پرسش:
وحید:سلام
خسته نباشید . کمی درباره تناسخ که ما قبول نداریم توضیح دهید؟آیا در قرآن در این باره آیه هم داریم؟اگر لطف کنید آدرس دهید؟
پاسخ:
تناسخ در لغت از ماده «نَسْخ» به معنای انتقال است.(1) و یا به معنای زایل كردن یك چیز به وسیله چیز دیگری كه جایگزین آن می شود، مانند زایل شدن سایه به وسیله نور خورشید، و از بین رفتن جوانی به وسیله پیری.(2) و در اصطلاح عبارت است از انتقال نفس مادّی و طبیعی به بدن دیگر.(3)
اقسام تناسخ:
به طور كلی تناسخی كه از طرف معتقدان به آن مطرح شده، سه قسم است:
.1تناسخ مطلق: عبارت است از این كه، نفس در همین جهان از یك بدن به بدن دیگر و نیز از آن بدن به بدن سومی منتقل شود، به طوری كه این روند بیوقفه برای همیشه ادامه یابد، بدنی كه نفس به آن منتقل می شود ممكن است بدن انسان، حیوان و یا گیاه باشد و غالباً این انتقال از طریق تعلق گرفتن به چنین انسان یا حیوان و یا سلول نباتی انجام می گیرد. اعتقاد به این گونه تناسخ به قدمای فلاسفه نسبت داده شده است.(4)
.2تناسخ محدود (نزولی): تناسخ محدود یا به عبارتی نزولی، آن است كه انتقال و دگرگونی به بعضی از نفوس اختصاص داشته باشد نه همه آنها، این نوع تناسخ همان گونه كه از جهت افراد محدود است از جهت زمان نیز محدود می باشد، زیرا نفس سرانجام به مرحله ای خواهد رسید كه دیگر به بدن منتقل نمی شود، بلكه به عالم نور و عقول می پیوندد.(5)
به عبارت دیگر: تناسخ نزولی، آن است كه نفس به واسطه شرافت و كمال مزاج انسانی، در آغاز به بدن انسان تعلق می گیرد، و پس از مفارقت از آن به حسب ملكات حاصله خود یا به بدن انسان دیگری و یا به بدن حیوان و یا جسم نامی و یا معدنی تعلق خواهد گرفت، پس بدن انسان باب الابواب ورود ملكوت به عالم طبیعت است و نفس به واسطه آن به مراحل پست تری نزول می كند(6)، خلاصه تناسخ نزولی یك نوع حركت ارتجاعی و واپس گرایی نفس است. صدرالمتألهین در شرح این عقیده (تناسخ نزولی) چنین می گوید: «نخستین جایگاه برای روح، بدن مادی انسان است كه آن را دریچه پیدایش حیات در بدن های حیوانی و گیاهی می نامند. این همان نظر «یوذاسف تناسخی» است، او معتقد بود كه نفوس انسان های سعادتمندی كه به حدّ كمال رسیده اند، پس از جدا شدن از بدن به عالم عقلی و جهان برتر می پیوندند، و به درجه ای از سعادت كه چشمی ندیده و گوشی نشنیده و بر قلب كسی خطور نكرده، دست خواهند یافت.
اما نفوس دیگران - مانند انسان هایی كه به سعادت متوسط و یا ناقص، تا نهایت درجه نقصان، دست یافته اند و نیز انسان های شقاوتمند با درجات گوناگونشان - از یك بدن به بدن دیگری از نوع انسان و نه نوع دیگر، منتقل شده و آن را تدبیر می كند. برخی دیگر فقط انتقال روح به بدن حیوان را جایز دانسته، و برخی دیگر انتقال از بدن انسان به بدن گیاه را نیز روا دانسته اند، و گروهی حتی منتقل شدن به جسم جامد را نیز پذیرفته اند».(7) قسم اول را نسخ، و دوم را مسخ، و سوم را فسخ و چهارم را رسخ می نامند.(8)
.3تناسخ صعودی: قسم سوم تناسخ، تناسخ صعودی است كه عكس تناسخ نزولی می باشد به این معنا كه حیات ابتدا به موجودی كه آمادگی بیشتری دارد، افاضه می شود و سپس به موجوداتی كه استعدادشان كمتر است به ترتیب به آنها اعطا می شود، كسانی كه قائل به تناسخ صعودی هستند، معتقدند كه گیاه از استعداد بیشتری برای حیات برخوردار است و برای كسب فیض جدید، نسبت به حیوان و انسان اولویّت دارد، و از سوی دیگر انسان خواهان نفس شریف تری است، یعنی نفسی كه مراحل گیاهی و حیوانی را سپری كرده باشد.
بنابراین، حیات ابتدا به گیاه داده می شود و سپس به حیوان و به دنبال آن به انسان منتقل می شود.(9) این نظریه شباهت زیادی به نظریه حركت جوهری دارد كه می گوید: اشیاء در سایه حركت جوهری از قوه به فعلیت و از نقص به كمال می رسند، و گیاه به حیوان سپس به انسان تبدیل می شود، ولی با هم تفاوت دارند، فرقشان در این است كه بنا بر تناسخ، تكامل به صورت گسسته و ناپیوسته انجام می گیرد، به این شكل كه نفس نباتی از گیاه به بدن حیوان، و سپس به بدن انسان منتقل می شود، اما در حركت جوهری، دگرگونی و تحوّل به نحو پیوسته صورت می پذیرد.(10)
در قرآن ما آیه ای بر دال تناسخ نداریم.هر چند طرفداران آن ذکر میکنند ولی اشتباه است.
منابع:
.1اقرب الموارد، ج 2، ماده نسخ.
.2راغب الاصفهانی، المفردات الفاظ فی غریب القرآن، المكتبه المرتضویه، ص 490، ماده نسخ.
.3صدر الدین محمد شیرازی، الحكمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، چاپ چهارم، 1410 هـ ، ج 9، ص 4.
.4سبحانی، جعفر، الالهیات، مكتب الاعلام الاسلامی، الطبعه الثانیه، 1411 هـ . ق، ج 3، ص 797.
.5همان.
.6زاهدی، زین الدین، شرح منظومه فارسی، قم، انتشارات مصطفوی، چاپ دانشگاه مشهد، ج 3، ص 190.
.7الحكمه المتعالیه، بیروت، چاپ چهارم، ج 1، ص 8. این مدرك قبلا در شماره 6 مفصل آمده است.
.8حكیم سبزواری می گوید: (نسخٌ و مسخٌ رسخٌ فسخٌ قُسما ـ انساناً و حیواناً جماداً نما) تعلق گرفتن نفس مفارق به بدن انسان یا حیوان یا نبات یا جماد به چهار بخش (نخس و مسخ و رسخ و فسخ) تقسیم می شود. حكیم سبزواری، شرح منظومه، انتشارات دارالعلم، ص 317.
.9الالهیات، ج 2، ص 798، و اسفار، ج 9، ص 8.
.10سبزواری، ملاهادی، اسرار الحكم، ص 293 و 294، ر.ك. سبحانی، جعفر، الالهیات، مكتب الاعلام الاسلامی، چاپ دوم، 1411 هـ . ق، ج 2، ص 798.