چرا به خانه وحي هجوم بردند؟

پرسش:

چرا به خانه وحي هجوم بردند؟

پاسخ:

شيطان به بيت وحي تعالي چه مي کند؟ آتش به گرد جنت اعلا چه مي کند؟

از باغ خلد دُود چرا مي شود بلند بر روي حُور سيلي اعدا چه مي کند؟

رويش سياه گردد و دستش شکسته باد قُنفذ کنار خانه مولا چه مي کند؟

دارالزياره نبي وآستان وحي اي واي من مغيره در آنجا چه مي کند؟

بايد زتازيانه بپرسم که در بهشت آثار خون به قامت طوبي چه مي کند؟

گيرم رواست سوختن خانه، ميخ در بر سينه شکسته زهرا چه مي کند؟[1]

طبق مدارک و منابع شيعه واهل سنت، هجوم به خانه وحي انجام گرفته است وطي اين هجوم در خانه زهرا(س) را آتش زدند وبه شخص فاطمه زهرا وعلي& اهانت کردند وفرزند آن دو رابه شهادت رساندند. حال جاي پرداختن به اين سؤال باقي است که چه شد وچه پيش آمد که در شهر مدينه، خانه علي و زهرا (س) توسط مسلمانان و حتي کساني که بارها پشت سر پيغمبر اکرم6 نماز خوانده بودند و کراراًتوصيه ها و سفارشهاي آن حضرت را درباره اميرالمؤمنان (ع) و يگانه دختر معصومه او شنيده بودند، آن گونه مورد تهاجم واقع شد و آنچنان به اين دو شخصيت آزار و اذيت رساندند که حضرت زهرا (س) بعد از75 و يا 95 روز، بر اثر صدمات وارده از اين دنيا رحلت کرد.

از نظر روحي و رواني چگونه قابل تحليل است که هنوز آب کفن پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم خشک نشده وهنوز پارچه سياه عزاداري بر پيشاني زهرا (س) باشد وعده اي از امت پيامبر ومسلمانان مدينه بيايند وآن جنايات را ايجاد کنند که همواره تاريخ نگاران از نوشتن آن احساس خجلت مي کنند و قلم بر خود مي لرزد؟ اين عده چه مراحلي را طي کرده بودند که سرانجام به اينجا رسيدند؟

آن گاه که کودتاگران تصميم گرفتند به خانه ولايت وامامت تهاجم برند و فريب خوردگان نيز دور خانه علي (ع) گرد آمده وتسليم توطئه ها بودند، دختر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم از خانه بيرون آمد ودر کنار در ورودي منزل ايستاد و بر سر آنان اين گونه فرياد کشيد: «من ملتي را [مثل شما] نمي شناسم که اين گونه [عهد شکن و] بد برخورد باشند. جنازه رسول خدا را بر روي دست ما گذاشتيد و رها کرديد و امر خود را در بين خود گذرانديد و از ما طلب فرمان نکرديد و حق ما را به ما نداديد.گويا از آنچه رسول خدا6 در روز غدير فرمود آگاهي نداريد!

سوگند به خدا! که رسول گرامي در آن روز، ولايت و رهبري را به او (علي (ع) ) پيوند زد [و از مردم بيعت گرفت] تا اميد شما [فرصت طلبان تشنه قدرت] را از امامت قطع نمايد، ولي شما رشته هاي پيوند [معنوي]ميان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم وخودتان را پاره کرديد. [اين را بدانيد که] خداوند در دنيا و آخرت ميان ما وشما داوري خواهد کرد.»[2]

اين ناله ها و فريادهاي زهرا(س) که دل سنگ را آب مي کرد، بردل مهاجمان اثر نکرد وآنها را به تأمل و انديشه و يا عقب نشيني نداشت.عبدالفتاح عبدالمقصود درباره آن لحظه که مهاجمين با حضرت زهرا& روبه رو شدند، جملات سوزناکي دارد که انسان وقتي بعد از قرن ها آن صحنه را تصور مي کند، نمي تواند متأثر نشود واشکش جاري نگردد:

«... فَاِذَا وَجْهٌ كَوَجْهِ رَسُولِ اللهِ يَبْدُو بِالبابِ حَائلاً مِنْ حُزْن عَلَي قَسِمَاتِهِ خُطُوطُ آلامِ وَ فِي عَيْنِهِ لَمَعَاتُ دَمْعِ وَ فَوْقَ جَبِينِهِ عَبَسَهُ غُضَب فَائِرٍ وَ خُلْق ثَائِرٍ .. وَ تَوَقَّفَ عُمَرمِن خَشْيَة...؛[3] پس ناگاه [مقابل خود] چهره اي بسان چهره رسول خدا6 را ديدند که از پشت در ظاهر شد، در حالي که هاله اي از اندوه آن را فرا گرفته وآثار رنج و الم از خطوط صورتش نمايان بود ودر چشمش روشنايي اشک وجود داشت و فراز جبينش را گرفتگي خشمي عميق و احساساتي پرگداز فرا گرفته بود...و عمر از ترس درجا ايستاد....»

بعد ادامه مي دهد: «فشاري که به در خانه وارد شده بود،تدريجاً گسترش مي يافت. يارانش که با او آمده وپشت سرش در مقابل در ايستاده بودند، ناگاه مقابل خود چهره رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را نگريستند که از ميان سيماي حبيبه اش زهرا& به آنها نگاه مي کند... . ناگاه آهنگ لطيف واندوهبارش را سرداد. به تدريج آهنگ او اوج گرفت. او محمد را از ميان گور فرا مي خواند وبا صداي ناله اي آميخته با سرشکي تلخبار فرياد مي کشيد: بابا يا رسول الله!... .

گويي زمين در زير پاي اين گروه ستمگر از بيم وهراس فرياد او مي لرزيد... هنوز سخنش به آخر نرسيده بود که دلها از اندوه او گرفت و ديدگان بر او سرشک همي باريد. مرداني از آن ميان با خود حديث مي کردند که اي کاش مي توانستند زمين را شکافته و در خفاياي آن پنهان گردند.»[4]

حال بايد ديد ريشه اصلي ماجرا چه بوده و عوامل پشت پرده اين اهانت چه چيز بوده است؟ در اين زمينه، احتمالاتي وجود دارد که به برخي از آنها اشاره مي شود:

الف.چهره نفاق

يک تحليل اين است که تصميم مهاجمان خانه وحي و غاصبان خلافت از روز اول مسلمان شدنشان بر اين بوده که در آينده خلافت را تصاحب نمايند؛ يعني ايمان آنها واقعي نبوده وحالت نفاق داشته اند؛ به ظاهر اسلام آوردند، ولي در باطن بر حالت کفر پيشگي خود باقي مانده بودند. درنتيجه، آن حالت دروني نفاق اقتضاء مي کرد که بعد از رحلت پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم و تصاحب خلافت، اولين انتقام ها را از علي و زهرا(س) بگيرند که هم محبوب پيامبر اکرم6 بودند و هم سد بزرگ و مانع مهمّي براي ادامه غصب خلافت.

هر آنکس داشت با من دشمني اول تو را مي زد شهيد انتقام جنگ بدر و حنين و خيبرم بودي

اين احتمال برخي شواهد قرآني و روايي دارد که نمونه هايي ذکر مي شود:

1. آيات قرآن: در قرآن آيات زيادي داريم که بيانگر نفاق عده اي از اصحاب و ياران پيامبر اکرم 6 مي باشد. پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در بخشي از خطبه غدير مي فرمايد: «مَعَاشِرَ النَّاسِ آمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الذي اُنْزِلَ مَعَهُ (مِنْ قَبْلِ اَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّهَا عَلَي اَدْبَارِهَا اَوْ نَلْعَنَهُم كَمَا لَعَنَّا اَصْحَابَ السَّبْتِ)؛[5] اي مردم! به خدا ورسولش و به نوري که همراه او نازل شده است، ايمان آوريد، قبل از آنکه صورت هايي را محوکنيم وآن صورتها را به پشت بر گردانيم يا آنان را مانند اصحاب سبت هلاک کنيم.»

آن گاه فرمود: «بِاللهِ مَا عَني بِهَذهِ الآيَة الَّا قَوْماً مِنْ اَصْحَابِي اَعْرِفُهُم بِاَسْمَائِهِم وَ اَنْسَابِهِم وَ قَدْ اُمِرْتُ بِالصَّفْحِ عَنْهُم فَاليَعْمَلْ كُلُّ اَمْري عَلَي مَا يَجِدُ لِعَلِيٍّ فِي قَلْبِهِ مِنَ الحُبِّ وَ البُغْضِ؛[6] به خدا قسم! خداوند از اين آيه قصد نکرد، مگر گروهي از اصحابم که آنان را به اسم و نسبشان مي شناسم، ولي مأمورم که از آنان پرده پوشي کنم. پس هر کس بايد مطابق آنچه در قلبش از حب يا بغض نسبت به علي مي باشد، عمل کند.»

آيه فوق به همراه سخن پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم به خوبي نشان مي دهد که گروهي از اصحاب از همان اول حالت نفاق و دورويي را داشتند و بدين وسيله اهداف پشت پرده خود را دنبال مي کردند.

2. روايات: حادثه اعتراض حارث فهري در روز غدير خم به نصب امير مؤمنان (ع) ، آغاز انحراف ها و توطئه ها بود که خبر از آينده اي تاريک و فتنه انگيز مي داد و نشاني بود ازنفاقهاي پشت پرده که بعد از رحلت خاتم پيامبران صلي الله عليه و آله و سلم دامن امت اسلامي را گرفت و خلافت از خط اصلي خويش خارج شد وبه دست غاصبان افتاد وآن همه اهانت به شخص علي و فاطمه زهرا& روا داشته شد.

فاطمه زهرا& در خطبه آتشين خود فرمودند : «فَلَمَّا اخْتَارَ اللهُ لِنَبِيِّهِ دَارَ اَنْبِيائِهِ وَ مَأْوَي اَصْفِيَائِهِ ظَهَرَ فِيكُمْ حَسِيكَةُ النِّفَاقِ وَ سَمَلَ جِلْبَابُ الدِّينِ...؛[7]چون پروردگار متعال براي پيامبرش خانه انبياء (آخرت) و آرامگاه برگزيدگانش را اختيار نمود [و او را به سوي سفر آخرت برد] در سينه هاي شما خار نفاق ظاهر و جامعه دين کهنه [و بي اهميت] گرديد.»

ب. هواهاي نفساني کنترل نشده و تخلفات پيشين

جواب دوم اين است که بگوييم هواهاي نفساني ، رياست طلبي ها و اعمال ناشايست پيشين سران سقيفه آنها را به اينجا رساند که حتي حاضر شدند براي حفظ و تداوم خلافت غصب شده ، فدک را نيز غصب کنند و خانه زهرا (س) را آتش بزنند و به شخص امير مؤمنان و فاطمه زهرا(س) نيز اهانت کنند.

اين تحليل مبتني بر اين پيش فرض است که اين گروه از اوّل مسلمان بودند و اسلامشان نيز واقعي بوده است و در راه اسلام نيز فدا کاري کرده و در جنگها شرکت داشته اند ؛ اما چون نتوانستند خود را واقعاً بسازند ، اطاعت از هواهاي نفساني و روحيه مقام خواهي از يک طرف و سرپيچي از فرامين پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم و گناهان متعدد از طرف ديگر آنها را به اين مرحله رساند که چنان جناياتي را مرتکب شوند .

اين تحليل ، هم شاهد روايي دارد و هم شاهد عيني و خارجي . اما به عنوان شاهد روايي ، دو روايت ذکر مي شود:

1. در لحظه اي که خواستند از علي (ع) اجباراً براي ابوبکر بيعت بگيرند، حضرت علي (ع) آنان را از هواپرستي بر حذر داشتند و فرمودند: وَ نَحْنُ اَحَقُّ بِهَذا الاَمْر مِنْكُم مَا كَانَ فِينَا القَارِئُ لِكِتَاب اللهِ الفَقِيه فِي دِينِ اللهِ العَالِمُ بِسُنَنِ رَسُولِ اللهِ المُضْطَلِعِ بِامْرِ الرَّعْيَةِ وَ الله اِنَّه لَفِينا فَلَا تَتَّبِعُوا الهَوي فَتَضِلُّوا عَنْ سَبِيلِ الحَقِّ فَتَزْدَادُوا مِنَ الحَقِّ بُعْداً ؛[8] «و ما سزاوار اين امر (خلافت) هستيم نسبت به شما تا وقتي خواننده [آگاه به] قرآن، آگاه در دين خدا و داناي به سنتهاي رسول خدا 6 و چيره و توانا به امر رعيّت (و مردم ) در بين ما باشد. به خدا سوگند ! به حقيقت چنين فردي در بين ما وجود دارد ، پس از هوا [براي درخواست بيعت از من] پيروي نکنيد که از راه حق گمراه مي شويد و از حق بيشتر فاصله مي گيريد.»

اين روايت به خوبي دلالت دارد که آنچه سران سقيفه را به بيعت گرفتن اجباري و غصب خلافت و اهانت به اميرمؤمنان و زهرا (ع) وادار کرد ، پيروي از هواهاي نفساني و رياست طلبي ها است .

2. فاطمه زهرا (س) بعد از آنکه آن همه جسارت نسبت به او و علي (ع) روا داشته شد و خلافت غصب گرديد ، به محمود بن لبيد فرمود : «آگاه باش ! قسم به خدا! اگر حق را به اهلش واگذار و از عترت رسول خدا 6 اطاعت مي کردند، دو نفر هم [در باره حکم خدا] با يکديگر اختلاف نمي کردند و امامت را گذشته اي از گذشته اي به ارث مي برد.»

آن گاه درباره راز انحرافات فرمود: «وَاخْتارُوا بِشَهْوَتِهِم وَ عَمِلُوا بِآرَائِهِم تَبَّاً لَهُمْ اَو لَمْ يَسْمَعُوا الله يَقُولُ (وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَ يَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُم الخِيَرَةُ)... هَيْهَات بَسَطُوا فِي الدُّنْيَا آمَالَهُم وَ نَسُوا آجَالَهُم فَتَعْساً لَهُمْ وَ اَضَلَّ اَعْمَالَهُم؛[9] آنها هوا پرستي و شهوت را بر گزيدند و بر اساس رأي و نظر شخصي اعمال کردند . هلاکت و نابودي بر آنان باد ! آيا نشنيدند کلام خدا را که فرمود : «پروردگار تو آنچه را که مي خواهد ، خلق مي کند و هر چه بخواهد ، اختيار مي کند و براي آنان اختياري نيست.» افسوس [که سران سقيفه] آرزوها [و هوسهاي] خود را در دنيا تحقق بخشيدند و اجلهاي خود را فراموش کردند! خدا آنان را نابود کند و اعمالشان را تباه سازد!.»

جملات فوق به خوبي نشان مي دهد که اقدامات سران سقيفه براي رسيدن به خلافت و برخورد اهانت آميز با خاندان وحي از سر هوا پرستي و مقام خواهي بوده و تمام مسائل پيش گفته ريشه در هواهاي نفساني و رياست خواهي آنها داشته است .

در کنار هوا پرستي ، برخي اعمال زشت نيز انسان را وادار به اعمال زشت تر مي کند ؛ يعني اگر بر انجام گناه اصرار بورزد ، مرتکب گناه بزرگ تر و بيشتري خواهد شد . اين معني، در آيات پيش گفته [10]به خوبي نمايان است .

اين عامل نيز در رفتار سران سقيفه ديده مي شود؛ چرا که آنها در طول همراهي با پيامبر اکرم 6 بارها از دستورات آن حضرت سرپيچي کردند و همين تخلفات بود که از غصب خلافت و اهانت به خانه وحي و شخص علي و زهرا (س) سر درآورد .

اينک به برخي از نمونه هاي سرپيچي و پيروي از هواي نفس در رفتار سران سقيفه به صورت فهرست وار اشاره مي شود؛ با اين تذکر که اين گناهان قطع نظر از رفتارهاي فردي و اخلاقي اين افراد است که در طول زندگي داشته اند و آنچه مد نظر است، برخي تخلّفات اجتماعي و گناهان عمومي آنان است.

1. فرار در صحنه جنگ احد و نافرماني از پيامبر اکرم6 آن گاه که فرمان باز گشت صادر فرمود.[11]

2. سرپيچي از شرکت در لشکر اسامة بن زيد با اين که صريحاً حضرت دستور داده بود که در مدينه نمانند و به لشکر اسامه بپيوندند .[12]

3. تخلف از آوردن قلم و دوات در آخرين لحظات عمر پيامبر اکرم 6 براي نوشتن وصيت و همين طور متهم کردن حضرت به هذيان گويي[13] و ... .

اينها و ساير گناهان، سران سقيفه را تا آنجا پيش برد که حاضر شدند براي تحکيم خلافت غصب شده، به خانه زهرا (س) هجوم برند و به حضرت آسيب رسانند.

درس و نتيجه

نتيجه عبرتي که از دو تحليل گذشته مي توان گرفت، اين است که در اين زمان نيز از خطر سه گروه در امان نيستيم و هميشه بايد مواظب خطرات آنها باشيم:

1. منافقان کوردل: در هر قيام و انقلاب و نهضتي منافقان بيش از همه به پيکر آن قيام و مکتبش ضربه وارد کرده اند. اگر در صدر اسلام عده اي به جمع مسلمانان پيوستند تا از پشت به اسلام و مسلمين خنجر بزنند و از درون ، جبهه حق را متلاشي کنند ، امروز هم کم نبوده و نيستند کساني که در جبهه انقلاب و نظام نفوذ کرده اند تا از پشت به پيکر اسلام و دين ضربه زنند و از درون ايجاد اختلاف و انحراف کنند .

2. هوا پرستان: دنيا طلبان، رياست خواهان و قدرت جويان هميشه انبياء و امامان و هدايت گران را مانع تحقق هواهاي نامشروع خود دانسته و با آنها سخت به مبارزه برخواسته اند. امروز هم همين ها با اشاعه فرهنگ فساد و فحشا ، تجمل گرايي و اسراف و تبذير، به دنبال فساد جامعه و در نتيجه، رسيدن به قدرت و رياست مي باشند. از اينها نيز نبايد غافل بود.

3. اهل گناه: در طول تاريخ افرادي بوده اند که از اول از نظر انديشه و رفتار خوب ظاهر شده اند، ولي عادت به برخي گناهان و داشتن برخي صفات رذيله ، سر انجام آنها را به جبهه باطل کشانده است ؛ افرادي مانند: طلحه و زبير امروز ، نيز از چنين کساني نبايد غافل باشيم . فقط سابقه درخشان کافي نيست بلکه تا آخر خط ماندن، شرط اساسي است.

بعد از وفات پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم اين سه جريان دست به دست هم دادند و آن حوادث تلخ را آفريدند و سر انجام آن بانوي با عظمت با کوله باري از رنج و غم دنيا را وداع کرد و در آخرين لحظات زبان حالش اين بود:

شهادت از سرا پايم نمايان است اي فضّه کتاب عمر زهرا (س) رو به پايان است اي فضّه
به زحمت قتلگاه محسنم را ميکنم جارو گلاب قتلگاهش اشک چشمان است اي فضّه


•    پاورقــــــــــــــــــــي
________________________________________


1. تا کنون تحت عناوين ذيل،در اين مجله مقالاتي درباره فاطمه زهرا (س) رائه شده است :

• گزارشي از خانه زهرا &، شماره 19،1422 هـ. ق

• فاطمه و نقل حديث، شماره 20، 1422 هـ.ق.

• محورهاي اساسي در مبارزات سياسي حضرت زهرا(س)، شماره 31، 1423 هـ.ق.

• گوشه اي از كرامات فاطمه زهرا&، شماره 32، 1423 هـ.ق.

• قطره اي از درياي فضائل زهراي مرضيه(س)، شماره 44، 1424 هـ.ق.

• منزلتهاي فاطمه زهرا&، شماره43، 1424 هـ.ق.

[2] .احتجاج، ابو علي طبرسي، ج1، ص108، امالي، شيخ صدوق، ص384

[3] .الغدير، مرحوم علامه اميني، ج3، ص103 و104 و ترجمه الغدير، ج5، ص185.

[4] . ترجمه الغدير، ج5،ص185.

[5] . نساء/47.

[6] .بحارالانوار، ج37، ص240؛ الغدير، ج1، ص340؛ معاني الاخبار، شيخ صدوق، ص 65-68.

[7] . خطبه آتشين حضرت زهرا(س)، قم، دفتر نشر، ص34.

[8] . بحار الانوار، داراحياءالتراث العربي، ج28، ص185، احتجاج طبرسي، ج1، ص74.

[9] .بحار الانوار، ج36، ص353، ر.ك: احقاق الحق، ج21، ص26.

[10] . توبه/77 و روم/10.

[11] . سيره ابن هشام، ج2، ص83.

[12] . الطبقات الكبري، ج2، ص190؛ المراجعات، ص30-31؛ النص و الاجتهاد، ص15-19.

[13] . صحيح بخاري، ج1، ص22، و ج2، ص 14؛ صحيح مسلم، ج2، ص14،؛ مسند احمد، ج1، ص325.

Comments (0)

There are no comments posted here yet

Leave your comments

  1. Posting comment as a guest. Sign up or login to your account.
Attachments (0 / 3)
Share Your Location

آپ کے سوالات

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

آخرین ارسال سایت