بسم الله الرحمن الرحیم
(این نوشتار برگرفته از کتاب ارزشمند «میزان تشیع»، اثر آیت الله عندلیب همدانی می باشد)
کاملترین تحقیق در رابطه با زیارت عاشورا و لعن ها وسب های موجود در آن و نیز نطبیق آن با قرآن کریم روایات اهل بیت (علیهم السلام)
بررسی مضمون زیارت عاشورا
مقدمه ی۱ ـ معیار سنجش
اساسی ترین معیار پذیرش یا ردّ یک روایت، انطباق و یا عدم انطباق آن با قرآن کریم است که «قول فصل» و «فرقان میان حق و باطل» است؛[۱] همچنین به صراحت آیات متعددی از قرآن کریم، گفتار و رفتار نبی خاتم (صلی الله علیه و آله) میزان سنجش عقائد، اشخاص و گفتارها است و حدیث شریف ثقلین و دیگر روایات معتبره و سخنان قطعی عترت پیامبر (علیهم السلام)، میزان سنجش بسیار مناسبی برای تشخیص درستی یا نادرستی آراء، حق و یا باطل اشخاص، گفتارها و از جمله روایات منسوب به معصومین (علیهم السلام) به شمار می روند. به همین منظور و با چشم پوشی از بحت سندی باید مضامین زیارت عاشورا را با «قرآن»، «سنّت» و «سیره ی قطعیه ی معصومین (علیهم السلام)» محک زد.
مقدمه ی۲ ـ عصاره ی زیارت عاشورا
با دقّت در این زیارت، میتوان مطالب و معارف آن را به چهار دسته تقسیم کرد:
الف ـ «تولّی»: سلام به حضرت و یارانش و اظهار محبت و اطاعت نسبت به آنان.
ب ـ «دعا»: در این زیارت دعاهایی هست که شرح آن بحث مستقلی می طلبد.
ج ـ «روشنگری»: بیان حقیقت قیام و عمق فاجعه و اشاره به نگاه دشمن به روز عاشورا.
د ـ «تبرّی»: اظهار لعن و برائت از دشمنان.
توجه: در مباحث آینده، تنها دسته ی چهارم از معارف زیارت عاشورا مورد بررسی قرار می گیرد.
مقدمه ی۳ ـ تواتر و اقسام آن
اصطلاح متواتر به روایاتی گفته می شود که کثرت نقل آنها موجب یقین به صدور می شود. دانشمندان علم اصول تواتر را بر سه دسته تقسیم کرده اند:
الف ـ تواتر لفظی: یعنی هم داستان شدن گروه کثیری از راویان بر الفاظ یک روایت؛ آن هم به گونه ای که عادتا تکذیب روایت محال باشد. مثل تواتر حدیث شریف ثقلین.
ب ـ تواتر معنوی: هماهنگ شدن گروه کثیری از روات و روایات بر مضمونی واحد، در عین اختلافهایی که در الفاظ آنها وجود دارد. اعمّ از اینکه دلالت همهی این روایات بر این مضمون واحد دلالت «مطابقی» یا «تضمّنی» و یا «التزامی» باشد و یا دلالت ها متفاوت باشد. به این صورت که مثلا در برخی روایات، دلالت «مطابقی» باشد و در برخی دیگر «تضمّنی» و یا «التزامی» باشد.
مثال بارز تواتر معنوی، بی نظیری امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در شجاعت است، که از گزارش ها و روایات گوناگون و مربوط به حوادث مختلف که از طرف راویان متعدّد بیان شده، بدست می آید.
ج ـ تواتر اجمالی: یعنی اگر مجموعه ای از روایات را در نظر بگیریم، یقین پیدا می کنیم که اجمالا یک یا چند روایت از این مجموعه، قطعی الصدور است. طبیعتا در بین این مجموعه آنچه قطعا صادر شده، روایتی است که مضمون آن اخصّ باشد؛ یعنی مشتمل بر قدر متیقّن از مضامین باشد.
برای آشنایی اجمالی با این سه اصطلاح همین اندازه توضیح کفایت می کند، و در تطبیقی که در مورد زیارت عاشورا خواهیم داشت توضیح بیشتری در مورد آن خواهیم داشت. [۲]
میزان در میزان
با توجه به سه مقدّمه ی بیان شده، زیارت عاشورا را در میزان سنجش قرار میدهیم، تا روشن شود که نه تنها تمام مضامین آن و از جمله بخش چهارم (لعن و برائت) با قرآن و سنت معصومین (علیهم السلام) منطبق و هماهنگ است، بلکه زیارت و از جمله عبارت های مشتمل بر «لعن» و «برائت» متواتر معنوی است. بعد از این سنجش روشن خواهد شد که زیارت عاشورا میزانی برای ردّ و قبول عقاید و عادل یا ظالم بودن انسان ها است.
لعن و برائت با چهار بیان
در زیارت عاشورا، تبرّی (لعن و اظهار برائت) با چهار بیان مطرح شده است
الف ـ لعن و برائت از گروه هایی که شناسنامه ی آنان چنین است: «فَلَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً أَسَّسَتْ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقَامِکُمْ وَ أَزَالَتْکُمْ عَنْ مَرَاتِبِکُمُ الَّتِی رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فِیهَا وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْکُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدِینَ لَهُمْ بِالتَّمْکِینِ مِنْ قِتَالِکُمْ بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَیْکُمْ مِنْهُمْ وَ مِنْ أَشْیَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِم».[۳]
در این لعن و برائت بدون این که نامی ـ حتی به صورت رمزی و کنایی ـ از کسی برده شود، گروه هایی که بنیانگذار ظلم به آل الله و زمینه سازان تعدّی به آنان بودند، کسانی که مانع رسیدن آنها به حق قطعی ـ خلافت ـ شدند و نیز گروه هایی که به صورت مستقیم با اهل بیت (علیهم السلام) جنگیدند، لعن شده اند.
ب ـ لعن بر خاندان: در زیارت عاشورا خاندان «زیاد»، «مروان»، «ابوسفیان» و همهی «بنی امیّه» لعن شده اند.
ج ـ لعن بر اشخاص با ذکر صریح نام آن ها که عبارتند از: «ابن زیاد» (ابن مرجانه)، «عمر بن سعد»، «شمر»، «ابوسفیان»، «معاویه» و «یزید».
د ـ لعن بر اشخاص با نامهای رمزی و کنایه ای که بدین صورت آمده: «اللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّی وَ ابْدَأْ بِهِ أَوَّلًا ثُمَّ الثَّانِیَ و الثَّالِثَ و الرَّابِع»
هماهنگی لعن های زیارت عاشورا با قرآن کریم
بیان هفت دسته از آیات
دسته ی اوّل: برائت از اهل جبهه ی باطل
در آیات متعددی در قرآن کریم به صراحت از مسئله ی «برائت»، یاد شده است؛ چرا که باید همواره صف «مؤمنان یکتا پرست» از صف «مشرکان»، «منافقان»، «کافران»، «طاغوت» و «طاغوتیان» جدا باشد. گروه اوّل که در جبهه ی حق قرار دارند، انسانهای واقعی و قابل تکریم هستند و گروه دوم که در جبهه ی باطل هستند، حیواناتی انسان نمایند که مطرود درگاه الهی هستند. توجه به سوره ی توبه (برائت) و دیگر آیاتی که در مورد برائت است، به خوبی نشانگر این واقعیت است. از جمله در سوره ی انعام خطاب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) می فرماید: «قُلْ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ وَ إِنَّنی بَریءٌ مِمَّا تُشْرِکُون؛ بگو: من هرگز چنین گواهى نمى دهم. بگو: اوست تنها معبود یگانه و من از آنچه براى او شریک قرار مى دهید، بیزارم!»[۴]
باز هم خطاب به آن حضرت می فرماید: «وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبینَ * وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ * فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنِّی بَریءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ؛ و خویشاوندان نزدیکت را انذار کن! * و بال و پر خود را براى مؤمنانى که از تو پیروى مى کنند بگستر * اگر تو را نافرمانى کنند بگو: «من از آنچه شما انجام مىدهید بیزارم!»[۵]
دسته ی دوم: برائت از طاغوت، شرط اصلی هدایت
در قرآن کریم اجتناب و بلکه کفر به طاغوت شرط اساسی هدایت و تمسک به «عُروَۀ الوُثقی» شمره شده است: «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى؛ بنابراین، کسى که به طاغوت [بت و شیطان و هر موجود طغیانگر] کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره ی محکمى چنگ زده است»[۶]
این کفر به طاغوت و اجتناب از او، به همراه ایمان به خدا و عبادت او، سرفصل اساسی دعوت همه ی انبیای الهی است: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت؛ ما در هر امّتى رسولى برانگیختیم که: خداى یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید!».[۷]
همچنین بشارت ها و نعمت های الهی در آن جهان، برای همین افراد است: «وَ الَّذینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى؛ و کسانى که از عبادت طاغوت پرهیز کردند و به سوى خداوند بازگشتند، بشارت از آن آن ها است.»[۸]
دسته ی سوم: نهی از دوستی با دشمنان خدا
قرآن مجید همه ی مؤمنان را از دوستی با دشمنان خدا که انسان نماهای مغضوب درگاه الهی هستند، باز داشته است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! با قومى که خداوند آنان را مورد غضب قرار داده، دوستى نکنید».[۹] در جای دیگر آمده است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید!»[۱۰]
دسته ی چهارم: کسانی که خداوند آنها را دوست ندارد.
خداوند متعال در قرآن کریم با نام بردن از گروه هایی، چنین می فرماید:
«وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمینَ؛ و خدا ظالمان را دوست نمى دارد».[۱۱]
«إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ؛ زیرا خداوند متجاوزان را دوست نمى دارد».[۱۲]
«إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْخائِنینَ؛ زیرا خداوند، خائنان را دوست نمى دارد!».[۱۳]
إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْکافِرین؛ او کافران را دوست نمى دارد!».[۱۴]
إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرین؛ او مستکبران را دوست نمى دارد!».[۱۵]
دسته ی پنجم: افراد و گروه هایی که ملعون هستند
در قرآن کریم به آیاتی برمی خوریم که همان انسان نماهای حیوان صفت، با عناوین گوناگونی مورد لعن الهی قرار گرفته اند که به برخی از این آیات اشاره می شود:
۱ ـ کافرین
«إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکافِرینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعیراً؛ خداوند کافران را لعن کرده (و از رحمت خود دور داشته) و براى آنان آتش سوزاننده اى آماده نموده است».[۱۶]
توجه: در بخش روایات، نشانی هایی را برای اثبات کفر افرادی که در زیارت عاشورا لعن شده اند ذکر خواهیم کرد، اما فعلا به صورت قطع می گوییم که: «ابوسفیان»، «معاویه» و «یزید»، کافر بوده اند.[۱۷]
۲ ـ ظالمین
«فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمین؛ ندادهنده اى در میان آن ها ندا مى دهد که: لعنت خدا بر ستمگران باد».[۱۸]
۳ ـ پیمان شکنان
«فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنَّاهُم…؛ ولى به خاطر پیمان شکنى، آن ها را از رحمت خویش دور ساختیم».[۱۹]
۴ ـ قاتل مؤمن
«وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظیماً؛ و هر کس، فرد باایمانى را از روى عمد به قتل برساند، مجازاتِ او دوزخ است در حالى که جاودانه در آن مى ماند و خداوند بر او غضب مى کند و او را از رحمتش دور مى سازد و عذاب عظیمى براى او آماده ساخته است».[۲۰]
۵ ـ منافقان
«وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْکُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها هِیَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقیمٌ؛ خداوند به مردان و زنان منافق و کفّار، وعده ی آتش دوزخ داده و جاودانه در آن خواهند ماند [همان براى آن ها کافى است!] و خدا آنها را از رحمت خود دور ساخته و عذاب همیشگى براى آن ها است!».[۲۱]
۶ و ۷ ـ مفسدین و قاطعین رحم
«فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ * أُولئِکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ؛ اگر (از این دستورها) روى گردان شوید، جز این انتظار مى رود که در زمین فساد و قطع پیوند خویشاوندى کنید؟! * آن ها کسانى هستند که خداوند از رحمت خویش دورشان ساخته، گوش هایشان را کر و چشم هایشان را کور کرده است!».[۲۲]
۸ ـ آزار دهندگان خدا و رسول
«إِنَّ الَّذینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهیناً؛ آن ها که خدا و پیامبرش را آزار مى دهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور ساخته و براى آن ها عذاب خوارکننده اى آماده کرده است».[۲۳]
۹ ـ کتمان کنندگان حقایق الهی
«إِنَّ الَّذینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ؛ کسانى که دلایل روشن و وسیله ی هدایتى را که نازل کردهایم، بعد از آن که در کتاب براى مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آن ها را لعنت مى کند و همه ی لعن کنندگان نیز، آنها را لعن مى کنند».[۲۴]
۱۰ ـ دلدادگان به جبت و طاغوت
«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ أُوتُوا نَصیباً مِنَ الْکِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ یَقُولُونَ لِلَّذینَ کَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى مِنَ الَّذینَ آمَنُوا سَبیلاً * أُولئِکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ مَنْ یَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصیراً؛ آیا ندیدى کسانى را که بهرهاى از کتاب (خدا) به آنان داده شده، (با این حال)، به «جبت» و «طاغوت» [بت و بتپرستان] ایمان مى آورند، و دربارهی کافران مىگویند: آن ها، از کسانى که ایمان آورده اند، هدایت یافته ترند؟! * آنها کسانى هستند که خداوند، ایشان را از رحمت خود، دور ساخته است و هر کس را خدا از رحمتش دور سازد، یاورى براى او نخواهى یافت».[۲۵]
خداوند متعال در جای دیگر از قرآن کریم، این مؤمنان به «جبت» و «طاغوت» را به عنوان پرستش کنندگان طاغوت لعن می کند و در آیه ی دیگر هم آنها را به عنوان پیروان جباران عناد پیشه، مورد لعن قرار می دهد.[۲۶]
دسته ی ششم: کسانی که مستحقّ دشنام هستند
آیاتی که علاوه بر لعن حیوانات انسان نما، به آن ها دشنام هم می دهد:
الف ـ گروهی را همچون سگ می شمرد: «… وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون؛ و او [بلعم و باعورا] به پستى گرایید، و از هواى نفس پیروى کرد! مثل او همچون سگ (هار) است که اگر به او حمله کنى، دهانش را باز و زبانش را برون مى آورد، و اگر او را به حال خود واگذارى، باز همین کار را مى کند (گویى چنان تشنه ی دنیاپرستى است که هرگز سیراب نمى شود! (این مثل گروهى است که آیات ما را تکذیب کردند این داستان ها را (براى آن ها) بازگو کن، شاید بیندیشند (و بیدار شوند)!».[۲۷]
پس بلعم، باعورا و همه ی کسانی که از روی لجاجب با حق مقابله می کنند، سزاوار تشبیه به سگ ها می باشند. این ها همان گروهی هستند که قرآن کریم در موردشان می فرماید: «قالُوا… * رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ * قالَ اخْسَؤُا فیها وَ لا تُکَلِّمُونِ؛ پروردگارا! ما را از این (دوزخ) بیرون آر، اگر بار دیگر تکرار کردیم قطعاً ستمگریم (و مستحق عذاب)!» * (خداوند) مى گوید: «دور شوید در دوزخ، و با من سخن مگویید!».[۲۸]
توجه: در زبان عرب واژه ی «اخسأ» برای راندن سگ استفاده می شود.[۲۹]
ب ـ قرآن کریم عدّه ای را مثل درازگوش می شمرد: « مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ؛ کسانى که مکلف به تورات شدند، ولى حق آن را ادا نکردند، مانند درازگوشى هستند که کتابهایى حمل مى کند، (آن را بر دوش مى کشد اما چیزى از آن نمى فهمد)! گروهى که آیات خدا را انکار کردند مثال بدى دارند، و خداوند قوم ستمگر را هدایت نمى کند!».[۳۰]
ج ـ قرآن کریم اینگونه دشمنان دین را گمراه تر از چهار پایان می شمرد:
«…أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل…؛ آن ها همچون چهارپایانند بلکه گمراه تر!».[۳۱]
«…إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبیلاً؛ آنان فقط همچون چهارپایانند، بلکه گمراه ترند!».[۳۲]
د ـ همچنین قرآن گروه بی عقل و اندیشه را بدترین جنبندگان «شَرُّ الدَّوَابِّ»[۳۳] می شمرد.
هــ آنان را ملقّب به «رجس و پلیدی» می کند: «…فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ جَزاءً بِما کانُوا یَکْسِبُون؛ از آن ها اعراض کنید (و روى بگردانید) چرا که پلیدند! و جایگاهشان دوزخ است، به کیفر اعمالى که انجام مى دادند.»[۳۴]
و ـ در کتاب الهی خطاب به مشرکان می فرماید: « أُفٍّ لَکُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ؛ اُفّ بر شما و بر آنچه جز خدا مى پرستید! آیا اندیشه نمى کنید (و عقل ندارید)؟!».[۳۵]
ز ـ قرآن کریم گروهی از انسان های مسخ شده را بوزینه هایی طرد شده می نامد: «وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خاسِئینَ؛ به طور قطع از حال کسانى از شما، که در روز شنبه نافرمانى و گناه کردند، آگاه شده اید! ما به آنها گفتیم: «به صورت بوزینه هایى طردشده درآیید!»[۳۶] و در آیه ی دیگر از آن انسان های مسخ شده، تعبیر به خوک می کند.[۳۷] روشن است که عذاب مسخ به میمون و خوک به همین جهت است که این ها انسان واقعی نیستند، بلکه قبل از مسخ هم خوک و میمونی انسان نما می باشند و با مسخ، چهره ی حقیقی آن ها بر همگان پدیدار می گردد.
دسته ی هفتم ـ انتصار به وسیله ی اظهار بدی های ظالم
اگرچه از نظر قرآن کریم، گفتار باید «زیبا»،[۳۸] «محکم و متین»،[۳۹] «معروف و شایسته»[۴۰] و «نرم»[۴۱] باشد، و خدای متعال هم سخن زشت را دوست نمیدارد، اما در عین حال یک استثناء مهم وارد شده: «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ کانَ اللَّهُ سَمیعاً عَلیماً؛ خداوند دوست ندارد کسى با سخنان خود، بدی ها (ى دیگران) را اظهار کند، مگر آن کس که مورد ستم واقع شده باشد. خداوند، شنوا و داناست».[۴۲] در جای دیگر هم می فرماید: «وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِکَ ما عَلَیْهِمْ مِنْ سَبیلٍ * إِنَّمَا السَّبیلُ عَلَى الَّذینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ؛ و کسى که بعد از مظلوم شدن یارى طلبد، ایرادى بر او نیست * ایراد و مجازات بر کسانى است که به مردم ستم مىکنند و در زمین به ناحق ظلم روا مى دارند براى آنان عذاب دردناکى است!».[۴۳]
اساسا خداوند متعال پیش از این آیات و در مقام مدح این مظلومین می فرماید: «وَ الَّذینَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْیُ هُمْ یَنْتَصِرُون؛ و کسانى که هر گاه ستمى به آن ها رسد، (تسلیم ظلم نمى شوند و) یارى مىطلبند!».[۴۴] همچنین در قرآن کریم در جای دیگر می فرماید: «إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثیراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون؛ مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام مىدهند و خدا را بسیار یاد مى کنند، و به هنگامى که مورد ستم واقع مىشوند به دفاع از خویشتن (و مؤمنان) برمىخیزند (و از شعر در این راه کمک مى گیرند) آنها که ستم کردند به زودى مىدانند که بازگشتشان به کجاست».[۴۵] در آیات قبل شاعران گزافه گو مورد مذمت قرار گرفته اند و در اینجا مؤمنان مظلومی را که با ابزارهایی چون شعر و غیر آن در پی انتصار و دفاع از خویش هستند، استثنا نموده و مورد مدح قرار می دهد.
با توجه به اینکه اولاً: روشن است که انتصار شیوه هایی دارد و از جمله ی آنها تقبیح، لعن و ناسزا در قالب شعر و غیر شعر است. ثانیا: ظلم به معصومین (علیهم السلام) ظلم به همه ی ما انسان ها است، چرا که ظلم به حیات طیبه ی انسانی است. پس نتیجه می گیریم که در این موارد، لعن و سبّ ما انتصار ما از دین و مؤمنین خواهد بود.
با مطالبی که ذکر شد، هماهنگی لعن های زیارت عاشورا با قرآن کریم آشکار می گردد.
هماهنگی لعن های زیارت عاشورا با سنّت معصومین (علیهم السلام) و سیره ی متشرّعه
۱ ـ سیره ی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین (علیه السلام)
با مراجعه به متون روایی و تاریخی شیعه و سنی پی می بریم که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) در موارد متعدی افرادی را با ذکر نام لعن فرموده اند.[۴۶]
الف ـ رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) به هنگام شهادت خویش فرمودند: «جَهِّزوا جیشَ اُسَامَۀ، لَعَنَ اللهُ مَن تَخَلَّفَ عَنهَا؛ سپاه اسامه را روانه کنید، خداوند لعنت کند کسی را که از آن سرپیچی کند».[۴۷] به تصریح بزرگان تاریخ، آن دو نفر متخلف از سپاه اسامه بودند.[۴۸]
ب ـ در سیرهی نبوی اینگونه آمده که مشرکین نزد حضرت ابوطالب (علیه السلام) آمدند و گفتند: «إنَّ إبنَ أخیکَ سبَّ الِهَتِنَا وَ عَابَ دینَنَا و سَفِهَ أحلامَنا و ضَلَّ ابائَنَا… وَ لا نَصبِرُ عَلی هذَا مِن شَتمِ ابائِنَا و تَسفیهِ أحلامِنَا و عیبِ الِهَتِنَا…؛ پسر برادرت خدایان ما را دشنام میدهد و بر دین ما عیب جویی می کند. بزرگان و عقلای ما را سفیه دانسته و پدران ما را گمراه می شمرد… و ما توان صبوری در برابر چنین رفتاری را نداریم»[۴۹]
البته مسلم است که در اینجا مراد آنها از «سبّ»، چیزی مثل همان واژه ی «اُفّ» است که صراحتا در قرآن فرمود: «أُفٍّ لَکُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُون؛ افّ بر شما و بر آنچه جز خدا مى پرستید! آیا اندیشه نمى کنید (و عقل ندارید)؟!»[۵۰] و مشخص است که مقصود از تعییب خدایان هم سخن گفتن از عجز خدایان آن ها از انجام کار است.[۵۱] همچنین پرواضح است که مصداق شتم و سبّ آباء هم امثال این آیات است: «أوَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ؛ آیا اگر پدران آن ها، چیزى نمى فهمیدند و هدایت نیافتند (باز از آن ها پیروى خواهند کرد)؟!»[۵۲]
ج ـ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به طور خاص، معاویه را لعن و نفرین فرموده اند.[۵۳] همچنین روایاتی دال بر ذمّ و لعن بنی امیه از آن حضرت به ما رسیده است.[۵۴]
د ـ با مراجعه به خطبه ی سوم از نهج البلاغه (خطبه ی شقشقیه) و دیگر خطبه ها و نامه های امیرالمؤمنین (علیه السلام) دربارهی ناکثین، قاسطین و مارقین، به سیره ی حضرت امیر (علیه السلام) در این باب، پی می بریم.[۵۵]
۲ـ سیره ی امام حسین (علیه السلام):
با مراجعه به تاریخ کربلا دریافت خواهید کرد که حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) از همان روز اوّل در پی هدایت خلق و ارشاد آنان بود. حضرت با مواعظ و نصایح خویش و با ارائه ی دلیل و برهان، چه به صورت عمومی و چه خصوصی، در صدد هدایت دشمنان بودند. تا جایی که حتی قصد داشتند شخص خبیثی چون «عمر سعد» را هم نجات دهند.[۵۶] به علاوه اصحاب او هم با خطابه ها و حماسه ها در پی بیداری خلق بودند، اما در عین حال در کلام امام حسین (علیه السلام) مواردی از لعن و سب هم دیده می شود:
الف ـ امام حسین (علیه السلام) خطاب به «شمر» فرمود: «یا بنَ راعیَۀِ المَعزَی؛ ای پسر زن بزچران!»[۵۷]
ب ـ امام در جای دیگر از «شمر» تعبیر به «کلب» فرمود.[۵۸]
ج ـ حضرت، «ابن زیاد» را «الدّعی بن الدعی؛ زنازاده ای فرزند زنا زاده» می خواند.[۵۹]
د ـ آن بزرگوار در بالین «زهیر بن قین» یار با وفای خود چنین فرمودند: «لَعَنَ اللهُ قاتِلیکَ، لَعَنَ اللهُ الَّذینَ مُسِخُوا قِرَدَۀً و خَنازیر؛ خداوند قاتل تو را لعنت کند. خدا گروه هایی را که انسان هایی مسخ شده می باشند و همچون بوزینه و خوک هستند، لعنت کند».[۶۰]
همچنین برای اطلاع از موارد نفرین امام حسین (علیه السلام)، به کتاب «ثارالله» مراجعه شود.[۶۱]
۳ ـ سیره ی اصحاب امام حسین (علیه السلام)
الف ـ حضرت عباس بن علی (علیهماالسلام) خطاب به «شمر» به هنگام ارائه ی امان نامه چنین فرمود: «لَعَنَتکَ اللهُ وَ لَعَنَ أمَانَکَ؛ خداوند، تو و امان دادنت را لعن کند.»[۶۲]
ب ـ جناب عبد الله بن یقطر، «ابن زیاد» را «الدَّعیّ بن الدَّعیّ؛ زنازاده فرزند زنازاده» می نامد.[۶۳]
ج ـ جناب حبیب بن مظاهر خطاب به یکی از سربازان دشمن که گفت: «نماز امام مورد قبول نیست!!» فرمود: «یا حمار!».[۶۴]
د ـ جناب زهیر خطاب به «شمر» این گونه فرمود: «یَا بنَ البَوَّال عَلَی عَقِبَیه مَا إیّاکَ اُخاطَبُ، أنتَ بَهیمَۀ؛ ای پسر کسی که بر پاشنه های پایش ادرار می کرد! من با تو سخن نمیگویم، چرا که تو بدون تردید حیوانی بیش نیستی»[۶۵]
هــ جناب عبید الله بن عمیر الکبی خطاب به یکی از سپاهیان دشمن چنین فرمود: «یَا بنَ الزَّانیَۀ؛ از پسر زن زناکار».[۶۶]
علّت این لعن و سبّ از طرف معصومین (علیهم السلام) و مؤمنین را باید در این نکته جستجو کرد که اگر انسان نماهایی یافت شدند که نه تنها هیچ سخن برهانی و حکیمانه ای در آنها تأثیر نکرد، بلکه علَم سرپیچی و مبارزه را برداشته و در پی زشت جلوه دادن زیباترین پدیده ی هستی ـ یعنی انسان ـ بودند. در این جا است که باید حقیقت زشت این گروه برای خلق تبیین شود. زشتیهایی که چه بسا شیطان برای فریب مردم درپی زیبا نشان دادن آنها باشد.[۶۷] لعن و سبّ میتواند وسیله ای برای زیبا نگاه داشتن تابلوی انسانیت و ارائه ی چهره ی کریه دشمنان این شاه کار خلقت باشد.
هماهنگی لعن های زیارت عاشورا با مجموعه ای بزرگ از روایات
برای فهم حقیقت زیارت عاشورا و اثبات تواتر معنوی آن توجه به این روایات ضروری است:
۱ ـ روایات بسیاری که در فضیلت دوستی برای خدا و دشمنی برای خدا وارد شده است.[۶۸]
۲ ـ روایات متعددی که در مورد وجوب موالات دوستان اهلبیت (علیهم السلام) و دشمنی با دشمنان آن ها وارد شده است.[۶۹]
۳ ـ احادیثی که نشان گر عقاب افرادی است که غیر دوستان اهل بیت (علیهم السلام) را دوست دارند.[۷۰]
۴ ـ روایاتی که در باب تأویل واژه ی مؤمنین به آنها و واژه ی کفار به دشمنان آن ها آمده است.[۷۱]
۵ ـ روایاتی که مصداق بارز «مظلوم» را اهلبیت (علیهم السلام) دانسته است.[۷۲]
۶ ـ روایاتی که در مذمت و بیان عقاب کتمان کنندگان فضائل اهلبیت (علیهم السلام) وارد شده است.[۷۳]
۷ ـ روایات زیادی که در باب لعن همه ی غاصبین و مرتدین آمده است.[۷۴]
۸ ـ روایات متعددی که دربارهی کفر ناصبی ها وارد شده است.[۷۵] و روایاتی که ناصبی را از سگ هم نجس تر دانسته است.[۷۶]
۹ ـ احادیث زیادی که در مذمت دشمنان آل الله و کفر آنها، عدم احترام خون آنها و ثواب لعن بر آنها آمده است.[۷۷]
۱۰ ـ روایاتی که در مورد عقاب قاتل نبی و امام وارد شده و اینکه کسی جز ولد الزنا دست به چنین کاری نمی زند.[۷۸]
۱۱ ـ روایاتی که در تقبیح بدعت و بدعت گذاران وارد شده است.[۷۹]
در اینجا مناسب است روایتی را که در درجهی اعلا از صحت است نقل کنیم: «مُحَمَّدُ بْنُ یَعقُوب، عَن مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ، عَنْ أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أبِی نَصْرٍ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ، عَنْ أبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله): «إِذَا رَأیْتُمْ أهْلَ الرَّیْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِی فَأظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلَ فِیهِمْ وَ الْوَقِیعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ کَیْلَا یَطْمَعُوا فِی الْفَسَادِ فِی الْإِسْلَامِ وَ یَحْذَرَهُمُ النَّاسُ وَ لَا یَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ یَکْتُبِ اللَّهُ لَکُمْ بِذَلِکَ الْحَسَنَاتِ وَ یَرْفَعْ لَکُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِی الْآخِرَة. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میفرماید: بعد از من وقتی اهل شک و بدعت در دین را دیدید، آشکارا از آنها اعلام بیزاری کنید. تا می توانید آنها را سبّ کنید. علیه آنها صحبت کرده و [با دلیل و برهان] مبهوتشان سازید.[۸۰] این کار را انجام دهید تا دیگر برای فساد در اسلام به طمع نیفتاده و مردم هم از آنها دوری کنند و از بدعت های آنها چیزی نیاموزند. در مقابل این کار خداوند متعال هم، ثواب هایی برای شما می نویسد و درجات شما را در روز قیامت بالا می برد. .» [۸۱]
۱۲ ـ روایات بسیاری که از شیعه و سنی در مورد لعن شجرهی ملعونه و نیز بنی عباس وارد شده است. روایاتی که در برخی از موارد به ذکر نام هم پرداخته است.[۸۲]
۱۳ ـ روایات و گزارش های تاریخی که در باب مطاعن ثلاثه، کفر آنها و ثواب لعن بر آنها وارد شده است. مخصوصا روایاتی که میگوید: ریشه ی تمام ظلم ها، ظلم و ستم آن دو نفر بود.[۸۳]
۱۴ ـ روایات مستفیضه ای از شیعه و اهل سنت که همگی دلالت بر تقبیح فردی که متصدی مقام و موقعیتی میشود در حالی که میداند اعلم و داناتر از او هم وجود دارد. از جمله ی این روایت ها، این که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) او را «خیانتگر به خدا، رسول خدا و مسلمین»[۸۴] میشمرند. امام صادق (علیه السلام) او را «ضَالٌّ مُبتَدِع؛ گمراه بدعت گذار»[۸۵] و «ضَالٌّ مُتِکَلِّف؛ گمراه گزافه گو» می خوانند.[۸۶] و امام باقر (علیه السلام) هم مدعی امامت مسلمین را در صورتی که بدانی دیگری اعلم از او هست، کافر یا مشرک [تردید از راوی] برمی شمرند.[۸۷]
به راستی با توجه به این روایات تکلیف فردی که بارها میگفت: «کُلُّ النَّاسِ أَفْقَهُ مِنْ [فلان] حَتَّى الْمُخَدَّرَاتِ فِی الْبُیُوتِ؛ همه ی مردم حتی بانوان در منازل هم از او داناتر هستند»،[۸۸] چیست؟
۱۵ ـ مراجعه ی به تفاسیر روایی شیعی مثل تفسیر قمی، صافی، برهان، نورالثقلین و … میتواند راه گشای خوبی برای فهم حقیقت زیارت عاشورا باشد. به عنوان نمونه به تفسیر آیاتی مراجعه شود که واژهه ایی چون: «خَمر»، «مَیسِر»، «أنصَاب»، «أزلام»، «غَضِبَ اللهُ عَلَیهِم»، «عِصیَان» و … آمده است.
۱۶ ـ روایات وارد شده در مورد حرمت کذب و افتراء به رسول خدا (صلی الله علیه و آله).[۸۹] مستفاد از این احادیث، کبیره بودن این گناه، ملعون بودن چنین شخصی و عذاب شدید او در روز قیامت است، و اگر این روایت ها را به دروغ ها و افتراءهایی که گروهی به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نسبت دادند، ضمیمه کنید، مسئله واضح تر می شود.[۹۰]
۱۷ ـ اگر به روایات بسیار زیادی که شیعه و سنی در فضیلت حضرت زهرا (سلام الله علیها) نقل کرده اند، مراجعه شود، از جمله به این تعبیر که در متون اصلی اهل سنت ذکر شده که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «إِنَّ اللَّهَ یَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ یَرْضَى لِرِضَاهَا؛ همانا خداوند غضب میکند به غضب فاطمه و راضی میشود به رضایت او».[۹۱] آنگاه با مراجعه به متون روایی شیعه و اهل سنت، روایتهایی را می بینیم که در آنها به غضب فاطمه (سلام الله علیها) در حق آن دو نفر تصریح شده و بیان شده که آن حضرت در همین حال غضب هم از دنیا رفته و از آنها راضی نشدند. [۹۲] با توجه به مطالب ذکر شده نتیجه می گیریم که آن دو مصداق بارز کسانی هستند که خداند بر آنها غضب فرموده است. پس آنان مصداق کریمه ی: «غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ؛ خداوند بر او غضب مى کند و او را از رحمتش دور مى سازد»،[۹۳] و کریمه ی «مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَیْهِ؛ کسانى که خداوند آنها را از رحمت خود دور ساخته، و مورد خشم قرار داده»،[۹۴] و این کلام الهی که: «وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُم؛ خداوند بر آنان غضب کرده و از رحمت خود دورشان ساخته»[۹۵] می باشند، لذا این کلام حضرت حق در مورد آن ها معنا پیدا می کند که فرمود: «… وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبی فَقَدْ هَوى؛ و هر کس غضبم بر او وارد شود، سقوط مى کند!»[۹۶]
۱۸ ـ برای دریافت هماهنگی زیارت عاشورا با روایات به ویژه تأمل در روایاتی که در آن ها تعابیری مثل: «لات»،[۹۷] «عُزَّی»، «جِبت»، «طاغوت»، «ناکثان»، «أعرابیان»، «ملعونان»، «خدّاعان»، «هامان»، «صَنَمَی قُرَیش»، «وُدّ»،[۹۸] «یَعُوق»، «یَغُوث»، «نَسر» و «اُوثان أربَعۀ» آمده، لازم است. از امام صادق (علیه السلام) در مورد «أعداءُ الله» سؤال شد: «سُئِلَ الصَّادِقُ (علیه السلام) عَن أعْدَاءَ اللَّهِ. فَقَالَ (علیهالسلام): الْأوْثَانُ الْأرْبَعَةُ. قَالَ قُلْتُ مَنْ هُمْ؟ قَالَ أبُوالْفَصِیلِ وَ رُمَعُ وَ نَعْثَلٌ وَ مُعَاوِیَةُ وَ مَنْ دَانَ دِینَهُمْ فَمَنْ عَادَى هَؤُلَاءِ فَقَدْ عَادَى أعْدَاءَ اللَّهِ.»[۹۹] روشن است که واژه ی «اوثان اربعه» و نام های سه نفر اوّل همگی رمزی، کنایی و از باب تقیه است.[۱۰۰]
در روایتی از امام صادق (علیه السلام) است که آن حضرت بعد از هر نماز چهار مرد و چهار زن را با ذکر نام لعن می کردند. البته راوی از باب تقیه سه نفر اوّل را نام نمیبرد: «فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ مُعَاوِیَةُ». در مورد زن ها هم این گونه می گوید: «فُلَانَةُ وَ فُلَانَةُ وَ هِنْدٌ وَ أُمُّ الْحَکَمِ أُخْتُ مُعَاوِیَةَ»[۱۰۱]
همچنین در بعضی از روایات در تفسیر سوره ی مرسلات[۱۰۲] چنین آمده است: فِی قُولِهِ عَزَّوَجَلَّ: «ألَمْ نُهْلِکِ الْأَوَّلِینَ» قال یعنی الأول و الثانی «ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِینَ» قال الثالث و الرابع و الخامس «کَذلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ» من بنی أمیة.[۱۰۳]
هماهنگی زیارت عاشورا با دیگر زیارات
با مراجعه به زیارت های دیگر، هماهنگی بین این زیارتها و زیارت عاشورا در لعن استفاده می شود که به ذکر مواردی از آنها بسنده می کنیم:
۱ ـ «… لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً ظَلَمَتْکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً خَذَلَتْکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً خَدَعَتْکَ [خَذَّلَتْ عَنْکَ] اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ بِالْوَلَایَةِ لِمَنْ وَالَیْتَ وَ وَالَتْهُ رُسُلُکَ وَ أشْهَدُ بِالْبَرَاءَةِ مِمَّنْ بَرِئْتَ مِنْهُ وَ بَرِئَتْ مِنْهُ رُسُلُکَ اللَّهُمَّ الْعَنِ الَّذِینَ کَذَّبُوا رُسُلَکَ وَ هَدَمُوا کَعْبَتَکَ وَ حَرَّفُوا کِتَابَکَ وَ سَفَکُوا دِمَاءَ أهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکَ- وَ أفْسَدُوا فِی بِلَادِکَ وَ اسْتَذَلُّوا عِبَادَکَ اللَّهُمَّ ضَاعِفْ عَلَیْهِمُ [لَهُمُ] الْعَذَابَ فِیمَا جَرَى مِنْ سُبُلِکَ وَ بَرِّکَ وَ بَحْرِکَ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ فِی مُسْتَسِرِّ السَّرَائِرِ وَ ظَاهِرِ الْعَلَانِیَةِ فِی أَرْضِکَ وَ سَمَائِک؛ خدا لعنت کند گروهى که تو را کشتند و لعنت کند جماعتى را که به تو ستم نمودند، و خدا لعنت کند آنان که تو را خوار کردند، و خدا لعنت کند امّتى را که با تو حیله نمودند، خدایا تو را شاهد قرار مىدهم که ولىّ کسى است که تو او را ولىّ قرار دادى، و رسولانت او را ولى دانسته اند، و شهادت مى دهم که از هر کس که تو و رسولانت بیزار هستید من نیز بىزارم، بار خدایا کسانى که رسولانت را تکذیب کردند لعن نما، و لعنت کن آنان که کعبهی تو را منهدم و خراب کردند، و [پیام های] کتابت را تحریف کردند، و خون هاى اهل پیغمبرت را ریختند، و در شهرهاى تو فساد کرده و بندگانت را ذلیل نمودند، خداوندا عذابت را بر ایشان در خشکى و دریا چند برابر نما، بار خدایا ایشان را در خفا و آشکار و در زمین و آسمانت مورد لعن قرار بده.»[۱۰۴]
۲ ـ «لُعِنَتْ اُمَّةٌ قَتَلَتْکُمْ وَ اُمَّةٌ خَالَفَتْکُمْ وَ اُمَّةٌ جَحَدَتْ وَلَایَتَکُمْ وَ اُمَّةٌ ظَاهَرَتْ عَلَیْکُمْ وَ اُمَّةٌ شَهِدَتْ وَ لَمْ تُسْتَشْهَدْ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ النَّارَ مَثْوَاهُمْ وَ بِئْسَ وِرْدُ الْوَارِدِینَ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِین؛ امّت و گروهى که شما را کشتند ملعون هستند، و امّتى که با شما مخالفت نمودند از رحمت واسعه ی الهى به دور هستند، و امّتى که ولایت شما را انکار کردند مورد لعن قرار گرفتند، و امّتى که علیه شما تظاهر نمودند به لعن الهى گرفتار شدند و امّتى که در معرکه ی قتال شما حاضر شده، ولى شما را کمک نکردند و حاضر به شهادت در راه شما نشدند، ملعون شدند. حمد سزاوار خداوندى است که آتش را (دوزخ) مأوى و مسکن این امّت ها قرار داد، و آن بد جایگاهى است براى ایشان. حمد و سپاس خداوندى را است که پروردگار عالمیان مى باشد.»[۱۰۵]
۳ ـ «لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ شَرِکَ فِی دَمِکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ بَلَغَهُ ذَلِکَ فَرَضِیَ بِهِ أنَا إِلَى اللَّهِ مِنْ ذَلِکَ بَرِیءٌ؛ و لعنت کند آنان را که در خون تو شریک شدند و لعنت کند آن هائى را که خبر قتل تو را شنیدند و به آن راضى شدند، من به سوى خدا از این امر بیزارى مى جویم.»[۱۰۶]
۴ ـ «أشْهَدُ أنَّ قَاتِلَکَ فِی النَّارِ أدِینُ اللَّهَ بِالْبَرَاءَةِ مِمَّنْ قَتَلَکَ وَ مِمَّنْ قَاتَلَکَ وَ شَایَعَ عَلَیْکَ وَ مِمَّنْ جَمَعَ عَلَیْکَ وَ مِمَّنْ سَمِعَ صَوْتَکَ وَ لَمْ یُعِنْک؛ و شهادت مى دهم که کشنده تو در آتش جهنّم است، به واسطه بیزارى از کسانى که با تو محاربه نموده و آنان که تو را کشته و علیه تو با یک دیگر هم داستان شدند، و بیزارى مى جویم از کسانى که قصد سوء علیه تو نمودند و برائت و بیزارى مىجویم از آنان که صداى تو را شنیده، ولى اجابتت نکردند.»[۱۰۷]
۵ ـ «اللَّهُمَّ الْعَنِ الَّذِینَ کَذَّبُوا رَسُولَکَ وَ هَدَمُوا کَعْبَتَکَ وَ حَرَّفُوا کِتَابَکَ وَ سَفَکُوا دِمَاءَ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکَ وَ أَفْسَدُوا عِبَادَکَ وَ اسْتَذَلُّوهُمْ اللَّهُمَّ ضَاعِفْ لَهُمُ اللَّعْنَةَ فِیمَا جَرَتْ بِهِ سُنَّتُکَ فِی بَرِّکَ وَ بَحْرِکَ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ فِی سَمَائِکَ وَ أَرْضِک؛ بار خدایا لعنت کن کسانى را که پیغمبرت را تکذیب کرده، و کعبه ی تو را منهدم و خراب نمودند. [پیام های] کتابت را تحریف کردند و خون هاى اهل بیت پیغمبرت را ریختند. بندهگانت را فاسد کرده و خوار نمودند. خداوند لعنت ایشان را مضاعف و دو چندان نما در آنچه سنّت تو بر آن جارى شده در خشکى و دریا. خداوندا ایشان را در آسمان و زمینت لعنت نما.»[۱۰۸]
۶ ـ «أبْرَأُ مِنْ عَدُوِّکَ وَ أشْهَدُ أنَّ الَّذِینَ قَاتَلُوکَ وَ انْتَهَکُوا حَرَمَکَ مَلْعُونُونَ عَلَى لِسَانِ النَّبِیِّ الْأُمِّی؛ و از دشمنت بىزارى مىجویم و شهادت مىدهم آنان که با تو کارزار کرده و حرمت تو را هتک نمودند به زبان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ملعون مى باشند.»[۱۰۹]
۷ ـ «لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکوَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ أَعَانَ عَلَیْکَ وَ مَنْ بَلَغَهُ ذَلِکَ فَرَضِیَ بِهِ أنَا إِلَى اللَّهِ مِنْهُمْ بَرِیءٌ؛ خدا لعنت کند کسى که تو را کشت و لعنت کند کسى را که علیه تو به دشمنانت کمک کرد و کسى را که وقتى خبر قتل تو به او رسید راضى گشت، من به سوى خدا از ایشان بیزارى مى جویم.»[۱۱۰]
۸ ـ «وَ أَشْهَدُ أَنَّ الَّذِینَ انْتَهَکُوا حُرْمَتَکَ وَ سَفَکُوا دَمَکَ مَلْعُونُونَ عَلَى لِسَانِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ اللَّهُمَّ الْعَنِ الَّذِینَ کَذَّبُوا رُسُلَکَ وَ سَفَکُوا دِمَاءَ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِمْ اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ ضَاعِفْ عَلَیْهِمُ الْعَذَابَ الْأَلِیمَ اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ قَتَلَةَ أَنْصَارِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ أَصْلِهِمْ حَرَّ نَارِکَ وَ ذقهم [أَذِقْهُمْ] بَأْسَکَ وَ ضَاعِفْ عَلَیْهِمُ الْعَذَابَ الْأَلِیمَ وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِیلًا اللَّهُمَّ أُحْلُلْ بِهِمْ نَقِمَتَکَ وَ ائْتِهِمْ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُونَ وَ خُذْهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ وَ عَذِّبْهُمْ عَذاباً نُکْراً وَ الْعَنْ أَعْدَاءَ نَبِیِّکَ وَ آلِ نَبِیِّکَ لَعْناً وَبِیلًا اللَّهُمَّ الْعَنِ الْجِبْتَ وَ الطَّاغُوتَ وَ الْفَرَاعِنَةَ إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیر؛ و شهادت مى دهم آنان که حرمت تو را هتک کرده و خونت را ریختند ملعون و از رحمت واسعه حق به دور مى باشند، و این لعنت بر زبان پیامبر امىّ (صلی الله علیه و آله) در حق ایشان جارى شده است، خدایا کشندگان امیرالمؤمنین (علیه السلام) را لعنت کن، و عذاب دردناک را بر ایشان چندان نما، خدایا کشندگان حسین بن على (علیهماالسّلام) را لعنت کن، و نیز کشندگان یاران حسین بن على (علیهماالسّلام) را مورد لعن خود قرار بده، و حرارت آتش جهنّم خود را به ایشان برسان، و عذابت را به آن ها بچشان، و عذاب دردناک را بر آن ها چندان نما، و لعنت کن ایشان را لعنتى سخت و شدید، خدایا نقمت و عقوبتت را بر ایشان فرود آور، و از جایى که گمان ندارند عقابت را نصیبشان گردان، و از جایى که شعور و درک آن را نمى کنند مورد مآخذه قرارشان بده، و ایشان را عذابى سخت بنما، و لعنت کن دشمنان پیغمبرت را، و دشمنان آل پیغمبرت را لعنتى سخت و شدید، خدایا جبت (باطل) و طاغوت (یاغى و سرکش) و متکبّران را لعنت نما، تو بر هر چیزى قدرت دارى.»[۱۱۱]
۹ ـ «لَعَنَ اللَّهُ مَنْ رَمَاکَ لَعَنَ اللَّهُ… مَنْ أبْکَى نِسَاءَکَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ أیْتَمَ أوْلَادَکَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ أعَانَ عَلَیْکَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ سَارَ إِلَیْکَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ مَنَعَکَ مَاءَ الْفُرَاتِ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ غَشَّکَ وَ خَلَّاکَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ سَمِعَ صَوْتَکَ فَلَمْ یُجِبْکَ لَعَنَ اللَّهُ ابْنَ آکِلَةِ الْأکْبَادِ وَ لَعَنَ اللَّهُ ابْنَهُ وَ أعْوَانَهُ وَ أتْبَاعَهُ وَ أنْصَارَهُ ابْنَ سُمَیَّةَ وَ لَعَنَ اللَّهُ جَمِیعَ قَاتِلِیکَ وَ قَاتِلِی أبِیکَ وَ مَنْ أعَانَ عَلَى قَتْلِکُمْ وَ حَشَا اللَّهُ أجْوَافَهُمْ و جَمِیعَ قَاتِلِیکَ وَ قَاتِلِی أبِیکَ وَ مَنْ أعَانَ عَلَى قَتْلِکُمْ وَ حَشَا اللَّهُ أجْوَافَهُمْ وَ بُطُونَهُمْ وَ قُبُورَهُمْ نَاراً وَ عَذَّبَهُمْ عَذَاباً ألِیما؛ خدا لعنت کند کسى که به تو تیر انداخت. خدا لعنت کند … کسى را که زنان تو را گریاند. خدا لعنت کند کسى را که فرزندانت را یتیم نمود. خدا لعنت کند کسى را که دشمنان تو را کمک کرد. خدا لعنت کند کسى را که به منظور جنگ با تو سیر و سفر نمود. خدا لعنت کند کسى را که تو را از آب فرات منع کرد. خدا لعنت کند کسى را که به تو خیانت نموده و تنهایت گذارد. خدا لعنت کند کسى را که صداى تو را شنید و جوابت را نداد. خدا لعنت کند پسر خورنده جگرها را و خدا لعنت کند فرزند و یاران و تابعین و مددکارانش و فرزند سمیّه را. خدا لعنت کند تمام کشندگان تو و آنان را که بر کشتنت کمک کردند و خدا درون و دلها و قبرهاى ایشان را پر از آتش کند و ایشان را عذابى دردناک نماید.»[۱۱۲]
۱۰ ـ «اللَّهُمَ الْعَنْ جَوَابِیتَ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ طَوَاغِیتَهَا وَ الْعَنْ فَرَاعِنَتَهَا وَ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْن؛ خداوندا! ستمگران این امت و باطل هاى آن را لعنت کن و فرعون ها را از رحمتت به دور دار، خدایا کشندگان امیرالمؤمنین و کشندگان حسن و حسین (علیهمالسلام) را لعنت نما.»[۱۱۳]
۱۱ ـ «اللَّهُمَ الْعَنِ الْجِبْتَ وَ الطَّاغُوتَ وَ الْفَرَاعِنَةَ إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیر؛ خدایا جبت (باطل) و طاغوت (یاغى و سرکش) و متکبّران را لعنت نما، تو بر هر چیزى قدرت دارى.»[۱۱۴]
۱۲ ـ در زیارت امام رضا (علیه السلام) آمده است: «اللَّهُمَّ الْعَنِ الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَکَ وَ اتَّهَمُوا نَبِیَّکَ وَ جَحَدُوا بِآیَاتِکَ وَ سَخِرُوا بِإِمَامِکَ وَ حَمَلُوا النَّاسَ عَلَى أکْتَافِ آلِ مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ إِنِّی أتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِاللَّعْنَةِ عَلَیْهِمْ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْهُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ یَا رَحْمَان یَا رَحیم؛ خدایا آنان که نعمت تو را تبدیل کرده و پیامبرت را مورد اتّهام قرار داده و آیات تو را انکار نموده و امام و پیشوایت را مورد استهزاء و سخریه قرار داده و مردم را بر شانه هاى آل محمّد سوار کرده و آنها را بر این بزرگواران مسلّط کرده اند لعنت نما، خدایا من به واسطه لعنت بر ایشان و بیزارى از آنها در دنیا و آخرت به تو تقرّب مىجویم اى مهربان و اى صاحب رحم.»[۱۱۵]
۱۳ ـ در زیارت امامین عسگریین (علیهماالسلام) آمده است: «اللَّهُمَّ الْعَنْ ظَالِمِی آلِ مُحَمَّدٍ حَقَّهُمْ وَ انْتَقِمْ مِنْهُمْ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْأَوَّلِینَ مِنْهُمْ وَ الْآخِرِینَ وَ ضَاعِفْ عَلَیْهِمُ الْعَذَابَ الْأَلِیمَ وَ بَلِّغْ بِهِمْ وَ بِأشْیَاعِهِمْ وَ مُحِبِّیهِمْ وَ مُتبعیهِمْ أسْفَلَ دَرْکٍ مِنَ الْجَحِیمِ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیر؛ خداوندا! ستمکنندگان به آل محمّد و آنان که حق ایشان را ندادند، لعنت فرما و از آنها انتقام بگیر. خداوندا، اوّلین و آخرین این گروه ستمگر را لعنت نما و عذابشان را مضاعف کن و برسان ایشان و شیعیان و پیروان و دوستداران و تبعیّت کنندگانشان را به پائینترین مکان از آتش دوزخ، که تو بر هر چیز قادر و توانائى.»[۱۱۶]
۱۴ ـ زیارت همه ی أئمه (علیهم السلام): «أبْرَأُ مِنْ کُلِّ وَلِیجَةٍ دُونَکُمْ وَ کَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ اللَّاتِ وَ الْعُزَّى؛ بیزارى مىجویم از هر برگزیده اى که غیر شما باشد و به هر باطل و بیهوده و لات و عزّى کفر ورزیده و آنها را انکار دارم.»[۱۱۷]
۱۵ ـ بخشهایی از زیارت معتبره ی امیرالمؤمنین (علیه السلام) در عید غدیر که به تصریح مرحوم محدّث قمی در تمام زیارات مأثوره زیارتی به این درجه از صحت و قوّت پیدا نمی شود:[۱۱۸] فَلَعَنَ اللَّهُ جَاحِدَ وَلَایَتِکَ بَعْدَ الْإِقْرَارِ وَ نَاکِثَ عَهْدِکَ بَعْدَ الْمِیثَاق… فَلَعَنَ اللَّهُ مُسْتَحِلِّی الْحُرْمَةِ مِنْکَ وَ ذَائِدَ الْحَقِّ عَنْکَ وَ أشْهَدُ أنَّهُمُ الْأخْسَرُونَ الَّذِینَ تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فِیها کالِحُون… فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ سَاوَاکَ بِمَنْ نَاوَاک… فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ عَدَلَ بِکَ مَنْ فَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَلَایَتَکَ وَ أنْتَ وَلِیُّ اللَّهِ وَ أخُو رَسُولِه … اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أنْبِیَائِکَ وَ أوْصِیَاءِ أنْبِیَائِکَ بِجَمِیعِ لَعَنَاتِکَ وَ أصْلِهِمْ حَرَّ نَارِکَ وَ الْعَنْ مَنْ غَصَبَ وَلِیَّکَ حَقَّهُ وَ أنْکَرَ عَهْدَهُ وَ جَحَدَهُ بَعْدَ الْیَقِینِ وَ الْإِقْرَارِ بِالْوَلَایَةِ لَهُ یَوْمَ أَکْمَلْتَ لَهُ الدِّینَ اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ ظَلَمَهُ وَ أشْیَاعَهُمْ وَ أنْصَارَهُمْ اللَّهُمَّ الْعَنْ ظَالِمِی الْحُسَیْنِ وَ قَاتِلِیهِ وَ الْمُتَابِعِینَ عَدُوَّهُ وَ نَاصِرِیهِ وَ الرَّاضِینَ بِقَتْلِهِ وَ خَاذِلِیهِ لَعْناً وَبِیلًا اللَّهُمَّ الْعَنْ أوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ مَانِعِیهِمْ حُقُوقَهُمْ اللَّهُمَّ خُصَّ أوَّلَ ظَالِمٍ وَ غَاصِبٍ لآِلِ مُحَمَّدٍ بِاللَّعْنِ وَ کُلِّ مُسْتَنٍّ بِمَا سَنَّ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة…؛ پس خداوند لعنت کند منکر ولایت تو را بعد از اقرار به آن و شکننده ی عهدت را بعد از پیمان به آن… خداوند لعنت کند کسی را که حرمتت را حلال کرده و مانع حق تو شد. شهادت میدهم که آنها زیانکارانی هستند که شعله هاى سوزان آتش همچون شمشیر به صورت هایشان نواخته مىشود و در دوزخ چهرهاى عبوس دارند… خداوند لعنت کند کسی را که تو را با رقیبت برابر دانست… لعنت کند خداوند کسی را شخصی را که خداوند اطاعت تو را بر او واجب گرداند با تو هم رتبه کرد و حال آنکه تو ولیّ خدا و برادر رسول خدا هستی… خداوندا لعن کن قاتلین انبیاء و جانشینان انبیایت را با همه ی لعن هایت و آنها را در آتش سوزانت بینداز و لعنت کن کسی را که حق ولیّت را غصب کرد. پیمان با او را انکار نموده و بعد از یقین و اقرار به ولایتش در روزی که دین را برای او کامل کردی از آن روی گردان شد. خداوندا! لعن کن کسی را که امیرالمؤمنین را به شهادت رساند و کسی را که به او ظلم کرد و لعن کن پیروان و یارانشان را. خداوندا! ستمکنندگان به حسین و قاتلینش را لعن کن و کسانی را که از دشمنانش پیروی کرده و آنها را یاری کردند. خدایا! لعن کن کسانی که راضی به قتلش بودند و کسانی را که او را رها کردند لعنی که وبال گردنشان گردد. خداوندا! لعن کن اوّلین ظالمی را که بر حق محمد وآل محمد ظلم کرد و مانع حقشان شد. خداوندا! اختصاص بده اوّلین ظالم و اوّلین غاصب آل محمد را به لعن خود و هر بدعت گزاری را با بدعتش تا روز قیامت.»
۱۶ ـ در بخشهایی از زیارت جامعه ی کبیره از امام هادی (علیه السلام) چنین آمده: «… فَالرَّاغِبُ عَنْکُمْ مَارِق… وَ الْمُقَصِّرُ فِی حَقِّکُمْ زَاهِق… مَنْ وَالَاکُمْ فَقَدْ وَالَى اللَّهَ وَ مَنْ عَادَاکُمْ فَقَدْ عَادَى اللَّه… مَنْ أبْغَضَکُمْ فَقَدْ أبْغَضَ اللَّه… هَلَکَ مَنْ عَادَاکُمْ وَ خَابَ مَنْ جَحَدَکُمْ وَ ضَلَّ مَنْ فَارَقَکُم… مَنْ جَحَدَکُمْ کَافِرٌ وَ مَنْ حَارَبَکُمْ مُشْرِکٌ وَ مَنْ رَدَّ عَلَیْکُمْ فِی أسْفَلِ دَرْکٍ مِنَ الْجَحِیمِ… کَافِرٌ بِعَدُوِّکُمْ وَ بِمَا کَفَرْتُمْ بِهِ مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِکُمْ وَ بِضَلَالَةِ مَنْ خَالَفَکُمْ مُوَالٍ لَکُمْ وَ لِأَوْلِیَائِکُمْ مُبْغِضٌ لِأعْدَائِکُمْ وَ مُعَادٍ لَهُمْ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ مُحَقِّقٌ لِمَا حَقَّقْتُمْ مُبْطِلٌ لِمَا أبْطَلْتُم… وَ بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْ أعْدَائِکُمْ وَ مِنَ الْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ الشَّیَاطِینِ وَ حِزْبِهِمُ الظَّالِمِینَ لَکُمْ الْجَاحِدِینَ لِحَقِّکُمْ وَ الْمَارِقِینَ مِنْ وَلَایَتِکُمْ وَ الْغَاصِبِینَ لِإِرْثِکُمْ الشَّاکِّینَ فِیکُمْ الْمُنْحَرِفِینَ عَنْکُمْ وَ مِنْ کُلِّ وَلِیجَةٍ دُونَکُمْ وَ کُلِّ مُطَاعٍ سِوَاکُمْ وَ مِنَ الْأئِمَّةِ الَّذِینَ یَدْعُونَ إِلَى النَّار… وَ عَلَى مَنْ جَحَدَ وَلَایَتَکُمْ غَضَبُ الرَّحْمَن… مَنْ عَصَاکُمْ فَقَدْ عَصَى اللَّه… وَ مَنْ أبْغَضَکُمْ فَقَدْ أبْغَضَ اللَّه…؛ پس هر کس از شما روی گرداند، از دین بیرون رفته… و هر کس مقصر در حق شما بود، نابود گشته… هر که شما را دوست داشته باشد، خدا را دوست داشته و هر که با شما دشمنی کند با خدا دشمنی کرده… هر که شما را ناخشنود سازد خدا را ناخشنود کرده… هر که دشمنی شما را کند هلاک شده و نا امید است آنکه منکر شما شود و گمراه است آنکه از شما جدا شود… هر کس منکر شما شود کافر است و هر کس با شما بجنگد مشرک است و هر کس امری را بر شما ردّ کند و نپذیرد، در پایین ترین درجه ی جهنم است… کافر دشمن شما هستم و کافر آنچه که شما قبولش ندارید. بینایم به شأن شما و به گمراهی کسی که مخالفت شما کند. دوستدار شما و اولیایتان هستم و کینه ی دشمنان شما را در دل می پرورانم و با آنان دشمنی می کنم… در صلح و سازشم با کسی که با شما در سازش باشد و دشمنی دارم با کسی که با شما در دشمنی باشد. درست می دانم آنچه را که شما درست می دانید و باطل می دانم آنچه را که شما باطل می دانید… و بیزاری میجویم به سوی خدای بلند مربته از دشمنان شما و از جبت و طاغوت و شیاطین و پیروان آنها که به شما ظلم کردند، منکر حق شما شدند و از ولایت شما روی گردان شدند و ارث شما را غصب کردند، در مورد شما به شک افتادند، از شما منحرف شدند و بیزای می جویم به سوی خداوند از هر گروهی که در غیر راه شما بودند و هر اطاعت شوندهای که در غیر طریق شما باشد. و از پیشوایانی که مردم را به سوی آتش دعوت میکنند… و بر هر کسی که منکر ولایت شما شود غضب خدای رحمان باشد… هر کس از اطاعت شما سرپیچی کرد از اطاعت خداوند سرپیچی کرده… و هر کس شما را خشمگین کند خداوند را خشمگین کرده.»[۱۱۹]
نتیجه: هر منصفی که به آیات، روایات، زیارات و سیره ای که ذکر کردیم توجه کند، پی می برد که لعن ها و برائت های ذکر شده در زیارت عاشورا، در هماهنگی کامل با مجموعه ی متون دینی ما است و مضامین آن قطعی الصدور و متواتر معنوی است.
.
زیارت عاشورا از سه دیدگاه
این زیارت شریفه را می توان از سه منظر، تجزیه و تحلیل کرد و به عنوان منبع به آن نگریست.
الف: از نگاه یک عمل مستحبی
اگر نگاه ما فقط در این حدّ باشد بر پایه ی نظر عدهای از علمای علم اصول چندان محتاج به بررسی زیارت نیستیم، زیرا بر پایه ی قاعده ی تسامح در ادله ی سُنن، می توان زیارت عاشورا را قرائت کرد و ثواب آن را هم برد، هر چند که سند آن هم مخدوش باشد.[۱۲۰]
همان گونه که خواهیم گفت، نگاه ما به زیارت عاشورا در این حدّ خلاصه نمی شود. به علاوه اگر هم نگاه ما به زیارت اینگونه باشد، ثابت شد که سند آن هم تام و تمام است. پس در مورد زیارت عاشورا هیچ جایی برای طرح قاعده ی تسامح در ادلّه ی سنن وجود نخواهد داشت.
ب ـ از نگاه منبعی برای استنباط احکام فقهیه
اگر فقیهی بخواهد به عبارتی از این زیارت به عنوان مستند حکم فقهی بنگرد، باید مبنای خودش را در باب حجیت خبر واحد در نظر بگیرد؛ اگر قائل به حجیت خبر ثقه است و روایت را صحیح می شمرد، میتواند به زیارت اعتماد کند و اگر قائل به حجیت خبر موثوق الصدور است ـ هر چند که ضعیف سندی باشد ـ اگر بر فرض صحت سند زیارت هم ثابت نشد، باید ببیند که آیا قرائن کافی برای وثوق به صدور زیارت، وجود دارد یا نه! و نیز اگر قائل به جبران ضعف سند با عمل مشهور است، باید ببینید در اینجا عمل مشهور محقق است یا نه؟
باز هم نگاه ما به زیارت در این حد خلاصه نمی شود؛ هر چند ثابت کردیم سند زیارت عاشورا معتبر و صحیح است. پس دیگر نوبت به مباحث دیگر همچون جبران ضعف شند به عمل مشهور و … نمی رسد.
ج ـ از نگاه منبعی اعتقادی
کسی که زیارت عاشورا را از نگاه یک منبع گرانقدر برای تبیین مسائل اصلی و اساسی اعتقادی تجربه و تحلیل می کند حتی صرف صحت سند برای او کافی نیست؛ بلکه باید مضامین زیارت را قطعی الصدور و متواتر بشمرد تا اینکه بتواند به زیارت از دید چنان منبعی نظاره کند.
به اعتقاد ما زیارت عاشورا نه تنها زیارتی صحیحه و در اوج اعتبار سندی است، بلکه مضامین آن هم قطعی و متواتر معنوی میباشد. روی همین اساس زیارت عاشورا از ظرفیت کامل برای استدلال در حوزه ی مسائل اساسی اعتقادی هم برخوردار است.
تفسیری صحیح در مورد نهی از سبّ در قرآن کریم
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُون؛ (به معبود) کسانى که غیر خدا را مىخوانند دشنام ندهید، مبادا آنها (نیز) از روى (ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند! این چنین براى هر امّتى عملشان را زینت دادیم سپس بازگشت همه آنان به سوى پروردگارشان است و آنها را از آنچه عمل می کردند، آگاه مى سازد (و پاداش و کیفر مى دهد)».[۱۲۱]
۱ ـ از فرمایش مرحوم شیخ طوسی در تفسیر التبیان در شأن نزول آیه ی فوق چنین استفاده میشود که: گروهی از مسلمان ها خدایان و بت های مشرکان را دشنام میدادند. ابوجهل گفت: ای محمد! یا دشنام به معبودهای ما را ترک می کنی و یا اینکه ما هم معبود تو را دشنام خواهیم داد. در این جا بود که این آیه ی شریفه نازل شد.
۲ ـ در تفسیر قمی ذکر شده که از امام صادق (علیه السلام) معنای این حدیث نبوی سؤال شد: «إِنَّ الشِّرْکَ أَخْفَى مِنْ دَبِیبِ النَّمْلِ عَلَى صَفَاةٍ سَوْدَاءَ فِی لَیْلَةٍ ظَلْمَا؛ همانا شرک از حرکت مورچه بر روی سنگ سیاه رنگ آن هم در شب تاریک مخفی تر است». امام در پاسخ فرمود: «کَانَ الْمُؤْمِنُونَ یَسُبُّونَ مَا یَعْبُدُ الْمُشْرِکُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ کَانَ الْمُشْرِکُونَ یَسُبُّونَ مَا یَعْبُدُ الْمُؤْمِنُونَ فَنَهَى اللَّهُ عَنْ سَبِّ آلِهَتِهِمْ لِکَیْ لَا یَسُبَّ الْکُفَّارُ إِلَهَ الْمُؤْمِنِینَ فَیَکُونَ الْمُؤْمِنُونَ قَدْ أَشْرَکُوا بِاللَّهِ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ فَقَالَ وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ؛ مؤمنان همواره خدایان مشرکان را دشنام می دادند و آن ها نیز در واکنش، معبود مؤمنان را سبّ میکردند. پروردگار متعال هم با این آیه ی کریمه مؤمنان را از این کار باز داشت، تا اینکه کفار معبود آن ها را دشنام ندهند؛ زیرا که اگر مؤمنان معبود آن ها را دشنام دهند و آنان نیز در پاسخ معبود مؤمنان را دشنام دهند، در حقیقت مؤمنان دچار شرک خفی شدهاند. یعنی بدون این که خود بفهمد درجاتی از شرک دارند.[۱۲۲]
۳ ـ در تفسیر شریف عیاشی ذکر شده که تفسیر همین آیه ی مورد بحث را از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند. امام خطاب به سائل (عمر الطیالسی) فرمود: «یَا عُمَرُ رَأَیْتَ أَحَداً یَسُبُّ اللَّهَ؛ ای عمر آیا تاکنون کسی را دیده ای که خداوند را دشنام دهد؟!» عمر میگوید: «فَقُلْتُ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ فَکَیْفَ؛ عرض کردم فدای شما شوم چگونه چنین چیزی ممکن است؟!». امام صادق (علیه السلام) فرمود: «مَنْ سَبَّ وَلِیَّ اللَّهِ فَقَدْ سَبَّ اللَّهَ؛ کسی که ولی خدا را دشنام دهد خداوند را دشنام داده است».[۱۲۳]
۴ ـ مرحوم کلینی در کافی نامه ای را از امام صادق (علیه السلام) خطاب به شیعیان نقل می کند که در قسمتی از آن نامه چنین آمده: «إِیَّاکُمْ وَ سَبَّ أعْدَاءِ اللَّهِ حَیْثُ یَسْمَعُونَکُمْ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ قَدْ یَنْبَغِی لَکُمْ أنْ تَعْلَمُوا حَدَّ سَبِّهِمْ لِلَّهِ کَیْفَ هُوَ إِنَّهُ مَنْ سَبَّ أوْلِیَاءَ اللَّهِ فَقَدِ انْتَهَکَ سَبَّ اللَّهِ وَ مَنْ أظْلَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِمَّنِ اسْتَسَبَّ لِلَّهِ وَ لِأوْلِیَاءِ اللَّهِ فَمَهْلًا مَهْلًا فَاتَّبِعُوا أمْرَ اللَّهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه؛ برحذر باشید از دشنام دادن به دشمنان خدا، در هر جایی که صدای شما را بشنوند، تا مبادا آنان از روی عداوت و نادانی به خداوند دشنام دهند. برای شما شایسته است که کیفیت و محدودهی سبّ آنها به خاطر خدا را بیاموزید. همانا کسی که اولیای الهی را دشنام دهد، کارش به دشنام خداوند کشیده میشود. نزد خداوند چه کسی ظالمتر است از شخصی که خدا و اولیای او را در معرض دشنام قرار دهد. پس آرمش و سکون داشته باشید و شتابزده عمل نکنید. مطیع امر خداوند باشید و لا حول و لا قوۀ الا بالله.»[۱۲۴]
۵ ـ مرحوم صدوق هم در کتاب الاعتقادات از امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه ی مورد بحث چنین نقل می کند: «لَا تَسُبُّوهُمْ فَإِنَّهُمْ یَسُبُّوا عَلَیْکُم؛ آنها را دشنام ندهید، زیرا آن ها هم شما را دشنام خواهند داد.»[۱۲۵]
۶ ـ مرحوم شیخ صدوق میگوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردند: «إِنَّا نَرَى فِی الْمَسْجِدِ رَجُلًا یُعْلِنُ بِسَبِّ أعْدَائِکُمْ وَ یَسُمّیهِمْ فَقَالَ (علیهالسلام): مَا لَهُ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَرَّضَ بِنَا…؛ ما در مسجد شخصی را دیدیم که آشکارا و با بردن نام، دشمنان شما را سبّ میکرد. امام (با ناراحتی) فرمودند: چیست بر او؟! خداوند لعنتش کند که به ما تعرّض کرد. (یعنی: این شخص با این عمل چه چیز بدست میآورد غیر از این که باعث شود آن ها هم مقابله به مثل کرده و ما را لعن کنند؟!).» [۱۲۶]
۷ ـ این روایت از امام باقر (علیه السلام) است که خداوند به موسی (علیه السلام) فرمود: «سرّ پنهان مرا در نهان خود کتمان کن و با دشمنان من و خودت آشکارا مدارا کن.» آنگاه فرمود: «وَ لَا تَسْتَسِبَّ لِی عِنْدَهُمْ بِإِظْهَارِکَ مَکْنُونَ سِرِّی فَتَشْرَکَ عَدُوِّی وَ عَدُوَّکَ فِی سَبِّی؛ با علنی کردن اسرارم، مرا در معرض دشنام دشمنان من و خودت قرار مده؛ چرا که در غیر این صورت، تو هم شریک آن ها در این سبّ شده ای!»[۱۲۷]
نتیجه گیری نهایی از تفسیر آیه ی شریفه
پس از توجه به آیه و روایات فوق و نیز با توجه به آنچه از آیات و روایات در جواز اجمالی سبّ دشمنان دین بیان شد، چنین نتیجه می گیریم:
اوّلا: قانون و قاعدهی اوّلی، استفاده از گفتار نرم، زیبا، متین و برهانی با همه ی انسان ها است. در این دستور هم تفاوتی میان مؤمن و غیر مؤمن نیست، زیرا به صورت مطلق فرمود: «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا؛ با مردم به نیکی سخن گویید».[۱۲۸] البته تبصره ای بر این قاعده و قانون اوّلی وارد شد و آن این که به صورت محدود و در حالت اضطرار و ناچاری، جهت تحریک یک انسان برای شکوفا شدن فطرتش و همچنین به جهت آشنایی دیگران با حقایق، علاوه بر لعن، سبّ هم جایز است. تبصره ای بر این تبصره هم وارد شده و آن تبصره چنین است: در این سبّ باید بازتاب های منفی و مثبت آن ارزیابی شود. اگر بازتاب مثبت آن بیشتر بود، انجام شود؛ اما اگر بازتاب منفی آن بیشتر بود، در آن شرایط استفاده از سبّ ممنوع می شود.
ثانیا: بازتاب منفی سبّ با ذکر نام در مورد شخصیت های بارز و سرشناس «کفر»، «شرک» و «نفاق»، بیشتر از سبّ به صورت کلی و عناوین عام است. همچنین این تبصره بر تبصره بیشتر در حوزه ی الفاظی است که نمونهاش در قرآن کریم نیامده باشد تا سبّ با الفاظی قرآنی مثل «افّ» و «رجس». در یک کلام فقیه باید همواره در عمل به این دو تبصره مرجحات باب تزاحم را ملاحظه کرده و اهمّ آنها را برگزیند.
ثالثا: هرگز از آیه و روایات نمی توان تقدّسی ریشه ای و اصیل برای ـ به اصطلاح ـ مقدسات آنان تصور کرد، بلکه ظاهر آیه و روایات این است که مفسدهی سبّ آن ها و مقدساتشان در خود سبّ نیست، این مفسده در تالی فاسد و بازتاب منفی آن است؛ مفسده ای به نام برانگیخته شدن احساسات مشرکان برای دشنام به مقدسات اصیل و ریشه ای مسلمین. از این رو در روایات قید «حَیثُ یَسمَعُونَکُم؛ هر جا که صدای شما را می شنوند» و نیز قید «آشکارا سبّ کردن» مطرح شده است.
رابعا: به تصریح فقیه نامدار شیعه مرحوم شیخ انصاری به دلیل آیه ی مذکور همان گونه که سبّ خدا و مؤمنین حرام قطعی است، هرگونه زمینه سازی برای تحقق این گناه بزرگ نیز حرام است. از جمله نمونه های این زمینه سازی، ایجاد انگیزه بر سبّ خدا و مؤمنین است که در اثر ایجاد عناد و دشمنی است که به سبب سبّ ما انجام می شود.[۱۲۹]
خامسا: هرگز آیه ی فوق به معنای زندگی مسالمت آمیز با «جِبت» و «طاغوت» و «بتپرستان» نیست و در همه ی حالات اصل «برائت» و «بغض فی الله» اصلی خدشه ناپذیر، مسلّم و قطعی است.
بنابراین از آیه و روایات یاد شده هرگز نفی تبصره ی اوّل استفاده نمی شود، بلکه این آیه و روایات با بیانی که شد تبصره ای بر تبصره هستند، اما به هر حال آزادی عمل در لعن (دور باش گفتن از رحمت الهی) بیش از سبّ و دشنام است.
تبصره ای دیگر
علاوه بر بازتاب منفی ایجاد عناد ـ که مفصلا بیان شد ـ تبصره ی دیگری هم وجود دارد؛ آن تبصره این است که اگر سبّ و یا حتی لعن صریح و با ذکر نام و نشان باعث شود که فضایی هیجانی ایجاد شده و در نتیجه جاهلان قاصر نتوانند به خوبی حق را بشناسند، استفاده از چنین روشی پسندیده و راجح نیست. علت این که علی (علیه السلام) در جنگ صفین بزرگانی مثل «حُجر بن عدی«، و «عمرو بن حمق» را از آشکارا لعن کردن شامیان منع فرمودند از این جهت بود. [۱۳۰]
.
تقیّــه
اصل «تقیّه» از امور مسلّم و قطعی ما بوده و هیچگونه شک و تردیدی در این اصل اساسی وجود ندارد. البته وقتی جواز «لعن» و «سبّ» دشمنان دین را در کنار این اصل مهم قرار می دهیم، لازم می آید تا نکاتی در توضیح و تبیین این اصل بیان شود:
اوّلا: گاهی تقیّه به این است که انسان اساساً مکتب حق خود را ابراز نکرده و بنا بر مصالح مهم تری خود را به ظاهر مثل آنان قلمداد کند.
ثانیا: گاهی تقیّه در اصل مکتب نیست، بلکه در امری است که دشمن بر آن حساس شده. مثل آنچه از شیخ طوسی در مورد فقره ی «اللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِم الخ» نقل شده و در فصل بعدی آن را ذکر خواهیم رد.
البته توریه و تقیه ی یاد شده در مواردی است که آنان به حقیقت امر پی نبرده باشند و امکان این نوع تقیه وجود داشته باشد، اما اگر آنان حقیقت مطلب را بدانند، اینگونه تقیه دیگر کاربردی نخواهد داشت. در زمان ما با وجود این همه وسیله ی ارتباط جمعی و حجم انبوهی از کتب شیعه که حقایق را بیان می کنند، تقیه ای از نوع تقیه ی شیخ طوسی کمتر رخ خواهد داد.
ثالثا: گاهی تقیه به این است که ما در عین این که در اساس مکتب و یا در اصل یک اعتقاد تقیه نمی کنیم ولی در ابراز آن به جهت مصالحی اقوی تقیه می کنیم. مثلا اگر لعن یا سبّ آشکار باعث کشته شدن شیعه شود و ضرر شیعه در این لعن و سبّ بیش از فائده ی آن باشد، طبیعتا سبّ و لعن آشکار جایز نخواهد بود، اما اگر فقیه مشاهده کرد که تعطیلی لعن و سبّ آشکار دشمن را جری تر میکند و مصلحتی اقوی بر آن وجود دارد، دیگر حکم به لزوم تقیه نخواهد کرد، هر چند خطرات جانی و مالی هم وجود داشته باشد،. بنابراین لزوم رعایت تقیه یا عدم آن قانون واحد و فراگیر نیست که در همهی زمانها، همه ی مکان ها، همه ی اشخاص و همه ی حالات یکسان باشد.[۱۳۱]
[۱]. ر.ک: کافی، جلد۲، صفحه ی۶۹ ـ جلد۲، صفحه ی۲۲۲٫
[۲]. جهت کسب اطلاعات بیشتر ر.ک: مصباح الاصول، جلد۴۷، موسوعۀ الامام الخویی، صفحه ی۲۲۴ و ۲۲۵٫
[۳]. پس خداوند متعال گروهى را که اساس و پایه هاى ظلم و ستم بر شما اهل بیت پیغمبر را بنا نهاده لعنت کند و از رحمتش به دورشان دارد، و گروهى را که شما را از مقام و منزلتتان بازداشتند لعنت فرماید، و همچنین خدا لعنت کند کسانى را که شما را از مرتبهاى که حقّ شما است و خداوند متعال براى شما ترتیب داده بر کنار نمودند، و لعنت نماید جماعتى را که شما را کشتند و لعنت نماید آنان را که براى قاتلین شما مقدمات را فراهم کرده و بدین وسیله ایشان را بر کشتن شما متمکّن ساختند، به سوى خدا و شما از این گروه و از پیروان و تابعین ایشان بیزارى مى جویم.
[۴]. سوره ی انعام، آیه ی۱۹٫
[۵]. سوره ی شعراء، آیات۲۱۴ تا ۲۱۶ ـ همچنین، ر.ک: سوره ی ممتحنۀ، آیه ی۴٫
[۶]. سوره ی بقره، آیه ی۲۵۶٫
[۷]. سوره ی نحل، آیه ی۳۶٫
[۸]. سوره ی زمر، آیه ی۱۷٫
[۹]. سوره ی ممتحنه، آیه ی۱۳ ـ همچنین، ر.ک: سوره ی مجادله، آیات۵، ۱۴، ۲۰، ۲۲ ـ سوره ی ممتحنه، آیهی۹ و ۱۳ ـ سوره ی مائده، آیهی۸۰٫
[۱۰]. سوره ی ممتحنه، آیه ی۱٫
[۱۱]. سوره ی آل عمران، آیه ی۱۴۰٫
[۱۲]. سوره ی مائده، آیه ی۸۷٫
[۱۳]. سوره ی انفال، ایه ی۵۸٫
[۱۴]. سوه ی روم، آیه ی۴۵٫
[۱۵]. سوره ی نحل، آیه ی۲۳٫
[۱۶]. سوره ی احزاب، آیه ی۶۴٫
[۱۷]. ر.ک: الاغانی، جلد۶، صفحه ی۲۷۲ و ۲۷۳ ـ مروج الذهب، جلد۳، صفحه ی۴۵۴ ـ البدایۀ و النهایۀ، جلد۸، صفحه ی۱۹۲٫
[۱۸]. سوره ی اعراف، آیه ی۴۴٫
[۱۹]. سوره ی مائده، آیه ی۱۳٫
[۲۰]. سوره ی نساء، آیه ی۹۳٫
[۲۱]. سوره ی توبه، آیه ی۶۸٫
[۲۲]. سوره ی محمد، آیات۲۲ و ۲۳٫
[۲۳]. سوره ی احزاب، آیه ی۵۷٫
[۲۴]. سوره ی توبه، آیه ی۱۵۹٫
[۲۵]. سوره ی نساء، آیه ی۵۱ و ۵۲٫
[۲۶]. سوره ی هود، آیه ی۵۹ و ۶۰٫
[۲۷]. سوره ی اعراف، آیه ی۱۷۶٫
[۲۸]. سوره ی مؤمنون، آیات۱۰۶ تا ۱۰۸٫
[۲۹]. ر.ک: معجم مقاییس اللغۀ، جلد۲، صفحه ی۱۸۲ ـ اساس البلاغۀ، صفحه ی۱۱۰ ـ مفردات راغب، صفحه ی۱۴۸٫
[۳۰]. سوره ی جمعه، آیه ی۵٫
[۳۱]. سوره ی اعراف، آیه ی۱۷۹٫
[۳۲]. سوره ی فرقان، آیه ی۴۴٫
[۳۳]. سوره ی انفال، آیات۲۲ و ۵۵٫
[۳۴]. سوره ی توبه، آیه ی۹۵٫
[۳۵]. سوره ی انبیاء، آیه ی۶۷٫
[۳۶]. سوره ی بقره، آیه ی۶۵٫ همچنین، ر.ک: سوره ی اعراف، آیه ی۱۹۶٫
[۳۷]. سوره ی مائده، آیه ی۶۰٫
[۳۸]. سوره ی بقره، آیه ی۸۳٫
[۳۹]. سوره ی احزاب، آیه ی۷۰٫
[۴۰]. سوره ی نساء، آیه ی۵٫
[۴۱]. سوره ی طه، آیه ی۴۲٫
[۴۲]. سوره ی نساء، آیه ی۱۴۸٫
[۴۳]. سوره ی شوری، آیات۴۱ و ۴۲٫
[۴۴]. سوره ی شوری، آیه ی۳۹٫
[۴۵]. سوره ی شعراء، آیه ی۲۲۷٫
[۴۶]. ر.ک: زیارۀ عاشورا تحفۀ من السماء، از صفحه ی۱۲۷ به بعد.
[۴۷]. الملل و النحل شهرستانی، چاپ شده در حاشیه ی الملل و النحل ابن حزم، جلد۱، صفحه ی۲۰ ـ ترجمهی ملل و نحل [ابن ترکه]، صفحهی۳۷ ـ نهج الحق، صفحه ی۲۶۳ ـ النص و الاجتهاد، صفحه ی۹۹ ـ الصحیح من سیرۀ النبی الاعظم، جلد۳۲، صفحه ی۱۷۵٫
[۴۸]. ر.ک: الکامل فی التاریخ، جلد۲، صفحهی ۱۱۷ ـ المسترشد، صفحه ی۱۱۱ ـ الایضاح، صفحه ی۳۶۱ ـ النص و الاجتهاد، صفحه ی۹۹ ـ منهج الحق، صفحه ی۲۶۳ و بحارالانوار، جلد۳۰، صفحه ی۴۲۷ به بعد.
[۴۹]. تاریخ طبری، جلد۲، صفحه ی۳۲۲٫
[۵۰]. سوره ی انبیاء، آیه ی۶۷٫
[۵۱]. سوره ی حج، آیه ی۷۳ ـ سوره ی نحل، آیه ی۲۰٫
[۵۲]. سوره ی بقره، آیه ی۱۷۰٫ همچنین ر.ک: سوره ی مانده، آیه ی۱۰۴٫
[۵۳]. ر.ک: السبقۀ من السلف، صفحه ی۱۸۴ و ۱۸۵٫
[۵۴]. السبقۀ من السلف، صفحه ی۲۰۴ به بعد ـ بحارالانوار، جلد۳۱، از صفحه ی۵۰۷ به بعد.
[۵۵]. ر.ک: مسند الامام علی (علیه السلام)، جلد۱، صفحه ی۳۹۲ و جلد۸، صفحه ی۴۱۳ به بعد.
[۵۶]. ر.ک: ثارالله، صفحه ی۲۸۰، عنوان۸۳ و صفحه ی۲۸۲، عنوان۸۴٫
[۵۷]. ابصار العین، صفحه ی۶۳٫
[۵۸]. بحارالانوار، حلد۴۵، صفحه ی۳۱٫
[۵۹]. بحارالانوار، جلد۴۵، صفحه ی۹٫
[۶۰]. ابصار العین، صفحه ی۹۹٫
[۶۱]. ثارالله، صفحه ی۳۱۱، عنوان۱۱۵٫
[۶۲]. ابصار العین، صفحه ی۲۲۷٫
[۶۳]. همان، صفحه ی۵۲ ـ تاریخ طبری، جلد۵، صفحه ی۳۹۸٫
[۶۴]. همان، صفحه ی۵۹٫
[۶۵]. همان، صفحه ی۹۸٫
[۶۶]. همان، صفحه ی۱۰۶٫
[۶۷]. سوره ی انعام، آیه ی۴۳ و ۱۳۷ ـ سوره ی نحل، آیه ی۶۳ ـ و …
[۶۸]. ر.ک: بحارالانوار، جلد۶۶، صفحات۲۳۶ تا ۲۵۳٫
شهید ثانی در الرعایه، (رسائل فی درایۀ الحدیث، صفحه ی۲۷۵) در مورد روایت ابناء از آباء می فرماید:
«و اکثر ما نرویه بتسعه اباء عن الأئمۀ (علیهم السلام) روایۀ الحب فی الله و البغض فی الله فانا نرویه باسنادنا الی مولانا ابی محمد الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علیّ الحسین بن ابیطالب (علیهمالسلام)، عن ابیه، عن ابیه، عن ابیه، عن ابیه، عن ابیه، عن ابیه، عن ابیه، عن ابیه، عن ابیه علی بن ابیطالب، عن النبی (صلی الله علیه و آله) انه قال لبعض اصحابه ذات یوم: یَا عَبْدَ اللَّهِ أَحْبِبْ فِی اللَّهِ وَ أَبْغِضْ فِی اللَّهِ وَ وَالِ فِی اللَّهِ وَ عَادِ فِی اللَّهِ فَإِنَّهُ لَا تُنَالُ وَلَایَةُ اللَّهِ إِلَّا بِذَلِکَ وَ لَا یَجِدُ رَجُلٌ طَعْمَ الْإِیمَانِ وَ إِنْ کَثُرَتْ صَلَاتُهُ وَ صِیَامُهُ حَتَّى یَکُونَ کَذَلِک.»
[۶۹]. بحارالانوار، جلد۲۷، صفحات۵۱ تا ۶۳٫
[۷۰]. همان، جلد۲۷، صفحات۶۴ تا ۲۶۶٫
[۷۱]. همان، جلد۲۳، صفحات۳۵۴ تا ۳۹۰٫
[۷۲]. همان، جلد۲۴، از صفحه ی۲۳۱ تا ۲۲۳٫
[۷۳]. همان، جلد۲۶، از صفحه ی۲۳۲ به بعد.
[۷۴]. همان، جلد۳۱، از صفحه ی۵۶۷ تا ۵۸۵٫
[۷۵]. همان، جلد۳۰، از صفحه ی۱۳۱ تا ۱۵۶٫
[۷۶]. همان، جلد۸۱، از صفحهی۴۷ به بعد.
[۷۷]. همان، جلد۲۷، از صفحه ی۲۱۸ تا ۲۳۹٫
[۷۸]. همان، جلد۲۷، از صفحه ی۲۳۹ تا ۲۴۱٫
[۷۹]. کنزالعمال، جلد۱، صفحه ی۲۱۸، ۲۲۴، ۳۸۷، ۳۸۸ ـ بحارالانوار، جلد۲، صفحه ی۲۶۱ و ۲۶۸ ـ میزان الحکمۀ، جلد۱، از صفحه ی۳۸۰ به بعد. همچنین برای آشنایی با بدعت های آنان ر.ک: کتاب الغدیر و جهت راهنمایی ر.ک: علی ضفاف الغدیر، صفحه ی۶۳ و ۶۴٫
[۸۰]. شاید بتوان کلمه ی «باهتوهم» را این گونه معنا کرد: «به آن ها بهتان بزنید». (تأمّل و دقت شود)
[۸۱] . کافی، جلد۲، صفحه ی ۳۷۵ ـ وسائل الشیعه، جلد۱۶، صفحه ی۲۶۷، باب۳۹، حدیث۱٫
[۸۲]. ر.ک: بحارالانوار، جلد۳۱، از صفحه ی۵۰۷ تا ۵۶۶٫
[۸۳]. ر.ک: بحارالانوار، جلد۳۰ از صفحه ی۱۴۵ تا ۷۰۵٫
[۸۴]. کنزالعمال، جلد۶، صفحه ی۱۹ و ۲۵ ـ سنن بیهقی، جلد۱۰، صفحه ی۱۱۸ ـ الغدیر، جلد۸، صفحه ی۲۹٫
[۸۵]. وسائل الشیعۀ، جلد۲۸، صفحه ی۳۵۰
[۸۶]. مشکاۀ الانوار، صفحهی۳۳۳ ـ کافی، جلد۵، صفحه ی۲۶٫
[۸۷]. وسائل الشیعۀ، جلد۲۸، صفحه ی۳۵۰٫
[۸۸]. ر.ک: السبعۀ من السلف، صفحه ی۸۸ به بعد.
[۸۹]. وسائل الشیعۀ، جلد۱۲، صفحه ی۲۴۷ به بعد ـ جلد۲۷، صفحه ی۲۰۶ و ۲۰۷٫
[۹۰]. ر.ک: السبعۀ من السلف، صفحه ی۲۲ و ۱۱۰٫
[۹۱]. فضائل الخمسۀ، جلد۳، از صفحه ی۱۵۵ به بعد.
[۹۲]. ر.ک: السبعۀ من السلف، از صفحه ی۱۹ به بعد.
[۹۳]. سوره ی نساء، آیه ی۹۳٫
[۹۴]. سوره ی مائده، آیه ی۶۰٫
[۹۵]. سوره ی فتح، آیه ی۶٫
[۹۶]. سورهی طه، آیهی۸۱٫
[۹۷]. «أَ فَرَأَیْتُمُ اللاَّتَ وَ الْعُزَّى»
سوره ی نجم، آیه ی۱۹٫
[۹۸]. «وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا یَغُوثَ وَ یَعُوقَ وَ نَسْرا».
سوره ی نوح، آیه ی۲۳٫
[۹۹] . ابوحمزه ی ثمالی در ضمن روایتی از امام صادق (علیه السلام) میپرسد: «دشمنان خدا چه کسانی هستند؟» امام فرمودند: «اوثان اربعه.» او سؤال می کند: «اوثان اربعه چه کسانی هستند؟» امام می فرمایند: «ابوالفصیل، رُمَع، نعثل و معاویه. همچنین پیروان آنان هم دشمنان خداوند هستند.» بعد حضرت فرمودند: «کسی که با آنان دشمنی کند، با دشمنان خدا دشمنی کرده.»
ر.ک. بحار الأنوار، جلد ۲۷، صفحه ی۵۸٫
[۱۰۰]. در فصل بعدی سخنی از مرحوم صدوق در باب اوثان اربعه و لزوم برائت از آنان خواهیم آورد.
[۱۰۱]. کافی، جلد۳، صفحه ی۳۴۲٫
[۱۰۲]. سوره ی مرسلات، آیات ۱۶ تا ۱۸٫
[۱۰۳]. «آیا ما اقوام (مجرم) نخستین را هلاک نکردیم؟!» فرمود: منظور اولی و دومی هستند. «سپس دیگر (مجرمان) را به دنبال آنها مىفرستیم!» فرمود: منظور سومی، چهارمی و پنجمی هستند. «(آرى) این گونه با مجرمان رفتار مىکنیم!» از بنی امیه.
تأویل الآیات الظاهرۀ، صفحه ی۷۲۹٫
[۱۰۴] . کامل الزیارات، صفحه ی۳۶۲ ـ طبع دیگر: صفحه ی ۱۹۷٫
[۱۰۵] . همان، صفحه ی۳۶۶ ـ طبع دیگر: صفحه ی ۲۰۰٫
[۱۰۶] . همان، صفحه ی۳۷۴ ـ طبع دیگر: صفحه ی ۲۰۵٫
[۱۰۷] . همان، صفحه ی۳۸۳ ـ طبع دیگر: صفحه ی ۲۱۳٫
[۱۰۸] . همان، صفحه ی۳۸۷ ـ طبع دیگر: صفحه ی ۲۱۷٫
[۱۰۹] . همان، صفحه ی۳۹۱ ـ طبع دیگر: صفحه ی ۲۲۰٫
[۱۱۰] . همان، صفحه ی۳۹۲ ـ طبع دیگر: صفحه ی ۲۲۲٫
[۱۱۱] . همان، صفحه ی۴۰۷ و ۴۰۸ ـ طبع دیگر: صفحه ی ۲۳۳ و ۲۳۴٫
[۱۱۲] . همان، صفحه ی۴۱۲ و ۴۱۳ ـ طبع دیگر: صفحه ی ۲۳۷ و ۲۳۸٫
[۱۱۳]. همان، صفحه ی۳۷۱ ـ طبع دیگر: صفحه ی۲۰۳٫
[۱۱۴]. همان، صفحه ی۴۰۸ ـ طبع دیگر: صفحه ی۲۳۴٫
[۱۱۵] . همان، صفحه ی۵۱۹ ـ طبع دیگر: صفحه ی ۳۱۳٫
[۱۱۶] . همان، صفحه ی۵۲۱ ـ طبع دیگر: صفحه ی ۳۱۴٫
[۱۱۷] . همان، صفحه ی۵۲۷ ـ طبع دیگر: صفحه ی ۲۱۹٫
[۱۱۸] . هدیّۀ الزائر، صفحه ی۱۸۴٫
[۱۱۹] . من لایحضره الفقیه جلد۲، صفحه ی۶۱۰٫
[۱۲۰] . لازم به ذکر است که بحث قاعده ی تسامح، بحثی دقیق در علم اصول است و مبانی مختلفی دارد که فعلا مورد نظر ما نیست.
[۱۲۱]. سوره ی بقره، آیه ی۱۰۸٫
[۱۲۲]. تفسیر القمی، صفحه ی۱۶۷ ـ وسائل الشیعه، جلد۱۶، صفحه ی۲۵۴٫
[۱۲۳]. مستدرک الوسائل، جلد۱۲، صفحه ی۳۰۶٫
[۱۲۴] . الکافی، جلد۸، صفحه ی۷٫
[۱۲۵]. الاعتقادات، صفحه ی۱۰۷٫
[۱۲۶] . کتاب الإعتقادات، صفحه ی۱۰۷٫
[۱۲۷] . مستدرک الوسائل، جلد۱۲، صفحه ی۳۰۷٫
[۱۲۸]. سوره ی بقره، آیه ی۸۳٫
[۱۲۹]. ر.ک: المکاسب، جلد۱، صفحه ی۷۶٫
[۱۳۰]. حُجر بن عَدی و عمرو بن حَمِق، در میان مردم از اهل شام برائت جسته و آنها را لعن می کردند. امیرالمؤمین (علیه السلام) به دنبال آنها فرستاده و دستور دادند از کارشان دست برداند. آن دو نزد حضرت آمدند و عرض کردند: یا امیرالمؤمنین! آیا ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمودند: بله. عرض کردند: آیا آنها بر باطل نیستند؟ حضرت فرمودند: بله. آن دو عرض کردند با این حال چرا ما را از این کار منع می کنید. حضرت فرمودند: برای شما نمی پسندم که لعن کننده و دشنام دهنده باشید و در جمع مردم حاضر شده، از دیگران برائت جویید! البته اگر می خواهید زشتیهای آنها را توصیف کنید، از اوصاف و اعمال آنها برای مردم بگویید. این کار بهترین گفتار و رساترین روش در اقامه ی دلیل و حجت است. به جای اینکه آن ها را لعن کنید و از آن ها برائت جویید، اینگونه بگویید: «خداوندا! خون های ما و آن ها را حفظ کن. میان ما و آن ها صلح و دوستی ایجاد کن. آن ها را از گمراهی شان هدایت کن تا اینکه جاهلان آنها حق را بشناسند و از سرکشی و دشمنی باز گردند. آنان که اصرار بر این سرکشی و دشمنی آن دارند». این کار ند من دوست داشتنی تر و بهتر است. آن دو گفتند: «یا امیرالمؤمنین موعظه ات را پذیرفتیم و با ادب شما مؤدّب شدیم».
وقعۀ صفین، صفحه ی۱۰۲ و ۱۰۳ ـ مستدرک الوسائل، جلد۱۲، صفحه ی۳۰۶٫
[۱۳۱]. ر.ک: تصحیح الاعتقاد، صفحه ی۱۳۷ و ۱۳۸
منبع: سایت هم اندیشی دینی