پرسش:
ادریس(ابراهیم)دلشاد:
سلام حاجی سوال داشتم
1. واقعا خلقت انسان با همان خلقت حضرت آدم اغاز شد؟؟؟ایا اولی انسانی که پا به کره زمین نهاد که بود؟؟
اگربوده پس این چیست؟؟
))از یك طرف باستان شناسان امروزه از فسیلها و اجساد آدمیانی سخن می گویند كه قدمت آنها به چند میلیون سال می رسد. آیا این انسانها از اولاد حضرت آدمند و پس از هبوط او به دنیا آمدهاند؟ در این صورت، قدمت آدم ابوالبشر باید میلیونها سال باشد.
از طرفی ما در داستانهای مربوط به آدم(ع) و اولادش، آنها را آگاه به امور كشاورزی و دامداری وشكاروآتش و خط و كتاب و زبان می یابیم. در حالی كه تاریخ باستانی بشر، عصر پیدایش آتش،اجتماعی زیستن و ساختن خانه و شهر و اموری چون دامداری و... را متعلق به دوران ابتدای تاریخ بشر نمیداند.((
2. فرق اساسی نظریه داروین با نظریه اسلام در باره پیدایش انسان چیست؟؟؟میگویند نظریه داروینی نظر اسلام را نقض میکند کجا نقص میکند؟؟؟من که چیزی نیافتم
نظریه اسلام چگونه نظریه داروین را برملا و ناقض میکند در کجا و کدوم ایه؟؟؟؟
میگویند حضرت ادم 7000سال پیش میزیسته ایا صحت دارد؟؟؟؟
خواهشاواضع وشفاف پاسخ دهید البته هم با علم قران وعلم امروز بشر
تشکر حاجی جان
پاسخ:
سلام
1جواب سوال اول:
در خصوص خلقت آدم دیدگاه های گوناگونی مطرح شده است از جمله:
.1پیش از حضرت آدم، هیچ موجودی از آدم یا شبیه آدم وجود نداشته و حضرت آدم یک دفعه و به طور مستقل خلق شده است.
.2پیش از حضرت آدم موجوداتی شبیه آدم و جن بوده اند و سپس یا از بین رفته اند و یا هنوز هم وجود دارند.
.3پیش از حضرت آدم، آدم وجود داشته ولی تکامل نایافته بود و به هر دلیل از میان رفته و منقرض شده اند و آنگاه حضرت آدم بدون ارتباط با آدم های گذشته به طور کامل مستقل آفریده شده اند.
از مجموع آیات قرآنی این نکته به دست می آید که سرسلسله افراد انسانی موجودی به نام حضرت آدم(ع) بوده است و افراد نسل او بر اثر نطفه هایی که در رحم مادرانشان انعقاد پیدا می کنند، ایجاد می شوند اما این که خود آدم چگونه پیدا شده از جمع آیات به این نتیجه می رسیم که او از خاک آفریده شده است و پس از طی مراتبی چون گل چسبنده و چکیده ای از گل و تبدیل آن به گل خشکیده و تکمیل اندام شایستگی دمیده شدن روح را پیدا کرده و به صورت موجودی کامل در آمده است.
از سوی دیگر وقتی مجموع آیاتی را که در خصوص ارزش و مقام انسان نازل گشته بررسی می نماییم، به این حقیقت واقف می شویم که قرآن کریم انسان را یک نوع مجزا از حیوان مطرح می کند به عنوان موجودی که اختلاف ذاتی و ماهوی با موجودات دیگر دارد در حالی که در نظریه چهارم پیش گفته مسأله اختلاف ذاتی و ماهوی میان انسان وحیوان مطرح نیست بلکه انسان هم حیوانی است که نظام فیزیولوژی پیچیده تری دارد نه این که نوعی مجزا از حیوان باشد (نگا: روم / 20 ؛ آل عمران / 59 ؛ سجده / 7 و 8 ؛ مؤمنون / 12 ؛ صافات / 11 ؛ حجر / 26 - 29 ؛ الرحمن / 14 ؛ نساء / 1 ؛ اعراف / 189 ؛ زمر / 6 ؛ انعام / 98 ؛ حجرات / 13 ؛ نحل / 4 ؛ یس / 77 ؛ دهر / 2 ؛ قیامت / 37 - 38 ؛ فرقان / 54 ؛ مرسلات / 20 ؛ علق / 2 ؛ نوح / 17 - 18 و ... نیز نگا: مبانی انسان شناسی در قرآن، صص 73 - 81 ؛ تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 288 ؛ المیزان ، ج 16 ، ص 384 - 388 ، ج 4، ص 224 - 225 و.(…
با جمع بندی آیات فوق و روایات مطرح شده در خصوص وجود انسان هایی قبل از حضرت آدم می توان به نظریه سوم اذعان نمود، بدین بیان که پیش از حضرت آدم(ع) انسان های تکامل نایافته ای بوده اند که از بینش و آگاهی حضرت آدم(ع) و نسل او برخوردار نبودند این آدمیان در قالب و صورت حیوانی نبوده اند و نیز تنها زندگی غریزی بر آنها حاکم نبوده است ولی به شکل انسان کنونی که دارای زندگی توأم با آگاهی و مسؤولیت باشند نیز نبوده اند، نسل این انسان ها به دلایلی که فعلا بر ما مجهول است منقرض شده اند و آنگاه خداوند متعال حضرت آدم(ع) را به صورت کاملا مستقل و مجزا با اوصاف و ویژگی های منحصر و مختص به خود از گل آفرید؛ انسانی که دارای آگاهی، بینش، تعقل چشمگیر و.. بود و انسانی که گل سر سبد جهان هستی و نمایانگر اوصاف الهی است.
جواب سوال دوم:
فرقی وجود ندارد وقابل جمع می باشد و تعارضی هم دیده نمی شود.
با ظهور نظریه داروین در میان متکلمان مسیحی سرو صدایی به راه افتاد بعضی ان را مخالف با برهان تقان صنع میدانستند و بعضی موافق ،بعضی نیز زیرکانه بین نظریه داروین و خداشناسی جمع کردند.
برخی دانشمندان اسلامی نیز بر این باورند که این فرضیه توان معارضه با حکمت صنع و مدبرانه بودن آفرینش را ندارد. زیرا این فرضیه نمیتواند خودکفا بودن ماده را ثابت کند .زیرا قانون مندی ماده نشانه حکمت صنع و دخالت دست غیبی در پدیده ها ست.
شهید مطهری اصول لامارک و داروین را توجیه کننده طبیعت نمیداند زیرا هرکدام از گیاهان و حیوانات جهازها و تشکلهای حیرت انگیزی دارند که مجوعا یک کار و هدف را دنبال میکنند.
ولی باید گفت:تئوری انتخاب طبیعی با اثبات وجود خدا منافاتی ندارد.زیرا:
دستاوردها و فرضیه های علوم تجربی به طور دائم در حال تغییر و تحول است.
برهان اتقان صنع تنها دلیل بر اثبات وجود خدا نیست بلکه براهین قویتری نیز وجود دارد.
نظام آفرینش به جانداران و گیاهان انحصار ندارد تا با تئوری تکاملی جاندارا ن بتوان دست از تندبیر حکیمانه الهی شست چگونه میتوان با اصول داروینیسم نظم در جهان بالا و سیارات را توجیه و تبیین کرد؟
مفهوم غایت و فینالیسم یک مفهوم فلسفی است و زیست شناسان حق اظهار نظر در باره آن را ندارند وجود نیروهای فوق طبیعی و نظارت بر جریانات طبیعت ادعایی است که فقط در قالبهای فلسفی قابل اثبات و نفی است.
-تغییرات تصادفی هیچ گاه بر نفی هدف و علت غایی دلالت ندارد زیرا جهل بشر منشأ این ادعاست و به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی قول به اتفاق و تصادف ،ناشی از جهل نسبت به اسباب حقیقی و نیز نسبت غایت یه صاحب غایت است.
وی در تعارض داروینیسم با خداشناسی معتقد است:وقتی در اثر تنازع بقا موجود قویتر باقی میماند و از طرفی بچه های جانداران در اثر امتیازات وخاصی در این نزاع برنده میشوند به طور تصادفی به فرزندان آنها نیز منتقل میشود در این صورت نتیجه خلقت همیشه امتیازات تصادفی پی در پی است که اگر از ابتدا نظام عالم با همین امتیازات و خصوصیات به وجود آمده باشد جز با دخالت مدبر حکیم قابل توجیه نیست ولی اگر پیدایش آ ن را در یک حرکت تدریجی (و نه تصادفی ) صدها میلیون ساله بپذیریم بدون وجود مدبر قابل توجیه است.
اما در مورد تاریخ زندگی حضرت آدم:
در اسلام حدیث یا آیه ای برای محاسبه تاریخ حضرت آدم(ع) تاکنون نداریم. اما در تورات مطالبی وجود دارد که می توان با توجه به آن زندگی حضرت آدم (ع) را مرتبط به 8 هزار سال قبل دانست. که بعضی از علما، آن را پذیرفته اند.