پرسش:
لطفاً درباره بطنهاي قرآن و اين كه چند بطن دارد و چگونه ميتوان بطنهاي ديگر را درك كرد، توضيح دهيد.
پاسخ:
با سلام و ادب
روايات زيادي از رسول خدا(ص) و ائمه طاهرين(ع) رسيده كه صراحت دارند قرآن ظاهر و باطن دارد؛ از جمله رسول خدا(ص) فرمود: "قرآن ظاهر و باطن دارد و باطنش باطن دارد تا هفت بطن"(1).
نيز فرمود: "... له ظهر و بطن فظاهر حكم و باطنه علم؛(2) براي قرآن ظاهر و باطن است، پس ظاهرش حكم و باطنش علم است".
از ملاحظه آيات و توجه به معاني فهميده ميشود كه پس از مراجعه به آيات ديگر و ضميمه كردن آنها با هم، مفاهيمي دقيقتر و مطالبي باريكتر به دست ميآيد كه حصول آن معاني به تناسب ظرفيت روحي و علمي مطالعه كننده بستگي دارد. معاني اوليه به دست آمده "ظاهر" و معاني بعدي "بطن" ناميده ميشود براي روشنتر شدن مثالي ذكر ميكنيم:
نماز بايد به منظور ياد خدا برگزار شود: "وأقم الصلاة لذكري"(3)؛ نماز براي ياد من بخوان" ذكر و ياد خدا نه تنها در حال نماز لازم است، بلكه ياد خدا از نماز سرچشمه ميگيرد و تمام حالات زندگي انسان را فرا ميگيرد. قرآن ميفرمايد: "وقتي نماز خوانديد، خدا را در همه حال ياد كنيد، چه ايستاده باشيد، چه نشسته و دراز كشيده"(4).
چنين نمازي قرين و همراه با تقواست. قرآن ميفرمايد: "اي مردم، پروردگار خود را بپرستيد [يعني نماز بخوانيد] همان خدايي كه شما و پيشينيان را آفريد تا شايد با تقوا شويد". (5)
چنين نمازي مانند صبر به انسان نيرو و توان ميبخشد تا در مقابل سختيها ايستادگي كند و او را در زندگي ياري ميكند. قرآن ميفرمايد: "واستعينوا بالصبر والصلواة؛ و از صبر و نماز ياري بجوييد"(6). از اين رو پيوند با نماز و همراهي با تقوا و صبر، انسان را علاوه بر انجام وظايف و تكاليف، از كار زشت و منكر دور ميكند. قرآن ميفرمايد: "ان الصلوة تنهي عن الفحشاء والمنكر؛ نماز شما را از ارتكاب زشتي و منكر باز ميدارد"(7).
بالاخره نمازگزار به تزكيه نفس ميرسد كه نتيجهاش رستگاري ميباشد. قرآن ميفرمايد: "قد أفلح من تزكّي وذكر اسم ربّه فصلّي؛ رستگار شد آن كه تزكيه نفس كند و ياد خدا كند و نماز بخواند".
حال براي تقريب به ذهن ميتوان گفت: ظاهر نماز چند عمل و سخن است، اما باطنش، ياد خدا، باطن باطنش، ايجاد تقوا و باطن آن، صبر و مقاومت و نتيجه صبر و نماز... دوري از فحشا و منكرات است و باطن دوري از منكرات، تزكيه نفس است كه نتيجهاش رستگاري است.
مشخص گرديد كه چگونه با دقت و تأمل در آيات و كنار هم گذاشتن آنها، ميتوان از معناي ظاهري آن گذشت و به معناي باطن رسيد. ممكن است كسي بگويد: چرا بايد قرآن باطني داشته باشد؟ اگر تنها ظاهر ميداشت عيبش چه بود؟ در پاسخ گفته ميشود:
اولا: انسان به خاطر داشتن بعد حيواني و تمايلات نفساني، بيشتر توجهاش به امور مادي ميباشد، از اين رو نميتوان در تمام حالات مختلف معنويات را درك كند، به ويژه اگر مطالب عميقي باشد.
دوّم: علاوه بر اين كه هر فردي حالات دارد و نميتواند در تمام حالات معنويات را درك كند، سطح فكر و توجه معنوي افراد تفاوت دارد و ميزان دركشان يكسان نيست. به همين دليل لازم بود قرآن مطابق فهم عمومي، ظاهري، و براي حالات خاص يك فرد و يا افراد آماده، باطني داشته باشد(8).
1. فيض كاشاني، تفسير صافي، مقدمه 8.
2. محمد بن يعقوب كليني، اصول كافي، كتاب فضل القرآن، حديث 2.
3. طه (20) آيه 14.
4. نساء (4) آيه 103.
5. بقره (2) آيه 21.
6. همان، آيه 45.
7. عنكبوت (29) آيه 45.
8. برداشت از كتاب آشنايي با قرآن، از كتابهاي درسي مرا