سوال:
زینب:سلام (یک سوال اعتقادی:)
عدل یکی از صفات خدا، در 5 اصل دین که عبارت هستن از توحید نبوت امامت عدل و روز قیامت.چرا عدل از اصول دینه اصلا چرا عدل مگه عدل چه صفتی هست که از اصول دین شده چرا صفتی دیگه ای نباشه؟
از این همه صفات بارز خدا عدل موقعیتش چی هست که شده از اصول دین.مثلا اینکه ما باید اعتقاد داشته باشیم که خدا یک است و به پیامبری ایمان داشته باشیم و به امامت هم همینطور و باید معتقد باشیم به روز قیامت اما درباره ی عدل چی؟باید قبول کنیم که خداوند عادل است؟این سوالی مهمی هست لطفا به وضوح جواب بدید چون از اصول دینمه و باید درست بفهممش ممنون و خدانگهدار تا بعد.
پاسخ:
با سلام
سوال خوبی مطرح کردید زینب خانم.بله درسته عدل از اصول دین ما شیعیان است در ابتدا علت اینکه چرا عدل از اصول دین شد رو خدمتتون عرض می کنم وبعد تعریف عدل الهی و جایگاه و اهمیت آن را عرض میکنم.
اصل عدل آن است كه خداوند هم در آفرینش جهان هستی و نظام تكوینی و هم در نظام تشریع و قانون برای سعادت بشری و هم در پاداش و جزا برای نیكوكاران و بدكاران بر اساس معیار عدالت عمل نموده و به كسی ظلم روا نمیدارد.
با این كه عدل یكی از صفات خداوند است، در عین حال به جهت بعضی از ویژگیها آن را جزء اصول دین میشمارند. علت اساسی مسئله آن است كه اوایل اسلام در میان مسلمانان عدهای پیدا شدند كه موضوع "عدل" را در مورد خداوند به این نحو كه بیان شد، انكار كردند. آنها "اشاعره" پیروان ابوالحسن اشعری بودند. آنها میگفتند: اساساً نه عدالت و نه ظلم درباره خداوند مفهومی ندارد.
خداوند هر كاری كند، عین حق و عدالت است. حتی اگر از آنها سؤال میشد: آیا اگر خداوند تمام پیامبران و نیكوكاران و مردم صالح را به دوزخ بفرستد و تمام بدكاران و جانیان را به بهشت ببرد، ظلم نیست، با كمال صراحت میگفتند: نه، هر كاری او بكند، عین عدالت است. اصلاً ظلم و عدالت یعنی چه؟ او "فعال ما یشاء" است.
اینها به گمان خود میخواستند با این طرز عقیده تقدیس كاملتری نسبت به ساحت مقدس خدا كرده باشند، و این را یك نوع توحید كامل میپنداشتند، غافل از این كه این منطق چنان هرج و مرج در مسایل مذهبی و امور مربوط به عقاید دینی به وجود میآورد كه حساب نخواهد داشت و بنیان اعتقادات را بر پایه عقل متزلزل میكند، زیرا در این صورت هیچ چیز شرط هیچ چیز نخواهد بود. نه لازم است در جهان خلقت نظم و حسابی باشد و نه پیامبران خدا امتیازاتی از نظر روحی و علمی و اخلاقی بر دیگران داشته باشند.
در برابر این دسته افراطی، پیروان "اصل عدالت" كه به نام عدلیه نامیده میشوند، برای مشخص ساختن خود در مقابل آن گروه "عدل" را كه یكی از صفات خدا است، به طور مستقل در شمار اصول عقاید مذهبی شمردند تا مطلب كاملاً روشن و آشكار باشد و جای هیچ تردید و ابهامی باقی نماند. چارهای جز این نبود و گرنه عدالت خدا مانند سایر صفات او است.
همچنین عدل به معانی از قبیل؛ قصد، میانه در امور، وضع و قرار دادن هر چیزی در جایگاهش، موزون بودن و تساوی به كار می رود كه در هیچ یك از این معانی در مقابلش ظلم نیست. معنای دیگر عدل عبارت است از رعایت حقوق افراد و عطا كردن به هر ذی حق او را این معنای از عدل گرچه در مقابل ظلم قرار می گیرد و ظلم در مقابلش عبارت از پایمال كردن حقوق و تجاوز و تصرف در حقوق دیگران، لكن این معنای از عدل هم به خداوند متعال اطلاق نمی شود و عنوان «عدل الهی» به خود نمی گیرد. استاد مطهری در این زمینه می فرماید این معنی از عدل و ظلم به حكم این كه از یك طرف براساس اولویت ها است و از طرف دیگر از یك خصوصیت ذاتی بشر ناشی می شود كه ناچار است یك سلسله اندیشه های اعتباری استخدام نماید و بایدها و نبایدها بسازد و حسن و قبح انتزاع كند از مختصات بشری است و در ساحت كبریایی راه ندارد زیرا... او در هر چه هرگونه تصرف كند در چیزی تصرف كرد كه به تمام هستی بر او تعلق دارد و ملك طلق اوست.
اما برای عدل به معنایی كه بر خداوند متعال اطلاق می شود «عدل الهی» معانی متعددی ذكر كرده اند:
1. عدل در خداوند یعنی دوری آفریدگار از انجام هر عملی كه برخلاف مصلحت و حكمت است.
2. عدل در خداوند یعنی همه انسانها در پیشگاه خداوند از هر جهت یكسان و برابرند و هیچ انسانی نزد او بر دیگری برتری ندارد مگر به تقوا.
3. قضاوت و یا دانش به حسن: یعنی خداوند هیچ عملی را هر چند خیلی ناچیز و كوچك باشد از هیچ كس ضایع نمی كند.
4. یعنی این كه خداوند هر پدیده و مخلوقی را در جای خود آفریده و مواد تركیبی هر موجودی را به اندازه لازم آن معین كرده و تعادل و تناسب در تمام پدیده های جهان آفرینش وجود دارد.
5. عمل بر مبنای هدف: یعنی تمام آفرینش در جهان هستی بر مبنای هدف است و هیچ چیز بیهوده و بی هدف نیست و برای هر یك از این معانی به آیاتی تمسك جسته اند (اصول اعتقادات، اصغر قائمی، ص 46- 44). لكن همه این موارد در حقیقت بیان بعضی مصادیق عدل الهی است و جامع ترین تعرف در این زمینه كه شامل همه موارد فوق می شود تعریف استاد مطهری است كه می فرمایند [عدل الهی به معنای] رعایت استحقاق ها در افاضه وجود و امتناع نكردن از افاضه و رحمت به آنچه امكان وجود یا كمال دارد و در توضیح این تعریف می فرمایند هر موجودی در هر مرتبه ای كه هست از نظر قابلیت استفاضه استحقاقی خاص به خود دارد ذات مقدس حق كه كمال مطلق و خیر مطلق و فیاض علی الاطلاق است به هر موجودی آنچه را كه برای او ممكن است از وجود و كمال وجودعطا می كند و امساك نمی نماید عدل الهی در نظام تكوین طبق این نظریه یعنی هر موجودی هر درجه از وجود كمال وجود كه استحقاق و امكان آن را دارد دریافت می كند.
از نظر حكمای الهی صفت عدل آنچنان كه لایق ذات پروردگار است و به عنوان یك صفت كمال برای ذات احدیت اثبات می شود به این معناست... حكما معتقدند كه هیچ موجودی بر خدا حقی پیدا نمی كند كه دادن آن حق انجام وظیفه و اداء دین شمرده شود و خداوند از آن جهت عادل شمرده شود كه به دقت تمام وظایف خود را در برابر دیگران انجام می دهد. عدل خداوند عین فضل و عین جود اوست یعنی عدل خداوند عبارت است از این كه خداوند فضلش را از هیچ موجودی در حدی كه امكان تفضل به آن موجود باشد دریغ نمی دارد (مجموعه آثار شهید مطهری، ج 1، صص 82 – 81.(
برای دقیق تر بودن تعریف با توجه به حوزه های اصلی عدالت خداوند می توان عدل الهی را به اقسام كلی زیر تقسیم كرد:
1. عدل تكوینی: خداوند به هر موجودی به اندازه شایستگی های او از مواهب و نعمت ها عطا می كند. به بیان دیگر خداوند متعال به هر یك از بندگان خویش به اندازه ظرفیت وجودی و به قدر قابلیتشان از كمالات بهرمند می سازد.
2. عدل تشریعی: خداوند از یك سو در وضع تكالیف و جعل قوانینی كه سعادت انسان در گروه آن است فروگذاری نمی كند و از سوی دیگر هیچ انسانی را به عملی كه بیش از طاقت و استطاعت اوست مكلف نمی سازد.
3. عدل جزائی به خداوند در مقام پاداش و كیفر بندگان خود جزای هر انسانی را متناسب با اعمالش مقرر می كند.
نكته ای كه در آخر تذكرش لازم است این كه عدل مانند علم و قدرت یكی از اوصاف خداوند متعال است ولی به دلیل اهمیت وصف ناپذیر آن جایگاه ویژه ای در مباحث اعتقادی و كلامی دارد تا آنجا كه از عدل به عنوان یكی از اصول پنجگانه دین یا مذهب یاد می شود و این اولا به خاطر نقش اساسی این اصل در جهان بینی ما. ثانیا، به خاطر این كه از همان سده های نخست محل بحث بوده و ثالثا، به خاطر شبهات زیادی كه در رابطه یا این اصل شده و مباحث مفصل درباره این اصل مطرح شده كه جای تفصیل نیست.
در رابطه با این موضوع منابع زیادی موجود است كه مناسبتر از همه كتب ذیل می باشد:
عدل الهی، استاد مطهری
آموزش كلام اسلامی، محمد سعیدی مهر