نباید های همجنس گرایی در نگاه عقل و دین
چکیده
در این مختصر که حول سه محور عقل ،دین و اخلاق در گردش است تلاش گردیده تعاریف آنها مورد بازنگری قرار گرفته و نتایج عملی آن ذکر گردد.در گام اول خواهیم گفت که اگر عقل را ابزاری برای شناخت فرض کنیم، شکاکیت و نسبی گرایی نتیجه آن خواهد بود .جهان بینی الهی، زندگی بشر را محدود به ماده نمیداند، انسان برای تمرکز بر اهدافش به برنامه ای جامع به نام دین محتاج است که در تمام صحنه های زندگی اش حاضر باشد حتی در اتاق خوابش! این مهم در گام دوم بررسی خواهد شد. و در گام سوم تکلیف خود را با مفاهیم الزامی(باید ها و نباید ها)روشن خواهیم کرد. و اثبات خواهیم کرد که اگر معنایی غیر از ضرورت و وجوب از مفاهیم الزامی برداشت شود چه خسارت های سنگینی به دنبال خواهد داشت. و در پایان با بررسی تاریخی و علمی همجنس گرایی،دیدگاه ادیان ابراهیمی را بازگو خواهیم کرد.
کلید واژه ها: همجنس گرایی، عقل، دین، اخلاق، علم، طبیعت، باید ونباید
مقدمه
حقيقت، اصيل ترين و مهمترين نياز آدمي است كه هر كس از راه مي رسد آنرا به نفع خود و براي خود مصادره مي كند. باور اين نكته كه روزي انسان عليه انسانيت، حقيقت وگوهر ناب خويش قيام كند بسيار دور از انتظار بود. به نظر مي رسد قطعه اي از اين پازل دزديده شده است.در عصر خوردن سوسمار، انسان ها در كنار چهارپايان فروخته مي شدند و حال در عصر اتم در خيابان هاي ارشليم، زنان و دختران درون قفس هاي فلزي، با قيمتي مقطوع! به فروش مي رسند. وقتي فعالان حقوق همجنس گرا، از كاوش هاي علمي اي، تحليل مي كنند كه محققان شان به شخصه همجنس گرا هستند، چه چيزي براي اعتماد باقي مي ماند؟
به نظر مي رسد قطعه اي از اين پازل به سرقت رفته است. همجنس گرايي بيشتر از آنكه بوي طبيعي و برخاسته از نياز افراط گونه يِ حيوانيِ انسان باشد،كمي تا قسمتي بوي سياسي و اقتصادي مي دهد. تبليغات تكان دهنده وزارت جهانگردي رژيم اسرائيل مبني بر جذب گردشگران همجنس باز براي گذراندن تعطيلات به اين كشور، قوانين به روز و پيشرفته در خصوص حقوق آنها، سرمايه گذاري هاي هنگفت بر روي شبكه ها و سايت هاي همجنس گرا از سوي صهيون و دختر همجنس باز اُلمرت نخست وزير اين كشور به نظر شما اين" بو"را تأييد نمي كند؟14 قرن پيش، انسانيت انسان به حكم ظهور اسلام بار ديگر به او بازگردانده شد و اينجا بود كه دست زن بوسيده، از كنار حيوانات برداشته، خريد و فروشش ممنوع شد وكرامتش به او بازگشت. و چه زود همه چيز دير شد ....
رشد قارچ گونه روابط لجام گسيختهي جنسي با حيوانات، فروش سگ هاي آموزش ديده به مسائل جنسي، افزايش ميل به همجنس گرايي در سال هاي اخير، همه و همه از پوسيده شدن انسانيت انسان خبرمي دهد. به نظر مي رسد قطعه اي از اين پازل منهدم شده است. متأسفانه اين مسئله در جوامع اسلامي خاصه ايران در حال رشد است.
پي بردن به اين واقعيت چندان دشوار نيست. كم كاري كساني كه به عنوان نگهبانان دين و معنويت معنادار مردم مطرح هستند بسيار به چشم مي آيد. مي توانستيم براي جلوگيري از انحرافات اخلاقي جوانان اين سرزمين، از خواب و خوراك خويش كم كرده و معناي اسلام اصيل را بچشيم و بچشانيم. باور كنيم مقصريم!
در بدو امر نسبت به واكنش برخي از دوستان، به خاطر موضوع مقاله كمي تا قسمتي شگفت زده شدم ولي به هر حال اين تعجب را نيز بايد به پاي كم كاري امثال بنده گذاشت كه شب ها با خيال راحت به خواب عميق فرو مي رويم، مثل توده عظيمي ازاين قشر كه مدت هاست كسي از خواب بيدارمان نكرده و يا شايد صدا زدنمان ديگر فايده اي نداشته باشد. اين ادعا كه اسلام در ظرف زمان نمي گنجد و قوانينش براي هميشه جواب گوي نيازهاي دروني و بيروني بشر است زماني موجه است كه براي رفع مشكلات موجود تلاشي مضاعف صورت گيرد. از موضوعات جديدي كه برخي ادعا مي كنند فطري و خدادادي است، موضوع مقاله است كه تلاش گرديده تا اندازه اي در صدد پاسخ به سؤالات برآيد. كم كاري از موضوعات جديد بسيار به چشم مي آيد نگارنده نيز بنا به خلأ موجود سعي در جبران اين كمبود نموده است. اميد است مورد رضايت حضرت حق فرار بگيرد. واي بر عقل من! اگر خداوند آن را در پس پرده قرار دهد اين عقل ديگر چه عقلي خواهد بود؟ عقلي كه هواي نفس را پرستيده و از خوك شهوت اطاعت كرده و سگ خشم را خدمت كرده وبه شيطان فتنه انگيز نيرنگ بار تبديل شده، حالش چگونه است؟عارف كامل ميرزاجواد آقاملكي تبريزي
1) عقل
1-1) مقدمه
قبل از هر چيز لازم است براي بررسي معقول و ريشه اي موضوع مقاله به كلياتي در مورد عقل، چيستي دين و مفاهيم اخلاقي مباحثي طرح گردد تا رابطهي همجنس گرائي با محورهاي سه گانه ملموس شود.
عقل(1) چيست؟1-2
عقل داراي معاني متعددي است كه رايج ترين معاني آن از قرار ذيل است:
الف) عقل گاه به مجردات تمام اطلاق مي شود.
ب) گاه به معناي مدرك مفاهيم و ماهيات كلمه است.
ج) و گاه به معناي نيروي حسابگر و انديشمند است كه در انتخاب راه به كمك مي آيد، كه اين مورد خود به دو گونه است: 1) گاه در خدمت تأمين حوائج مادي و حيواني و تدبير كننده اين امور است كه در مقابل عشق(2) قرار مي گيرد. 2) و در برخي مواقع در افقي برتر فعاليت مي كند و دغدغهي شناخت حقيقت را دارد كه از آن تعبير به عقل كلي يا الهي و يا عقل سليم مي شود.
1-3كدام عقل ...؟
فلسفه هاي غربي پس از كانت غالباً به نقش منبع شناخت بودن عقل قائل نيستند و آنرا عاري از هر گونه محتويات معرفتي مي دانند و فقط به منزله ابزار معرفتي و سنجش لحاظ مي كنند كه نمي تواند مفاهيم و تصورات و معلوماتي خاص خود (نظير معقولات ثاني فلسفي) داشته باشد. و از اين حيث به نقد ديگر مؤديات ساير منابع معرفتي بپردازد. اما اين نقد قابل تصور است كه عقل براي خويش بديهياتي دارد كه از هيچ منبعي اخذ نكرده است (مانند اصل استحاله جمع و رفع نقيضين) هرچند مواد لازم (تصورات) براي اين تصديقات نيازمند حداقلي از ديگر منابع و ابزارهاي شناخت مانند حس بيروني يا شهودات و حس دروني باشد.(3)
نتيجه4-1
تا قائل به منبع شناخت بودن عقل به عنوان هديه اي الهي نباشيم نمي توانيم پاي استدلال و برهان را در اين ورطه باز كنيم. تبيين مسئله همجنس گرايي وقتي ممكن است كه ميان ارزش ها و حقايق عيني رابطه اي منطقي برقرار باشد كما اينكه هيچ وقت كسي براي علت دوست داشتن گل، ميل و دوستي، توجيهي نمي آورد چرا كه قابل تبيين عقلاني نيستند. تنها زماني مي توان بر موضوعي استدلال آورد كه آن موضوع بر يك سلسله روابط علي و معلولي مبتني باشد مثل اين گزاره: «يكي از علل انهدام نسل ها و خانواده به معناي واقعي، گرايش به همجنس گرايي است.»
با ذكور، مثل زن جماع مكن كه اين فجور است.
چيستي دين-2
مقدمه 1-2
دين(4) نه زائيده ترس است و نه زائيده جهل. كسي كه در نوجواني ايمان خود را به خاطر حل نكردن موضوع شر از دست مي دهد چگونه طعم دين واقعي را مي چشد كه از آن ترس را برداشت مي كند.(5) وقت آن رسيده است كه غرب و شرق براي رهائي از گرداب عميقي كه در آن فرو رفته اند خود را به ديني كه نجات بخش آنها است بسپارند. همجنس گرائي توجيه ديني هم ندارد براي شفافيت اين ادعا ذكر مطالب زير لازم است:
مفهوم دين2-2
بدون تعارف آنچه در اينجا در صدد تعريف آن هستيم به معناي مكتب است با محتوا و مفاد وحياني و به معناي آموزه ها وگزاره هاي وحياني ارسالي از سوي خدا براي بشر، نه دين به معناي دينداري وايمان و مانند آن(6). پي بردن به حقيقت دين، مشروط به اين است كه در آغاز، مفهوم عميق دين شناخته شود. البته ارائه تعريف دقيق از دين به نحو جامع و مانع با دشواري هائي روبه روست. يكي از دين پژوهان غربي مي نويسد. «شايد هيچ كلمه ديگري غير از دين نباشد كه همواره آشكارا و خيلي صاف و ساده بكار رود، ولي در واقع نمايانگر نگرش هايي باشد كه نه فقط بسيار متفاوت اند، بلكه گاه مانعه الجمع اند(7).»
مفهوم اصطلاحي دين3-2
الف) مجموعه عقايد، اخلاق، قوانين و مقرراتي كه براي اداره امور جامعه انساني و پرورش انسان هاست، كه گاه همه اين مجموعه حق است وگاهي همه آن باطل و زماني آميزه اي از حق و باطل است.(8)
ب) عقايد ودستورات علمي و اخلاقي اي كه پيامبران ازطرف خدا براي راهنمائي و هدايت بشر آورده اند. دانستن اين عقايد و انجام اين دستورها، سبب خوشبختي انسان در دو جهان است.(9)
تعريف جامع دين4-2
دين مركب است از مجموعه معارف نظري و عقيدتي، احكام و قوانين علمي و دستورات اخلاقي، در ابعاد گوناگون فردي و اجتماعي، سازگار با عقل و فطرت انساني، كه از سوي خداي يكتا بواسطه پيامبران براي هدايت همه جانبه مادي و معنوي بشر فرستاده شده است و اجراي كامل آن سعادت و رستگاري دنيوي و اخروي انسان را تأمين مي كند.(10)
علم(11) و دين در تعامل يا تعارض؟5-2
گوهر علم، نوري است كه عين حقيقت عالم و چراغ فرا راه او مي گردد و اصلاً علم، عالِم است و عالِم، علم است. دين همواره انسان راترغيب به تحصيل اين نور مي كند و پايه معارج انسان را به اندازه مدارج علم او مي داند. غرض اينكه: دين و علم نه اينكه معارض يكديگر نيستند بلكه معاضد يكديگرند.(12)متون ديني (خاصه اسلام) به فراگيري همه علوم، از جمله تفكر و كاوش هاي تجربي و نيز استقرار و سير در طبيعت فرا مي خواند.
طرح مبحثي چون تعارض علم ودين به دليل كاستي ها و تحريفات موجود در دين مسيح عليه السلام وناديده انگاري عقل در تبيين مسائل، پديد آمد و سپس از قرن نوزدهم به بعد در جهان اسلام نيز راه يافت. با اين وجود دلايل و قرائن متقني مبني بر اينكه علم در طول دين [اسلام] قرار دارد، موجود مي باشد.
جالب اينكه به گفته ايان باربود ياري هاي زيادي از طرف دين به علم گرديده، چون: اعتقاد به قابل فهم بودن طبيعت، عقيده به آفرينش پديده ها، نظر تأييد آميز كتاب مقدس به طبيعت، تبعيت جهان از قوانين ثابت ومنظم، انسجام دروني پديده ها كه راه پژوهش و كشف قوانين علمي طبيعي را هموار ساخته است.(13)
جايگاه عقل در دين 6-2
عقل در دين (اسلام) از جايگاه بسيار بلندي برخوردار است تا جائي كه اسلام را دين عقل وفطرت گويند. راز اين گفته آن است كه اصل دين، همان اراده تشريعي خداوند است كه گاه بوسيله عقل به عنوان رسول و حجت باطني مكشوف مي شود و زماني بوسيله نقل (رهاورد انبياء) همچون رسول ظاهري و گاهي بوسيله هر دو، به نحو استقلال يا انضمام(14).يكي از منكرين وحي قبل از انکارآن در مورد جايگاه عقل در دين اينگونه مكتوب نموده است كه: «دين نه رقيب است نه جانشين آن، يعني دين نيامده تا با عقل تعارض كند يا تضاد بورزد، با ورود دين عقل، بيكاره و معزول نمي شود، دين مكمل و ممد عقل است»(15)
نتيجه7-2
در قدم دوم عقل، علم و دين، سه ضلع مثلثي محسوب شدند كه علاوه بر عدم تنافر با يكديگر مدت هاست به عنوان دوستاني قديمي در تعامل با يكديگرند. به قول اينشتين: «علم بدون مذهب لنگ است و مذهب بدون علم كور»(16)نتيجه آنكه دين به معناي حقيقي خود هيچگاه درصدد تخريب روان و جسم پيروانش نخواهد بود حتي عليه طبيعت هم فرماني نخواهد داد چه برسد به اينكه خطبه عقد ازدواج همجنس گرايان را خود بخواند. نسبيت اخلاقي خط بطلان بر همه ارزش هاي اخلاقي است؛ زيرا اخلاقيات در تفسير سكولاريستي در خدمت و اغراض زندگي مادي قرار مي گيرد ... در نتيجه، خوب و بد اخلاقي هيچ ملاك و معياري نخواهند داشت. نمي توانيم اخلاقيات را بر پايه برداشت انسان انگارانة ناشيانه از «مشيت الهي» استوار سازيم.
ترنس استيس
مفاهيم اخلاقي-3
مقدمه 1-3
مهمترين وآخرين محور بحث براي ورود به موضوع همجنس گرائي، مفاهيم اخلاقي(17) است. اگر قدم هاي قبل دقيق برداشته نشده باشد نگاهي ابزاري به عقل اهانت به اين ساحت تلقي خواهد شد و دين اصيل و وحياني را مطلوب دروني و فطري انسان قلمداد خواهيم كرد ثانياً، اين دو هرگز بر عليه خويش قيام نخواهند كرد چرا كه هر دو مأمور سعادت انسانند. اما براي تكميل قطعه آخر اين پازل توجه به مفاهيم اخلاقي ضرورتي دوچندان دارد. در اين قسمت تلاش شده است نبايدهاي همجنس گرائي را بررسي و دليلي معقول ارائه شود و اينك شرح مطالب:
اخلاق در لغت2-3
در اصل واژه اي عربي است كه مفرد آن خُلْق و خُلُق مي باشد. در لغت به معناي «سرشت و سجيه» است اعم از سجيه اي نيكو مثل جوانمردي، غيرتمندي و حيا و يا زشت و ناپسند مثل فرومايگي و بزدلي(18) .
اخلاق در اصطلاح3-3
كاربردهاي متفاوتي دارد كه مهمترين آنها عبارتند از: صفات نفساني، فضائل اخلاقي، نهاد اخلاقي زندگي، نظام رفتاري حاكم بر افراد. اما رايج ترين و شايع ترين كاربرد اصطلاحي اخلاق نزد فيلسوفان اسلامي عبارت است از صفات راسخ نفساني كه موجب صدور افعالي متناسب با آنها به طور خود جوش از انسان مي شود. در فلسفه اخلاق، جملات اخلاقي را مي توان به دو صورت بيان كرد، به صورت اخباري مثل «ازدواج قانونمند با جنس مخالف خوب است» و به شكل انشائي مانند «نبايد همجنس باز بود» بنابراين مفاهيمي كه در جملات اخلاقي بكار مي روند به دو گروه تقسيم مي شوند:
الف) مفاهيمي كه در ناحيه «موضوع يا نهاد و يا مسنداليه» جملات اخلاقي به كار مي روند مانند عدل، ظلم، صدق، حسد، بخل، سقط جنين و ...اين مفاهيم ماهوي نبوده و مابه ازاي عيني ندارند بلكه از مفاهيم ماهوي انتزاع شده و به مقتضاي نيازهاي علمي انسان در زمينه هاي فردي و اجتماعي، در معاني قراردادي و اعتباري بكار رفته اند.ولي نبايد فراموش كنيم كه روابط تكويني ميان افعال انساني و نتايج مترتب بر آنها، پشتوانه اين اعتبارات و قراردادهاست.(19)
ب) مفاهيمي كه در ناحيه «محمول» يا «گزاره» و يا «مسند» جملات اخلاقي قرار مي گيرند مانند: خوب، بد، بايد و نبايد. بحث اصلي درباره مفاهيم اخلاقي، مربوط به همين مورد مي باشد. ارائه نظريه اي قابل دفاع درباره مفاهيم ارزشي (خوب و بد) و الزامي (بايد ونبايد) يكي از عمده ترين دل مشغولي هاي فيلسوفان اخلاق بوده و هست.
مفهوم بايد ونبايد اخلاقي4-3
درباره معنا و مفهوم «بايد و نبايد اخلاقي» ديدگاه هاي فراواني وجود دارد. طيف وسيعي از فيلسوفان اخلاق معتقدند كه مفهوم بايد را مي توان با استمرار از مفاهيم تجربي، طبيعي، زيستي، رواني، اجتماعي يا الهياتي و مابعدالطبيعي تعريف كرد. اما عده اي ديگر نظرات خاصي دارند مثل:
الف) تحقق بيشترين مقدار خوبي: جي، اي، مور (1873-1958) معتقد است مفهوم بايد به معناي صحيح بودن است و صحيح بودن نيز بر اساس مفهوم «خوب» قابل تعريف است(20). مثلاً جملهي «من بايد به همجنس گرا براي بازگشت به زندگي طبيعي كمك كنم» به معناي آن است كه كمك به همجنس گرايان خيري را به دنبال دارد.
ب) امر و فرمان
كارناپ (1891-1970) تمامي مفاهيم اخلاقي از جمله مفهوم بايد را حقيقتاً به معناي امر و فرمان مي دانست. (21)مثلاً «نبايد دزدي كني» يعني«دزدي نكن» و «بايد به عدالت رفتار كرد» يعني «به عدالت رفتار كن».
ج) نشانه ابراز احساسات
اير نيزتصريح مي كند همه مفاهيم اخلاقي صرفاً احساسات گوينده را به نمايش مي گذارند و هيچ معناي محصلي ندارد.(22)
نظريه مختار5-3
آنچه ما در صدد تبيين آن هستيم وجوب بالقياس است؛ واژه هاي بايد و نبايد دو گونه كاربرد دارند. گاهي در مورد امر و نهي بكار رفته و در بعضي زبان ها نقش معاني حرفي را ايفا مي كنند كه در اين صورت معناي مستقلي ندارند بلكه در واقع همراه با فعل جمله، جايگزين هيأت وصيغه امر ونهي مي شوند؛ گاهي نيز داراي مفهوم مستقلي بوده و به معناي واجب، ضروري و لازم بكار مي روند. چنانكه به جاي جملهي به ظاهر انشائي «بايد به عدالت رفتار كرد» مي توان از جمله اخباري «عمل به عدالت واجب است» استفاده نمود. يعني بايد در اينجا بايد به معناي امر و فرمان نيست بلكه به معناي ، واجب و ضروري بوده و حكايت از ضرورت انجام كار دارد.لازم به ذكر است كه دستور و انشاء تنها در صورتي مي تواند موجه باشد كه شخص اعتبار كننده اولاً هدف معقول و خردپسندي را مدنظر داشته باشد و ثانياً آنچه را به آن امر مي كند و آن اعتباري را كه وضع مي نمايد، حقيقتاً در خدمت تأمين هدف موردنظرش باشد.
پس مفهوم بايد و نبايد در كاربرد انشائي خود، تنها درصورتي موجه و معقول است كه بر مبناي رابطه اي ضروري وواقعي ميان فعل و نتيجهي آن اعتبار شده باشند. اما آيا هنگامي كه در قضاياي ارزشي، مثل جملات اخلاقي و حقوقي، از بين واژه ها در كاربرد اخباري شان استفاده مي كنيم، باز هم رابطه ضرورت بالقياس بين فعل ونتيجه آن را بيان مي كنند يا آنكه صرفاً حاكي از رابطهي اعتباري و قراردادي بين آنها هستند؟حق آن است كه مفاد اصلي بايدهاي ارزشي نيز، همان بيان رابطه عليت(23) است. عليتي كه ميان فعل اختياري و هدف اخلاق يا حقوق وجود دارد.(24) مثلاً هنگامي كه يك مربي اخلاق مي گويد: «نبايد با همجنسگرايي زندگي ات را در آتش شهوت تباه كني.» در حقيقت مي خواهد رابطه اين كار را با هدف اخلاق (مثلاً رسيدن به كمال و آرامش) بيان كند. به همين دليل است كه اگر از مربي اخلاق سؤال شود چرا نبايد همجنس گرائي را عملي معقول و مورد تأييد اديان به حساب آورد؟ پاسخ مي دهد: زيرا اگر فرد به همجنس گرائي كشيده شود، روزي فرا مي رسد كه اثري از جامعه بشري نخواهد بود.
اصول لازم براي تبيين نظام اخلاقي(25) 6-3
الف) واقع گرائي در اخلاق
مفاهيمي كه در اخلاق به عنوان مفاهيم ارزشي بكار مي روند مستقل از مفاهيم نظري و عيني نيست. اگر قائل شويم به اينكه:
«عقل عملي، مسقيماً درك مي كند و هيچ رابطه اي با واقعيات عيني ندارد. و يا اينكه مفاهيمي است انساني و حكايت از واقع ندارند و تحقق شان به وسيله آمر و ناهي است خواه خداوند باشد يا عقل يا اجتماع و...» عموماً به شكايت و بي هويتي در حوزه اخلاق، دين و بي تفاوتي نسبت به قانون طبيعت (مثل همجنس گرايان) ختم می شود.
ب) ضرورت بالقياس ميان فعل اختياري و نتيجه آن
اين اصل كه در هستي شناسي جريان دارد، خواهد گفت كه هر علتي نسبت به معلول خودش اين ضرورت را دارد و فرض ضرورت معلول مستلزم فرض ضرورت علت است رابطه ميان فعل اختياري انسان ونتايج حاصل از آنها، از مصاديق همين روابط است.آيا رابطهي ميان فعل زن همجنس گرا واختلال در نظم توالد بشري ضرورت بالقياس نيست؟
ج) پذيرش روح و جاودانگي آن
اين اصل كه مربوط به روان شناسی فلسفي است اين است كه انسان علاوه بربدن مادي داراي روحي است كه مي تواند تا ابد باقي بماند و اين به معناي آن است كه زندگي انسان ظرفي است به اندازه بي نهايت درنتيجه هرگز نبايد پيامدهاي كاركرد خود رامنحصر در محدوده تنگ زندگي مادي بپندارد.
د) اصالت روح
منظور اين است كه قوام انسانيت انسان به روح(26) او بستگي دارد. نقش اختيار و انتخاب آگاهانه در تكامل اخلاقي انسان، حب ذات، تكامل روح، گرايش روح به سمت بي نهايت، نقش توجه نفس به مراتب و شوؤن خود در طلب كمال آنها، نقش نيست در تكامل نفس و ... از جمله اصول قابل طرح است.
نظريه اخلاقي اسلام7-3
حال بر اساس اصول مطرح شده مي توان نسخهي دقيق و عميق اخلاقي اسلام را اينگونه بيان كرد.«ارزش اخلاقيِ فعلِ اختياري انسان تابع تأثيري است كه اين فعل در رسيدن انسان به كمال حقيقي انساني دارد. هر كاري به اندازه اي كه در آن كمال مؤثر است، ارزنده خواهد بود اگر تأثيرآن منفي باشد، ارزش منفي خواهد داشت و اگر تأثيرآن مثبت باشد، ارزش مثبت خواهد داشت و اگر نفياً و اثباتاً تأثيري در آن نداشته باشد، ارزشش صفر يا خنثي خواهد بود.»(27)
نتيجه8-3
چه رابطه اي معقول، مشروع و اخلاقي بين همجنس گرائي و كمال حقيقي او قابل تصور است؟ جواب به اين سؤال هرچه كه باشد تا اين جا دليلي براي توجيه افعال همجنس گرايان نيافتيم. اگر از معناي "بايد" و "نبايد" معنائي غير از ضرورت برداشت شود آيا اجازه ترديد در تثبيت مفاهيم گذشته هست؟ نابودي بنيادين نظام خانواده، بر هم خوردن تعادل رواني و عاطفي افراد، رواج بي هويتي ديني، تمسخر ارزش ها و حذف آرامش به عنوان مهمترين شاخصهي رسيدن به كمال از خسارت هاي ناشي از تعبيرات ناصحيح گزاره هاي الزامي است. آيا از ميان جهانيان با مردها در مي آميزيد و همسراني كه پروردگارتان بر شما آفريده وا مي گذاريد؟ بلكه شما مردمي تجاوزكاريد. سوره مباركه شعرا، آيات 165-166
همجنس گرايي
تا اينجا دلائل زيادي براي رد اين انحراف ذكر كرديم به نحوي كه اگر اين بخش را هم مطرح نكنيم اتفاق تازه اي نخواهد افتاد ولي من باب طرح دلايل اقناع كنندهي بيشتر، اين بحث را ادامه ميدهيم:
تعريف
همجنس گرائي(28) يكي از كهن ترين و با سابقه ترين انحرافات جنسي است و به رفتار وسازش جنسي بين دو همجنس چه به صورت عاطفي و چه به صورت برقراري روابط جنسي گفته مي شود. همجنس گرائي يا تعلق عاطفي و جنسي به جنس موافق، امروزه ديگر لغت نامأنوس و ناآشنايي به نظر نمي رسد.طبق آمارهاي منتشره در تمام دوران ها كمتر از 2 تا 4 درصد مردان وزنان با اين مسئله مواجه بوده اند. (29)اين در حالي است كه متقاضيان فيلم ها و مطالب مربوط به همجنس گرائي به شدت در حال افزايش است. نگاهي كنكاشانه در لابه لاي صفحات تاريخ نشان مي دهد كه آيا بايد همجنس گرائي را يك حالت فطري و ژنتيكي خاص لحاظ كنيم يا نوعي انحراف روانشناختي و بيماري؟ آيا بهتر نيست به همجنس گرائي به عنوان سبكي اززندگي بنگريم؟ همجنس گرائي همان همجنس بازي است يا آن، لغتي است براي توجيه اين رفتار غيرانساني؟بسياري از محققين نسبت به يافته هاي بيولوژيك و وجود «ژن گي» شكاك اند. آنها مكانيسم هاي متعددي را باعث ايجاد همو سكسو اليتي در نوجوانان و بزرگسالان دخيل مي دانند. عواملي چون فرهنگ، روان، محيط و ... در اين مختصر لازم مي بينم با بررسي تاريخي اين مسئله كمي از ابهامات موجود كاسته شود.
همجنس گرائي در گذرگاه تاريخ
به نظر مي رسد قوم لوط و اصحاب رسّ پيشگامان اين انحراف انساني بودند ولي احتمال اينكه افرادي غير از ايشان نيز به اين عمل شنيع مشغول بوده باشند دور از تصور نيست.
الف) قوم لوط (عليه السلام)
لوط (عليه السلام) پسرهارون و برادرزاده ابراهيم (عليه السلام) بود. آنها در شهري به نام سدوم كه در سرزمين فلسطين و مابين مدينه و شام بودسكونت داشتند و لوطِ پيامبر هم در همين شهر زندگي مي كرد. قوم لوط بهترين خلق خدا بودند و شيطان كوشش كرد تا آنان را گمراه سازد. او نخستين كاري كه كرد اين بود كه چون مردم به خانه باز مي گشتند آنچه ساخته وتهيه كرده بودند همه را ويران و تباه مي ساخت. مردم كه اوضاع را چنان ديدند به يكديگر گفتند: خوب است در كمين بنشينيم و ببينيم اين كيست كه دسترنج ما را تباه مي سازد؟ پس از چندي ديدند پسري بسيار زيبارو، بدين عمل دست مي زند و وقتي از او پرسيدند آيا تو محصول كارهاي ما را ويران و تباه مي كني، گفت: آري. مردم كه چنان ديدند تصميم به قتل او گرفتند و قرار شد آن شب او را در خانه مردي زنداني كنند و روز ديگر به قتل برسانند هنگامي كه شب شد پسربچه زيبارو فريادي كشيد. آن مرد گفت: چرا فرياد مي كشي؟ گفت: پدرم شب ها مرا روي شكمش مي خوابانيد. آن مرد گفت: بيا و روي شكمم بخواب. همان شب شيطان عمل لواط را به مرد ميزبان ياد داد وآن مرد نيز آن عمل را به ديگران آموخت و همچنان ميان مردم شيوع پيدا كرد تا جائي كه مردان به يكديگر اكتفا كردند و تدريجاً نسبت به رهگذران و مسافراني كه به شهر و ديارشان وارد مي شدند اين عمل را انجام مي دادند و همين كار سبب شد كه پاي رهگذران از آنجا قطع شود و كسي ديگر بدان جا نرود.سرانجام كارشان به جائي رسيد كه يكسره از زنان رويگردان شده و به پسران روي آوردند شيطان وقتي ديد نقشه اش در مورد مردان عملي شد سراغ زنان قوم آمد و به آنها گفت: اكنون كه مردانتان براي رفع شهوت جنسي به يكديگر اكتفا كرده اند شما هم براي دفع شهوت به يكديگر اكتفا كنيد و بدين ترتيب شيطان عمل زشت مساحقه را نيز به آنها آموخت.(30)
ب) اصحاب رسّ (31)
مردمي بودند كه درخت صنوبري را مي پرستيدند ونام آنرا "شاه درخت" نهاده بودند و آن درختي بود كه يافث فرزند نوح آنرا بعد از واقعه طوفان بر كنار چشمه اي به نام "روشن آب" كاشته بود. آنها رسولي از بني اسرائيل از فرزندان يهودا را در چاه عميقي افكندند و سرچاه را محكم بستند و آنقدر ناله او راگوش دادند تا براي هميشه خاموش گشت. اين قوم به پرستش درختان مشغول بودند و زنانشان به مساحقه مي پرداختند.(32)همانطور كه تاريخ گواه است طبيعت بشري، غريزهي جنسي اش را از طريق ازدواج با جنس مخالف ارضا مي كرده است و هيچ تمايلي براي برقراري رابطه جنسي با همنوع نداشته است.
ديدگاه هاي مختلف در مورد همجنس گرائي
با دقت در نظرها و ايده هاي مختلفي كه در مورد اين مسئله ايراد گرديده است مي توان آنها را درچهار مورد بررسی کرد.
الف) ديدگاه اول: اين گروه از مردم، افرادي روسپي (فاحشه) مي باشند. به كلامي ديگر اينگونه افراد با عمل خود در برابر خدا طغيان كرده و دست به گناهي قبيح مي زنند كه شايسته مجازات اند.
ب) ديدگاه دوم: بايد با اين افراد، همانند يك بيمار برخورد نمود همانند معتادين به الكل
ج) ديدگاه سوم: اين مسئله ژنتيكي مي باشد كه به صورت تصادفي در خلقت ايجاد شده است و مي بايست براي درمان آن با شفقت برخورد نمود.
د)دیدگاه چهارم اين مسئله تنوعي است در خلقت همانند افراد چپ دست در برابر افراد راست دست و اين موضوعي است كه بايد آنرا پذيرفت و براي آن خوشحال بود.همجنس گرايان جزئي از جامعه ما هستند كه نمي توان وجود آنها را منكر شد. اين موضوع نه تنها مختص كشورهاي غربي بلكه جوامع شرقي و خاورميانه را نيز در برمي گيرد اگرچه طرح آن در 83 كشور جهان هنوز با مشكلات زيادي همراه است. به راستي با اين موضوع چگونه بايد برخورد نمود؟ به دليل قدمت و وجود اين افراد در تاريخ بايد براي آنها و طرفدارانشان حقوقي آزاد قائل شد؟ و يا چون مخالف ايدئولوژي و مذاب بسياري است بايد محكوم و طرد نمود؟آیا امكان قائل شدن به ديدگاهي به نحو متوسط شدني است؟ بعضي از مدافعين همجنس گرائي در دفاع از موقعيت خود اين مسئله را اينگونه مطرح مي كنند كه همجنس گرائي امري طبيعي! و حق مسلم هر فرد مي باشد كه چگونه در مورد زندگي شخصي خود تصميم بگيرد. اين مسئله يك واقعيت در خلقت انسان و عاملي فيزيولوژيكي مي باشد يعني هديه اي است از جانب خدا كه در خلقت قرار داده شده است. پس اگر خدا خالق كل كائنات، آنها را اين چنين آفريده چرا نبايد در زندگي و عملكرد خود آزاد باشند عده بسيار زيادي از همجنس گرايان واقعاً نمي دانند كه مشكل در كجاست و چه كسي مسئول است، خدا يا انسان؟ اما بسياري از محققان در اين زمينه، بر اين باورند كه آزادي عمل، باور شخصي ما در رابطه با اين موضوع، تأثير اجتماع، تربيت در خانواده و مسائل روانشناختي، نقش مؤثري را در اِعمال اين انحراف بر عهده دارد(33)
علل گرايش به همجنس
بر اساس تحقيقي در همين زمينه علل عمده همجنس گرائي بيشتر در مسئله تربيتي و روانشناختي يافت شده است تا يك مسئله فيزيولوژي. بطور نمونه پسرهائي كه در محيطي پرورش مي يابند كه بيشتر اعضاي آن مؤنث مي باشند، اينان در دوران بزرگسالي دچار اختلال هويت مي گردند و بيشتر خود را، با جنس مؤنث همانند سازي مي كنند و خود را به جاي يك جنس مذكر، يك جنس مؤنث مي بينند.(34) اثرات وارده از طرف محيط پيرامون بر شخصيت فرد غيرقابل انكار است.
اخيراً يكي از مؤسسات جامعه شناسي و مشاوره خانواده در آمريكا نتايج خود را اينگونه منتشر كرد: «از 2000 دختر و پسري كه تمايلات همجنس گرايانه داشتند و يا تمايلي به ازدواج در خود نمي ديدند معلوم گرديد عواملي چون شرايط محيطي و رفتار والدين در اين مسئله تأثير داشته است. »30 درصد از پسران و 25 درصد از دختران ابراز مي داشتند كه در دوران كودكي و نوجواني تحت ثأثير رفتار سوء والدين نسبت به خود بودند. عدم ابراز محبت كافي، كودك آزاري، تنبيه بدني، تبعيض بين فرزندان، عدم توجه لازم، مقايسه تحقيرآميز با كودكانِ ديگر و ناهنجاري هاي گفتاري مثل دشنام گوئي از جمله اين رفتارهاي نامناسب است.(35) كدام يك از سوء رفتارهاي والدين نسبت به يكديگر مي تواند توجيه عقلاني و ديني داشته باشد؟ براي كودك آزاري و از بين بردن عواطف معصومانه كودكان چه استدلال وبرهاني وجود دارد؟ دشنام گوئي و تحقير ديگران در كدام يك از اديان ابراهيمي رد نشده است؟ طبق اسناد تاريخي همين اعمال و رفتار ناپسند در قوم لوط رواج بسيار داشته است.دشنام دادن و سخنان ركيك گفتن و مهمتر از همه "بخل" از اثرات و عوامل مهم در پيدايش يا رواج ميل به همجنس مي باشد. شهر قوم لوط سر راه مردمي بود كه به شام و مصر سفر مي كردند و چون كارواني بر آنها مي گذشت از آنها پذيرائي مي كردند و چون اين ماجرا ادامه پيدا كرد از روي بخل و خستي كه داشتند ناراحت شده و در فكر چاره اي رفتند و همان بخل موجب شد كه چون ميهماني بر آنها وارد شود با او لواط مي كردند بي آنكه شهوت و تمايلي به اين كار داشته باشند همين مسئله سبب شد كه پاي مسافران ازسرزمين آنها قطع شود و ديگر كسي بدان جا نيايد.(36) وقتي والدين از نوازش و ابراز محبت به فرزندان بخل بورزند و در تربيت صحيح آنها كوتاهي وقصور كنند چه كسي مي تواند از اثرات اين اعمال كه گاهاً جبران ناپذير است چشم پوشي كند؟مرحوم شيخ صدوق در حديثي از امام باقر (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: علت شيوع اين عمل، خصلت نكوهيده بخل بوده است(37) .
علم و همجنس گرائي
از منظر ژنتيكي تئوري هاي كمي به منظور توضيح يك ژن مستقيم براي توجيه همجنس گرائي وجود دارد هرچند وجود ژن گي يك باور عمومي در جامعه است. بر اساس پاره اي از پژوهش ها ثابت شد كه ترتيب چينش ژنوم مادر مي تواند بر گرايش فرزندان تأثيرگذار باشد.پژوهشگران در اين تحقيق كه در نشريه (G enetic hum an) به چاپ رسيده كروموزم غيرفعال x را در 97 مادرداراي فرزند همجنسگرا و 103 مادر داراي فرزنددگر جنس گرا مورد آزمايش قرار دادند.
بااين وجود به قطع يقين نمي توان آنرا نسخه اي حتمي لحاظ كرد چرا كه برخي از پژوهشگران بر اين عقيده هستند كه ژني تحت عنوان «ژن گي» وجود ندارد.(38) تحقيقات مختلفي از سوي فعالانِ حقوق همجنس گرايان براي توجيه علمي آن انجام گرفته است از جمله بررسي كروموزم x ، تحقيق بر روي عملكرد هيپوتالاموس، تحقيق بر روي دوقلوهاي همسان همجنس باز، درتمام كاوش هاي به عمل آمده نتيجه مشابه بوده، البته نبايد فراموش كرد كه در هر سه مطالعه، محققان به شخصه همجنس گرا بودند. از اين گذشته بايد توجه داشت كه مطالعات آنها توسط محققان ديگر موشكافي و تجزيه و تحليل نشده است.
همچنين رسانه هاي گروهي هيچ اشاره اي به متدهاي بكار رفته در اين پژوهش ها نكرده اند. هيچ مدرك موثقي وجود ندارد كه اثبات كند همجنس گرائي به دليل وجود ژن هاي معيني در بدن انسان بروز مي كند.(39) گزارش نهائي ارگان تعميد در جنوب استراليا (BU M A) پيرامون تمايلات جنسي بشر حاكي از آن است كه فرد تنها با قدرت تشخيص فردي خود تصميم مي گيرد(40) كه همجنس باز شود و با انتخاب هاي آگاهانه، خود را در ارتباط جنسي با يكي از همجنسان خود قرار مي دهد. اين امر هيچ ارتباط معقولي با خصوصيات ذاتي انسان از قبيل جنسيت يا نژاد ندارد. اين گزارش همچنين تصديق كرده كه همجنس گرائي از نظر اديان مختلف گناه شناخته مي شود و ارزش هاي اخلاقي غير همجنس گرايان را نيز زير سؤال مي برد.
يك كارشناس با صراحت كامل معتقد است كه برقراري ارتباط جنسي با فرد همجنس به طور آشكارا بيماري هاي عديده اي را به همراه دارد. (البته همه ما مي دانيم كه برقراري روابط جنسي حتي با جنس مخالف اگر رنگ بي بند وباري به خود بگیرد ممكن است موجبات ابتلا به برخي از انواع بيماري هاي آميزشي را فراهم آورد) اما همجنس گرائي روند سرايت بيماري هايي نظير تبخال مقعد، هپاتيت B ، انگل، تومور روده وايدز را تا حد بسيار زيادي افزايش می دهد. در تحقيقي كه بر روي طول عمر مردان همجنس باز در دههي 90 در كانادا انجام شد پژوهشگران به اين نتيجه دست يافتند كه مردان همجنس باز در حدود 8 تا 12سال كمتر از همنوعان غيرهمجنس باز خود عمر مي كنند.(41) با همهي اين شواهد سازمان بهداشت جهاني در سال 1992 با ارائه دادن استنادات به ظاهر علمي و باتوجه به اينكه جوامع مختلف همجنس بازي را پذيرفته اند آنرا از ليست امراض حذف كرد. اين در حالي است كه برخي اين عمل سازمان بهداشت جهاني را نه وجه علمي بلكه سياسي و فرهنگي مي دانند.
ازدواج با همجنس ممنوع
براي يك ازدواج معقول و سالم طرفين بايد از 2 جنس مختلف باشند. در اثبات اين نظريه دلايل بسيار زيادي وجود دارد.
الف) ساختار آناتومي بدن انسان براي برقراري ارتباط جنسي ميان يك زن و يك مرد طراحي شده و علم زيست شناسي ارتباط ميان يك زن و يك مرد را تأييد مي كند اين در حالي است كه هيچ عامل بيولوژيكي ارتباط همجنس گرايانه را تأييد و حمايت نمي كند.
ب) آميزش جنس مذكر و مؤنث (حتي در حيوانات) آنها را قادر مي سازدكه توليد مثل كرده و زاد و ولد نمايد. اما زاد و ولد تنها دليلي نيست كه خداوند انسان را از دو جنس مذكر و مؤنث آفريده است. گزارش هاي(BU W A)ازاين قرار است كه: «صميمتي كه از طريق گرايش هاي جنسي ميان زن و شوهر بوجود مي آيد داراي فوائد بيشماري براي هر دو طرف مي باشد و از سوي خداوند براي ايجاد پيوندي محكم تر، لذت و خوشي و نهايتاً توليد مثل در وجود آنها قرار گرفته است.»(42)
اديان ابراهيمي چه مي گويند؟
سه دين بزرگ ابراهيمي: يهوديت، مسيحيت و اسلام با همجنس گرائي بطور علني مخالفت كرده اند.
) يهوديت
در آئين يهوديت، در مذهب ارتدكس رابطه جنسي بين دو همجنس غيرقابل قبول است.
مسيحيت
هم اكنون شهروندان اروپا و آمريكا از بيشترين پيروان حضرت مسيح (عليه السلام) مي باشند. اين در حالي است كه ازدواج همجنس بازان در بيشتر كشورهاي اروپا و آمريكا قانوني محسوب مي شود. به همين خاطر از بين اديان ابراهيمي تمركز بيشتري را روي آئين مسيحيت و اين مسئله خواهيم داشت.نظر مسيحيت راكه در طول 2000 سال قدمت دارد با سه محوريت كتاب مقدس، قانون طبيعت و نظام خانواده بررسي مي كنم.
الف) كتاب مقدس:
همجنس گرايي هم در عهد جديد و هم در عهد عتيق محكوم شده است. فصل نوزده كتاب پيدايش داستان شهوتراني اهالي سدوم را بيان مي كند كه خانه لوط را محاصره كردند تا به مرداني كه ميهمان او بودند تجاوز كنند. آنان به لوط گفتند: «آن دو مرد كه امشب به نزد تو درآمدند كجا هستند؟ آنها را نزد ما بيرون آور تا ايشان را بشناسيم.»باتوجه به اينكه خدا بر اهالي اين شهر آتش و گوگرد فرستاد، اكثر خوانندگان چنين نتيجه مي گيرند كه اميال همجنس گرايانه مردم اين شهر بود كه باعث شد كاسه غضب خدا سرانجام لبريز شود و آنان را اينگونه مجازات كند. در كتاب لاويان مي خوانيم: باذكور مثل زن جماع مكن، زيرا كه اين فجور است. (لاويان، 22: 18). همجنسگرائي در عهد جديد نيز صريحاً نكوهش شده است.(اول تيموتائوس 10 : 1، اول قرنتيان 10-9 : 6 ، يهودا 7 : 1) اين عمل در روميان باب 1 نشانه اي است از اينكه چطور خدا گنهكاران را در شهوات شان به حال خود واگذارده است.«پس خدا نيز ايشان را در شهواتي شرم آور به حال خود واگذاشت حتي زنانشان روابط غيرطبيعي را جایگزین روابط طبيعي كردند. به همين سان مردان نيز از روابط طبيعي با زنان دست كشيده، در آتش شهوت نسبت به يكديگر سوختند مرد با مرد مرتكب اعمال شرم آور شده، مكافات انحراف شان را در خود يافتند.»)
ب) قانون طبيعت:
و اما عمدتاً الهي دانان كليساي كاتوليك رم در رد همجنس گرايي علاوه بر استناد به قانون كتاب مقدس، به قانون طبيعت نيز استناد كرده اند. همجنس گرايي به دو دليل خلاف قانون طبيعت است. نخست آنكه اكثر مردم به طور غريزي رابطه با جنس موافق را نامعمول و مشمئزكننده مي دانند درست همانطور كه ارتباط جنسي انسان با حيوان عملي نامعمول و مشمئزكننده محسوب مي شود.
به همين خاطر است كه آكويناس همجنس گرايي را عملي حيواني توصيف مي كند. دليل دوم اين است كه بدن انسان به طور طبيعي براي رابطه جنسي با جنس مخالف آفريده شده است. رابطه اي كه به توليد حيات مي انجامد. به همين جهت كليسا از ديرباز همجنس گرايي را نه تنها خلاف كتاب مقدس، بلكه عملي خلاف قانون طبیعت نيز دانسته است.
ج) نظام خانواده:
و سرانجام بايد به ترتيب و مشيت الهي براي نظام خانواده اشاره كرد كه بر آنچه در فصل دوم كتاب پيدايش آمده است مبتني است: خدا در اولين نهاد خانواده يك زن (و نه يك مرد) را به عنوان مونسي براي آدم مي آفريند، و به مرد دستور مي دهد كه والدين خود را ترك كرده، به همسرش بپيوندد و با او يك تن گردد، و سر خانواده اي جديد باشد.همين دستور در فصل نوزده متي توسط عيسي مسيح (عليه السلام) نيز تكرار شده است. به همين جهت كليسا همواره بر اين موضوع تأكيد داشته كه خانواده عبارت است از مرد و زني كه با هم ازدواج مي كنند، به همين خاطر است كه كليساي كاتوليك رم ازدواج را يكي از هفت راز مقدس كليسايي (Sacram ent) مي داند و براي آن ارزشي فوق طبيعي قائل است. زيرا از طريق نهاد خانواده است كه فرزندان به طور طبيعي به دنيا مي آيند و با ايمان آوردن به مسيح جزو خانواده خدا مي گردند. همجنس گرايي بنا به ماهيت خود لزوماً خارج از اين ترتيب الهي براي نظام خانواده قرار مي گيرد و به عنوان شق متضادي قد علم مي كند كه از ديد كليسا لاجرم به سلامت جامعه صدمه مي زند. همجنسگرايي در عهد جديد نيز صريحاً نكوهش شده است.
3-7) اسلام
مرحوم علامه محمدتقي جعفري (ره) در جواب سؤال برتراند راسل كه پرسيده بود چرا اسلام اينقدر به ازدواج بها داده و برايش قانون وضع كرده نوشتند: «با ازدواج مي خواهد انسان بوجود آيد، مسئله تولد انسان مطرح است. »همانطور كه در بخش چيستي دين(43) مطرح گرديد، اسلام براي انسان چنان ارزش قائل است كه حاضر به كنار آمدن با هيچ نظريه اي كه انحطاط بشريت را در پي داشته باشد نيست. آرامش و تعادل روحي، جسمي و جنسي با همجنس گرائي بوجود نمي آيد. در اسلام با محوريت هاي معقول و مقبولي مي توان اين مسئله را بررسي كرد ولي در اين قسمت با دو محوريت قرآن كريم و روايات وارده مسئله را پي مي گيريم.
الف) قرآن كريم
قرآن كريم در سوره شعرا آيات 165 و 166 خطاب به افرادي كه به عمل زشت هم جنس گرائي مبتلا هستند آنها را متجاوز محسوب ميكند. « اَتأتونَ الذَّكَرانِ مِنَ الْعالَمينَ وَتَذَرونَ ما خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ اَزواجِكُمْ بَلْ اَنْتُمْ قَومٌ عادوُن» آيا از ميان جهانيان با مردها در مي آميزيد؟ و همسراني را كه پروردگارتان براي شما آفريده وا مي گذاريد؟ بلكه شما مردمي تجاوزكاريد.اين در حالي است كه در سوره مباركه روم آيه 21مي فرمايند:«وَ مِنْ اياتِهِ اَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزواجاً لِتَسْكُنوا اِلَيها» و از نشانه هاي او اين است كه از خودتان همسراني براي شما آفريد تا در كنارشان آرام گيريد.
ب) روايات
امام صادق (عليه السلام) نقل مي نمايند كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) فرمودند: هنگامي كه قوم لوط آن كار زشت را انجام دادند، زمين به درگاه خداوند گريه كرد، تا اشكش به آسمان رسيد. آسمان نيز گريه كرد تا اشكش به عرش رسيد. به همين جهت خداوند به آسمان وحي نمود بر آنان سنگ ببار وبه زمين وحي نمود آنان را در خود فرو ببر(44)همچنين فرمودند: رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) مرداني را كه شبيه زنان مي شوند و زناني را كه شبيه مردان مي شوند، لعنت نمود و اينان همان مردان زن صفت و زناني هستند كه با يكديگر نزديكي مي كنند و بدون ترديد خداوند فقط زماني قوم لوط را هلاك كرد كه زنان نيز مرتكب عمل مردان شده بودند و با يكديگر نزديكي مي كردند.)
يك شبهه
يكي از سؤالات پيرامون همجنس گرايي اين است كه اين ميل در برخي انسان ها بيشتر است و به صورت ژنتيكي اينگونه مي باشد در واقع به شكلي اين افراد نمي توانند جلوي خود را بگيرند.
پاسخ:
همانطور كه تا اينجا گذشت با دلايل متقن توضيح داده شد كه اولاً همجنس گرائي آموختني است نه فطري. دوماً حتي اگر چنين بود اين مسئله دليل نمي شود كه فرد به گناه دست بزند. به صورت مشابه برخي افراد نيز به صورت ژنتيكي تمايل زيادي به خشونت و قتل دارند. آيا اين دليل مي شود كه اين افراد دست به خيانت و قتل بزنند؟ سوماً اين افراد مي توانند شهوت خود را از راه مشروع با جنس مخالف ارضا كنند تا مجبور نباشند به خود، ديگران و طبيعت و بشريت خيانت كنند.
نظرسنجي
نظرسنجي جديدي كه مركز نظرسنجي «پيو» منتشر كرد نشان مي دهد ميزان همجنس گرايي در آمريكا به شدت روبه افزايش است. بر اساس نتايج اين نظرسنجي حدود 42 درصد از مردم آمريكا تمايلات همجنس گرايانه دارند اين درحالي است كه در سال 2009 ميزان كساني كه موافق اينگونه گرايش ها بودند، 37 درصد به ثبت رسيده بود. در بخشي از اين نظر سنجي آمده است. «ميزان افرادي كه در آمريكا مخالف همجنس گرائي هستند طي يك سال گذشته كاهش قابل توجهي داشته است و از 54 درصد در سال 2009 به 48 درصد در سال جاري ميلادي رسيده است. فاجعه ازآنجا آغاز مي شود كه ميزان حاميان همجنس گرائي در ميان جوانان آمريكائي و كساني كه از دهه 1980 به بعد دنيا آمده اند بسيار بيشتر از افراد ديگر است. بنابراين نظرسنجي، دست كم 53 درصد از جوانان آمريكايي به جمع طرفداران همجنس گرائي پيوسته اند.(46)مي توان از كساني كه ادعا مي كنند همجنس گرا انساني است كه بنا بر نوع فطرات خدادادي اش، به همجنس خود تمايل دارد و وجود «ژن گي» توجيهي است بيولوژيكي و علمي، سؤال كرد چگونه است كه هر سال در جوامع غربي و كشورهاي پيشرفته «ژن گي» در جوانان در حال افزايش است و ساختار ژنتيكي انسان متمدن، در حال طلب كردن هم جنس خويش است؟
نتيجه
تا وقتي به مكتبي جامع، معقول و علمي كه هدفش رساندن انسان به سعادت و لذات معنادار است اعتماد نداشته باشيم در صورت ازدواج با همه همجنس گرايان ايالت ماساچوست، باز هم اين غريزهي قوي اشباع شدني نخواهد بود. طبيعت گناهي نكرده است براي تحمل اين همه اعمال و رفتار غيرانساني. لااقل مي توان بدون اعتقاد به اديان سامي، قديم و يا پيشرفته كه جملگي اين مسئله را رد مي كنند به عنوان انساني آزاد، دوستدار طبيعيت باشيم. قانع نبودن به داشته ها، طلب آنچه كه انسانيت را به نسيان مي برد، پاي بسياري از مفاسد اخلاقي، اجتماعي واقتصادي را به پيش مي كشد. دليل معقول، طبيعي و اخلاقي براي توجيه همجنس گرائي نيافتم و گرنه خداوند به عنوان خالق عقل، طبيعت و عشق، آدم را با فرهاد مي آفريد و شيرين را با حوا ! چرا كه او از همه مخلوقاتش باهوش تر است.به هر حال بايد با فرد همجنس گرا با شفقت و ملاطفت رفتار نمود تا بتواند خود را از اين ورطه نجات دهد. بايد او را دستگيري كرد و دستانش را در دست خالق گذارد. او سرنوشت مخلوقش را به بهترين شكل رغم خواهد زد. او ياوري مطمئن براي انسان والبته او خدائي مهربان است...لا يُخْلِفُ اللهُ وَعْدَه (47)
پينوشتها:
N ous.1
Love.2
3.مباني عرفان نظري. سعيد رحيميان ص 23.
R eligion.4
5.منظور برتراند راسل است
6.دين شناسي، عبداله جوادي آملي، با تغيير ص 26 .
7.فرهنگ و دين، ترجمه خرمشاهي و ديگران ص 202.
8.شريعت در آينه معرفت، عبدالله جوادي آملي، ص 93.
9.آموزش دين، علامه طباطبائي، ص 9.
10. پاسخ به پرسش ها و شبهات (4)، پژوهشكده تحقيقات اسلامي ص 22.
11. Know ledge
12. رابطه علم و دين، علامه حسن زاده آملي، ص 345 و 345.
13. ر،ك. علم ودين ص 54 و 57 وكلام جديد ص 364 و 371 .
14. ر.ك. شريعت در آيينه موقت، عبداله جوادي آملي، ص 199- 208 . درآمدي بر علم كلام، علي رباني گلپايگاني ص 165-171.
15. مدارا و مديريت، عبدالكريم سروش ص 196.
16. زندگي اينشتين، فيليپ فرانگ، ترجمه حسن صفاري ص 508، به نقل از تفكر مذهبي ص 119.
17. M oral Perception
18. ر.ك، تاج العروس ج 6 ص 337. لسان العرب ج 4 ص 194 . الصحاح. ج 4 ص 1471 با تصرف.
19. ذكر اين قيد با اين هدف مطرح گرديد كه گوئيم چنين نيست كه اين مفاهيم به طور كلي بي ارتباط با حقايق خارجي و بيرون از حوزه قانون عليت باشد بلكه اعتبار آنها بر اساس نيازهائي است كه انسان براي رسيدن به سعادت و كمال خود تشخيص مي دهد.
M oral obligation/p145.20
21.فلسفه اخلاق در قرن حاضر، ترجمه صادق لاريجاني ص 26.
22.زبان حقيقت و منطق ص 149.
C ousality.23
24.فلسفه اخلاق محمد تقي مصباح يزدي ص 58 و 60.
25. نقد و بررسي مكاتب اخلاقي، مصباح يزدي، ص 325 – 339 با تصرف.
26.Spirit
27. نقد و بررسي مكاتب اخلاقي، محمد تقي مصباح يزدي ص 339.
Hom osexual.28
29.سايت مردمان
30 ر،ك. تاريخ انبيا،محمدجواد مولوي نيا، ص 137 – 141.
31. سوره فرقان، آيه 38
32. الميزان، محمدحسين طباطبائي، ج 15 ص 302.
33. مجله الكترونيكي بهار ايران، با تصرف.
34. همان
35. سايت مردمان باتصرف.
36. تاريخ انبيا محمدجواد مولوي نيا، ص 139-141.
37. همان
38. http://psychology.harferooz.com
39 . http://m ghale2m oghan.parsiblog.com
40. و اينجاست كه علم در تأييد «نبايد» به معناي وجوب بالقياس وارد شده و رابطه علي و معلولي آن راتأييد مي كند. بنگريد به مبحث نظريه مختار.
41. 1 - http://m aghale2m oghan.parsiblog.com/
42. همان2
43. بنگريد به قسمت دوم، چيستي دين و تعريف جامع دين.
44. عقاب الاعمال، شيخ صدوق، ترجمه محسن كاظمي ص 447.
45. همان ص 452 .
.46 http://Noorportal.N et/
47.قرآن كريم، سوره روم آيه 6.
منابع
1.رحيميان، سعيد، مباني عرفان نظري چ 3 : انتشارات سمت، تهران 1388 .
2.جوادي آملي، عبدالله، دين شناسي، نشر اسراء، قم1380.
3.ترجمه هيئت مترجمان، زير نظر بهاءالدين خرمشاهي، فرهنگ و دين، چ1 : نشر طرح نو، 1374 .
4.جوادي آملي، عبدالله، شريعت در آيينه معرفت، نشر اسراء (ويرايش جديد)، 1377 .
5.طباطبائي، علامه سيد محمد حسين، جمع آوري و تنظيم از سيدمهدي آيت اللهي، نشر جهان آرا، قم ، بی تا
6.ابراهيم زاده آملي، عبدالله، پاسخ به پرسشها و شبهات (4) پيرامون دين و معرفت ديني، انتشارات زمزم هدايت، قم پائيز 1389 .
7.حسن زاده آملي، علامه حسن، شرح رساله علم و دين، انتشارات قائم آل محمد عليهم السلام، قم 1387 .باربود، ايان، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، علم و دين، چ 2: مركز نشر دانشگاهي 1374 .
8.گلپايگاني علي رباني، درآمدي بر علم كلام، انتشارات دارالكفر 1378 .
9.سروش، عبدالكريم، مدارا و مديريت، مؤسسه فرهنگي صراط.بی تا
10.الذبيدي، محمدمرتضي، تاج العروس من جواهر القاموس، بيروت دارامكتبه الحياه بي تا.
11. خسروپناه، عبدالحسين، كلام جديد، نشر مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه قم 1379.
12.ج وارنوك، ترجمه و تعليقات صادق لاريجاني، فلسفه اخلاق در قرن حاضر ،چ 2: تهران، مركز ترجمه و نشر كتاب 1368 .
13.آ . ج، آير، ترجمه منوچهر بزرگمهر، زبان، حقيقت و منطق، تهران، دانشگاه صنعتي شريف، بي تا.
14.مصباح يزدي، استاد محمدتقي، فلسفه اخلاق،چ 2 : انتشارات اميركبير، تهران، پائيز 1382.
15.مصباح يزدي، استاد محمدتقي، نقد و بررسي مكاتب اخلاقي،انتشارات امام خميني (ره) قم 1384 .
16.شيخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ترجمه محسن كاظمي، انتشارات ميم قم 1389 .
17.ابن منظور، لسان العرب، دارالحياء التراث العربي، 1416 ق.
18.مولوي نيا، محمد جواد، تاريخ انبياء، چ6، مؤسسه انتشاراتي امام عصر (عج) 1388.
19.طباطبائي، محمدحسين، الميزان، دارالكتب الاسلاميه ج 15 ،بی تا
20.ابن حماد الجوهري، الصحاح، تحقيق احمد عبدالغفور عطار، بيروت، دارالعلم للملائين، الرابعه 1990 م.
منابع انگليسي
1. M aral obligation ; H.A. Prichard; oxford university press 1971
منابع اينترنتي
1.سايت مردمان
2.مجله الكترونيكي بهار ايران
3. http://Noorportal.Net
4. http://nogic.ir
5. http://m aghale2m aghan.parsiblog.com/
6. http://psychology.harferooz.com/
7. http://migna.ir