این آیات را خداوند مقدّر فرموده و نزول آنها را در پس حوادث قرار داده است .الفاظ قرآن همه وحی و معجزه و صادر از جانب خداوند است؛ نه پیامبر و نه هیچ حادثهای در تعیین آنها مدخلیت نداشته است.
نکته مهم دیگر این که غالب آیات قرآن بدون شأن نزول بوده که در پی حادثه و اتفاق خاصی نازل شده باشد ، بلکه خداوند مدخلیت حادثه ای آن ایات را به قلب پیامبر القا کرده است و رسول هم به مردم ابلاغ فرموده است.
و نکته مهم دیگر این که در دوران عمر شریف پیامبر اتفاقهای فراوانی افتاد و حکم آنها در ابتدا روشن نبود و حتى پیامبر مدتی از خداوند روشن شدن حکم آنها را طلب میکرد(11) ولی در پی آنها آیتی نازل نشد؛ یا حضرت جبرئیل نازل میشد و حکم را بیان میکرد ولی وحی آن، قرآن نبود. وحی نازل به رسول خدا فقط اختصاص به قرآن نداشت بلکه اعم از قرآن بود و به احکام آن وحی غیر قرآن بود که رسول خدا وظیفة تبیین کتاب را عهدهدار گشت و تبیین کتاب هم از جانب خداوند به پیامبر القا میشد و آن حضرت ابلاغ میکرد ،اما وحی قرآنی نبود. همچنان که تفصیل احکام را خداوند به پیامبرش وحی کرد و ایشان به مردم تعلیم داد.
بنابراین تفصیل قرآن قبل از نزول در علم الهی معین بوده و تعداد سورهها و آیات و زمان نزول آنها روشن بوده و طبق کتاب علم الهی نازل شده وهیچ واقعهای سببیت واقعی برای نزول قرآن یا جزئی از آن ندارد و همچنان که پیامبر هیچ دخالتی در آن نداشته و با توجه به این مطلب روشن میشود که اگر پیامبر سالهای فراوان دیگر هم عمر میفرمود و اتفاقهای فراوان دیگری هم حادث میگشت، بر آیات قرآن اضافه نمیشد. بلکه تفسیر قرآن و بیانات نبوی فراوانتر میگشت و آن هم از نظر ما شیعیان با وفات پیامبر منقطع نشد، زیرا آن حضرت همه علم خداداد خود را به امر الهی به وصیّ و اوصیای خود منتقل فرمود و آن بزرگواران در مدت امامت خویش به تبیین قرآن و تعلیم کتاب پرداختند و ایشان نقش پیامبر را ایفا می کردند.
پینوشتها:
1ـ المیزان، ج 18، ص
2ـ کتابی که آیات آن درهم تنیده و مندمج و دارای استحکام یگانه بود سپس از جانب خدای حکیم آگاه تفصیل و شرح و بسط یافت. (هود (11)، آیه 1).
2ـ و او در ام الکتاب در نزد ما بلند مرتبه و دارای بنیان واحد است. (زخرف (43) آیه 4).
4ـ سورة واقعه (56) آیه 77 ـ 79 (و این قرآن با کرامت در کتاب مکنون از دسترس غیر پاک شدگان به دور است).
5ـ هود (11)، آیه 11.
6ـ آن قرآن را از مرتبه لوح محفوظ و از مرتبه برتر از عقل و درک انسانهای عادی، نازل کردیم و لباس عربیت بر آن پوشاندیم شاید در آیات آن تعقّل کنید. (زخرف (43)، آیه 3).
7ـ انعام (6)، آیه 124.
8ـشعراء (25)، آیه 193.
9ـ بقره (2) آیه 23.
10ـ اسراء (17) آیه 106.
11ـ مثلاً پیامبر مدتها دوست داشت که کعبه قله گردد ولی آیتی در مورد کعبه و قبله بودن آن نازل نشد. ر.ک بقره، آیه 144.