این مقاله توسط فاضل ارجمند علیرضا شیرزاد طلبه حوزه علمیه مازندران ارسال شده است:
تناقض اوّل: آنها بوسیدن ضریح و مرقد پیامبر(ص) و ائمه دیگر شیعیان را شرک تلقّی می کنند و می گویند: هذا حدیدٌ... (این فقط آهن است...) ولی همه آنها با حرص و وَلع زیادی حجرالأسود سنگ بهشتی خانه کعبه را می بوسند و احترام می کنند آیا طبق گمان آنها نباید گفت: هذا حِجرٌ... (این فقط سنگ است...)؟! اگر این جمله را به وهابیون بگویید جواب می دهند: چون پیغمبراکرم(ص) بوسیدند(بخاری ج2 ص159) ما هم پیروی کرده و می بوسیم. می گوییم: یعنی پیغمبر(ص) به شما اجازه شرک داده؟؟؟ همه آنها جلد قرآن کریم را می بوسند می گویند: صحابه رسول خدا(ص) می بوسیدند(دائرة المعارف کویتی ماده تقبّل) می گوییم: آیا آنها مشرک بودند؟؟؟ پس باید قبول کنید که ما با بوسیدن ضریح بزرگانمان آهن و فلز را نمی بوسیم بلکه در حقیقت چون این ضریح منتسب به بزرگانمان است و متبرّک بر قبر آنهاست می بوسیم و گرنه چرا ما آهن ستون خانه خودمان را نمی بوسیم؟
تناقض دوم: چرا در زمان قدیمی نه چندان دور، بر مقابرآنها چه در مسجدالنبی چه در بقیع و چه در قبرستان ابوطالبِ مکّه گنبد و ضریح بوده است؟؟؟ مگر همین علمای اهل سنت در آن زمان حاضر نبوده اند؟ آیا در تاریخ می توانند اعتراضی از علمای اهل سنت پیدا کنند؟ آیا غیر از این است که به این عمل راضی بوده اند؟ آیا غیر از علمای خودساخته خودشان کسی از علمای اهل سنت هست که کوچکترین اعتراضی به این مقابر کرده باشد؟
تناقض سوم: چرا بر سَردَر حجره پیامبراکرم(ص) {قبر ایشان} آیه ((إنّ الذین یَغُضّون أصواتَهُم عند رسول الله...)) /سوره حجرات آیه 3/ نوشته شده است؟ چرا با استناد به آن آیه، امر به سکوت زائران نزد حرم پیامبر(ص) کرده اند؟ مگر رسول خدا به زَعم آنها زنده است؟ مگر خودشان نمی گویند بعد از مردن همه چی تمام است و توسل را شرک می دانند؟ مگر فرد مُرده می شوند که ما ساکت باشیم یا سر و صدا کنیم؟ آیا غیر از این است که خودشان ناخواسته بر این عقیده صِحه می گذارند که حیات و ممات برای این معصومین یکی است؟ و مردن برای آنها پایان نیست؟ ((وَلا تَحسَبَنّ الذین قُتلوا فی سبیل الله أمواتاً بَل أحیاءٌ...))
تناقض چهارم: وهابی ها تاچندی پیش، دوچرخه را مَرکب شیطان می دانستند و بدعت می شمردند امّا امروزه سوار اتومبیل های آخرین مدل هستند!!! آنها تلفن ساده را بدعت می دانستند اما الآن کافیست یکبار انشاءالله به مدینه منوّره سفر کرده و مدل گوشی های مبلّغان آنها را ببینید، شاید تا حالا اصلا یکبار هم دست دوستانتان ندیده باشید!!! جالب است آنها که تا چندی قبل، گرفتن عکس را حرام می دانستند چه تصاویری از خود برجای گذاشته اند!!!
تناقض پنجم: آنها تمام توسّلات و شفاعات را در کلامشان شرک می دانند ولی تا به آیه هایی از قرآن کریم که در مورد طلب آمرزش مردم از پیامبراسلام(ص) و درخواست استغفارِ برادران یوسف(ع) از پدرشان یعقوب(ع) می رسند می گویند: نه، در زمان حیات آنها بوده است و بی اشکال است. آیا این نقض حرف پیشین نیست؟
تناقض ششم: گفتیم که آنها معتقدند بعد از مردن همه چی تمام است، اما خودشان در آخر نماز به پیامبراکرم(ص) سلام می دهند مگر بر مرده سلام می دهند؟؟؟
تناقض هفتم: همه آنها به صلوات معتقدند و بعد از ذکر نام پیامبر اسلام(ص) برایشان صلوات و درود می فرستند آیا به گمان آنها کسی که با مردنش تمام شده است و فانی؛ صلوات دارد؟؟؟ چرا اینقدر عناد و تعصب دارند؟ چرا واقعیات را نمی پذیرند؟ باید قبول کنند که این بزرگواران در نزد خدا زنده و ناظر بر اعمال ما هستند و به اذن خدا قدرت و تصرّف دارند.
تناقض هشتم: اگر تبرّک و فضیلتی بعد از مردن نیست چرا خلفای اوَل و دوم را نزد رسول الله(ص) دفن کرده بودند؟ اگر خلیفه سوم در قبرستان یهودی ها در کنار بقیع به اجبار دفن نمی شد، آیا فکر نمی کنند که وی نیز در کنار پیامبر(ص) دفن می شد؟ اصلاً خوشان در دل نمی خواهند که اگر بشود در کنار قبر پیامبر دفن شوند؟ چه سعادتی از این بالاتر؟؟؟ اصلاً کدام مسلمان است که نخواهد؟؟؟
نکته: خب در تاریخ مشهور هست که مردم از حکومت عثمان بسیار خشمگین شده و از ظلم هایی که در زمان حکومت وی به مردم شد تاب نیاورند و با اجتماعی که در کنار خانه وی کردند خلیفه سوم را به قتل رساندند. البته فتوای عائشه را در قتل عثمان نمی توان بی تأثیر دانست عائشه گفت: ( أُقتُلوا نَعثلَاً فَقَد کَفَرَ) یعنی مرد یهودی را بکشید که کافر شده است (تاریخ طبری 4/474). بعد از کشتن وی، جنازه او در زمین ماند و نمی گذاشتند کسی دفنش کند ودر آخر، جنازه بوسیله پنج نفر تشییع شد که در همین حین نیز توسط مردم سنگ باران شد بالأخره بدن عثمان در باغ {حَشّ کوکب} که یهودیان مردگان خود را در آنجا دفن می کردند که در جنب بقیع بود به خاک سپرده شد. البته پس از اینکه معاویه به حکومت رسید، دستور داد دیوارهای قبرستان یهودیان را خراب کرده و به بقیع متصل کنند و نیز دستور داد مسلمانان اموات خود را در کنار عثمان دفن کرده تا قبر عثمان به قبور مسلمین بپیوندد.
تناقض نهم: اگر در تصاویر گنبد خضرای پیغمبراکرم(ص) توجه کنید، پنجره ای را مشاهده خواهید کرد که بسته شده است. بنده خود از یک مبلّغ وهابی در مورد این پنجره پرسیدم که به عصبانیت شدید او منجرشد و نتیجه ای جز عدم توانایی او در پاسخ نداشت!
امّا جریان این پنجره چیست؟ مشهور است که قُدما زمانی که در مدینه باران نمی آمد و خشکسالی می شد، آن پنجره را باز می کردند که بین قبر پیامبر(ص) و آسمان فاصله ای نباشد و خداوند به خاطر پیغمبراکرم(ص) باران را بر مردم مدینه نازل کند.(این به معنای حقیقی کلمه یعنی توسّل مردم مدینه، همان چیزی که وهابیت شرک می دانند) اما همینطور که مشخص است وهابی ها هم بی کار ننشسته و سعی در بستن کامل آن پنجره نمودند که اگر در آن زمان سَری به سایت های خبرگزاری ها می زدید متوجه آن می شدید؛ البته این تلاششان بی پاسخ نماند و باعث خشک شدن آن وهابی شده که البته برای کَندن جسد آن وهابی هم به مشکل حادّی برخوردند.(به نقل از خبرگزاری ها)
اینجاست که به یاد این بیت می افتم که شاعر چه خوب گفت: چراغی را که ایزد برفروزد-هرآنکس پُف کند ریشش (که چه عرض کنم تمام لاشه اش) می سوزد. /البته با اندکی تصرّف/
خب به ذهن حقیر بنده همینقدر رسید ولی مطمئنم که خیلی بیشتر از اینهاست چون اگر عزیران یه نیم نگاهی هم به تعدادی از فتوای مُفتی های آنان کنند کاملاً متوجه سخن بنده خواهند شد...
و توصیه آخر این حقیر به همه افراد این هست که فقط یکبار هم که شده کتاب ((خاطرات مستر هَمفِر) را مطالعه کنند.
نکته: آقای همفر جاسوس بریتانیا بوده که نقش عظیمی در ابداع این فرقه داشته است.
علیرضا شیرزاد