پرسش:
اگر آيه 184 و 185 بقره زمان نزولش يکي است علت تکرار حکم و من کان مريضاً ... در چيست؟
پاسخ:
عرض سلام و ادب
غالب مفسران فلسفه اين تکرار را تاکيد بر لزوم و وجوب افطار براي مريض و مسافر دانسته اند، به اين بيان که در آيه اول وقتي مي فرمايد:
"فمن کان منکم مريضا او علي سفر فعدة من ايام اخر" با توجه به تقدس روزه و تعبد مؤمنان، ممکن است اين امر به استحباب يا اباحه حمل شود چون حکم روزه منع از افطار است. امر بعد از منع هم بر اباحه دلالت دارد، نه بر وجوب؛ با توجه به چنين حملي افطار را بر مسافر و مريض لازم نشمرند بلکه او را مخير بدانند که اين با مذاق متعبدانه و مؤمنانه عوامانه سازگار است.
در روايت هم داريم که اين حکم در مسافرت و قبل از ظهر نازل شد. حضرت رسول به تبع اين دستور افطار کردند، ولي کاسه هاي از آش داغ تر افطار را نپسنديدند و به روزه خود ادامه دادند (1) پس حکم افطار مريض و مسافر در آيه بعد تکرار شد تا کسي نتواند آن را بر اجازه و تخيير حمل کند، حکم دوباره تکرار شد تا اعلام کرده باشد همچنان که گرفتن روزه براي حاضر و سالم لازم است، خوردن آن هم براي مسافر و مريض لازم مي باشد (2) به همين جهت روايت داريم که:
مسافر روزه دار در رمضان(از لحاظ گناه) مانند کسي است که در شهر خود روزه اش را بخورد. (3)
گر چه توجيه خوبي است، ولي بيان و تفسير علامه طباطبايي صحيح تر است.
ايشان مي نويسد:
آيات سه گانه مورد بحث به هم متصل، و نظير كلام واحدى است كه يك غرض را در بر دارد و آن عبارت است از بيان وجوب روزه ماه رمضان و دلالت دارد بر اين كه قسمتى از گفتار اين سه آيه به منزله توطئه و زمينه چينى براى قسمت ديگر آن است، يعنى دو آيه اول به منزله مقدمه است براى آيه سوم، چون در آيه سوم تكليفى واجب مىشود كه صاحب كلام اطمينان ندارد از اين كه شنونده از اطاعت آن سرپيچى نكند، براى اين كه تكليف نامبرده تكليفى است كه براى مخاطب، سنگين است. به اين منظور، دو آيه اول از جملاتى تركيب شده كه در همه آن ها به تدريج ذهن شنونده را به سوى وجوب روزه توجه مىدهد و به اين وسيله اضطراب ذهن او را از بين مىبرد. در نتيجه علاقمند به روزه مىكند تا با اشاره به تخفيف و تسهيلى كه در تشريع اين حكم رعايت شده، نيز با ذكر فوائد و خير دنيوى و اخروى كه در آن است، شدت دلخواهى و استكبار او را بشكند.
بعد از آن كه در جمله:" يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ"، وجوب روزه بر مسلمانان را خاطرنشان كرد، بلافاصله فرمود:
" كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ" و فهمانيد كه شما مسلمانان نبايد از تشريع روزه وحشت كنيد و آن را گران بشماريد، چون اين حكم منحصر به شما نبوده، بلكه حكمى است كه در امت هاى سابق نيز تشريع شده بود.
عمل به اين دستور همان فائدهاى را دارد كه شما به اميد رسيدن به آن ايمان آورديد و آن عبارت است از تقوا، اين عمل كه گفتيم در آن اميد تقوا براى شما هست، هم چنان كه براى امت هاى قبل از شما بود، عملى نيست كه تمامى اوقات شما و حتى بيش تر اوقاتتان را بگيرد، بلكه عملى است كه در ايامى قليل و معدود انجام مىشود، (أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ) نكره ( بدون الف و لام) آمدن كلمه (اياما) دلالت بر ناچيزى ايام دارد. در اين كه ايام را به وصف معدود توصيف كرد، اشاره است به اهميت نداشتن آن، هم چنان كه همين توصيف در آيه:" وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ" (4) مىفهماند كه يوسف (ع) را به چند درهم ناچيز فروختند.
در تشريع اين حكم رعايت اشخاصى را كه اين تكليف برايشان طاقتفرسا است كردهايم. اين گونه افراد بايد به جاى روزه فديه بدهند، آن هم فديه مختصرى كه همه بتوانند بدهند و آن عبارت است از طعام يك مسكين:" فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ- تا جمله- فِدْيَةٌ طَعامُ مِسْكِينٍ" و وقتى اين عمل هم خير شما را دربر دارد و هم تا جايى كه ممكن بوده رعايت آسانى آن شده، خير شما در اين است كه به رغبت خود روزه را بياوريد و بدون كراهت و سنگينى و بىپروا انجامش دهيد، " فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ" براى اين كه عمل نيك را به رغبت انجام دادن بهتر است، از اين كه به كراهت انجام دهند.
بنا بر آن چه گفته شد، گفتار در دو آيه اول مقدمه و زمينه چيني است براى آيه سوم كه مىفرمايد:
" فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ" الخ. پس جمله:" كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ" در آيه اول جملهاى است خبرى كه مىخواهد از تحقق چنين تكليفى خبر دهد، نه اينكه در همين جمله تكليف كرده باشد، آن طور كه در آيه :" يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ فِي الْقَتْلى" (5) و آيه" كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ" (6) تكليف كرده چون هر چند در هر سه آيه تعبير به (كُتِبَ عَلَيْكُمُ) آمده، ليكن بين
قصاص در مورد كشتگان- در آيه دوم- و وصيت به والدين و اقربا- در آيه سوم و بين صيام- در آيه مورد بحث- فرق است و آن اين است كه قصاص در قتل امرى است سازگار با حس انتقامجويى. امرى است كه دل هاى صاحبان خون تشنه آن است.
صاحبان خون به حكم غريزه و طبيعت نمىتوانند قاتل عزيز و پاره تن خود را زنده و سالم ببينند. نمىتوانند اين معنا را تحمل كنند كه نسبت به جنايتى كه به ايشان شده، بى اعتنايى شود. همچنين وصيت و سفارش والدين و خويشان مطابق با حس ترحم و شفقت و رأفت به ارحام است، آن هم در هنگامى كه مىخواهد به وسيله مرگ براى
هميشه از آنان جدا شود.
پس قصاص و وصيت دو حكم مقبول طبع و موافق با مقتضاى طبيعت آدمى است. انشاي آن احتياج به مقدمه و زمينهچينى ندارد، به خلاف حكم روزه كه عبارت است از محروميت نفوس از بزرگ ترين مشتهيات و مهمترين تمايلات، يعنى خوردن و نوشيدن و جماع، كه چون محروميت از آنها بر طبع، سنگين و مصيبتى براى آدمى است، در توجيه حكمش ناگزير از اين است كه قبلا براى شنوندگان- با در نظر گرفتن اين كه عموم مردمند و بيشتر مردم عوام و پيرو مشتهيات نفسند- مقدمهاى بچيند، و دل هاشان را علاقهمند بدان سازد، تا تشنه پذيرش آن شوند، بدين جهت گفتيم آيه:" كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ" الخ و آيه:" كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ" انشاي حكم است و حاجتى به زمينهچينى ندارد، بر خلاف آيه:" كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ" تا آخر دو آيه كه مشتمل بر هفت فقره است و خبر مىدهد از اين كه بعدها چنين حكمى انشا مىشود. (7)
بنا بر اين به نظر علامه، جمله اول جزئي از مقدمه و زمينه چيني است. جمله دوم جزئي از حکم و دستور مي باشد و تکراري در کار نيست.
1. البرهان، ج1، ص386.
2. اطيب البيان، ج2، ص329 و تفاسير ديگر.
3. اصفي، ج1، ص87.
4. يوسف(12) آيه20.
5. بقره(2) آيه178.
6. همان، آيه180.
7. ترجمه الميزان، ج2، ص5-7.