پرسش:
چرا فرزندان در برخی مسائل با پدر و مادر خود مشکل دارند؟
پاسخ:
سلام و درود پروردگار بر شما همراه و یاور گرامی
این که بعضی فرزندان و والدین در برخی مسایل مانند هم فکر نمیکنند، در نتیجه با مشکل رو به رو میشوند، از نظر روانشناسان به این دلیل است: جهانی را که فرزندان و والدین میبینند و میاندیشند و شناختی را که از مسایل پیرامون خود دارند، متفاوت است. ریشه تفاوتها را در عوامل گوناگونی میتوان جستجو نمود، ولی میتوان گفت: همانگونه که تصویر ذهنی نوجوان از خود و مسایل و موضوعات پیرامونی میتواند احساسی، سطحی، غیر واقعی یا آگاهانه، شناختی و واقع گرایانه باشد، همین وضع را در مورد والدین و بزرگسالان میتوان در نظر گرفت، گرچه به دلیل کثرت سخن و تجربه و گاه کسب دانش بیشتر ممکن است نسبت و میزان آن متفاوت باشد.
به برخی از علل بروز مشکل و ناهمخوانی فکری، اخلاقی و رفتاری فرزندان و پدر و مادرها از نگرش روانشناسان اشاره میشود:
1ـ تغییرات جسمانی: تغییرات سریع جسمی، تأثیرات فراوانی در حالات روحی نوجوان به جا میگذارد، از جمله:
أ) احساس مهم بودن؛ نوجوانان احساس میکنند به دلیل این که از نظر قد و اندازه، رشد کافی یافتهاند و از نظر جنسی، تحوّلی در آنان به وجود آمده، باید از حقوق و مزایای ویژهای برخوردار گردند.
نوجوان احساس میکند به اندازه کافی بزرگ شده است و میتواند در امور مربوط به خود (مانند انتخاب نوع لباس، آرایش، انتخاب دوست، رشته تحصیلی و شغل، نگرش به مذهب و حتی دیدگاههای سیاسی) بدون دخالت بزرگسالان، به ویژه والدین تصمیمگیری کند!
آنان گاه میپندارند پدر و مادر قدیمی هستند و از مسایل و حوادث روزمره اطلاع و آگاهی لازم ندارند: روی این اصل افکار و کردار پدر و مادر را مورد انتقاد قرار میدهند و ارزشی برای آن قائل نیستند.(2)
این احساس و اندیشه و انتخاب برخی گزینهها و بروز رفتارها از یک سو جوان را به نافرمانی و ماجراجویی سوق میدهد؛ از سویی دیگر، بیتوجهی برخی پدرها و مادرها به دگرگونی اوضاع اجتماعی و رشد جسمی و فکری و بلوغ جنسی فرزندان باعث میشود با آنان همانند گذشته و دوران کودکی رفتار میکنند.
آن چه والدین را عصبانی میکند، این است که میبینند کودک دیروزی بر سر و روی او میزدند و دَم بر نمیآورد، امروز برای آنها شاخ و شانه میکشند و رو در رویشان میایستند(3)!
بنابر این ریشه مشکل در تعامل فرزندان با والدین، دو سویه است. یعنی هم ضعیفهایی است از ناحیه پدر و مادر و هم از طرف فرزندان.
ممکن است گفته شود ریشه نافرمانی و بی ادبی فرزندان به پدر و مادر بر میگردد؛ این سخن اگر چه تا حدودی صحیح است، ولی در واضاع امروز جهان، فقط پدر و مادر نیستند که در تربیت فرزندان نقش دارند، بلکه مجموعهای از عوامل مؤثر است، مانند: محیط مدرسه رسانهها شنیداری و گفتاری و نوشتاری و...
روانشناسان برای خاستگاه عصیان و بیادبیهای فرزندان، عواملی را ذکر میکنند، از جمله: سوء تربیت، پرتوقعی، احساس بی احترامی به شخصیت آنان، وجود درد درونی، احساس ناامنی، میل به نجات از سلطهها و کنترلها، ضعف ایمان و عقیده، احساس این امر که بازیچه دیگران شده است؛ نیز عدم لیاقت سازمانهای تربیتی مسئول گرایش به استقلال و نجات از حیات طفیلی، اثبات شخصیت و قدرت، تلاش برای کسب شخصیت، گرچه ساختگی، وجود فشارها و تحمیلات بسیار، ناپختگی و نادانی، عدم معرفت به قدر والدین، شخصیتنمایی و اظهار برتری نسبت به همسالان(4).
ب) تشخصطلبی و استقلالجویی: همانگونه که هویتیابی، کس استقلال، رها ساختن خود از قید و بندهای قوی عاطفی و وابستگی به خانواده، یکی از ارزشهای مثبت و کمال گرایانه نوجوانان میتواند باشد، یکی از تمایلاتی است که میتواند باعث پیدایش ناهنجاریها در روابط پدر و مادر و فرزندان گردد.
نوجوان چون احساس میکند بزرگ شده و فرد مستقلی باید باشد، دیگر حاضر نیست همانند دوره کودکی به او امر و نهی شود. اگر پدر و مادرها از آموزش دینی و تربیتی برخوردار نباشند و ندانند در این دوره سنی چگونه باید با نوجوان رفتار کنند و توقع داشته باشند بدون مشورت با آنان، هر چی میگویند، فرزندان اجرا کنند، یکی از دو وضع پیش میآید:
أ) با سرپیچی از دستورهای بزرگترها میخواهند بگویند که من کودک دیروز نیستم، زیرا معنی استقلال از نظر آنها به معنی شورش ضد والدین و گاهی هم انتخاب شیوه و رفتاری ضد اجتماعی است(5).
ب) به خاطر علاقهای که به والدین دارند، به نظر آنان عمل میکنند، ولی از این که نمیتوانند نظر خود را در امور مربوط به خود دخالت دهند، احساس افسردگی و بیارزشی خواهند داشت.
2ـ نوگرایی و سنت شکنی: روانشناسان میگویند: یکی از ویژگیهای دوران نوجوانی، عصیان بر ضد بسیاری از وقایع و آداب و سنتهای گذشته است. نوجوان احساس میکند باید سنت شکنی کند و بسیاری از رسوم گذشته را انکار و نفی نماید. نوگرایی و تجدّد طلبی از ویژگیهای این دوران است(6).
برخی پدر و مادرها بدون توجه به دگرگونی اوضاع اجتماعی و فکری و فرهنگی زمانه، دلشان میخواهد آن گونه که میاندیشند و تربیت شدهاند، فرزندشان بیندیشند و تربیت شوند و عمل کنند. اندیشه و عملکرد سنتگرایی والدین و تجدّد طلبی فرزندان، زمینه بروز مشکل را فراهم میسازد. از این رو امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «لا تقسروا أولادکم علی آدابکم فإنّهم مخلوقون لزمان غیر زمانکم(7)؛ فرزندانتان را به آداب و رسوم زمان خود مجبور نکنید، زیرا آنان در اوضاع و احوالی به دنیا آمدهاند که با اوضاع و شرایط زمان شما متفاوت است».
3ـ بلوغ جنسی: فعال شدن هورمونهای جنسی از یک سو در روحیه و رفتارها و روابط نوجوان با دیگران تحول ایجاد میکند و سبب هنجار شکنی میشود؛ از سویی دیگر احساس خاص نسبت به جنس مخالف در وی پدید میآورد و موجب یک سری رفتارهای پنهانی و آشکار و حساسیت آفرین میگردد. اگر والدین از آموزش لازم، و فرزندان نیز از «هدایت و تربیت و روحیه نصیحتپذیری» برخوردار نباشند، طبیعی است روابط میان آنان دچار مشکل گردد و نوجوان در برابر حرفها و رفتارها و حساسیتهای بزرگترها به سرعت واکنش نشان دهد.
4ـ مقایسه نادرست: افراد از جهت وراثتی و ژنتیک و امکانات مختلف زیست محیطی، خانوادگی، فرهنگی، اقتصادی، دینی و معرفتی متفاوتند و در جامعه امکانات زندگی و تحصیل یکنواخت و یکسان نبوده، ولی متأسفانه برخی از والدین به این مسایل آگاه نیستند، از این رو بدون توجه به تفاوتهای ذاتی خانوادگی و اجتماعی، فرزندان خود را با دیگران مقایسه میکنند و توقعاتی بیش از امکانات آنان دارند و جوان انتظاراتشان برآورده نمیشود، شلاق سرزنش و اهانت و تحقیر را بر گرده فرزندان فرود میآورند و زمینه ناسازگاری را فراهم میسازند(8).
برخی از عوامل پیدایش مشکل میان فرزندان و پدر و مادرها بیان شد؛ نتیجه آن که سرچشمه پیدایش مشکلات نه فقط والدین هستند و نه تنها فرزندان، بلکه علل را در هر دو باید جستجو کرد و هر دو نیازمند آموزش هستند.
1ـ استادان طرح جامع آموزش خانواده، خانواده و فرزندان ـ در دوره دبیرستان، انتشارات اولیاء و مربیان، ص 12 ـ 11.
2ـ همان، ص 105.
3ـ دکتر علی قائمی، شناخت هدایت و تربیت نوجوانان و جوانان، ص 80.
4ـ همان، ص 81.
5ـ همان، ص 80.
6ـ استادان طرح جامع آموزش خانواده، خانواده و فرزندان در دوره دبیرستان.
7ـ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 20، ص 267.
8ـ جهت آگاهی بیشتر به کتاب «هشدارهای تربیتی» اثر علیاکبر مظاهری، ص 113 مراجعه شود.