سؤال:
چرا خداوند همه انسانها را در يك سطح نيافريد؟ به يكى زيبايى يا ثروت زياد داده، ولى به بعضى افراد نه زيبايى و نه ثروت داده است! با اين حال همه مىگويند خدا عادل است.
جواب:
با سلام و ادب
آنچه در پاسخ به اين پرسش و سؤالات مشابه در ابتدا بايد توجه داشت، آن است كه موارد مذكور در سؤال و بسيارى موارد ديگر مانند آن، تفاوتهايى است كه در جهان وجود دارد، نه تبعيضها.
فرق تفاوت و تبعيض آن است كه در فرض تبعيض، چند موجود قرار دارند كه همه شايستگى و حق يكسان دارند، اما به يكى داده مىشود و به ديگرى داده نمىشود يا كم تر داده مىشود، اما در تفاوت اصلاً حقى مطرح نيست يا داراى حقوق متفاوت هستند و به همان شكل داده مىشود.
در مورد آفرينش موجودات و از جمله انسان، از ابتدا انسانى نبوده تا حقى مطرح باشد و يا تفاوت هايى از نظر ژنتيك و خانواده و محيط و هوا و... مطرح است، و به همان صورت داده مىشود، پس آنچه وجود دارد، تفاوت است، نه تبعيض و آنچه كه مخالف عدالت است، تبعيض است، نه تفاوت.
امساك يا تبعيض». (1) طبق اين سخن فيض الهى از ناحيه خدا تمام است و او در حق هيچ موجودى تبعيض روا نمىدارد، بلكه موجودات هستند كه به فراخور شأن و جايگاه و مرتبه خود قبول فيض مىكنند و به اندازه استحقاق، در مرتبهاى از عالم هستى جا مىدارند. در جهان خلقت آنچه كه وجود دارد تبعيض نيست، بلكه تفاوت است، همان طور كه ظرف يك ليترى نسبت به ظرف پنج ليترى مقدار كمترى آب در خود جاى مىدهد. نيز همان طور كه شاگردان به اندازه ظرفيت وجودى خود ياد مىگيرند و بر همين اساس سطح بندى مىشوند. آرى هر موجودى در نظام هستى به ميزان ظرفيت خود دريافت فيض مىكند.
اما اين تفاوتها چرا وجود دارد؟ به اين سؤال چند گونه مىتوان پاسخ داد: به صورتى كه در همان ابتدا بيان شد. جواب ديگرى كه دقيق و فلسفى بوده و مفصل است و فهم آن بر مقدماتى متوقف است، اگر مايل باشيد مىتوانيد به مجموعه آثار استاد مطهرى، جلد اول، مبحث تبعيضها مراجعه نماييد نيز پاسخ هايى اجمالى دارد: يكى اين كه خدا هر عملى را كه انجام دهد، بر اثر حكمتى و مصلحتى است.
هيچ وقت كار لغو از حضرت حق صادر نمىشود. بايد پذيرفت كه خداوند صانع مدبر و مدير است.
پير ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرين بر نظر پاك خطا پوشش باد
هر چه هست، حق خداوند بر مخلوقات است و لطف و تفضّل الهى. از يك جهت جانب مخلوق هيچ حقى بر خدا روا نيست، بسان شخصى كه از سر تفضّل و لطف به اشخاص مختلف، مقدارى را به صورت دلخواه هديه مىدهد. آيا كسى حق دارد بگويد چرا به شخصى بيشتر از من دادهاى؟ يقيناً چنين حقى نيست، چرا كه مزد كار داده نشده، بلكه تفضل است. البته انسان حكيم تفضل را نيز بى ملاك انجام نمىدهد. با اين سخن ديگر جايى براى مطرح كردن ظلم الهى باقى نمىماند.
چون اين سراى مادى، جهان اختيار است و مرغ باغ ملكوت را به جهت آزمايش چند روزى در قفس تن حبس نمودهاند، نواقص در خلقت كه مشاهده مىكنيم، آزمايشى است براى شخص و جامعه، اما براى شخص بدين جهت كه ميزان صبر و تحمل و شاكر بودنش سنجيده شود و در ازاى آن ثواب الهى قرين و يارش گردد. اما آزمايش ديگران بدين جهت كه سنجيده شود چه مقدار ياريگر نيازمند و غمخوار عليل هستند و آيا شكرگذار سلامتى خود هستند و آن معلوليتها باعث بيدارى آنها از خواب غفلت مىشود. از سوى ديگر مصلحت آنها اقتضا مىنمود كه در چنين حدى باشند.
نكته پايانى آن كه آنچه به عنوان زيبايى يا ثروت زياد، بيان شده، امور نسبى اند، نه زيبايى يا ثروت مطلق، يعنى چيزى كه به عنوان زيبايى و ثروت زياد دانسته شده، نسبت به زيبايى و ثروت بالاتر از خود زشت محسوب مىشود.
همين طور كسى كه زشت تلقى شده، نسبت به پايين تر از خود زيبا شناخته مىشود.
بنابراين به مسئله نسبى بودن اين امور هم توجه شود و اين كه هر انسانى به اندازهاى كه به او داده شده، از او بازخواست مىشود و بايد در مقابل نعمتهاى الهى پاسخگو باشد.
ديد خود را در زندگى، منحصر و محدود به سراى مادى و دنيايى نبايد كرد.
پىنوشتها:
1 - استاد شهيد مطهرى، مجموعه آثار، ج 1، ص 84.