پرسش:
پسری 22 ساله هستم و حدود 7 ماه است كه با دختری 19 ساله دوست بوده و قصد دارم با او ازدواج کنم و برخی از اقوام من و او نیز در جریان میباشند و از آنجا كه در یك منطقه كوچك زندگی میكنیم ، برخی از جوانان محل نیز در جریان میباشند . از آنجا كه مهمترین عامل شکست در زندگی را دروغ میدانم ، از همان ابتدای دوستی این موضوع را به او گفتم و از او خواستم تا همه چیز را درباره گذشته خود به هم بگوییم تا در آینده مشکلی پیش نیاید و از این پس نیز اینگونه بوده و با هم صادق و به یكدیگر وفادار باشیم . اول از خودم شروع کردم و همه چیز را درباره خودم به او گفتم (چه خوب و چه بد) و او نیز بعد از گذشت ایام و با بروز پاره ای مسائل متوجه شد كه من همه چیز را درباره خودم به او گفتم . اما او در آغاز همه چیز را به من نگفت تا اینكه من پی بردم كه او در گذشته با 2 نفر دیگر در دو مقطع زمانی متفاوت دوست بوده است . این موضوع را به او گفتم و از او خواستم تا همه چیز را به من بگوید و من حاضرم او را ببخشم (گذشته ها گذشته) . با اسرار من او یكی از آن دوستی ها را تایید و دیگری را تكذیب كرد تا بعد از گذشت چند روز و اقدامات دیگر از جانب من او آن دوستی را نیز اعتراف كرد و گفت : (( به این دلیل كه او فرد خوبی نبوده و من میترسیدم كه تو گمان بد كنی نگفتم )). در آغاز سال با هم قسم خوردیم كه دیگر به هم دروغ نگوییم و به یكدیگر وفادار باشیم و گذشته ها را فراموش كرده و به رخ هم نكشیم . اکنون كه 7 ماه از دوستی مان میگذرد ، من گفتم كه می خواهم تمام تردید های دلم را از بین ببرم و به همین خاطر میخواهم درباره تو تحقیق كامل و دقیقی انجام داده و دوباره در مورد آن دوستی های گذشته اطلاعات كاملی به دست آورم . او این كار مرا درست ندانست اما نتوانست مرا از این كار منصرف كند . فردای آن روز به من گفت : (( كه من همه چیز را به تو گفتم غیر از یك چیز و علت نگفتن آن هم به خاطر تو و هم به خاطر خودم است . با اسرار من او گفت كه من با آن شخص دوم كه اوایل دوستی مان را انکار میكردم چند جلسه ای تماس جنسی داشتم اما هیچ دخولی صورت نگرفت و من هنوز دختر هستم و اكنون نیز از عنوان كردن این موضوع شرمم می آید و گفت كه من آن زمان اشتباه كردم و هیچ فكر عاقبت كار را نمی كردم و فقط 17 سال داشتم ولی از روزی كه با تو آشنا شدم انگار همه چیز را می فهمم و بزرگ شده ام و اكنون حاضرم قسم بخورم دیگر چیزی نیست كه به ته تو نگفته باشم )) . اكنون با این تفاصیل من نمی دانم چه باید بكنم . از طرفی به او قول داده ام كه در كنارش باشم و عده ای از اقوام در جریان كار هستند و كلی وقت صرف ساختن افكار و اصلاح و هدایت كردن او نمودم و با رفتار و سلایق هم آشنا شدیم و در یك جمله اینكه همدیگر را خوب خوب درك میكنیم و از طرف دیگر از آینده می ترسم و به زندگی آینده خویش فكر میكنم و میترسم زندگی ام نابود گردد و تنها چیزی كه به من امید می دهد ، اول یاد خداست و دیگر این كه من از آغاز دوستی مان تا كنون به شخصه هیچ خطا و یا خیانتی از او ندیده ام . اما باز كمی ترس و تردید در دلم هست و ترس دیگر اینكه مبادا خانواده ام كه یك خانواده خوب مذهبی میباشند پی به این موضوع ببرند. لطفا مرا راهنمایی نمایید و بگویید كه به نظر شما چه باید بكنم و اگر احاكم شرعی در این زمینه وجود دارد برایم عنوان نمایید . متشكرم
پاسخ:
با سلام و تشکر از ارتباط جنابعالی
اولا دوستی شما نیز در حالی که با هم محرم نیستید از نظر شرعی صحیح نیست و اگر از روش صحیح برای ازدواج و تحقیق استفاده می کردید ، امروز شاید این تردید و دو دلی به وجود نمی آمد ؛ زیرا با انجام تحقیق می توانستید به رابطه دختر پی می بردید ودر آن صورت تصمیم گرفتن برای ازدواج با او برایتان دشوار نمی نمود ،زیرا نه دلبستگی چنانی پیدا می کردید و نه دیگران و اقوام در جریان ارتباط قرار می گرفتند و نه قول و قراری بسته می شد. متاسفانه یکی از آسیب های روابط دختر و پسر ، علاوه بر همه آسیب های آن ، این است که دختر و پسر بر اثر رابطه به هم دلبستگی می یابند ، اما به دلایل بسیار نمی توانند ازدواج کنند و این مسئله خود مشکلات روانی و اجتماعی و اخلاقی متعددی را بدنبال دارد ، یا این که حتی به بحث ارتباط جنسی و کشیدن به گناه ختم می شود و.....
بنابراین اشکال اول در مسئله رابطه دوستی تان است و این اشکال به شما نیز وارد است.
ثانیا حال که از طریق دوستی و ارتباط خیابانی پیش رفتید و این روش را برگزیدید ، تجسس و اصرار شما لازم نبوده است. دختری که با شما رابطه دوستی برقرار می کند ف امکان این که با دیگری نیز همین رابطه را داشته باشد ، وجود دارد و شما که به چنین دوستی راضی شدید ، بدنبال آن مسئله نیز نباید می رفتید.
ثالثا اگر تنها موضوع دوستی این دختر باپسران مطرح بود مساله قابل اغماض بود اما چون ارتباط خاص و همراه با تماس جنسی مطرح است هرچند دخول صورت نگرفته تصمیم گیری سخت شده است ؛ زیرا از سویی این گونه ارتباطات را نمی توان اتفاقی دانست . زن با ایمان هرگز حاضر به این کار نمی شود. و از سوی دیگر همین که حقیقت را به شما گفته نشانه صداقت ایشان است و شاید همین سادگی او باعث شده تن به این عمل زشت بدهد. شاید برایتان فهمیدن همه مسائل دشوار باشد ، اما در این شرایط باید مطمئن شوید که او دختر است و واقعا فریب خورده و پشیمان است و در آینده نیز دنبال این مسائل نخواهد بود.از طرف دیگر باید روحیه خود را در نظر داشته باشید اگر شخصی حساس و بد دل هستید و به آسانی نمی توانید این موضوع را از یاد ببرید و در خاطرتان می ماند ، بهتر است این فرد را فراموش کنید چون در زندگی آینده تان نیز نقش خواهد داشت و تردید و دودلی همیشه آزار دهنده است و در تصمیم ها و رفتارهای آینده تان نیز تأثیر گذار خواهد بود . یا او را تحت فشار و کنترل شدید قرار خواهید داد و همین امر زندگی را برشما تلخ خواهد کرد و چه بسا به جدایی منجر خواهد شد.اما اگر این چنین نیستید و می توانید با این قضیه کنار بیایید و در آینده زندگی شما تاثیری ندارد و او را مناسب با خود می دانید ، مشکلی برای ازدواج ندارد . آن چه مهم است نگاه خودتان به ایشان است قضاوت دیگران حتی پدر و مادر مهم نیست. ملاک حال کنونی ایشان است . ممکن است در گذشته فریب خورده و حالا می خواهد جبران کند.آیا تغییر و اصلاح را در رفتارش می بینید و مطمئن هستید ؟
از نظر شرعی ، نیز با توجه به مسائلی که عنوان کردید ، ادامه دوستی را اصلا صلاح نیست . تا بتوانید تصمیم بهتر و راخت تر برای زندگی آینده بگیرید.
به جمع بندی از تمام مطالبی که عنوان شد ، بپردازید و اگر هم قصد ازدواج دارید و می خواهید تحقیق بیشتر داشته باشید،از خودش سوال نکنید .با قطع ارتباط و دوستی ، با او بگویید که می خواهید مدتی با خود خلوت کنید و تصمیم بگیرید . اگر به نتیجه مثبت رسیدید ، زیاد منتظر نمانید و برای خواستگاری و ازدواج اقدام کنید. اگر نتیجه منفی بود ، به او صراحتا اطلاع دهید ومنتظر و سر درگم نگذارید .دلایل را (مثلا مشکل خانواده )را هم به او بگویید و در ضمن قولی که داده اید ، ظاهرا قبل از شناخت کامل بود ، پس در این تعهد اخلاقی ندارید و بد قولی نیز نشده است.
چنانچه نیاز به راهنمایی بیشتر داشید ، در خدمت هستم.