پرسش:
در آیه 7 سوره آل عمران اگر «راسخون فی العلم» را، در دانش، به الله عطف کنیم آیا کسی را در علم در ردیف خدا قرار نمیدهیم؟ آیا فعل «یقولون» به الله هم بر میگردد؟!
پرسش 2: چرا در چهار ترجمه زیر، عملاً نظر اهل سنت لحاظ شده؟ (مصباحزاده، مجتبوی، آیتی، الهی قمشهای؟
پرسش 3: آیا تأویل متشابهات یعنی محقق شدن آن نه تفسیر آن (که برخی از انسانها بدانند و برخی ندانند)؟
پاسخ:
با سلام و عرض ادب
خدمت شما عرض کنم که حضرتعالی به سه سؤال اشاره کردهاید:
1ـ در آیه 7 آل عمران اگر جمله «والرّاسخون فی العلم» عطف بر جمله «وما یعلم تأویلَه إلاّ الله» شود، آیا علم بندگان را در ردیف علم خدا قرار ندادهایم؟
2ـ چرا آیه فوق در قرآنهای موجود بر اساس فهم اهل سنت ترجمه و معنا شده است؟
3ـ معنای تأویل در آیه چیست؟
پاسخ سؤال یک: در ترجمه و تفسیر آیة فوق میان مفسران و قرآن پژوهان سنی و شیعه بلکه بین مفسران شیعی اختلاف نظر وجود دارد، که آیا «والراسخون فی العلم» مستقل است، یا عطف بر جمله قبلی «إلاّ الله» میباشد.
آیا معنای آیه این است که «تأویل قرآن را جز خدا و راسخون در علم نمیدانند، یا معنی آن این است که تأویل قرآن را فقط خدا میداند امّا راسخون در علم میگویند: گرچه تأویل آیات متشابه را نمیدانیم امّا در برابر همه آیات خدا تسلیم هستیم و همه از طرف پروردگار است.(1)
فرض که صورت عطف را بپذیریم، مانعی ندارد و این اشکال که «دانش راسخون در علم، در ردیف علم خدا» قرار میگیرد، پیش نمیآید، زیرا اوّلاً علم خدا ذاتی است، ولی علم دیگران بالعرض است، یعنی پیامبران اولیای خدا از خود چیزی ندارند، و هرچه دارند، از اوست.
اگر عصای حضرت موسی(ع) به مجرد انداختن، تبدیل به اژدها میشود و یا اگر حضرت عیسی(ع) مریضها را شفا میدهد و مردگان را زنده میکند، همه با اجازه و اذان و عنایت پروردگار است. پس خدا علوم را به پیامبران و اولیا عنایت کرده است.
در آیه مورد بحث هم چنین است که تأویل و علم آیات متشابه را غیر از خدا، «راسخون در علم» نیز بدانند، زیرا دانستن آنان با اذن خدا اشکال ندارد.
در ثانی، بسیار بعید است که در قرآن آیاتی باشد که اسرار آن را جز خدا نداند. مگر آیات برای تربیت و هدایت مردم نازل نشده، پس چگونه ممکن است پیامبری که قرآن بر او نازل شده، از معنا و تأویل آن بیخبر باشد؟! این پندار درست به آن میماند که شخصی کتابی بنویسد که مفهوم بعضی جملههای آن را جز خودش هیچ کس نداند!(1)
سوم: هیچ گاه در میان دانشمندان اسلامی و مفسران قرآن دیده نشده که از بحث دربارة آیهای خودداری کنند و بگویند از آیاتی است که جز خدا معنی نهایی آن را کسی نمیداند، بلکه آنان پیوسته برای کشف اسرار و معانی قرآن تلاش و کوشش داشتهاند.(2)
چهارم: طبق احادیث وارده، مقصود از «راسخون فی العلم» پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) است، و این معنا منافات با توسعه مفهوم آن ندارد، که بگوییم آیه کارشناسان هر علمی را نیز شامل است. ابن عباس که فقیه عصر خود بود، میگفت: من هم از راسخان در علم هستم.(1) منتها هر کسی به اندازة فکر و دانائیش، از اسرار و تأویل آیات آگاه میگردد.
کسانی که علمشان از دانش بیپایان خدا سرچشمه میگیرد، به همة اسرار و تأویل قرآن آشنا هستند، در حالی که دیگران تنها قسمتی از اسرار را میدانند.
بنابر این با این توضیح، در صورت عطف بین دو جمله، هیچ تنافی نخواهد بود؛ نیز پاسخ سؤال دوم شما داده شده، زیرا وقتی دانشمندان و قرآنپژوهان در تفسیر آیه اختلاف نظر داشته باشند، منشأ اختلاف ترجمة قرآن نیز میشود، و این مطلب ارتباطی به پیروی از دیدگاه اهل سنت ندارد.
معنای تأویل: معنایی را که اشاره کردید، نیافتیم. دربارة معنای تأویل سخن بسیار گفتهاند. مرحوم علامه طباطبایی تعریفها را آورده نقد کرده و میگوید: «تأویل حقیقتی است واقعی که بیانات قرآن (چه احکام و مواعظ و چه حکمتهایش) مستند به آن است. چنین حقیقتی در باطن تمامی آیات قرآنی موجود است، چه آیات محکم و چه آیات متشابه. حقیقت مزبور از قبیل مفاهیمی که از الفاظ به ذهن میرسد نیست، بلکه امور عینی است، که از بلندی مقام ممکن نیست در چهاردیواری الفاظ قرار گیرد. اگر خدا آنها را در قالب الفاظ و آیات آورده، از باب «چون که با کودک سر و کارت فتاد» است و خدا خواسته است ذهن بشر را به گوشه و روزنهای از آن حقایق نزدیک سازد».
علامه لفظ تأویل را که در قرآن شانزده بار به کار رفته، در تمام موارد به همین معنا میداند.(1)
موفق باشید.
پینوشتها:
1ـ تفسیر مجمع البیان، ج 3، ص 1756.
2ـ تفسیر نمونه، ج 2، ص 239.
3ـ مجمع البیان، ج 3، ص 175.
4ـ اصول کافی، ج 1، ص 213.
5ـ المیزان، ج 3، ص 74، با تلخیص.