حضرت آیت الله سبحانی به این پرسش که امام غائب چگونه مى تواند جامعه را سرپرستى كند؟ این گونه پاسخ داده است:
طراح شبهه اعتراف مى كند كه جامعه نياز به امامى دارد كه سرپرست جامعه باشد، و طبق روايتى كه اهل سنت نقل كرده اند، هر كس بيعت امامى را بر گردن نداشته باشد و بميرد، مرگ او مرگ جاهليت است. مى گويند: پيامبر فرمود: «من مات ولم يكن فى عنقه بيعة امام مات ميتة جاهلية».
مسلماً اين امام بايد امامى عادل و پاكدامن معصوم از گناه باشد كه جهانيان را از لغزش و جهالت حفظ كند.
حاكمان فعلى كشورهاى عربى، واجد چنين شرايطى نيستند، چگونه مى توان گفت اگر كسى بيعت «مبارك»ها و «قذافى»ها را به گردن نداشته باشد، مرگ او مرگ جاهليت باشد.
اكنون بايد رفت و اين امام والامقام را پيدا كرد تا مرگ انسان ها، مرگ جاهليت نباشد. آن امام معصوم در لسان پيامبر، همان حضرت مهدى است كه خداوند منّان او را براى دادگسترى در جهان، حفظ كرده است. حال اگر شرايط براى زمامدارى اين امام غايب، آماده باشد، مسلّماً سرپرستى ظاهرى را برعهده خواهد گرفت و امّا اگر بشر خيره سر، مانع از چنين بركت الهى باشد، او به عنوان امام غائب، تصرفاتى در جامعه اسلامى خواهد داشت كه در گذشته به آن اشاره كرديم، بسان تصرفات مصاحب موسى (خضر) در سه مورد. ولى سرپرستى جامعه به مجتهد جامع الشرايط، عادل و آگاه، فقيه، وارسته كه تالى تلو معصوم است، سپرده مى شود و در طول اين مدّت كه امام، از ديدگان ما غايب است، (هر چند در خود جامعه زندگى مى كند)، مجتهدان عالى مقام، سرپرستى جامعه را به عهده گرفته اند. البته اين بدان معنا نيست كه مجتهد بدون كمك گرفتن از متخصصان امور اجتماعى، حكومت مى كند. مشروح اين قسمت را در كتاب «حكومت اسلامى در چشم انداز ما» مطالعه كنيد.
از اين گذشته، در زمان غيبت امام، جانشينان او، امور جامعه را اداره مى كنند، اين جانشينان، فقيهان با ورع و پرهيزكار هستند.
حضرت موسى چهل روز براى اخذ تورات به ميقات رفت و سرپرستى جامعه بنى اسرائيل را برعهده برادرش هارون نهاد و به او چنين گفت:
( اخلفنى فى قومى وأصلح ولا تتّبع سبيل المفسدين ). [1]
«جانشين من در ميان ملتم باش و به اصلاح كارها بپرداز و از مفسدان پيروى مكن».
چه مانعى دارد كه امام معصوم نيز در حالت غيبت، اداره امور را به ديگران واگذار كند و اين كوچكترين منافاتى با امامت وى ندارد. اتفاقاً در زمان غيبت، فقيهان آگاه به نمايندگى از آن حضرت به تشكيل حكومت مى پردازند و خود، در رأس حكومت قرار مى گيرند، زيرا امام، آنان را بر اين مقام، نصب كرده است و در مقبوله عمر بن حنظله آمده است: «فانّى قد جعلته عليكم حاكماً» ( [2]) ، و در حديث ابى خديجه آمده است: «فإنّى قد جعلته عليكم قاضياً». ( [3])
بنابراين، آنان حاكمان امّت و قاضيان ملت هستند، البته نه به تنهايى بلكه با به كارگيرى متخصصان و تقسيم كار ميان آنان. البته آن چه گفتيم به اين معنى نيست كه خود امام در زمان غيبت هيچ اثرى ندارد، بلكه در حال غيبت، كارهاى لازمى را پنهان از چشم مردم انجام مى دهد.
1 . اعراف/ 142.
2 . وسائل الشيعه، ج18، باب 1 از ابواب صفات قاضى، حديث 1.
3 . وسائل الشيعه، ج18، باب11 از ابواب صفات قاضى، حديث 8.
انتهای پیام
www.shafaqna.com/persian