جلوه هايي از اشعار فاطمه زهرا (س)
شعر تعبيري است لطيف از يك انديشه يا احساس در عباراتي موزون كه مقصود را به نيکوترين وجه به روح شنونده القاء مي كند و از قديمي ترين آفريده هاي روح بشري است و اولين شعر از زبان اولين انسان سروده شد.[1] مي گويند: «سبب آن بود كه هابيلِ مظلوم را قابيلِ مشئوم بكشت و آدم را داغ غربت و ندامت تازه شد. در مذمّت دنيا و در مرثية فرزند شعر گفت.»[2]
انسان شعر را براي آن گفت تا خود در سخنِ خويش پنهان گردد و احساس يا انديشة خويش را به همه جا ببرد. و الحق و الانصاف، شعر اين رسالت را به نحوِ احسن انجام داده و تأثير خوبي در شنونده گذاشته است.
مرحوم محقق حلي كه از مراجع تقليد و از فقهاء بزرگ اسلامي است، دربارة شعر عرب و تأثير آن مي گويد:
«شعر از بهترين نشانه هاي ادب و از زيباترين افتخارهاي عرب است. با شعر بزرگواريها درخواست مي شود و طبيعتهاي خود رأي نرم مي گردد. انديشه ها را تيز مي كند و كينه ها را از بين مي برد و تباهي انديشه ها را اصلاح مي كند و همتهاي راكد را به ثمر مي نشاند.»[3]
و چه خوب حضرت رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:«اِنَّ مِنَ الشِّعرِ لَحِکَماً وَ اِنَّ مِن البَيانِ لَسِحراً؛[4] همانا پاره اي از اشعار حكيمانه و پاره اي از بيانها سحرآميز است.»
در روايات نيز آمده كه وقتي آية و الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الغاوُون[5] ؛ نازل شد، گروهي از شاعران خدمت حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم آمده، عرض كردند: تكليف ما چيست و دربارة شاعران چه مي گوييد؟
پيامبر اكرمصلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: «اِِنَّ المُؤمِنَ يُجاهِدُ بِسَيفِهِ وَ لِسانِهِ وَ الَّذي نَفسي بِيَدِهِ لَكَأَنَّما بِوَجهِهِم مِثلَ نَضجِ النَّبلِ؛[6] همانا مؤمن با شمشير و زبانش جهاد مي كند و قسم به خدايي كه جانم به دست اوست! [بر اثر شعر شما] صورت كفار همچون شكافته شده به تير است.»
و نيز نقل شده است كه: «لَمَّا نَزَلَت «وَ الشُّعَراءُ» اَلآيَهَ جاءَ عَبدُ اللهِ بنِ رَواحَهِ وَ كَعبُ بنُ مالِكِ وَ حَسَّانُ بنُ ثابِتِ وَ هَم يَبكونَ فَقالوا: يَا رَسولَ اللهِ لَقَد اَنزَلَ اللهُ هذِهِ الآيَهَ وَ هُوَ يَعلَمُ اَنَّا شُعَراءُ أَهَلَكنا؟ فَاَنزَلَ اللهُ «اِلّا الَّذينَ آمَنوا وَ عَمِلِوا الصَّالِحاتِ» فَدَعاهُم رَسُولُ اللهِ فَتَلاهُ عَلَيهِم؛[7] وقتي آية والشعراء يتبعهم الغاوون نازل شد، عبدالله بن رواحه و كعب بن مالك و حسان بن ثابت [كه هر سه شاعر بودند] در حالي كه گريان بودند، خدمت پيامبر6 رسيدند و عرضه داشتند: يا رسول الله! خداوند اين آيه را نازل كرد و او مي داند كه ما شاعريم، آيا ما هلاك شديم؟ پس خداوند آية الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات ؛ «مگر آنان كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند» را نازل كرد. پس پيامبر6 آنها را خواند و آيه را بر آنها تلاوت كرد.»
با بررسي زندگاني معصومين ( اشعاري نغز و بسيار زيبا مي يابيم كه ائمه اطهار ( آنها را براي هدفهاي مختلفي سروده و با آن، انديشه يا احساسات خود را به ديگران فهمانده و تأثير لازم را در افكار مختلف گذاشته اند.
فاطمة زهرا (س) نيز در مدت كوتاه عمر خود، در جاهاي مختلف و زمانهاي گوناگون اشعاري سروده است كه به چند نمونه از آنها اشاره مي شود:
1. الگودهي به كودكان
كودكان روحشان متمايل به آهنگ و موسيقي است و لذا براي آموزش و پرورش كودكان همواره از شعر استفاده مي كنند و آموزشها را در قالب شعر مي ريزند و به خاطر همين، در تبليغات وسائل يا خوراكيها براي كودكان از آهنگها و سرودهاي متنوع بهره مي گيرند. همچنين مادران براي آرام كردن يا خواباندن كودكان خود از شعرها استفاده مي كنند.
در روايتي آمده است: هرگاه فاطمة زهرا & فرزندش حسن را حركت مي داد و بالا و پايين مي برد، مي فرمود:
أَشبِه أَباكَ يا حَسَنُ وَ اعبُد إلهاً ذا مِنَنٍ
وَ اعبُد إلهاً ذا مِنَنٍ وَ لا تُوالِ ذا الإحَن[8]
علامة مجلسي در توضيح مصرع دوم بيت اوّل (واخلع عن ...) مي فرمايد:
«حق يا به فتح حاء است، پس كنايه از اظهار اسرار است يا به ضمّ حاء جمع حُقّه [به معناي ظرف است]، پس كنايه از سخاء وجود است و يا به كسر حاء به معناي بچه شتر است و كنايه از تصرف درامور است.»[9]
معناي شعر اين است: ‹اي حسن! مانند پدرت باش و ريسمان از گردن حق باز كن و حقايق را اظهار كن و خداي احسان کننده را پرسش کن و با افراد كينه توز دشمني نكن!»
و آن حضرت به فرزندش حسين مي فرمود:
ََانتَ شَبيهٌ بِأَبي لَستَ شَبيهاً بِعَلي[10]
«[و اي حسين!] تو شبيه به پدرم (رسول الله ص) هستي و به پدرت علي شبيه نيستي.»
2. مدح علي
حضرت زهرا س لب به ستايش شوهرش، علي مي گشود و مي فرمود:
«أَضحَي الفِخارُ لَنا وَ عِزٌّ شامِخٌ وَ لَقَد سَمَونا في بَني عَدنانِ
نِلتَ العُلا وَ عَلَوتَ في كُلِّ الوَري وَ تَقاصَرَت عَن مَجدِكَ الثَّقَلانِ
أعني عَلِيّاً خَيرَ مَن وَ طَأَ الثَّري ذَ المَجدِ وَ الاِفضالِ وَ الاِحسانِ
فَلَهُ المَكارِمُ وَ المَعالي وَ الحِبا ما ناحَتِ الأَطيارُ في الأَغصانِ؛[11]
افتخار و عزت والا، از آن ما شد و ما در ميان فرزندان عدنان سربلند شديم.
تو به بزرگي و برتري رسيدي و از همة آفريده ها والاتر شدي و جن و انس از عظمت تو عقب ماندند.
مقصودم علي است؛ بهترين كس كه گام بر خاك نهاد؛ بزرگوار و داراي احسان و نيكي.
والاييهاي اخلاقي و بزرگيها از آن اوست تا آن گاه كه مرغان بر شاخه ها به ترنّم مشغول اند.»
مبارزه سياسي
فاطمة زهرا س در برابر جرياناتي كه بعد از رحلت رسول مكرم اسلام 6 به وجود آمد، ساكت ننشست و دست به مبارزه سياسي زد و با سخنرانيهاي افشاگرانه و سرودن اشعاري به بيانِ ماهيت غاصبان خلافت و مصيبتهاي وارده به وسيلة آنها پرداخت.
فضّه خادمِ آن حضرت نقل مي كند كه گرية فاطمة زهرا & در روز هشتم بيشتر شد و به سوي قبر حضرت رسول6 حركت كرد و گروهي نيز به همراه ايشان بودند. در آنجا حضرت چند بيت نوحه اي سرودندكه در قسمتي از آن اين چنين آمده:
«لَو تَري المِنبَرَ الَّذي كُنتَ تَعلُوهُ عَلاهُ الظَّلامُ بَعدَ الضِّياءِ
يا إلهي عَجَّل وَفاتي سَريعاً فَلَقَد تَنَغَّصَتِ الحَياهُ يا مَولائي؛[12]
[پدر جان] اگر به منبري كه بالاي آن قرار مي گرفتي، بنگري، [خواهي ديد كه] تاريكي بعد از روشنايي بر آن بالا رفته. خدايا! مرگ مرا نزديك گردان كه حيات و زندگي بر من تاريك شده است، اي مولاي من!»
و در جاي ديگر فرمود:
«قُل لِلمُغَيِّبِ تَحتَ أَطباقِ الثَّري إِن كُنتَ تَسمَعُ صَرخَتي وَ نِدائِياً
صُبَّت عَلَيَّ مَصائِبٌ لَو اَنَّها صُبَّت عَلَيَّ الاَيَّامِ صِرنَ لَيالِياً
قَد كُنتُ ذاتَ حِميً بِظِلِّ مُحَمَّدٍ لا اَخشُ مِن ضَيمٍ وَ كانَ جَمالياً
فَاليَومَ أخشَعُ لِلذَّليل وَ اتَّقي ضَيمي وَ اَدفَعُ ظالِمي بِرِدائِياً؛
بگو به آن كه در زير طبقات زمين پنهان است: اگر صدا و نالة مرا مي شنوي،
به جانم ريختند چندان غم و درد مصيبتها
كه گر بر روزها ريزند، گردد تيره چون شبها.
من در ساية حمايت محمد 6 بودم و از هيچ دشمني و ظلمي نمي ترسيدم و او جمال من بود.
اما امروز در برابر ذليلي ترس دارم و باك دارم به من تعدي شود و من ظالم را با پيراهنم دفع مي كنم.»
ابن طيفور روايتي را نقل مي كند كه چون فدك را غصب كردند، آن حضرت به سراغ ابوبكر رفت و فرمود:
«آيا در كتاب خداست كه تو از پدرت ارث بري و من از پدرم ارث نبرم؟» بعد از آن نزد قبر پدر رفته، فرمود:
قَد كانَ بَعدَكَ اَنبَاءٌ وَ هَنبَثَهٌ لَو كُنتَ شاهِدَها لَم يَكبُرِ الخَطبُ
إنّا فَقَدناكَ فَقدَ الأَرضِ وابِلَها وَ اختَلَّ قَومُكَ فاشهَدهَم فَقَد نَكَبوا
وَ كُلُّ أَهلٍ لَهُ قُربي وَ مَنزِلَهٌ عِندَ الإّلَهِ عَلَي الأَدنَينِ مُقتَرِبٌ
أَبدَت رِجالٌ لَنا نَجوي صُدُورِهِم لَمّا مَضَيتَ وَ حالَت دونَكَ التُّرابُ
تَجَهَّمَتنا رِجالُ وَ استُخِفَّ بِنا لَمّا فُقِدتَ وَ كُلُّ الأَرضِ مُغتَصَبٌ
... إِنّا رُزينا بِما لَم يُرزَ ذُو شَجَنٍ مِنَ البَرِيَّهِ لا عَجَمٌ وَ لا عَرَبٌ
سَيَعلَمُ المُتَوَلِّي الظُّلمِ حامَتَنا يَومَ القِيامَهِ أَنِّي سَوفَ يَنقَلِبُ؛[13]
بعد از تو خبرها و مسائل مختلف پيش آمده كه اگر تو بودي آن چنان بزرگ جلوه نمي كرد.
ما تو را از دست داديم، مانند از دست دادنِ سرزمين، باران را و قوم تو مختلّ ماند و بنگر كه چگونه از راه منحرف شده اند.
هر خانداني كه نزد خداوند قرب و منزلتي داشت، بر بيگانگان مقدم بود [در حالي كه به ما ظلم كردند و حرمت ما را شكستند].
آن زمان كه رفتي و خاك ميان ما و تو فاصله انداخت، مرداني اسرار سينه هاي خود را براي ما آشكارا كردند.
مرداني به ما هجوم آوردند و ما كوچك شمرده شديم، آن زمان كه تو از ميان ما رفتي و هر زميني غصب شد.
به ما مصيبتي رسيد كه در دنيا نه در عرب و نه در عجم هيچ كس بدان مبتلا نشد.
به زودي در روز قيامت آن كس كه سبب ظلم به ما بود، خواهد دانست به كجا مي رود.»
اين بود گوشه اي از اشعار آن بانوي نمونة اسلام.
ان شاء الله خداوند توفيق آشنايي بيشتر با معارف آن بزرگواران را به ما عنايت فرمايد!
ما را كجا بكوي تو ممكن شود وصول كآنجا خيال را نبود قدرت نزول
طول زمان هواي تو از سر بدر نبرد كاصلي بود محبت و الأصل لايزول
چشم اميد نيست به هيچ آستان مرا الا به آستانة فرخندةبتول
ام الائمه النقبا بانوي جزا نور الهدي حبيبة حق بضعه الرسول
زهرا كه ز امر حق پي تعظيم شأن او در شب نموده زهره به كاخ علي نزول
صديقه آنكه كرد پي كسب عزّ و جاه روح الامين ز روزِ ازل خدمختش قبول
• پاورقــــــــــــــــــــي
________________________________________
[1] . سفثينه البحار، حاج شيخ عباس قمي، انتشارات اسوه، 1416، ج 4، ص 447.
[2] . تذكره الشعراء سمرقندي، ص 24.
[3] . سفينه البحار، ج 4، ص 453.
[4] . وسائل الشيعه، ج 7، ص 404، ح 9694.
[5] شعراء / 224 «و شاعران را مردم جاهل گمراه پيروي مي کنند.»
[6] . ميزان الحكمه، محمدي ري شهري، دار الحديث، چاپ اول، 1416، ج 2 ، ح 1462.
[7] . در المنثور في التفسير المأثور، جلال الدين سيوطي، دارالفكر بيروت، چاپ اول، 1414، ج 6،ص 335.
[8] . بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسي، بيروت، دار احياءالتراث العربي، چاپ سوم، 1403،ج 43، ص 286.
[9] . همان، ص 287.
[10] . همان.
[11] . نهج الحياه (فرهنگ سخنان فاطمه &)، مؤسسه تحقيقاتي امير المؤمنين، چاپ اول،1372، ص 184.
[12] . بحار الانوار، ج 43، ص 177.
[13] . بلاغات النساء، ابن طيفور، بيروت، ص 12. البته در اين كتاب تنها دو بيت از اين شعر نقل شده و ساير ابيات آن در اين منابع آمده است: بحرا الانوار، ج 29؛ الاحتجاج، طبرسي، اسوه، ايران، چاپ دوم، 1416، ص 239؛ الغدير، ج 7، ص 79 و 192؛ تفسير القمي؛ طبقات ابن سعد؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد.