سؤال:
چرا خدا را نمى شود ديد؟
جواب:
سلام
آيا اساساً پرستش و اعتقاد به خداى ناديده صحيح است؟ اين نكته مغفول مانده است كه هر چرا را بايد به ابزار خاص خود ديد. با ميكروسكوپ مىتوان ميكروب را ديد و با تلسكوپ، كهكشانها را هم چنين نوع ديدنها متفاوت است.
به طور كلى دو نوع ديدن در كار است: يكى ديدن با چشم كه بى واسطه و يا با واسطه ابزار و وسايل مىبينيم كه اينها امورى مادى هستند. (1) حتى با چشم شايد بعضى از امور مادى را نبينيم مانند هوا، بسيارى از گازها و عناصر يا انواع انرژىها، در حالى مطمئن هستيم آنها وجود دارند و از آثار آنها، پى به وجودشان مىبريم.
نوع ديگر ديدن با چشم اصلى است و آن چشم دل است (2)، همان كه شاعر گويد:
چشم دل باز كن كه جان بينى
آنچه ناديدنى است، آن بينى
اگر چشم دل آدامى گشوده شود، حقايقى بس عظيم را مىتوان در اين عالم مشاهده نمود، كه در رأس اين حقايق ذات اقدس اله است. خدا چون از جنس ماده نيست، فقط با چشم دل ديده مىشود. اميرالمؤمنين (ع) در پاسخ به اين سؤال كه: آيا خدا را ديدهاى، جوابى بيان مىدارند كه «چطور خدايى را كه نمىبينم، پرستش كنم؟ چشمها به مشاهده ظاهرى او را نمىبينند، ليكن دلها به حقيقت ايمان او را مىبينند، چرا كه اگر مؤمن با چشم ظاهرى خدا را ببيند، لازمهاش اين است كه خداوند مخلوق باشد و هر مخلوقى، خالق نيازد دارد.
در اين صورت خدا را مخلوق دانستهاى اما خداوند واجب الوجودى است كه مخلوق هيچ كس نيست. آيا نشنيدهايد كه خداوند مىفرمايد: «چشمها او را در نمىيابند و او است كه ديدگان را درمىيابد و او لطيف آگاه است...». (3)
اصولاً خدايى كه با چشم ديده مىشود، خدا نخواهد بود، زيرا چنين موجودى در يك زمان و مكان قرار دارد و محدوديت و نيازمند به زمان و مكان. در يك جا هست و در جاى ديگر نيست، در حالى كه خداوند در همه جا و همه چيز حضور دارد و هيچ صحنهاى از وجود، غايب از او و يا او غايب از آن نيست و غنى مطلق و بى نياز از زمان و مكان است.
و از ديگر سو تنها خدا نيست كه قابل رؤيت از طريق چشم نمىباشد، بلكه اشياى مجرد كه مخلوق هستند نيز قابل رؤيت نمىباشند. فرشته نيز قابل رؤيت نيست، چون امرى مجرد است. امورى مانند رنج و خوشحالى نيز كيف نفسانى هستند و قابل رؤيت نيست. فقط آثار آنها مثل گرفته يا باز بودن چهره قابل رؤيت است.
براى اطلاع بيشتر به كتاب خدا را چگونه بشناسيم از آيتالله ناصر مكارم شيرازى مراجعه فرماييد.
پى نوشتها:
1 - اين سخنان برگرفته از حديث است. رجوع شود به: بحارالانوار، ج 4، ص 54، ح 34.
2 - اين سخنان برگرفته از حديث است. رجوع شود به: بحارالانوار، ج 4، ص 54، ح 34.
3 - انعام (6) آيه 103.