پرسش:
آيا اين عدل است كه همه كمالات نظير علم، حيات، قدرت، زيبايي و خوبيها مخصوص خدا باشد و همه نقصها، مثل جهل، مرگ، ضعف، زشتي و بديها مربوط به غير او؟
پاسخ:
با سلام و ادب سلامتي، سعادت و موفقيت شما را از درگاه ايزد منان خواستاريم
از ارتباط جنابعالی با سایت طلبه پاسخگو سپاسگزاریم
براي رفع شبهه فوق ناگزيريم به بيان چند مطلب به عنوان مقدمه بپردازيم.
1- فلاسفه معتقدند هر چيزي كه در ذهن و انديشه ما قرار ميگيرد از سه حالت خارج نيست: يا وجود برايش ضرورت دارد كه به آن واجب الوجود ميگويند، مثل زوجيت براي عدد چهار كه عدد چهار در ذات خود مقتضي زوجيت است. يا از درون و ذاتش تقاضاي عدم ميكند و به اصطلاح ممتنع الوجود است، مثل فرديت براي عدد چهار كه محال است از درون مقتضي فرديت باشد، يا نسبت آن به وجود و عدم يكسان است و از درون خود نه مقتضي وجود است و نه عدم كه به آن ممكن الوجود ميگويند، مثل اشياء و پديدههاي جهان هستي.(1)
2- واجب الوجود بالذات (چيزي كه وجود و هستي برايش ضرورت دارد) از هر نوع علّتي بي نياز است؛ زيرا ملاك نيازمندي به علت، آن است كه هستي براي شيء ضروري و لازم نباشد و فرض اين است كه واجب الوجود هستي برايش ضرورت دارد.
3- نياز، علامت نقص است، و بي نيازي نشانه كمال، بر اين اساس واجب الوجود، كه بي نياز است كمال مطلق است و هيچ گونه نقصي ندارد.
گفتني است كمالات لازمه ذات واجب الوجود است واز جايي كسب نكرده است، مثل زوجيت كه لازمه وجود عدد چهار است.
4- موجود بي نياز و كمال مطلق بيش از يكي نميتواند باشد؛ زيرا نامحدود است و در عالم هستي موجود نامحدود بيش از يكي نميتواند وجود داشته باشد.
براي تقريب ذهن به اين مثال توجه شود. اگر در اطاق 3×3 يك قطع سنگ 9 متري قرار بدهيم قهراً جايي براي سنگ ديگري باقي نميماند و وجود سنگ ديگر در آن جا محال خواهد بود. در عالم هستي اگر به يك موجود نامحدودي معتقد شويم و او را كمال مطلق بدانيم تصور وجود فرد نامحدود ديگري محال ميباشد.
5- به هيچ وجه مقايسه بين واجب الوجود و ممكن الوجود صحيح نيست و به اصطلاح بزرگان قياس مع الفارق است، مثل قياس بين جماد و نبات، حيوان و انسان، و مثل جاهل و عالم... براي اين كه واجب الوجود، بي نياز از علت است و ممكن نبي نياز نيست، آن كامل است، اين ناقص. آن نامحدود است، اين محدود، آن يكانه است اين متعدّد و... .
با توجه به اين مطالب در پاسخ شبهه مذكور ميتوان گفت:
اوّلاً بين واجب الوجود (خدا) و ممكن الوجود (انسان) مقايسه كرديد كه اشتباهي است بس بزرگ.
ثانياً اصلاً وجود خدا و واجب الوجود همراه با كمالات است. كمالات جزء ذات او است، اين طور نيست كه بعد از وجود، همه كمالات را به خود اختصاص داده باشد و هر چيزي به غير داده به طور ناقص عنايت كرده باشد، تا گفته شود: اين چه عدالتي است كه همه خوبيها را خود داشته باشد و ديگران نداشته باشند، بلكه همان طور گفتيم اصلاً وجودش مساوي با كمالات است و نقص در او راه ندارد و نمي يتواند راه پيدا كند، مثل زوجيت براي عدد چهار، همان طور كه نميشود كسي بگويد: چرا زوجيت به چهار داده شده و فرديت به عدد سه؟ درباره واجب الوجود هم نميشود گفت: كه چرا همه كمالات را او دارد و ديگران به طور كامل ندارند.
پي نوشتها: