پرسش:
من یک سوالی داشتم که می خواهم در صورت امکان به آن جواب بدهید
من در حقیقت ماتریالیست هستم و وقتی که با دوستانم درباره مسایل دینی گفتگو می کنیم آنها از من می پرسند که منشا ماده چیست؟من در پاسخ می گویم که جهان مادی توسط روند های تکاملی در طول زمانی طولانی در حد ده ها میلیارد سال به وجود امده است.وقتی که من همه این پرسش های علمی را پاسخ دادم و در این زمینه انها را قانع کردم به عنوان اخرین صحبت همیشه این مساله را پیش می کشند که خب حالا این ماده را چه چیزی به وجود اورده؟من هم در این باره این پرسش را مطرح میکنم که خدای شما منش اش از چیست؟این جا است که هیچ کدام از ما نمی توانیم یکدیگر را قانع کنیم و صد در صد یکی از ما بر خطا است.برای نمونه انها بر هان های مختلف از جمله برهان دور و تسلسل را مطرح می کنند یا برهان های بیشمار دیگر که هیچ کدام از ان ها قانع کننده نیست.برای نمونه همین برهان دور و تسلسل (به طور خلاصه و بدون مقدمه ها برای شما شرح می دهم)انها میگویند که باید در انتها یک علتی باشد که خود معلول علتی دیگر نباشد و ان همان خدا است من در جواب میگویم من نیز به این مساله معتقدم اما ان مساله از کجا که این خصوصیات خدا را داشته باشد برای نمونه از کجا معلوم که حی و عادل و عالم و...باشد وبه طور کلی از کجا همان خدای مورد نظر شما باشد و نیز این که خدایی با این خصوصیات پیچیده علت اولیه باشداز نظر من که میگویم علت اولیه ماده ای بسیار کوچک و غیر قابل تخزیه است که محال تر می نماید و انها در جواب میگویند این خصوصیات با برهان نظم و دیگر برهان ها قابل اثبات است.در صورتی که اگر ما حیات موجودات را بررسی کنیم کاملا متوجه یک روند تکاملی که طی ان موجودات از ساده ترین شکل در حد اسید امینه تا انسان پیچیده امروزی را به وجود آورده است می شویم که تکامل یک روند آزمون و خطا است(رد برهانهایی که دلالت بر راهنمایی خدا در روند تکامل میکند چون در این صورت با مساله منزه بودن خدا از اشتباه در تناقض اشکار است) و موجودات ناسازگاری که طی این روند ها به وجود امده است حالا ازنظر زنتیک یا ناسازگاریهای محیطی از بین رفته اند و این موضوعات کاملا اثبات شده است و اگر در این مورد شکی باشد کافی است سری به ازمایشگاهها زده شود تا الساعه این مطالب مورد بررسی قرار گیرد و یا توضیحات کاملا مستدلی که در کتاب های رفرانس زنتیک و تکامل و تاریخ زیستی و فسیل شناسی و....امده است شکها در این مورد کاملا رفع گردد.
پاسخ:
با سلام و عرض ادب و احترام
در رابطه با اثبات وجود خداوند دلايل متعددى اقامه شده كه برخى وجدانى (مانند برهان فطرت) برخى علمى (مانند برهان نظم) و برخى عقلى و فلسفى است (مانند برهان محرك اول ارسطو، برهان وجوب و امكان، برهان وسط و طرف، براهين استحاله
تسلسل، علل هستى بخش، برهان مشروطيت و اطلاق فارابى، قاعده الشىء ما لم يجب لم يوجد از خواجه نصيرالدين طوسى، برهان صديقين صدرايى و...). هر يك از براهين مذكور مبتنى بر مبانى و مبادى عقلى و فلسفى ويژه اى است كه طبيعتا در يك نامه مجال پرداختن به هيچ يك از آنان نيست. ليكن در اين جا به طور فشرده و اختصار ناچاريم به ذكر يكى از روشنترين آنها بسنده نموده و براى تحقيق بيشتر كتابهايى را معرفى كنيم.
اين برهان ضمن آن كه قدمت بسيارى دارد يكى از استوارترين ادله خداشناختى است واز جهان اسلام به تئولوژی غربى نيز راه يافته و نزد تئولوژيستها و فيلسوفان دين در غرب تحت عنوان (from Contingency Argument) به عنوان خدشه ناپذيرترين برهان - كه تاكنون انديشه بشر بدان راه يافته - مورد پذيرش واقع گرديده است. سير پيدايش و سپس ورود اين برهان در انديشه هاى كلامى غرب طبق نمودار زير است: فارابى >--- ابوعلى سينا >--- غزالى >---ابن رشد اندلسى >--- ابن ميمون >---الهيات نوين غرب
اصل برهان به طور فشرده از قرار زير است:
1- بدون شك جهانى واقعى نه وهمى صرف وجود دارد (رئاليسم و نفى سفسطه).
2- آنچه در جهان است همه ممكن الوجودند. يعنى وقتى نظر به ذات آنها كنيم هيچ يك بالذات اقتضاى وجود ندارند. بلكه همه موجوداتى هستند كه مى شود وجود داشته باشند و مى شود وجود نداشته باشند. به عبارت ديگر در مرتبه ذات و بدون علت هيچ اند.
3- تمام جهان يك واحد ممكن الوجود است. زيرا وقتى اجزاى جهان همه ممكن الوجود باشند كل جهان - كه يك واحد ارگانيك است - نيز ممكن الوجود است واز مجموعه موجودات ممكن الوجود واجب الوجود پديدار نمى شود. پس جهان يك واحد ممكن الوجود بيش نيست.
4- هر ممكن الوجودى در تحقق و بقاى خويش نيازمند و وامدار ديگرى است. به عبارت ديگر اگر جهان بىنهايت پديده هم باشد از بىنهايت صفر هيچ چيز درست نمىشود و اگر وراى سلسله موجودات امكانى واجب بالذاتى دركار نباشد جهان هيچ اندر هيچ خواهد بود. براى توضيح مطلب در اين جا مىتوان مثالى از فارابى در برهان مشروطيت ذكر كرد: فرض كنيد لشكرى انبوه از سربازان براى حمله آماده باشند. ليكن به هركس فرمان حمله دهند آنها بگويند: تا زمانى كه ديگرى حمله نكند من نيز حمله نخواهم كرد. يعنى هر كسى حمله رامشروط به آغاز تهاجم توسط ديگرى كند. در اين صورت كاملا روشن است كه اگر هيچ كس حاضر نشود بدون شرط حمله را آغاز كند هرگز تهاجمى صورت نخواهد گرفت حتى اگر فرضا عدد سربازان به بىنهايت برسد. يعنى با بىنهايت حمله مشروط بدون يك تهاجم نامشروط هرگز تهاجمى صورت نمىگيرد. همين طور از بىنهايت ممكن ا لوجود - كه هستى اش وامدار،متعلق، وابسته و مشروط به ديگرى است - بدون وجود يك موجود ناوابسته نامشروط و غير متعلق به ديگرى (خدا) هيچ موجودى امكان تحقق ندارد و چون مى بينيم جهانى از ممكنات تحقق يافته است پس قطعا درمى يابيم كه آن موجود واجب نيز وجود دارد.
حال اسم آن موجود واجب را هر چیزی بگذارید مهم نیست چون ما در نام گذاری بحثی نداریم ولی در هر صورت آن موجود ، موجودی است که در اصل هستی نیازمند به موجود دیگری نیست که ما از آن تعبیر به خدا و شما تعبیر به ماده می کنید ، ولی این موجود نمی تواند موجود فاقد شعور باشد زیرا تمام موجودات وابسته به او هستند و وقتی این همه کمالات (از جملع علم و شعور ) در موجودات دیگرهست خود او نیز که خالق این موجودات است باید این کمال ها را داشته باشد. (اصل سنخيت ميان علت و معلول)
البته برهان وجوب و امكان به شكل هاي ديگرى نيز تقرير يافته و در اينجا تنها يكى ازتقرير هاي آن را ذكر نموديم. در اين رابطه مىتوانيد از كتاب هاي زير استفاده كنيد:
1- اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج 5 علامه طباطبايى - شهيد مطهرى
2- علل گرايش به ماديگرى شهيد مطهرى
3- آموزش فلسفه، ج 2 محمد تقى مصباح يزدى.
در مورد اين كه هر چيزي علتي دارد و علت خدا چيست ؟ مي توانيد به كتاب علل گرايش به ماديگري ، بخش نارسايي مفاهيم فلسفي غرب اثر استاد مطهري مراجعه نماييد و نيز اصول فلسفه و روش رئاليسم ، ج 5 . در موضوع وجود شرور و مخالفت آن با نظم و شعور در آفرينش نيز مي توانيد به همان كتاب مراجعه فرماييد.
در مورد اين كه ماده منشأ پيدايش (علت فاعلي) نظام هستي باشد ، چند اشكال وجود دارد:
1- همان گونه كه در بالا اشاره شد ، در موجودات عالم ، شعور و ادراك وجود دارد و شعور و ادراك نمي تواند معلول موجود فاقد شعور و ادراك باشد. (اصل سنخيت علت و معلول) ذات نايافته از هستي بخش كي تواند كه بود هستي بخش.
2- در مقابل فرض خداوند به عنوان علت فاعلي جهان هستي ، نظريه اتفاق و تصادف وجود دارد .
مسئله اي كه در سوال مطرح كرديد « آزمون و خطا »دو صورت براي آن متصور است: يا آزمون و خطا به وسيله ماده فاقد شعور و ادراك است كه دو اشكال دارد : يكي اين كه آزمون و خطا از موجود داراي شعور و ادراك سر مي زند. يعني آزمون مي كند و چون به خطاي آن واقف شد ، آزمون ديگري صورت مي دهد ، در حالي كه فرض تان بر موجود فاقد شعور است. دوم آن كه اين همان مسئله تصادفي بودن است (نظم خود ساخته ماده يا از طرف فاعل بدون شعور و ادراك) و اين مسئله در برهان نظم به تفصيل توضيح داده مي شود كه از نظر قانون احتمالات رياضي ، احتمال تصادفي بودن پيدايش در حد صفر است. (برهان نظم ، اصول فلسفه و روش رئاليسم ، ج6 ، برهان نظم).
3- حتي در فرض تصادفي بودن طبيعت(يا نظم خود ساخته ماده) در صورت عدم وجود شعور و ادراك در ماده (به صورت ذاتي) چگونه اين نظم حفظ مي شود ؟ و ماده فاقد شعور چگونه خطا نمي كند؟
4- وجود ماده به عنوان مبدأ فاعلي آفرينش ، نمي تواتند توجيه كننده ازليت جهان هستي باشد.
به نظر ما بهتر است كتابهايي كه از استاد مطهري معرفي شده نگاه كنيد و چنانچه در پاسخ ها اشكال داشتيد ، در مكاتبه بعدي به بررسي آنها بپردازيم.