چكيده
مسئله اى كه در اين پژوهش با آن روبه رو هستيم، شناخت تفاوت هاى زن و مرد، نقش و كاركرد تفاوت هاست. هدف اين است كه با شناسايى دقيق تفاوت اين دو جنس در ابعاد مختلف، به زمينه و بسترهاى لازم براى يك زندگى آرام و با نشاط در ارتباط زن و مرد دست يابيم. روش تحقيق اين مقاله توصيفى ـ تحليلى است كه بر اساس مطالعه تفاوت ها در منابع علمى و دينى داده ها شكل گرفته است. آثار و كاركردها بر تحقيقات دينى و روان شناختى مبتنى است و يافته هاى مهم در اين تحقيق، درك تفاوت ها در ابعاد فيزيكى، طبيعى جنسى، عاطفى و فكرى است. اين مهم به ما كمك مى كند تا با استفاده از عشق و محبت، شادى و نشاط، تعادل و قضاوت عادلانه، زندگى سالم، برخوردار از مسئوليت پذيرى و معنويت داشته باشيم.
مقدّمه
يكى از عوامل مؤثر بر سازگارى و آرامش در زندگى، توجه به تفاوت ميان زن و مرد در ابعاد مختلف است. مطالعه جنسيت و تفاوت هاى اين دو جنس همواره مورد توجه و علاقه پژوهشگران بوده است.1
از زمان افلاطون و شايد پيش از آن (البته به صورت غيرمنسجم و تدوين نشده) مباحثى پيرامون شخصيت و تفاوت زنان از مردان مطرح بوده است. افلاطون زنان و مردان را از نظر كيفى مشابه يكديگر مى داند. او مى گويد: زن و مرد از نظر استعداد مشابه يكديگرند و زنان نيز مى توانند همان وظايف و مسئوليت هايى را عهده دار شوند كه مردان عهده دار آن هستند و متقابلاً از همان حقوقى برخوردار شوند كه مردان برخوردار هستند. مردان تعليمات جنگى مى بينند، زنان نيز بايد آموزش نظامى ببينند؛ مردان در مسابقات ورزشى شركت مى كنند، زنان نيز بايد شركت كنند.2 البته او زنان را از بعد كمّى در همه زمينه ها متفاوت مى بيند و مى گويد: زنان در هر رشته اى از رشته ها از مردان ناتوان ترند.
در مقابل، ارسطو معتقد است: تفاوت زن و مرد به مسائل كمّى اختصاص ندارد، بلكه آنها از نظر كيفى نيز متفاوت هستند. آنها حتى از لحاظ فضايل اخلاقى نيز در بسيارى از موارد با مردان متفاوت هستند. او بر اين باور است كه بعضى از خصلت ها مى تواند براى مرد فضيلت به حساب آيد، در حالى كه براى زن فضيلت محسوب نشود. پس از ارسطو نيز دانشمندانى نظريه ارسطو را بر نظريه افلاطون ترجيح دادند.3
ديدگاه ارسطو در ميان انديشمندانى همچون بيكن، دكارت، لاك، نيچه، روسو و... تا دهه 1970 مورد توجه بود و از آن دهه به بعد عده اى با عنوان «نهضت اجتماعى زنان» به شكلى منسجم و برنامه ريزى شده به مخالفت با تفكر ارسطو پرداختند و به گونه اى به ديدگاه افلاطون بازگشتند.4
سؤال اصلى پژوهش اين است: آيا ميان زن و مرد تفاوت چشمگيرى وجود دارد؟
سؤال هاى فرعى نيز عبارتند از: ابعاد تفاوت زن و مرد كدام است؟ تفاوت ها در نقش زن و مرد چه تأثيرى مى گذارد؟ كاركرد اين تفاوت ها چيست؟
با توجه به اين سؤالات، اهميت مسئله روشن مى شود؛ چراكه همه اعضا در خانواده به دنبال شناسايى نقش خود و كاركرد مورد انتظار افراد از يكديگرند. آرامش افراد در سايه ايفاى نقش و دست يابى به كاركردهاست.
در زمينه تفاوت هاى زن و مرد، پژوهش هايى صورت گرفته است: از جمله آنها تفاوت زن و مرد در ديه و قصاص، تأليف ابراهيم شفيعى سروستانى كه به بحث هاى فقهى ديات، قصاص و حقوق جزا پرداخته است. پژوهشى با عنوان الرجل و المرأة فى الاسلام نوشته محمد وصفى به تفاوت هاى فردى زن و مرد پرداخته است. كتاب بررسى تمايزهاى فقهى زن و مرد نوشته محسن جهانگيرى به تفاوت هاى فقهى و حقوقى پرداخته است. كتاب تفاوت هاى جنسى زن و مرد از جين ريدلى، ترجمه بهزاد رحمتى به تفاوت هاى جنسى و فردى زن و مرد پرداخته است. مقاله اى نيز با عنوان «تفاوت زن و مرد از منظر روان شناسى و متون دينى»5 نگاشته شده است كه توجه هريك از دين و علم را به تفاوت هاى خاصى برجسته كرده است. آنچه اين پژوهش را متمايز مى سازد، بررسى كاركردهاى آگاهى از تفاوت هاى زن و مرد است كه به اين عنوان پژوهشى يافت نشد.
تفاوت هاى زن و مرد از ديدگاه دين
در دين مبين اسلام تفاوت هايى ميان زنان و مردان در شاخص فضيلت ها وجود دارد. براى مثال، بعضى از خصلت ها در ميان مردان بدترين و در ميان زنان بهترين خصلت است. اميرمؤمنان على عليه السلاممى فرمايد: «بهترين خصلت هاى زنان كه بدترين خصلت هاى مردان است، عبارتند از: تكبر، ترس و بخل.»6
زن و مرد در اصل ذات و گوهر انسانى خويش داراى هويتى مشترك هستند، اما از نظر روانى، جسمى و جنسى با يكديگر تفاوت هاى بسيارى دارند. در مواجهه با زن نيز مرد بايد تكريم متناسب با روحيات او را در نظر بگيرد و آن را به جا آورد. امام باقر عليه السلام در اين زمينه مى فرمايد: «هر كس همسرى برمى گزيند بايد او را تكريم كند. همانا زنان شما طنّاز و دلربا هستند. هركس با آنها ازدواج كرد نبايد آنان را ضايع كند.»7 اين روايت از ويژگى هايى سخن مى گويد كه به زنان اختصاص دارد. طنّازى و دلربايى از خصوصيات زنان است. آگاهى مردان از اين ويژگى، به آنان كمك مى كند تا تفاوت ميان مردان و زنان را بهتر بشناسند و رفتار زنان را بهتر تحليل كنند.8
مسئله تفاوت ميان دو جنس نه تنها در ميان دانشمندان دينى، بلكه در ميان ساير انديشمندان نيز مورد توجه است. الكسيس كارل مى گويد: اختلاف زن و مرد تنها به شكل ظاهر آنها نيست، بلكه تفاوت عميق تر از آن است. اين تفاوت، از تأثير مواد ترشح شده از غدد تناسلى در خون ناشى مى شود، به گونه اى كه تك تك سلول هاى بدن، به ويژه سلول هاى دستگاه عصبى زن و مرد، نشانه جنسى بر روى خود دارند.9
بنابراين، در اصل تفاوت ميان زن و مرد جاى شكى وجود ندارد. با پذيرفتن تفاوت ميان زن و مرد، سخن از ابعاد آن ضرورت پيدا مى كند و بايد به ابعاد تفاوت ميان آنها پرداخت. در ذيل، به انواع اين تفاوت ها اشاره مى شود:
1. تفاوت هاى فيزيكى
مردها از لحاظ نيرو، قوى تر از زن ها هستند. محققان مى گويند: هورمون ويژه جنسى مرد (تستسترون) اثر فراوانى در توليد پروتئين در بدن دارد و رشد بافت هاى عضلانى را تحريك مى كند. از اين رو، مردان براى انجام كارهاى سنگين توانايى بيشترى دارند، ولى با اينكه توانايى جسمى بيشترى دارند، آسيب پذيرى روحى آنان نيز بيشتر است.10 درباره برترى زنان در صبر و تحمل، روايتى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه مى فرمايد: «خداوند براى زن صبر ده مرد را قرار داده است.»11
همچنين مردها از تارهاى صوتى كلفت و ضخيم برخوردارند و داراى صدايى خشن هستند. به عبارت ديگر، مردها از سه سطح زير و بم آهنگ برخوردارند، در حالى كه زنان داراى چهار سطح زير و بم آهنگ هستند.12 به همين دليل، زنان نازك تر و لطيف تر از مردان سخن مى گويند و داراى كشش خاصى هستند. حضرت آدم عليه السلام پس از مشاهده حوّا و شنيدن صداى نازك و ظريف او گفت: «چه خلقت زيبايى دارى!»13
بنابراين، انتظار كارهاى سنگين از مردان، و لطافت و طنّازى از زنان مناسب با طبيعت آنهاست و تأمين نيازهاى زندگى به تناسب هر جنس، زمينه سازگارى ميان آنان را فراهم مى آورد، همان گونه كه انتظار انجام كارهاى سنگين توسط زنان و خشونت و درشتى در صداى آنان، زمينه ناسازگارى ميان همسران را فراهم مى سازد.
2. تفاوت جنسى
انسان داراى 23 جفت كروموزوم است كه بر روى آنها ذرات ريزى به نام «ژن» وجود دارد. ژن ها حامل صفاتى از والدين به جنين هستند. از ميان اين كروموزوم ها، يك جفت كروموزوم جنسى وجود دارد كه در خانم ها به صورت XXو در آقايان به صورت XYاست. اگر در تركيب آنها يك كروموزوم Xاز ناحيه زن و يك كروموزوم Yاز ناحيه مرد وجود داشته باشد، فرزندى كه به دنيا بيايد پسر خواهد بود و چنانچه هر دو كروموزوم ها Xباشد، فرزند دختر خواهد بود. بنابراين، جنسيت فرزند را نوع تركيب كروموزوم مرد مشخص مى كند. اين سخن را در زمينه سازگارى همسران، به اين خاطر مطرح كرديم كه بدانيد گرچه مردان اكنون كمتر به دليل دختر شدن فرزند، به ناسازگارى با زنان رو مى آورند، اما در زمان هاى گذشته مادرانى به دليل اينكه دختر به دنيا مى آوردند، مورد بى مهرى مردان قرار مى گرفتند. آگاهى از بى تقصيرى مادر در تعيين جنسيت فرزند و غيراختيارى بودن تركيب كروموزوم ها از ناحيه پدر، راه را براى ناسازگارى ميان همسران از اين زاويه مى بندد.
از سوى ديگر، نياز جنسى زنان و مردان متفاوت است. گرچه زن و مرد در روابط جنسى خود به اطمينان و تضمينى نيازمندند، اما نحوه نيازمندى و ارضاى آن در زن و مرد متفاوت است. مردان با برقرارى رابطه جنسى مطمئن مى شوند كه شايستگى لازم را داشته و توانسته اند رابطه زناشويى را به نحوى مؤثر برقرار كنند، اما زنان به مهر و محبت و توجه از سوى همسرشان نيازمندند. مردان بايد با ابراز محبت و عشق و به كارگيرى جملات عاطفى، اين نياز را برآورده سازند و بدانند كه تنها دوست داشتن كافى نيست، بلكه بايد آن را ابراز كنند. اين نياز روانى همسر است. در اين زمينه، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آلهمى فرمايد: «مردى كه به همسرش مى گويد: دوستت دارم، بدانيد اين سخن هرگز از قلب همسرش خارج نمى شود.»14
جان گرى مى گويد: بيشتر مردان از گفتن جمله «من دوستت دارم» به همسرشان اكراه دارند؛ آنها فكر مى كنند تكرار اين جمله همسرشان را خسته مى كند، اما گفتن اين جمله هيچ گاه اثر بدى ندارد. زمانى كه مرد اين جمله را به زبان مى آورد، مثل اين است كه به همسرش امكان مى دهد فرايند دوست داشتن را احساس كند.15
توجه به تفاوت هاى زن و مرد و نيازمندى جنسى آنان، نقش مؤثرى در رضايت مندى آنان در زندگى زناشويى دارد. مردان زمينه هاى مناسبى براى ارضاى زودرس دارند، در حالى كه زن ها به مقدماتى نيازمندند كه مردان بايد آنها را تأمين كنند. به همين دليل، در روايات ما ارتباط جنسى مرد با زن پيش از ملاعبه با او، جفا محسوب شده است.16
بعضى از مردان در برقرارى رابطه جنسى براى رسيدن به ارضاى خويش، نوازش زن را متوقف مى كنند و به تأمين جنسى خود مى پردازند، در حالى كه زن به ادامه نوازش علاقه مند است. از بُعد زمانى، مردها دو يا سه دقيقه وقت لازم دارند تا در مرز نهايى رابطه جنسى قرار گيرند، در حالى كه آمار نشان مى دهد ميانگين مدت آمادگى براى زنان 18 دقيقه است؛ يعنى زنان شش برابر مردان به زمان نياز دارند.17
اسلام با در نظر گرفتن تفاوت زن و مرد در بُعد جنسى، از يك سو مردان را به تأمين مقدمات سفارش كرده است تا خواسته زن تأمين شود و از سوى ديگر، تأمين نياز جنسى مرد را در هر فرصتى كه دلخواه اوست، از وظايف زن شمرده و فرموده است: «از وظايف زن اين است كه به خواسته مرد پاسخ مثبت دهد حتى اگر بر پشت شتر سوار باشد.18 اين نياز فورى مرد است كه ممكن است روزى بر عكس شود و نياز فورى زن قرار گيرد. همان گونه كه بعضى گفته اند: در سال هاى نخست زندگى مردها براى مقاربت رغبت بيشترى نشان مى دهند و در سال هاى بَعد، زنان ممكن است به مقاربت تمايل بيشترى داشته باشند. به هر حال، در همه مراحل بايد نياز جنسى را به سرعت پاسخ داد و اين زمينه خوبى براى سازگارى است.
3. تفاوت عاطفى
زن و مرد هر دو نسبت به ديگران از عواطف برخوردارند. هم مى خواهند ديگران را دوست بدارند و هم مى خواهند ديگران آنان را دوست بدارند، اما ابراز و ظهور عاطفه در زنان و مردان متفاوت است. خانم ها حتى اگر كسى را كمى هم دوست داشته باشند، چنان نشان مى دهند كه او را بسيار دوست دارند. در حالى كه مردها كسى را كه بسيار دوست دارند، چنان نشان مى دهند كه مقدارى او را دوست دارند. نمايش محبت آنان متفاوت است.
جينا لمبروزو مى گويد: زنان ديگرخواه هستند و وقتى تصور مى كنند زحمتى كه آنها مى كشند باعث راحتى ديگران مى شود و آنان را خرسند مى كند، به هر رنجى تن مى دهند.19
حضرت على عليه السلام در زمينه تفاوت ميان زنان و مردان مى فرمايد: «كارى كه به زن واگذار مى كنى، نبايد از حيطه مناسبات او بيرون باشد؛ چراكه او گل خوش بويى است و به عنوان متصدى دخل وخرج نبايدبه كارهاى خشن روبياورد.»20
از آن رو كه زنان به ابراز حالت عاطفى به شدت توجه دارند، به گفت وگو نيازمند هستند؛ چون زبان، يكى از مهم ترين ابزارهاى انتقال عواطف است. اين مسئله به قدرى مهم است كه بعضى گفته اند: زن فقط به گفت وگو نياز دارد و به نتيجه نمى انديشد، در حالى كه مرد توقع دارد گفت وگو مشكلى را حل كند.21
منشأ رفتارهاى زن احساس و عاطفه است و تحمل مسئوليت هاى سنگين و طاقت فرسا آثار روانى نامطلوبى بر او مى گذارد. زنان در يك زمان حواس خود را به چند موضوع معطوف مى كنند. به همين دليل، توانايى خود را در تعيين اولويت امور به سرعت از دست مى دهند؛ چراكه تمركز ندارند و زودتر آشفته مى شوند. زن ها به سرعت افسرده مى شوند و گريه مى كنند، اما مردها به ندرت افسردگى خود را نشان مى دهند. به همين دليل، سطح كيفى نمايش افسردگى از سوى زن ها خيلى عميق نيست. مردها گرچه ديرتر دچار افسردگى مى شوند، اما اگر افسرده شوند تا مرز خودكشى پيش مى روند.22
نمايش عاطفه در زن قوى تر است. از سوى ديگر، تمركز در مردها قوى تر است. درك و پذيرش اين تفاوت ها از بروز ناراحتى هاى احتمالى در خانواده جلوگيرى مى كند. زن ها بايد بدانند تمركز مرد هرگز مقياس و ميزانى براى اندازه عشق و علاقه او به همسر نيست. طبيعى است وقتى مرد با مشكلى در زندگى مواجه مى شود، حالت تمركز به خود مى گيرد، گويا هيچ مسئله ديگرى در زندگى وجود ندارد و او در قبال ديگران هيچ مسئوليتى ندارد. زن نبايد اين حالت را به بى توجهى تفسير كند و فكر كند كه او از روى عمد به همسرش بى محلى مى كند. اگر درست فكر كند رنجشى براى او پيش نمى آيد، بلكه تلاش مى كند همسر خود را در برطرف كردن مشكل كمك نمايد.
مردها نيز بايد بدانند زنان در مواجهه با مشكلات به بيان احساسات خود نيازمندند. اگر احساسات خود را ابراز نكنند افسرده مى شوند. آنان به توجه و احترام از سوى همسر احساس وابستگى مى كنند. نياز آنان در چنين مواقعى موعظه و امر و نهى نيست، بلكه آنان تشنه محبت و عشق هستند. حركت به سمت پذيرش تفاوت ها، زن و مرد را به سوى كمال رهنمون مى سازد.
سوزان كوييليان درباره تفاوت زن و مرد مى گويد: وقتى همسران از تفاوت هاى همديگر آگاهى داشته باشند، به جاى اينكه از تفاوت ها احساس تنفر كنند، به آن بها مى دهند. همين تفاوت هاست كه باعث سازگارى شما مى شود. اگر زن و مرد هر دو به طور مطلق شبيه هم بودند آسيب پذيرى آنان نيز به شدت شبيه يكديگر بود. بنابراين، وقتى با مشكلات روبه رو مى شدند، سعى مى كردند از يك روش به مقابله با آن برخيزند و از پيدا كردن راه حل مشكل باز مى ماندند.23
آگاهى از تفاوت ها و توجه به آن باعث مى شود زن و مرد نه تنها در تأمين خواسته هاى يكديگر موفق تر باشند، بلكه موجب مى گردد در تأمين خواسته هاى خود نيز به توفيق بيشتر و بهترى دست يابند. وقتى زن بداند تحريك پذيرى مرد در برابر محرك هاى بصرى بسيار بيشتر از ساير محركات است و مرد بداند زن در برابر تحركات لمسى حساسيت بيشترى دارد، بهتر مى تواند خواسته هاى خود و همسرش را تأمين كند. خصلت مرد چشم دوانى و خصلت زن خودآرايى است. تبرّج از ويژگى هاى عاطفى زن است و كمتر اتفاق افتاده است كه مردان با لباس هاى بدن نما ظاهر شوند.24
فطرى بودن هريك از اين خصلت ها براى زن و مرد وظيفه ديگرى را روشن مى سازد كه چه بازخوردى مى تواند هريك از زن و مرد را راضى سازد. لمبروزو روان شناس معروف مى گويد: وقتى زن مرد را نسبت به خود علاقه مند ديد، ديگر هدف اصلى او عشوه گرى و خودنمايى در برابر ديگران نيست. چنان كه مشاهده مى شود زنانى كه به شوهر و كودكان خود علاقه دارند، به كلى از عالم عشوه گرى و دلبرى افراطى و مذموم بركنار هستند. اگر زنى خودنمايى در برابر ديگران را پيشه خود مى سازد به اين دليل است كه پاسخ عواطف درونى خود را نزد شوهرش نيافته است.25 تعديل خصلت خودنمايى در زن با تأمينى كه مرد برقرار مى سازد، ممكن مى شود. خودآرايى متعادل لازمه زندگى سعادتمندانه، قابل احترام و برنامه ريزى است.
4. تفاوت در نيازهاى طبيعى
در طبيعت زنان نياز به مراقبت، درك و احترام، و در طبيعت مردان نياز به اعتماد، پذيرش و قدردانى ديده مى شود. هرچه مردان به توجه و مراقبت از زنان بيشتر رو آورند اعتماد بيشترى را از آنان كسب مى كنند. در حقيقت، ارضاى نياز طبيعى زن (مراقبت) باعث مى شود كه نياز طبيعى مرد (اعتماد) تأمين شود. از سوى ديگر، اگر زن به مرد اعتماد كند و او را مدير و مسئول زندگى مشترك بداند، مرد انرژى مى گيرد و بيش از پيش به مراقبت از همسر خود مى پردازد. پس ارتباط ميان تأمين اين نيازها دوسويه است.
اگر مردان درك بيشترى نسبت به نيازهاى زنان داشته باشند و زنان احساس كنند بهتر درك شده اند، به همان اندازه بيشتر پذيراى مردان هستند. بى شك، كمك هريك از همسران به ديگرى در حقيقت كمك به خودشان محسوب مى شود و آثار مطلوب آن غيرمستقيم به خودشان برمى گردد. همچنين وقتى زنان حالت پذيرش مرد را تقويت مى كنند، مردان درصدد درك بيشتر آنان برمى آيند. بازتاب چنين رفتارى تكامل روانى آنهاست. وقتى مرد به انتخاب همسر احترام مى گذارد، با قدردانى و سپاس گزارى او مواجه مى شود. زنان در برابر احترامى كه از همسر مى بينند، به قدردانى از او ـ كه از نيازهاى طبيعى مردان است ـ مى پردازند. زنان نيز چون به احترام نياز دارند، وقتى از همسر قدردانى مى كنند در واقع، نياز به احترام خود را تأمين مى كنند.
جان گرى مى گويد: در صورتى كه زن مورد احترام قرار نگيرد، روابط جنسى مختل مى شود؛ زن شروع به اذيت كردن همسر مى نمايد، رفتارى سلطه گرانه و پر مدعا به خود مى گيرد و احساس ناامنى و بى لياقتى مى كند. زن حتى اگر در محل كار خود مورد احترام قرار گيرد، ولى همسرش به احساس اواحترام نگذارد،باز هم احساس شايستگى نمى كند.
حسّ محترم و محبوب واقع شدن در طبيعت زنان است و توجه دين اسلام به محبت نسبت به زنان براى برآورده ساختن نياز شديد زن به محبت است. حضرت على عليه السلام مى فرمايد: «محبت نسبت به زنان از اخلاق پيامبران است.»26
در سيره عملى حضرت على عليه السلام نيز درك نياز زنان به همدردى ديده مى شود. حضرت با ابراز ناراحتى از سختى هايى كه همسرش در زندگى متحمل مى شود، به او پيشنهاد مى كند تا با پدر بزرگوارش پيامبر اكرم صلى الله عليه و آلهصحبت كند و تقاضاى خدمتكار كند. حضرت زهرا عليهاالسلامنيز چنين مى كند و پيامبر صلى الله عليه و آلهخود به دخت گرامى اش تسبيحاتى تعليم مى دهد كه به «تسبيحات حضرت زهرا عليهاالسلام» معروف است. ابراز همدردى حضرت على عليه السلامتحمل بسيارى از سختى ها را براى فاطمه عليهاالسلامآسان نمود.
پوريس آنكو مى گويد: زن بايد نيازها و احساساتش را به همسرش بشناساند؛ چون مرد قادر به خواندن زن نيست. با بيان احساسات، همسران اطمينان خاطر پيدا مى كنند و وحشت طرد شدن را كنار مى گذارند27 بنابراين، توجه به تفاوتى كه زن ها در نيازمندى نسبت به مردها دارند و تلاش براى تأمين آن، مى تواند عاملى مهم براى سازگارى تلقّى شود.
جزئى نگرى از ويژگى هاى زنان و كلى نگرى از ويژگى هاى مردان است. جان گرى مى گويد: زنان ديد و حواسى باز و مردان ديد و حواسى متمركز دارند.28 مردى كه توجه داشته باشد همسر او به طور طبيعى در جست وجويى باز و گسترده گام مى نهد، سؤال هاى فراوان زن او را كلافه نمى كند و زنى كه بداند مرد بر كليات متمركز مى شود، توضيح ندادن بسيارى از موارد در ابعاد مختلف زندگى را چندان دور از انتظار نمى بيند و زمينه هاى سازگارى بيشتر فراهم مى شود.
5. تفاوت در تفكر
تفكر داراى اقسامى است كه از آن جمله، مى توان به تفكر ابتدايى، تفكر انتزاعى، تفكر حل مسئله و... اشاره كرد. به طور معمول، تفكر ابتدايى در ميان زنان بيش از مردان است. خانم ها در بسيارى از موارد خواب هاى طولانى مى بينند كه اين خود نشانى از تفكر ابتدايى است.29
تفكر انتزاعى كه به استنباط و به دست آوردن مفاهيم از نمونه ها نيازمند است، گرچه در ميان زن و مرد ديده مى شود، اما در ميان زنان اجزاى اين تفكر بسيار ريز و جزئى است و مردان در تفكر انتزاعى كل گرا هستند. به همين دليل، زنان براى فكر كردن و تصميم گرفتن به دقت بيشترى نيازمندند، در حالى كه مردان به خاطر كلى نگرى زودتر پاسخ مى دهند و سرعت تصميم گيرى بيشترى دارند.
در تفكر حل مسئله، كه نوعى از تفكر انتزاعى است، انسان با يك دسته از معلومات به سراغ حلّ برخى از مجهولات مى رود. مردان براى حلّ يك مسئله زمان كمترى مى خواهند؛ چون تمركز دارند. در نتيجه، درصد اشتباه و انحراف از استاندارد در زنان بيش از مردان است و تفكر حل مسئله زنان به كندى پيش مى رود.30 گرچه دامنه كمّى تفكر زنان پيش از مردان است، اما مسائل پيچيده و دقيق را نبايد به آنان واگذار كرد؛ چراكه رأى آنان در پيچيدگى ها از ضمانت صحت بالايى برخوردار نيست. حضرت على عليه السلام در زمينه اين تفاوت مى فرمايد: «از مشورت با زنان بپرهيزيد؛ چراكه رأى آنان زود سست مى شود و تصميم آنان ناپايدار است.»31 عامل ناپايدارى در تصميم گيرى زنان، افزون بر غلبه احساسات و عواطف، ديد گسترده، باز و سطحى آنهاست.
به همين دليل، قرآن كريم در مسائلى كه پيچيدگى خاصى ندارد و زنان در اظهارنظر سهمى دارند، به مردان توصيه كرده است كه كار را با مشورت زنان انجام دهند: «وقتى پدر و مادر مى خواهند بچه را از شير خوردن بازگيرند، چنانچه با رضايت و مشورت باشد، بى اشكال است.» (بقره: 233)
همچنين در مواردى خاص كه زنان از پختگى و تجربه خوب برخوردارند، مى توان با زنان مشورت كرد؛ چراكه نهى از مشورت عمومى و غالبى است و مى توان براى آن مواردى استثنايى پيدا كرد. پس در مواردى كه به تصميم گيرى در كارهاى مهم رو مى آوريم، نبايد تصميمات پايدار و رأيى قوى را از زنان انتظار داشته باشيم.
كاركرد پذيرش تفاوت ها و نقش آن در زندگى مشترك
كاركردها آثار و نتايجى است كه به دنبال رفتار يا حالتى پديد مى آيد و مورد انتظار جامعه است و از آن رو كه جامعه همانند يك صحنه بازيگرى و تئاتر است، نقش همان رل اجتماعى است كه فرد در اين صحنه از خود به نمايش مى گذارد.32 توجه به تفاوت ها و پذيرش آن تأثير فراوانى در آرامش زندگى مشترك دارد. در ذيل، به برخى از اين تفاوت ها اشاره مى كنيم:
1. عشق و محبت
تفاوت ها در ايجاد رابطه محبت آميز و عاشقانه ميان همسران نقش بسيار مؤثرى ايفا مى كند. جان گرى مى گويد: پذيرش اين واقعيت اساسى كه زن و مرد با هم تفاوت دارند، براى ايجاد روابط مثبت و عاشقانه ميان همسران ضرورى است. بايد زن و مرد ياد بگيرند به تفاوت هاى يكديگر احترام بگذارند تا نسبت به هم احساس نزديكى و صميميت بيشتر نمايند.33 قرآن كريم مى فرمايد: «از نشانه هاى الهى اين است كه خداوند از خودتان همسرانى خلق كرد تا در كنارشان آرام گيريد و ميان شما مودت و رحمت قرار داد.» (روم: 21) تفاوت هاى مكمل سبب كشش خاصى ميان همسران است و اين كشش احساس مرموزى به نام «عشق» را به وجود مى آورد كه خانواده را به زيباترين جلوه هستى تبديل مى كند. ويكتور هوگو مى گويد: خوشبخت كسى است كه خداوند دلى به او بخشيده كه شايسته عشق، سوز و گداز است.34 عشق واقعى در سايه پذيرش تفاوت ها ميسر است. كسى كه بيش از حدّ معمول تهاجمى است، به طور طبيعى جذب كسى مى شود كه خونسرد و ملايم است و در اثر اين معاشرت، فرد تهاجمى كمى خونسردتر و ملايم تر مى شود.
2. قضاوت عادلانه
يكى از عوامل مهم در پيدايش و ثبات روابط مناسب ميان همسران قضاوت عادلانه است. براى اينكه زن و مرد به مراحل بالاى كمال و رشد برسند، بايد بدون هرگونه تنگ نظرى و خودبينى و فارغ از هر نوع سوگيرى، درباره يكديگر قضاوتى عادلانه داشته باشند و اين نتيجه در سايه پذيرش تفاوت ها ميسر است.
علت اصلى قضاوت هاى منفى نپذيرفتن و درك نكردن تفاوت هاست. شناخت تفاوت ها ميان همسران اين امكان را براى آنها فراهم مى كند كه بتوانند آزادانه درباره يكديگر قضاوت كنند.35
انسان ها برخى عقل گرا، برخى حس گرا و بعضى عمل گرا هستند. هر گروهى براى تعامل اجتماعى با ساير گروه ها بايد آنها را پذيرفته باشد و با توجه به تفاوت گرايش هايشان براى آنها احترام قايل باشد و ضرورت وجود آنها را احساس كند. در غير اين صورت، هرگز يك انسان تحليل گرا نخواهد توانست با يك شخص حس گرا رابطه دوستانه و نزديك داشته باشد؛ زيرا او نسبت به چنين فردى قضاوت منفى دارد و نمى تواند او را بپذيرد. پس پذيرش تفاوت ها، از پيدايش قضاوت هاى ناعادلانه جلوگيرى مى كند.
گاهى علت اختلال در روابط و پيدايش قضاوت هاى ناعادلانه از سوى زنان نسبت به مردان ناشى از تحميل عقيده فمينيستى است. شعار «برابرى زن و مرد» و نپذيرفتن تفاوت ها باعث مى شود قضاوت منفى حاصل شود. انتظارات برخاسته از فقدان تفاوت ميان زن و مرد باعث مى شود از مردها با تعابيرى همچون «دشمن» و «متجاوز» ياد شود، غافل از اينكه با اين تصوير گاهى از زنان نيز با تعابيرى همچون «عقب مانده» و «بى عرضه» ياد مى شود كه هر دو رويكرد نتيجه بى توجهى به تفاوت هاست. زن و شوهر در زندگى مشترك بايد زمينه هاى قضاوت منفى را بسوزانند. حتى در جايى كه از ارزش ها دفاع مى كنند، نبايد زمينه قضاوت منفى را فراهم سازند. براى مثال، غيرت در ميان مردان امرى پسنديده است كه مى تواند امنيت را براى زندگى به ارمغان آورد. همين امر چنانچه در جايگاه خودش ظهور پيدا نكند باعث قضاوت منفى همسر مى شود. حضرت على عليه السلامدر نامه اى به فرزندش امام مجتبى عليه السلاممى فرمايد: «از نشان دادن غيرت بى جا بپرهيز؛ چون كه سالم را بيمار و پاك دامن را به بدگمانى مى كشاند. اين كار، زن شايسته را از شايستگى دور مى سازد.»36
3. شادى و نشاط
يكى از آثار پذيرش تفاوت ها، احترام همسران به يكديگر و ايجاد شور و هيجان در زندگى مشترك است. هنگامى كه زنان و مردان خيلى شبيه يكديگر مى شوند، جاذبه مرموز ميان خودشان را از دست مى دهند، تا جايى كه گفته مى شود: زندگى كردن با كسى كه مثل خودمان است، خسته كننده است.37
حضرت على عليه السلام نشاط و شادمانى در زندگى خود با حضرت فاطمه عليهاالسلام را در سايه پذيرش تفاوت ها چنين بيان مى كند: «ما همانند دو كبوتر در يك آشيانه بوديم كه از نشاط، سلامتى و جوانى برخوردار بوديم.»38
مردان با پذيرش حالت هاى زنانه و احترام به آن، براى زنان دوست داشتنى تر مى شوند و زن احساس مى كند همسرش او را به خاطر خودش دوست دارد. شوهر او را پذيرفته است و دارايى هاى او برايش مطلوب است و او را به خاطر رسيدگى به امور منزل يا نگه دارى فرزندان و امثال آن نمى خواهد. اين احساس باعث نشاط و شادمانى زن مى شود. زنان نيز وقتى شوهران خود را به عنوان كسانى كه بر تدبير و اداره زندگى مشترك متمركز شده و زمينه بروز بسيارى از ناكامى ها را حذف كرده اند، مى پذيرند، مردان از اين پذيرش احساس نشاط مى كنند. در همين زمينه، جان گرى مى گويد: اگر فقط تفاوت ها را مى دانستيم و به آنها احترام مى گذاشتيم بسيارى از مسائل و مشكلات ما حل مى شد.39
زن چنانچه بپذيرد با توجه به تفاوت ها ميان خود و همسرش بايد خواسته خود را بدون آزردگى مرد از او طلب كند و مرد بپذيرد زن با نهايت توان از خودش مايه مى گذارد و فقط با توجه به تفاوت در توانايى و خصلت هاى او مى تواند از او انتظاراتى داشته باشد، بسيارى از اختلاف ها حل مى شود. ما براى حلّ مشكلات در درجه اول بايد خودمان تغيير كنيم؛ يعنى نگاهمان تغيير كند. در اين صورت، تفاوت ميان خود و همسرمان را مثبت خواهيم ديد. بسيارى از نزاع هاى خانوادگى ناشى از انتظارات بى جا و در نظر نگرفتن تفاوت هاست. براى مثال، زمانى كه مرد به تفاوت هاى ميان خود و همسرش توجه نداشته باشد، در موقعيت هاى گوناگون برخوردهايى مثل سكوت، درون نگرى و توجه به منافع را از همسر انتظار دارد، در حالى كه اين نوع برخورد از مختصات مردان است و زنان چه در وضعيت شادى و چه در موقعيت غم، هرگز به سكوت تمايل ندارند. پذيرش تفاوت ها ميان زن و مرد همسران را از قرار گرفتن در چنين وضعيت هاى نابسامانى باز مى دارد.
4. تعادل
اصل تعادل يكى از عوامل تأثيرگذار بر تنظيم زندگى مشترك به سوى رشد و تعالى است. خروج از تعادل، يعنى افراط و تفريط، هر دو انحراف و خروج از راه صحيح است. بسيارى از اختلالات روانى در جامعه بشرى به رعايت نكردن تعادل در زندگى مربوط است. مردان براى تعادل بايد در كنار زنان قرار گيرند و خود را متعادل سازند. همچنين زنان نيز براى ايجاد تعادل در وجود خود به مردان نيازمندند. تركيب نيروى زنانه و مردانه باعث به وجود آمدن كمال مى شود. مرد در حالت مردانه مى تواند مغرور، خودمحور و خودخواه به نظر آيد و به نيازمندى هاى ديگران توجه نداشته باشد، اما زن در حالت زنانه بيش از حد به فكر ديگران به نظر مى آيد و خود را فراموش مى كند و به ديگران مى انديشد.
تنها راه گريز از انحراف افراط و تفريط، رسيدن به تعادل است. جذب كيفيت روانى مردانه به سوى كيفيت هاى زنانه بسترى براى ايجاد تعادل است. مردان با خصلت مردانه خود زمينه تكميل بخش توسعه نيافته زنان، و زنان با خصلت زنانه خود باعث تكميل بخش توسعه نيافته مردان مى شوند. سردى مرد با گرمى زن، تهاجمى بودن با همسازى، قاطعيت با انتقادپذيرى و قدرت با عشق او متوازن مى شود. براى مثال، مردان درون گرا هستند و به سكوت گرايش بيشترى دارند. حضور يك زن در زندگى مشترك، كه داراى ديد گسترده اى است و به سخن گفتن گرايش دارد، مرد را از حالت سكوت خارج مى كند و به سكوت او تعادل مى بخشد. همچنين زنان كه بر اثر ديد گسترده خود، سطحى گرا هستند و نمى توانند تمركز كنند، با حضور يك مرد در زندگى مشترك، كه متمركز مى بيند، در سطحى گرايى تعديل مى شوند. حضرت على عليه السلام فقدان تعادل را نشانه جهل مى دانند و ضمن برحذر داشتن شيعيان از افراط و تفريط، مى فرمايند: «لاترى الجاهل الا مفرطا او مفرطا»؛40 جاهل را نمى يابى، جز آنكه يا اهل افراط يا اهل تفريط است. بنابراين، براى دورى از فساد و جهل و روى آوردن به سازگارى، بايد به تفاوت هاى زن و مرد به دقت بينديشيم و آن را بپذيريم.
نتيجه گيرى
در ميان زن و مرد تفاوت هايى وجود دارد كه شناسايى آنها در نقش و كاركرد هريك تأثير مى گذارد. گاهى ممكن است يك ويژگى براى يكى مثبت و براى ديگرى منفى باشد. ابعاد مختلف اين تفاوت ها را مى توان در زمينه مسائل فيزيكى، عاطفى، جنسى، طبيعى و فكرى مطالعه كرد و تفاوت ها را شناسايى نمود. آشنايى با تفاوت ها براى سازگارى، نشاط، سلامت و آرامش در زندگى بشرى كاركردهايى دارد. اين كاركردها را مى توان در عشق و محبت اعضاى خانواده نسبت به يكديگر، فضاى صميمى حاكم بر زندگى زناشويى، قضاوت عادلانه افراد نسبت به خود و ديگران، تعادل در رفتار، شادى و نشاط جست وجو كرد. حاصل اين آشنايى، درك متقابل ميان اعضاى خانواده، انتظارات به جا و واقع بينانه، بهره مندى از آزادى قانونمند و حركت تكاملى خانواده به سمت مقصدى اعلاست كه براى همه اعضاى خانواده قابل وصول است.
پينوشتها:
1ـ شكوه نوابى نژاد، مشاوره ازدواج و خانواده درمانى، ص 14.
2ـ افلاطون، جمهوريت، ترجمه فؤاد روحانى، ص 138.
3ـ مرتضى مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، ص 170.
4ـ شكوه نوابى نژاد، همان، ص 16؛ محمدرضا زيبايى نژاد و...، درآمدى بر نظام شخصيت زن در اسلام، ص 29.
5ـ محمدرضا احمدى، «تفاوت زن و مرد از منظر روان شناسى و متون دينى»، معرفت، ش 97، آبان 1384.
6ـ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، حكمت 234.
7ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 100، ص 224.
8ـ جوزف پرز، مشاوره، ترجمه ابراهيم ثنايى، ص 94.
9ـ الكسيس كارل، انسان موجودى ناشناخته، ترجمه پرويز دبيرى، ص 100.
10ـ محمد مجد، روان شناسى زن و مرد، ص 45.
11ـ محمدبن يعقوب كلينى، الكافى، ج 5، ص 335.
12ـ على اكبر شعارى نژاد، روان شناسى رشد بزرگسالان در فراخناى زندگى، ص 25.
13ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 15، ص 33.
14ـ محمدبن يعقوب كلينى، الكافى، ج 5، ص 569.
15ـ جان گرى، زن، مرد، ارتباط، ترجمه مهدى قراچه داغى، ص 190.
16ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، وسائل الشيعه، ج 20، ص 119.
17ـ آنكو جون بوريس، جلوه هاى زندگى يك زن، ترجمه منيژه بهزاد، ص 160.
18ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 20، ص 158.
19ـ جينا لمبروز، روان شناسى زن، ترجمه پرى حسام شهرئيس، ص 85.
20ـ نهج البلاغه، نامه 31.
21ـ جان گرى، همان، ص 24.
22ـ محمد مجد، همان، ص 118.
23ـ سوزان كوبيليام، در پناه يكديگر، ترجمه فرشته صالحى، ص 201.
24ـ سيدمجتبى هاشمى ركاوندى، روان شناسى زن، ص 222.
25ـ جينا لمبروزو، روح زن، ترجمه پرى حسام شهرئيس، ج 1، ص 48.
26ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 14، ص 9.
27ـ جون پوريس آنكو، جلوه هاى زندگى يك زن، ترجمه منيژه بهزاد، ص 171.
28ـ جان گرى، همان، ص 49.
29ـ محمد مجد، همان، ص 78.
30ـ همان.
31ـ نهج البلاغه، نامه 31.
32ـ عباس آريان پور، زمينه روان شناسى، ص 25.
33ـ جان گرى، همان، ص 12 و 54.
34ـ سيديحيى برقعى، چكيده انديشه ها، ج 1، ص 250.
35ـ جان گرى، همان، ص 14.
36ـ نهج البلاغه، نامه 31.
37ـ جان گرى، همان، ص 84.
38ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 43، ص 117.
39ـ جان گرى، همان، ص 44.
40ـ نهج البلاغه، حكمت 70.
منابع
ـ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، تهران صحفى، 1379.
ـ آريان پور، عباس، زمينه روان شناسى، تهران، جيبى، 1364.
ـ افلاطون، جمهوريت، ترجمه فؤاد روحانى، تهران، علمى و فرهنگى، 1368.
ـ برقعى، سيديحيى، چكيده انديشه ها، قم، كتب، 1367.
ـ بوريس آنكو، جون، جلوه هاى زندگى يك زن، ترجمه منيژه بهزاد، تهران، توتيا، 1378.
ـ حرّعاملى، محمدبن حسن، وسائل الشيعه، قم، موسسه آل البيت، 1409ق.
ـ زيبايى نژاد، محمد رضا و...، درآمدى بر نظام شخصيت زن در اسلام، قم، دارالثقلين، 1379.
ـ شعارى نژاد، على اكبر، روان شناسى رشد بزرگسالان در فراخناى زندگى، تهران، اميركبير، 1375.
ـ كارل، الكسيس، انسان موجودى ناشناخته، ترجمه پرويز دبيرى، اصفهان، قائم، 1354.
ـ كلينى، محمدبن يعقوب، الكافى،تهران،دارالكتب الاسلاميه،1365.
ـ كوبيليام، سوزان، در پناه يكديگر، ترجمه فرشته صالحى، تهران، نسل نوانديش، 1378.
ـ گرى، جان، زن، مرد، ارتباط، ترجمه مهدى قراچه داغى، مشهد، راهيان سبز، 1381.
ـ لمبروزو، جينا، روان شناسى زن، ترجمه پرى حسام شهرئيس، تهران، دانش، 1369.
ـ لمبروزو، جينا، روح زن، ترجمه پرى حسام شهرئيس، تهران، دانش، 1380.
ـ مجد، محمد، روان شناسى زن ومرد، تهران، نسل نوانديش، 1378.
ـ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1404ق.
ـ مطهّرى، مرتضى، نظام حقوق زن در اسلام، قم، صدرا، 1368.
ـ نوابى نژاد، شكوه، مشاوره ازدواج و خانواده درمانى، تهران، انجمن اوليا و مربيان، 1379
ـ هاشمى ركاوندى، سيدمجتبى، روان شناسى زن، قم، شفق، 1370.