پرسش:
آيه 62 بقره جدا از شان نزولش که بايد براي ما هم درس باشد در اين آيه گفته هر کسي هر ديني باشد فقط به خدا ايمان داشته باشد و عمل صالح انجام دهد از او بذيرفته مي شود. بس نيازي به اصرار نيست که همه حتما مسلمان باشند؟
پاسخ:
سلام و ادب خدمت شما دوست عزیز
در مورد اين آيه دو تفسير وجود دارد:
1- در آغاز اسلام براى بسيارى از مسلمانان اين سؤال مطرح بود كه اگر فقط اسلام راه نجات است ، پس تكليف نياكان و پدران شان كه داراى مذاهب ديگر (يهودى ، مسيحى و.. .) بوده اند و زمان پيامبراسلام را درك نكرده اند ،چه مى شود ؟ آيا آن ها اهل نجات و سعادت نيستند ؟
اين آيه از جهتى به پاسخ اين پرسش نظر دارد و مى فرمايد : هر كسى كه در عصر خود به پيامبر بر حق و كتاب آسمانى زمان خويش ، ايمان آورده و عمل صالح كرده ، اهل نجات است ، بنابراين ، يهوديان مؤمن و صالح العمل قبل از ظهور مسيح اهل نجاتند ; همان گونه كه مسيحيان مؤمن و صالح العمل قبل از ظهور پيامبر اهل نجاتند و... ; يعنى ملاك سعادت و نجات ، در اين زمان و زمان هاى گذشته ، يك چيز بوده و خواهد بود و آن ، ايمان خالص و عمل صالح است ،
ايمان خالص و عمل صالح در پرتو اطاعت از دستورهاى الهى كه در هر زمان به واسطه پيامبر به مردم ابلاغ مى شود، به دست مى آيد ; بنابراين ، لازمه ايمان به خدا در زمان حضرت موسى ، ايمان به حضرت موسى و اطاعت از او ، در زمان حضرت عيسى ايمان به حضرت عيسى و دستورهاى او ، لازمه ايمان به خدا در زمان حضرت محمد ايمان به ايشان و عمل به فرامين آن بزرگوار است . كسى كه به ايشان ايمان نياورد و مسلمان نشود ، ايمانش به خدا ناقص است ; در نتيجه ، اهل نجات و سعادت نخواهد بود .
2-با توجه به اين آيه و برخي آيات ديگر، به دست مي آيد كه عامل نجات و پاداش اخروى تسليم امر خدا، پيامبر ، عقل و فطرت بودن است. انسان هايى كه به حكم عقل و فطرت گردن نهاده، معتقد به خدا و آخرت شده و به پيامبران ايمان آوردهاند و دستور آنان را عمل كردهاند، اهل نجات هستند. اين افراد مؤمن و مسلمان واقعى هستند زيرا به اصول عقايد اسلام يعنى توحيد، نبوت و معاد ايمان دارند . به احكام دين عمل مىكنند. اينان نبوت عامه را قبول دارند . درنبوت خاصه نيز پيامبرانى را كه نبوت شان بر ايشان ثابت شده، تصديق مىكنند . به احكام نازل شده بر آنان پاى بند هستند. آنان هيچ پيامبرى را بعد از شناختنش تكذيب نمىكنند .هيچ حكمى را انكار نمىنمايند. يهوديان و مسيحيان مؤمنى كه امروز به شريعت حضرت موسى و حضرت عيسى عليهما السلام پاى بند هستند و نيمههاى شب به عبادت و تلاوت آيات تورات و انجيل مىپردازند و امر به معروف و نهى ازمنكر مىكنند و از ظلم و جنايت بيزارند و در خوبىها سبقت مىگيرند و عنادى با حق و حقيقت ندارند و از بعثت پيامبر اسلام يا خبر نشده، يا آگاهي كامل از آن نداشته و يا به صورت غير واقعي براي آن ها بيان شده و به دلايل ديگرنبوت آن بزرگوار براي شان ثابت نشده است، اينان اهل سعادت هستند . علامت صدق شان هم اين است كه وقتى آيات قرآن بر آنان تلاوت گردد و دلايل حقانيت رسول اكرم بر آنان اقامه شود، آن را مي پذيرند. بنابراين در آيات قرآن به فطرتهاى سالم و انسانهاى مؤمن وعده پاداش داده شده است، نه به انسانهاى معاند و ستيزه جويى كه اگر جز آنچه خود مىپسندند، بر ايشان ثابت شود، تسليم نمىشوند.
به آيه زير توجه كنيد تا تصوير اهل كتاب مؤمن از ديدگاه قرآن وضوح پيدا كند؛
«وَ اِذا سَمِعُوا مَا اُنْزِلَ اِلَى الرَّسُولِ تَرى اَعْيُنَهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنا امَنّا فَاكْتُبْنا مَعَ الشّاهِدينَ؛
چون آن چه را به سوى اين پيامبر نازل شده، بشنوند، مىبينى بر اثر آن حقيقتى كه شناختهاند، اشك از چشم هاي شان سرازير مىشود و مىگويند: خدايا !ما را از شهادت دهندگان بنويس».
در مناظرهاى كه بين امام رضا (ع) و بزرگ نصارا پيش آمد، عالم مسيحى از امام سؤال مىكند:
«نظر شما راجع به نبوت عيسى و وحيانيت كتابش چيست؟ آيا آن ها را انكارمىكنيد؟»
امام فرمود: « به نبوت عيسى (ع) و به وحيانيت كتابش اقرار دارم و به آنچه به امتش بشارت داده و حواريّون بر آن اقرار دارند مؤمنم . هم چنين پيامبرى هر عيسايى را كه به نبوت رسول خدا و وحيانيت قرآن اقرار نداشته باشد و آن را به امتش بشارت نداده باشد،منكرم».
بعد امام از انجيل يوحنا بر بشارت مسيح به نبوت حضرت رسول خدا شاهد آورد . عالم نصرانى را نيز بر آن بشارت معترف مي گرداند.
بنابر حديث فوق اگر معتقدان به حضرت مسيح، واقعا به ايشان معتقد باشند، بايد به بشارت ايشان هم اعتقاد داشته باشند . وقتى پيامبر اسلام را با علامتهاى داده شده شناختند، به ايشان ايمان بياورند.
بنابراين از اين آيه نمي توان بر حقانيت و درستي تمام اديان استدلال كرد، اگر چه مي توان بر نجات اخروي برخي از پيروان پاك ساير اديان كه درست زندگي كرده باشند، استدلال نمود.
بر اين اساس دين حق الان فقط يک دين است که توحيد و نبوت و معاد در آن منعکس شده و آورنده آن ، آخرين پيامبر خداست و شريعتش به امر خدا ناسخ شرايع قبل است. کساني که به توحيد و نبوت و معاد معتقدند و بر نبوت حضرت موسي يا حضرت مسيح هستند، به شرطي مومن مي باشند که ايمان نياوردن شان به پيامبر بعد، به جهت نشناختن باشد .
اما يهود و مسيحياني که راجع به تطبيق پيامبر اسلام با پيامبر موعودي که انتظارش را مي کشند ،تحقيق نمي کنند و يا با اين که مي دانند پيامبر اسلام همان پيامبر موعود هست، ولي به او ايمان نمي آورند، با تقصير و انکار خود، همه خوبي هاي خود را ضايع ساخته و شايستگي بهرمند بودن از ثواب را از دست داده و مستحق کيفر مي گردند. امروز جز دين اسلام ، دين ديگري حق نيست .گر چه ممکن است پيروان اديان ديگر به دليل صداقت و جهل قصوري مستحق پاداش شوند ،ولي هم بر ما دعوت آن ها به اسلام لازم است و هم بر آنان تحقيق از پيامبر موعود و ايمان آوردن به او لازم مي باشد . اگر تحقيق نکنند يا به نتيجه تحقيق پايبند نباشند، استحقاق پاداش را از دست داده و مستحق کيفر مي گردند.