پرسش:
1. آيا قرآن كريم با تشريع حجاب ـ كه ميان زن و مرد حريم ايجاد مى كند ـ بر اشتياق و التهاب جنسى ميان آنها نمى افزايد؟ آيا تنها راه آرام كردن غريزه و شهوت، اشباع بى حد و حصر آن است؟ عطش روحى با حرارت جسمى چه تفاوتى دارد؟
پاسخ:
1. اسلام با فطرت و طبيعت مطابق است و در احكام خود، واقعيّت هاى زندگى را در نظر مى گيرد؛ بنابراين راه برخورد اسلام با شهوت ـ كه قوى ترين غريزه انسان است ـ راه منطق و واقع نگرى است. خداوند در سوره مبارك مؤمنون مى فرمايد: «وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَـفِظُونَ * إِلاَّ عَلَى أَزْوَ جِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَـنُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ»؛[1]و آنها كه دامان خود را [از آلوده شدن به بى عفتى ]حفظ مى كنند و تنها با همسران و كنيزان شان آميزش جنسى دارند در بهره گيرى از آنها ملامت نمى شوند.
تعبير «ملامت نمى شوند» نكته مهمى را بيان مى كند و به طرز فكر غلط و انحرافى مسيحيّت اشاره دارد كه هرگونه آميزش جنسى را خلاف شأن انسان مى دانند و شايد همين سخت گيرى هاى بيجا و برخورد غلط با غريزه، زمينه ساز لجام گسيختگى امروز غرب شده است.[2]
2. اسلام تأمين مشروع غريزه را راه حل منطقى مى داند و به همين علت بر ازدواج تأكيد فراوان دارد تا آنجا كه بهترين بنا در اسلام، ازدواج است و ازدواج، سنّت پيامبر است كه هر شخصى از آن اعراض كند، از او نيست.[3]
اسلام كنار ارضاى مشروع اين غريزه، با ايجاد حريم و حجاب، مى خواهد جامعه را از خطر انحراف جنسى و آلودگى ها پاك نگه دارد و اينكه مى گويند: «انسان نسبت به هر چه ممنوع شود، حريص مى شود» درست است و در روايات نيز به آن اشاره شده است؛[4] ولى بايد توجّه داشت كه اسلام عمل جنسى و ارضاى غريزه را ممنوع نكرده تا حرص و عطش كاذب به وجود آيد؛ بلكه آن را سامان داده و هدفمند ساخته است.
البته تجربه كشورهاى غربى و پيروان آنان به ما نشان مى دهد كه ولنگارى غربى به فساد و فحشا منجر مى شود و اين عمل خود آنان را به ستوه آورده است.
بنابراين بهترين راه برخورد با غريزه جنسى، ايجاد حريم و تأمين مشروع غريزه است.
3. فرق عطش روحى با نياز جسم اين است كه جسم ما به طور طبيعى نيازهايى دارد كه بايد برآورده شود؛ براى مثال بدن ما در هر روز مقدار معيّنى غذا نياز دارد كه نياز جسم است؛ امّا اگر كسى به حرص و آز گرفتار شود و هزاران برابر غذاى مورد نياز بدن را احتكار كند، سير نخواهد شد و اين يك مريضى روحى به حساب مى آيد؛ از اين رو نياز جسم به ازدواج، محدود و قابل تأمين است و اگر خداى ناكرده به انحراف كشيده شود، به مرض روحى تبديل مى شود كه اشباع پذير نيست؛ مانند حرم سراهاى شاهان گذشته.[5]
4. اين گونه نيست كه هميشه محدوديت ها و ايجاد حريم ها بر اشتياق بيفزايد و باعث حريص شدن آدمى بشود. ممنوعيت ها و محدوديت ها اگر با شناخت و معرفت باشد و انسان حكمت آنها را بداند، هيچ دليلى ندارد كه انسان را نسبت به آنها حريص يا كنجكاو كند. كسى كه مى داند سم چيست يا فلان ماده شيميايى چه اثر مخربى بر بدن انسان مى گذارد، نسبت به آن كنجكاوى به خرج نمى دهد و آن را تجربه نمى كند؛ چون مى داند اين تجربه براى او گران تمام مى شود.
درباره محدوديت روابط زن و مرد نامحرم نيز وضع به همين گونه است. اگر كسى بداند كه نگاه به نامحرم و رابطه نامشروع با او در هر حدّى گناه است و اين گناه مانند سم كشنده، اثر نامطلوبى برفرد و جامعه دارد و آنها را آلوده مى كند،[6] به طور طبيعى سعى مى كند از اين گونه روابط ناسالم و بى حساب بپرهيزد.
پرسش:
2. آيا قرآن راهى براى جلوگيرى از بد حجابى معرفى كرده است؟
پاسخ:
قرآن كريم با بيان راهكارهاى كلى براى آموزه هايش، اجرايى كردن احكامش را ميّسر ساخته است. قرآن مجيد از سويى به حجاب و پوشش ـ كه از فساد و تباهى جوامع جلوگيرى مى كند ـ دستور مى دهد: «يـاَيُّهَا النَّبىُّ قُل لاَِزوجِكَ وبَناتِكَ ونِساءِ المُؤمِنينَ يُدنينَ عَلَيهِنَّ مِن جَلـبيبِهِنَّ ذلِكَ اَدنى اَن يُعرَفنَ فَلايُؤذَينَ»[7]و از اين رو حجاب را يكى از مهم ترين كارهاى پسنديده به شمار مى آورد و از سوى ديگر در آيه 41 سوره حج، كسانى را كه به كارهاى پسنديده دستور مى دهند و از كارهاى ناروا باز مى دارند، تمجيد مى كند و در واقع، امر به معروف و نهى از منكر را از وظايف مؤمنان به شمار مى آورد، پس اين وظيفه مؤمنان است كه در خصوص بدحجابى ساكت ننشينند و براى حفظ سلامت جامعه از فساد، كسانى را كه به بدحجابى تمايل دارند، از كار ناپسندشان باز دارند.
البته اين اقدام، راهكارهايى دارد؛ از جمله:
1. تقويت باورهاى دينى.
2. احياى فرهنگ اصيل اسلامى و شناساندن حجاب به عنوان يك ارزش برتر.
3. شناساندن الگوهاى والا در اين خصوص.
4. برخورد شديد با اين پديده.
پرسش:
3. آيا در قرآن از چادر به عنوان حجاب كامل و پوشش برتر نام برده شده است؟
پاسخ:
قرآن مجيد خطاب به پيامبرش فرمود: «به زنان و دختران خود و زنان مؤنان بگو كه خويشتن را با «جلباب» بپوشانند كه براى آنان بهتر است؛ چون به عفت شناخته مى شوند و از تعرض محفوظ مى مانند.»[8] همان گونه كه در بحث واژه شناسى حجاب گفته شد، بسيارى از واژه شناسان و مفسران قرآن كريم، جلباب را پوششى فراگير معنا كرده اند كه از بالاى سر تا پايين پا را مى پوشاند و چيزى مانند چادر است. براين اساس مى توان گفت كه قرآن از چادر يا چيزى مانند آن كه تمام بدن را بپوشاند، به عنوان حجاب برتر نام برده است.
البته پوشش كامل با مانتو و روسرى نيز مطلوب است؛ ولى حجاب برتر نيست؛ زيرا با مانتو و روسرى نيز پوشش صورت مى گيرد؛ ولى باز حجم بدن مشخص است و در مقايسه با چادر، قطعاً چادر برتر است.
به بيان ديگر، به چيزى كامل و برتر گفته مى شود كه نسبت به هدفى كه براى آن در نظر گرفته شده است، نزديك تر باشد. مسلّم است كه جلباب بر چادر تطبيق مى شود.
آنچه مهم است، مراقبت زن از خود و حجاب و عفت خويش براى ايجاد جامعه اى سالم است؛ از اين رو آن چيزى كه بهتر بتواند اين هدف را تأمين كند، همان حجاب برتر است؛ در عين حال زن بايد با حفظ عفت و حجاب، نقش اجتماعى خود را به خوبى ايفا كند.[9]
پرسش:
4. در پاسخ به اين شبهه كه مى گويد: «تأكيد قرآن به حجاب بانوان، مخصوص زمانى بود كه بى حجابى نشانه هرزگى و فحشا شمرده مى شد و زنانِ عفيف، به اين وسيله خود را از زنان فاحشه متمايز مى كردند، پس در اين عصر كه اين امر صدق نمى كند، حجاب لازم نيست»، چه بايد گفت؟
پاسخ:
اين شبهه از دو مقدمه تشكيل شده كه چون مقدمه ها فاسد هستند، نتيجه نيز باطل است. مقدمه اوّل اين است: «قبلاً بى حجابى نشانه هرزگى و فحشا شمرده مى شد و زنان عفيف و با حجاب، خود را از زنان فاحشه متمايز مى كردند.» درباره اين مقدمه بايد گفت:
در گذشته، زنان حجاب داشتند؛ ولى دو طرف روسرى را به گونه اى پشت سر خود مى انداختند كه گردن و بخشى از سينه آنان پيدا بود. در اين هنگام، خداوند در آيه 31 سوره نور، آيه 59 سوره احزاب و مانند آن، دستور داد كه حجاب خود را كامل كنند.[10]
پس اين گونه نبود كه پيش از اسلام و حتى پيش از نزول آيات حجاب ،تنها زنان فاحشه بى حجاب باشند، بلكه حجاب اسلامى با اسلام و نزول آيات حجاب وارد مدينه شد.
مقدمه دوم اين است: «امروزه بدحجابى نشانه هرزگى نيست.» بايد گفت: كليت اين سخن درست نيست؛ زيرا بى حجابى و بدحجابى ريشه ها و زمينه هايى مانند ضعف ايمان، جهل نسبت به مسئله شرعى يا حدود آن، مدگرايى، خود كم بينى و نداشتن هويت دينى و سياسى و هوسرانى دارد. مسلّم است كه در عصر حاضر، هرزگى و هوسرانى تنها عامل بى حجابى نيست؛ بلكه به عوامل ديگرى كه بيان شد، بستگى دارد. همان گونه كه از آيه هاى حجاب برمى آيد، جهل نسبت به مسئله ضرورت و فوايد حجاب، يكى از عوامل اصلى بدحجابى است كه اين امر ميان عصر حاضر و عصر نزول قرآن مشترك است.
وانگهى، موضوع «حجاب» و پوشش زنان در فطرت زن ريشه دارد؛ پس اساس آن را بايد در تاريخ خلقت «انسان» و شرايع الهى جست و جو كرد. تا انسان، انسان است، تمايل به عفاف و پوشش نيز در وجودش قرار داده شده است. هرگاه خوى حيوانى در او پديد آيد، برهنگى نيز ـ كه ويژگى حيوانات است ـ برايش امرى عادى خواهد شد.
از منظر اسلام و قرآن كريم، حفظ حجاب و پوشش زن به نوعى، احترام گذاشتن به زن و محفوظ نگه داشتن وى از نگاه هاى شهوانى و حيوانى است و اين امر به زمان رسول اكرم صلى الله عليه و آله وسلم اختصاص نداشته و ندارد؛ بلكه در هر زمان و عصرى، چنانچه هر زنى حدود را رعايت نكند و حجاب و عفّت نداشته باشد، در معرض طمع بيماردلان واقع مى شود؛ همانان كه با نگاه آلوده خود، حريم زن را مى شكنند و او را به سوى گناه و شهوات پست حيوانى سوق مى دهند.
گذشته از اين، جمله «ذَ لِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلاَ يُؤْذَيْنَ»؛[11]به اين معنا نزديك است كه رعايت حجاب به معرفى اهل عفت، حجاب و صلاح كمك مى كند و در نتيجه، وقتى به اين عنوان شناخته شدند، ديگر اذيت نمى شوند و اهل فسق و فجور متعرض آنان نمى گردند؛ چرا كه آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند و اين دستور براى حفظ عفت آنان در همه اعصار است.[12]
پرسش:
5. از نظر قرآن كريم حدّ حجاب اسلامى براى بانوان چگونه است؟ آيا چانه و كف پا بايد از ديد نامحرم پوشانده شود؟
پاسخ:
جزئيات احكام اسلامى در قرآن با صراحت نيامده است؛ امّا مجتهدان با توجه به قرآن و روايات، احكام خداوند را براى ما بيان كرده اند. حضرت امام خمينى در اين باره مى فرمايد: «زن در غير نماز، هنگامى كه در معرض ديد نامحرم قرار گيرد، لازم است تمام بدنش به جز «دست تا مچ» و «چهره» را بپوشاند و در حال نماز، اگر نامحرم او را نبيند، اگر علاوه بر دو موضع بالا، كف و روى پاها تا قوزك پا را نپوشاند، نمازش صحيح است.»[13]
نكته ديگر اينكه زنان بنابر احتياط واجب بايد بخشى از وجه و كفين خود را بپوشانند تا مطمئن شوند تمام جاهايى را كه بايد پوشانده شود، پوشانده اند (وجه، يعنى مقدارى از صورت كه در وضو واجب است شسته شود و كفين عبارت است از مچ تا سر انگشتان).[14]
بسيارى از مراجع، از جمله حضرات آيات از جمله: امام خمينى، گلپايگانى و اراكى رحمهم اللهدرباره كف پا ، رو و پاشنه پا و ... فرموده اند: نمايان بودن اين مواضع در حضور مرد نامحرم شرعاً جايز نيست.[15]
همچنين بنا بر احتياط واجب، زن در حال نماز بايد «زير گلو و چانه» خود را بپوشاند.[16]
پرسش:
6. آيا در قرآن كريم آيه اى وجود دارد مبنى بر اينكه زنان از سن 50 سالگى مى توانند در صورت سفيدى موهاى شان، بى حجاب باشند؟
پاسخ:
قرآن كريم مى فرمايد: «وَ الْقَوَ عِدُ مِنَ النِّسَآءِ الَّـتِى لاَ يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَن يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَـتِم بِزِينَةٍ وَ أَن يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَّهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»؛[17]و زنان از كار افتاده اى كه اميد به ازدواج ندارند، گناهى بر آنان نيست كه لباس هاى [رويين] خود را بر زمين بگذارند، به شرط اينكه در برابر مردم خودآرايى نكنند و اگر خود را بپوشانند، براى آنان بهتر است و خداوند شنوا و دانا است.
كلمه قواعد جمع قاعده و به معناى زنى است كه از ازدواج بازنشسته شده باشد؛ يعنى به خاطر پيرى، ديگر كسى براى ازدواج به او ميل نمى كند كه چنين حالتى براى زنان 70 تا 80 سال به بالا پديد مى آيد و نمى توان گفت شامل زنان 50 ساله مى شود؛ چون قواعد به معناى نشستن و از كار و فعاليت باز ايستادن است و زنان پير و كهنسالى را كه از 70 سال فراتر رفته اند و هيچ ميلى براى ازدواج يا زينت در خود نمى بينند، شامل مى شود.[18]
آيه ياد شده، زنان مسن را از رعايت كامل حجاب، در صورت عدم خودآرايى استثنا كرده است؛ گرچه همين زنان سالخورده نيز اگر حجاب را رعايت كنند، بهتر است.[19]
خلاصه اينكه سن و سفيد شدن مو، هيچ كدام معيار و ملاك بى حجابى نيستند؛ بلكه اسلام مى فرمايد: «زنانى كه آنقدر پير شده اند كه شرايط ازدواج ندارند، مى توانند بخشى از موهاى خودشان را نپوشانند.[20]
پرسش:
7. چطور مطمئن شويم لباس و حركات مان با وقار است و تحريك كننده نيست؟
پاسخ:
شناخت عوامل تحريك كننده، امرى وجدانى است كه از دو راه فهميده مى شود:
1. از طريق خود زنان؛ زيرا آنان بيش از مردان مى دانند چه چيز محرك است.
2. از طريق مردان؛ زيرا گاه از شيوه برخورد جوانان و مردان به خوبى مى توان فهميد كه آيا حضور زنى با پوشش خاص در جامعه محرك است يا خير؟
برخى از عوامل تحريك عبارت اند از:
1. نشان دادن زينت ها: قرآن به زنان مسلمان دستور مى دهد: «وَ لاَ يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا»؛[21]زينت خود را جز آن مقدار كه ظاهر است، آشكار ننمايند. زينت معناى وسيعى دارد و حتى شامل لباس، چادر و مقنعه اى كه انگشت نما باشد و جلب توجّه كند نيز مى شود.
پرسمان قرآنى زن از زبان قرآن، صفحه 104
2. نگاه: «قُل لِّلْمُؤْمِنَـتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَـرِهِن»؛[22]و به زنان با ايمان بگو چشم هاى خود را [از نگاه هوس آلود] فرو گيرند. يكى از عوامل تحريك كننده، به ويژه از سوى زنان، نگاه هوس آلود است؛ از اين رو براى كاهش تحريك بايد نگاه هاى غير ضرورى به حداقل برسد.
3. پوشش نامناسب: يكى از عوامل تحريك، پوشيدن لباس هاى چسبان و نازك يا كفش يا هر چيزى است كه صدا توليد كند. براى اطمينان از محرك نبودن پوشش، بهتر است چادر يا لباس هاى غير چسبان پوشيده شود: «وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنّ»؛[23]و [اطراف] روسرى هاى خود را روى سينه خود افكنند [تا گردن و سينه با آن پوشانده شود] و از پوشيدن چيزهايى كه توليد صدا مى كند، پرهيز شود: «وَ لاَ يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ»؛[24]و هنگام راه رفتن، پاهاى خود را بر زمين نزنند تا زينت پنهان شان دانسته شود [و صداى خلخالى كه برپا دارند، به گوش نرسد].
بنابراين برخى از كفش هايى كه زنان مى پوشند و هنگام راه رفتن، صداى آن به گوش ديگران مى رسد، به يقين يكى از عوامل تحريك كننده است. فقهاى بزرگوار مى فرمايند: «در مورد حجابِ واجب، كافى است كه زن بدن خود را جز صورت و دست (تا مچ) به هر وسيله اى كه مى تواند، بپوشاند و لباس خاصى شرط نيست؛ ولى پوشيدن لباس هاى تنگ و چسبان و همچنين لباس هاى زينتى اشكال دارد.»[25]
4. بيرون آمدن از منزل در موارد غير ضرورى: از آنجا كه حضور زن در اجتماعِ نامحرمان، حتى با حفظ حجاب كامل، ممكن است سبب تحريك شود، توصيه مى شود در غير موارد ضرورى از منزل خارج نشوند: «وَ قَرْنَ فِى بُيُوتِكُنَّ وَ لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَـهِلِيَّةِ الْأُولَى»؛[26]در خانه هاى خود بمانيد و همچون جاهليت نخستين [ميان مردم] ظاهر نشويد.
5. صداى زن: صداى زنان يكى از عوامل تحريك كننده است به ويژه اگر صدا نازك شود و به صورت غير معمول درآيد: «فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِى فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَّعْرُوفًا»؛[27]پس به گونه اى هوس انگيز سخن نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند و سخن شايسته بگوييد.
6. اختلاط زنان و مردان: اختلاط زنان و مردان در مجامع، مراكز، ساختمان ها، خيابان ها و ... از ديگر عوامل تحريك است؛ از اين رو شايسته است با تدبير و رعايت حجاب در اين گونه مكان ها از هرگونه اختلاط كه زمينه گناه را فراهم مى كند، پرهيز كرد.[28]
پرسش:
8. آيا پوشيدن جوراب نازك همراه شلوار، از نظر قرآن اشكال دارد؟
پاسخ:
زنان بايد از خودنمايى، پوشيدن لباس هاى تنگ و مدهاى رنگارنگ كه موجب جلب توجه نامحرم مى شود، اجتناب كنند.[29]
قرآن كريم درباره رعايت عفت، به زنان پيامبر صلى الله عليه و آله وسلممى فرمايد: «وَ قَرْنَ فِى بُيُوتِكُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى»؛[30]در خانه هاى خود بمانيد و همچون دوران جاهليت نخستين [ميان مردم] ظاهر نشويد و لوازم و وسايل زينت خود را در معرض تماشاى نامحرمان قرار ندهيد.
بنابراين زن هر اندازه با وقارتر و عفيف تر باشد و خود را در معرض نمايش نامحرمان قرار ندهد، بهتر است؛ از اين رو قرآن كريم پس از آنكه توصيه مى كند زنان، خود را بپوشانند، مى فرمايد: «ذلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلاَ يُؤْذَيْنَ»؛[31]اين كار براى اينكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند، بهتر است.[32]
[1] . سوره مؤمنون، آيه 5 ـ 6.
[2]. تفسير نمونه، ج 14، ص 198.
[3] . محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمه، ج 4، ص 271.
[4] . ميزان الحكمه، همان، ج 1، ص 589.
[5] . ر.ك: شهيد مطهرى، حجاب؛ على صفايى حايرى، روابط متكامل زن و مرد؛ مسعود پور سيّد آقايى، حجاب ميوه شناخت.
[6] . در روايات اسلامى، نگاه به نامحرم به تير زهرآلود شيطان تشبيه شده است. فقه الرضا، ص 206؛ كافى، ج 5، ص 559
[7] . سوره احزاب، آيه 59.
[8] . همان.
[9] . محسن قرائتى، تفسير نور، ج 8، ص 210.
[10] . مجمع البيان، ج 7، ص 217؛ تفسير نمونه، ج 14، ص 440؛ فخرالدين طريحى، تفسير غريب القرآن، ص 92.
[11] . سوره احزاب، آيه 59؛ ترجمه: اين كار براى اين كه شناخته نشوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است.
[12] . ر.ك: آيه اللّه جوادى آملى، زن در آيينه جلال و جمال، ص 438؛ فتحيه فتاحى زاده، حجاب از ديدگاه
قرآن و سنت، ص 37؛ تفسيرالميزان، ج 16.
[13]. محمّد وحيدى، احكام بانوان فتاواى حضرت امام رحمه الله، ص 15.
[14]. سيد مسعود معصومى، احكام روابط زن و مرد ... ، ص 63، مسئله 99.
[15]. همان، مسئله 100.
[16]. محمّد وحيدى، احكام بانوان، ص 17.
[17] . سوره نور، آيه 60.
[18] . ر.ك: عبدالحسين طيب، اطيب البيان، ج 9، ص 561.
[19] . ر.ك: مجمع البيان، ج 4، ص 154؛ الميزان، ج 15، ص 177 ـ 180.
[20] . عروه الوثقى، ج 2، ص 804؛ مستمسك عروه الوثقى، ج 14، ص 37.
[21] . سوره نور، آيه 31.
[22] . همان.
[23] . همان.
[24] . همان.
[25]. توضيح المسائل مراجع، ج 2، ص 421.
[26] . سوره احزاب، آيه 33.
[27] . همان، آيه 32.
[28]. ر.ك: تفسير نمونه، ج 14، ص 435 ـ 442؛ ج 17، ص 288 ـ 291.
[29]. اقتباس از توضيح المسائل مراجع، ج 2، ص 448 ـ 449؛ استفتائات مقام معظم رهبرى؛ مسئله حجاب، ص 187.
[30] . سوره احزاب، آيه 33.
[31] . همان، آيه 59.
[32]. ر.ك: مسئله حجاب، ص 95؛ تفسير نمونه، ج 17، ص 290 و 427.