با سلام
بعضی مواقع وقتی خبری رو می شنوم نمیدونم چه عکس العملی رو نشون بدم فقط به فکر میرم و غصه میخورم.
وقتی یکی از تیم های مطرح فوتبال کشور به یه بازیکن احتیاج داشت اما بخاطر هزینه بالای اون که به ظاهر 4 ملیارد بوده نتونستند برگردوننش گفتند یه بنده خدایی پیدا شده گفته من این پول رو یا مقدار بیشترش رو میدم تا بیاد تو تیم توپ بزنه.
حالا در یه طرف دیگه شیما خانم دختر6 ساله روستایی هست که بر اثر آتش چراغ نفتی ای که در مدرسه اش در روستای شین آیاد رخ داد صورتش بشدت سوخته و طفل معصوم تو این سن باید با گریه بخوابه و با اشک هم بیدار بشه.چون دیگه چهره اش رو کامل از دست داده.
جهره شیما خانم قابل بازسازی توسط جراحی پلاستیکه اما خانواد او قادر به پرداخت این هزینه نیستند و کسی هم پیدا نمیشه که کمک کنه.
من از کسی نمیخوام کمک کنه تا این خواهر کوچیکم چهره اش مثل سابق بشه چون نه میشناسمشون نه خبری ازشون دارم فقط تو یکی از خبرگذاری ها خوندم و ناراحت شدم،حرف من اینه که چرا ما انسانها اینطور شدیم؟
دلم برای شیما می سوزد که چوب کم فهمی و بی بصیرتی ما رو میخورد.اینکه نمی فهمیم کار درست چیست.
این دختر با قلب کوچیکش چطور میتونه تحمل کنه وقتی خودش رو تو آینه میبینه؟چه فشار روحی بهش میاد وقتی دوستاش با شادابی به کلاس درس میرند و میان یا در آینده ازدواج می کنند و او باید نظاره گر باشه؟
فکر میکنید هزینه جراحی شیما چقدر میشه؟ شاید یک یا دو چهارصدم قیمت یک ساله اون بازیکن باشه اما برای این موضوع چه کسی دل میسوزونه؟
اما مسئولین ما چی؟ آیا اینها به فکر هستند؟ چرا برای یک مراسم پوچ صدها ملیون هزینه می کنید ولی به فکر این مظلومین نیستید؟
حرف برای گفتن زیاده و درد دل فراوان، بماند...
خدا یا میدانم با هر قطره اشک مخفیانه شیمای عزیز در دل تاریکی و زیر لحاف عرش تو به لرزه در میاد پس خودت کاری بکن!