پرسش:
سلام و تشکر از زحمات شما
ببخشید رابطه بین علم و دین چیه؟و آیا بین این دو رابطه ای هست؟ ممنون میشم دقیق و علمی پاسخ بدید.
پاسخ:
با سلام و ادب
خدمت شما عرض کنم که بحث رابطه علم و دين بسيار مفصّل و دقيق است و علم داراي مباني گوناگون ميباشد، امّا معمولا منظور از علم ، علوم تجربي است.
علم تجربي داراي ويژگي هاي ذيل است:
أ) ظني است و مانند علوم فلسفي و رياضيات مبتني بر براهين قطعي نميباشد.
ب) داراي سند تجربي است.
ج) مركّب از گزاره درست و نادرست است.
اگر به دقت ويژگي هاي علوم تجربي مورد برّرسي قرار گيرد، به خوبي ميتوان فهميد كه آيا بين گزاره هاي ديني و علمي تعارضي وجود دارد يا نه!
اين دسته از علوم به دو بخش تقسيم ميشود:
أ) قوانين علمي، اين بخش از گزارههاي علمي تا حدّي از قطعيت برخوردار است و تأثير پذيري كمتري از عوامل ظني دارد. اين قضايا معمولاً با گزارههاي قطعي ديني هيچ گونه برخورد و تعارضي ندارد.
ب) نظريات علمي، با توجه به اين كه از قطعيت برخوردار نيست و در موارد بسياري اين نظريات دچار ابطال و دگرگوني ميشوند، نبايد انتظار داشت كه هميشه نظريات علمي با دادههاي ديني هماهنگ و كاملاً سازگار باشد، زيرا لازمه آن اين است كه دين مانند آراي ظني و تجربي دانشمندان همواره دستخوش تفسير و دگرگوني شود.
بنابراين ممكن است برخي از گزاره هاي ديني با برخي از گزاره هاي علمي، در زماني با هم تعارض داشته باشند و در زمان ديگر تعارض نداشته باشند، به عنوان نمونه ميتوان ديدگاه قرآن درباره پيوند بيولوژيك جنين با والدين را در نظر داشت، كه تا اواخر قرن نوزدهم، مغاير نگرش علمي رايج زيست شناسي بود، ولي در نيمه دوم قرن نوزدهم نظريات مبتني بر پيوند يك سويه فرزند با پدر و مادر منسوخ گرديد و علم جديد با ديدگاه قرآن دراين زمينه هم سو شد.
از طرف ديگر بايد توجه داشت كه كاروان علمي بشر هنوز در نيمه راه است و بسياري از نظريات علمي موجود در آينده دگرگون خواهد شد. طبيعي است در اين ميان آرا و انديشه هاي صحيح و سقيم بسياري وجود خواهد داشت. بنابراين انتظار هماهنگي كامل دين و علم به معناي دانش تجربي، انتظار نابجايي است ولي مسلّم است كه بين قطعيات دين و علم تعارضي وجود ندارد. البته مشكل گاهي اوقات در طرف ديگر تعارض مي باشد، يعني گاهي فهم از دين اشتباه است و تعارض ميان فهم خاص از دين با علم، به عنوان تعارض علم و دين انگاشته مي شود، در حالي كه يك نوع فهم از گزاره ديني مانند فهم از ظاهر آيات، با علم تعارض يافته است، نه با خود دين. گاهي نيز آنچه دين انگاشته ميشود، دين نيست، يعني برخي از رواياتي كه داراي سند صحيحي نمي باشند و به صورت مجعول بوده، به عنوان حديث معصوم نقل شده است. در چنين مواردي تعارض ظاهري است و تعارض ميان علم و دين نمي باشد.
نكته قابل اهميت تفكيك بيان تعارض ظاهري و واقعي است. اگر مراد تعارض ظاهري باشد، در وجود اين تعارض ميان علم و دين هيچ شكي نيست، ولي انديشمندان راه هاي متعددي براي رفع تعارض ذكر كردهاند. تعارض واقعي بين گزارههاي علمي و گزارههاي ديني متصوّر نيست.(1)
مسئله ديگرِ حائز اهميت، فهم رابطه عليّت الهي و عليت طبيعي در جهان ماده و طبيعت است. بسياري از مردم و حتي دانشمندان توجيه ميكنند كه عليت الهي در عرض عليت طبيعي قرار دارد، يعني عامل و علت يك پديده مانند سيل، زلزله و بيماري در جهان طبيعت، يا خدا است و يا عامل طبيعي، پس هر جا كه عامل و علت طبيعي پاسخ داد، عليت الهي در كار نيست و هر جا كه با مشكل برخورد كرديم و نفهميديم كه علت طبيعي و مادي چيست، آن را به خدا يا علت ماوراء الطبيعي نسبت ميدهيم. اگر بيماري پيش آمد، اگر كاري از دارو و درمان بر نيامد، به سراغ علت ماوراء الطبيعي مي رويم. اين فهم كاملاً اشتباه است.
خداوند علت تمام پديده هاي عالم هستي است، خواه در آن زمان كه دارو تأثير ميگذارد و خواه در زماني كه داروي خاص (و راه شناخته شده براي ما) تأثير نميگذارد و خداوند از راه ديگري كه براي ما ناشناخته است (با حفظ قانوت عليت و بر اساس آن) درمان ميكند. پس در هر دو صورت او شفا دهنده است.
مواردي كه مثال زده شده، ناشي از همين اشتباه است. اگر گفته ميشود كه قهر و غضب الهي موجب ايجاد زلزله و از بين رفتن انسانها ميباشد، معناي آن چنين نيست كه قانون عليت طبيعي و مادي در اين جا نقض شده باشد، بكله از همان راه قانون عليت، اين عمل تحقق مييابد، با اين تفاوت كه گاهي آن علت براي ما شناخته شده است، مثلاً گسل زمينها و انرژي متراكم (كه علت گسل و بسياري از امور ايجاد كننده آن، هم چنان براي ما شناخته شده نيست) اما گاهي علت آن براي ما شناخته شده نيست و خداوند از طريق علت ناشناخته، زلزله را ايجاد ميكند، به اين معنا كه براي به وجود آمدن پديده طبيعي، علتهاي متعدد وجود دارد كه برخي از آنها براي بشر شناخته شده و بعضي ناشناخته است. خداوند همان گونه كه قادراست از طريق علتهاي شناخته شده براي بشر، آن پديده را ايجاد نمايد، هم چنين قدرت دارد از راه ناشناخته براي انسانها، آن را ايجاد نمايد. معجزه چيزي جز اين نميباشد، يعني در معجزه، پديده بدون علت، به وجود نيامده يا حتي بدون علت طبيعي، بلكه از راه علتي كه براي ما ناشناخته است، ايجاد شده است.
به همين خاطر گفته ميشود كه معجزه خَرْق عادت است، يعني نقض عليتي است كه براي ما شناخته شده و بدان عادت كردهايم، نه اين كه علت نداشته و بدون علت به وجود آمده است.
بنابراين اگر هواشناسي پيش بيني نمايد در منطقهاي تا يك هفته باران نميبارد، تنها از راه علت هاي شناخته شده براي انسان پيش بيني مي نمايد، اما چه بسا علتهاي ديگري وجود داشته باشد كه براي بشر شناخته شده نبوده، و در آينده كشف شود. نشانه آن ايجاد باران مصنوعي با بارور كردن ابرها است، يا حتي از راه علتهاي آن در آينده كشف نشود. با توجه به اين مطلب، قهر و غضب الهي، دعا و راز و نياز انسان و... معنا دار شده و طبق قانون عليت بوده و با عليت طبيعي تناقضي ندارد.
حاض ضمن توجه دقيق اين مطالب، بايد گفت:
اوّلاً: اگر نيك بنگريم، تعاليم آسماني هيچ گاه كشفيات علمي را نفي نكرده و بر آن صحّه گذاشته اند، ضمن اين كه ما را به عوامل فرا مادي توجه دادهاند، به طور مثال دانشمندان قائلند كه علت زلزله، فعل وانفعالات دروني زمين و جا به جايي گدازههاي دروني زمين است. اين گزاره تجربي بيان كننده هر چه كه علت زلزله است نمي باشد، بلكه تنها به يك علت آن اشاره نموده است. مؤيد اين سخن تحقيقات فراواني است كه اكنون در دنيا براي شناخت بيشتر اين پديده طبيعي جريان دارد. اگر تمامي جوانب زلزله شناخته شده بود، اين تحقيقات بي معنا بود.
با اين همه پيشرفت هنوز بشر نتوانسته وقوع زلزله راحتي يك ساعت زودتر پيش بيني كند، در حالي كه طبق تحقيقات، حيواناتي همچون اسب قادر به پيش بيني اين پديده به صورت غريزي ميباشند.
ثانياً: با توجه به اين كه خداوند دانا و توانا است، ميتوان گفت براي عذاب انسانهاي گنه كار و يا براي بيداري از خواب غفلت و يا هر دليل ديگري، اراده كند كه بلاياي طبيعي بر ناحيهاي نازل شود، بدون اين كه خارج از قانون عليت باشد، بلكه به صورت معجزه در آنِ واحد، زمينه زلزله يا سيل و طوفان فراهم گردد، همان طور كه در زمان حضرت نوح در جايي كه با دريا فاصله زيادي داشت، به فرمان الهي از زمين آب فراوان جوشيد و باران فراواني هم از آسمان نازل شد كه همه گناهكاران را غرق نمود. برعكس ميتواند در جايي كه همه عوامل طبيعي شناخته شده براي وقوع زلزله فراهم است، از راه علتي كه براي ما ناشناخته ميباشد، جلوي زلزله را بگيرد.
با سيري در آيات قرآن به درستي اين سخن پي برده ميشود.
حال ابرها عامل باران است، اما هيچ شگفتي ندارد كه خداوند به سبب نماز باران و طلب و دعاي مردم، به يكباره ابرها را توسط باد به منطقهاي منتقل نموده و آن سرزمين را سيراب نمايد. همان طور كه در زمان امام رضا(ع) و موارد ديگري به وقوع پيوست.
ثالثاً: مهمتر اين كه نه تنها بين علوم تجربي و دين تعارض نيست، بلكه همسويي كامل است، چرا كه وظيفه علم كشف حقايق جهان هستي است و سرمنشاء تمامي حقايق جهان هستي (اعم از تجربي و غير تجربي) يكي است.
گزاره هاي ديني كه از همان سرمنشأ ايجاد شده، همخوان با حقايق جهان هستي است.
رابعاً: روشن شد كه هيچ گاه براي رفع تناقض نيازي به دست برداشتن از علم به خاطر دين و يا از دين به خاطر علم نميباشد، بلكه بايداز علم پرستي و جُمود بر يافته هاي تجربي دست برداشت و فهم خود از دين را نيز اصلاح نمود.
ضمن تأييد هر دو، جايگاه هر كدام را به خوبي شناخت و بر اساس همان شأن و جايگاه به آن نگاه كرد.
خامساً: حال اگر موردي تعارض واقعي جلوه نموده و نتوانستيم بفهميم كدامين حق است، چه بايد كرد؟
آنچه سابق گفتيم، جواب را آشكار مي كند و با گذشت زمان شايد جواب آشكار شود، ولي اگر آشكار نشد، دليل بر نقصان فهم ما ودانش بشر است كه توانايي كشف همه مجهولات را ندارد. دين هيچ نقصي ندارد و گذشت زمان اين مسئله را بيشتر روشن مي سازد.
برنامه پرسمان و جزوه علم و دین، استاد مصطفی ملکیان