سوال:
(تعز من تشاء و تذل من تشاء, يغفر لمن يشاء)به هر کس بخواهی عزت میدهی و هر کس بخواهی ذلت میدهی چگونه با عدالت خداوند سازگار است ؟
پاسخ:
این آیه قرآن را چند گونه می شود پیاده کرد.و از آیات متشابه قرآن است .
ما اگر این آیه را با دو آیه دیگر تفسیر کنیم ایرادت برطرف می شود ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمه انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم (سوره انفال/آیه 53)
خدا هرگز چنین نبوده است ,یعنی خدایی اش ایجاب نمیکند و برخلاف خدایی اش می باشد که نعمتی را به گزاف از مردمی بگیرد ,مگر آنکه مردم قبلا آنچه را که مربوط به خودشان است تغییر داده باشند.
ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم(سوره رعد /آیه11)
یعنی خدا آن اوضاع و احوالی را که در یک قومی وجود دارد هرگز عوض نمیکند مگر اینکه خود آن قوم آنچه را که مربوط به خودشان است یعنی مربوط به روح و فکر و اندیشه و اخلاق و اعمال خودشان است عوض کنند.یعنی اگر خداوند اقوامی را به عزت می رساند و یا اقوامی را از عزت به خاک ذلت فرو می برد ,اگر اقوامی را که پایین بودند بالا برد و اقوامی را که بالا بودند پایین آورد{به موجب آن است که آن اقوام آنچه را که مربوط به خودشان بود تغییر دادند}البته به دست خداست: قل اللهم مالک الملک توتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء,بیدک الخیر انک علی کل شی قدیر
همچنین در دعای افتتاح می خوانیم:الحمدالله الذی یومن الخائفین و ینجی الصالحین و یرفع المسضعفین و یضع المستکبرین و یهلک ملوکا و.......مدرک الهاربین
همه چیز به مشیت خداست ؛عزت به هرکس بدهد خدا می دهد ,ذلت به هر کس بدهد خدا دهد ,ملک را به هر کس بدهد خدا می دهد .از هر که بخواهد خدا میگیرد اما خیال نکنید کار خدا به گزاف و گتره است.
مقصود از انتساب افعالي چون ملك، عزت، ذلت و غفران و امثال آن به مشيّت و اراده خدا اين نيست كه كارهاي او به گزاف و بيمعيار باشد، بلكه منظور آن است كه خداوند متعال در كارهاي خود، از ناحيه كسي مجبور نيست. آنچه انجام ميدهد، تنها بامشيّت و اراده خودش ميباشد و در عين حال، تمام افعالش بر مصلحت دايمي جريان دارد.
اين گونه آيات در مقام افاده اين نكته اند كه خداوند يگانه منشأ تمام حقايق جهان هستي است. هيچ پديدهاي در جهان از تحت نظر او بيرون نيست و موجودات ديگر در اداره عالم شريك نيستند. هيچ كس نميتواند او را براي انجام كاري تحت فشار قرار دهد. خداوند از هيچ چيز تأثير نميپذيرد. به تنهايي تصميم ميگيرد و بر اساس آن، عالم را تدبير ميكند. البته تمام تصميماتش بر اساس مصلحت و حكمت است؛ زيرا او حكيم است و به كسي ظلم نمي كند.
مفهوم اين گونه آيات اين است كه انسان در گرايش به ايمان يا كفر، هيچ نقشي ندارد. اين خداست كه كسي را به سوي ايمان يا كفر سوق ميدهد؛ لذا انسانها در پذيرش دين و يا كفر اختياري ندارند.
برخي آيات قرآن كريم، هدايت و ضلالت، عزّت و قدرت، رزق و سلامت و حتي حسنات و سيئات را به مشيّت و تقدير الهي نسبت ميدهد (مانند آيه 4 سوره ابراهيم، آيه 26 سوره آلعمران، آيه 22 و 58 سوره ذاريات و آيه 8179 سوره شعراء و آيه 78 سوره نساء) برخي ديگر از آيات هدايت و ضلالت، عزت و قدرت و... را به خود انسان نسبت ميدهد. (مثل آيه 17 سوره فصلت، آيه 53 سوره انفال، آيه 47 سوره يس و آيه 41 سوره روم)
بايد توجه داشت كه ميان اين دو گروه از آيات هيچ منافاتي و تناقضي وجود ندارد. سرّ مطلب ـبه تعبير استاد مطهري(ره) اين است كه قضا و قدر، مشيّت و اراده و علم و عنايت حق تعالي، علتي است در طول علل طبيعي، نه در عرض آنها.
بنابراين همه چيز در عين اين كه فعل فاعل نزديك خود است، فعل خداوند هم ميباشد؛ لذا عزّتي كه خداوند ميبخشد در واقع به نتيجه رساندن آن مقدماتي است كه به وسيله انسان انجام شده است و ذلّتي هم كه خداوند دامنگير انسان ميكند، در حقيقت تحقق عيني بخشيدن به كارهاي بدي است كه از ناحيه انسان انجام گرفته است.
حاصل سخن اين كه، چون كارهاي خدا از روي حكمت و علت است، بايد علت ذلّت و عزّت را در خود شخص جستوجو كرد؛ لذا قرآن پيوسته ذلت را از آن كفار و بدكاران، بر اثر كفر و بدكاري ميداند. خداوند ميفرمايد: ضربت عليهم الذلّةو المسكنة .... ذلك بانّهم كانوا يكفرون بآيات اللّه و يقتلون النبيّين بغير الحق (سوره بقره، آيه 61) و نيز ميفرمايد: و الذين كسبواالسيئات ... ترهقهم ذلّة (سوره يونس، آيه 27)
افزون بر آن، احاديثي هم در تاييد اين مدعا از جانب معصومين(ع) نقل شده است.
امام صادق (ع)فرمودند:ان الله بعث نبیا من انبیائه الی قوم و اوحی الیه :ان قل لقومک انه لیس من اهل قریه و لا ناس کانوا علی طاعتی فاصابهم فیها سراء فتحولوا عما احب الی ما اکره الا تحولت لهم عما یحبون الی ما یکرهون و انه لیس من اهل قریه و لا اهل بیت کانوا علی معصیتی فاصابهم فیها ضرا فتحولوا عما اکره الی ما احب الا تحولت لهم عما یکرهون الی ما یحبون
خدا به یکی از پیغمبرانش که او را به سوی قومش فرستاده بود چنین وحی کرد.مردم یک محلی و به طور کلی مردمی نیستند که بر راه من و اطاعت من باشند یعنی صالح باشند و به همین جهت برای آنها خوشی و نعمت و سعادت بیابدو بعد از اینها از این نعمتها سوئاستفاده کنند یعنی بیفتند در عیش و فساد اخلاقی و فاسد بشوند مگر اینکه من هم نظرم را درباره آنها تغییر بدهم و آنچه را دوست میدارند از ایشان بگیرم و چیزی به آنها بدهم که از آن بدشان می آید یعنی بجای نعمت ,نقمت بدهم . و مردم جایی یا حتی مردم خانواده ای نیستند که بر معصیت من و در راه فساد باشند و در نتیجه به ایشان سختی برسد و برگردند از آنچه من مکروه میدارم به سوی آنچه محبوب من است مگر آنکه من دو مرتبه نظرم را درباره آنها تغییر بدهم و به ایشان خوشی بدهم که آنها هم راضی بشوند و آن را دوست داشته باشند.
امام صادق(ع) می فرمایند:کان ابی یقول :ان الله عزوجل قضی قضا حتما لاینعم علی العبد بنعمه فیسلبها ایاه حتی یحدث العبد ذنبا یستحق بذلک النقمه
پدرم امام باقر(ع)می فرمود:خدا تقدیر و حکم حتمی و تخلف ناپذیر کرده است که خداوند نعمتی را به بنده اش نمی دهد که آن نعمت را از او سلب کند مگر اینکه قبلا آن بنده گناهی مرتکب شده است ,یعنی آن بنده خودش,خودش را تغییر داده است.
در دعای کمیل این طور می خوانیم:اللهم اغفرلی الذنوب التی تنزل النقم. اللهم اغفرلی الذنوب التی تغییر النعم .اللهم اغفرلی الذنوب التی تنزل البلا. اللهم اغفرلی الذنوب التی تحبس الدعا
گناهان را دسته دسته می کند :خدایا آن گناهانی را که نفمت را بر بنده نازل می کند ببخش,آن گناهانی را که نعمت را میگیرد ببخش,گناهانی را که بلا نازل میکند بیامرز,گناهانی که سبب می شود دعاهای ما حبس شود ببخش.
معلوم می شود هر دسته ای از گناهان یک خاصیت مخصوص به خود را دارد.
منابع:
1-علامه طباطبايي، تفسير الميزان، ج 3، ص 139 و ج 16، ص 67، طبع آخوندي.
2- فخر رازي، تفسيركبير، جلد 8، صفحه 6 .
3- شهيد مطهري، مرتضي: مجموعه آثار، جلد 1، صفحه 417.
4- شهیدمطهری,مرتضی:آشنایی با قرآن 3,صفحه 124.
5-شیخ کلینی,اصول کافی.