پرسش:
"اومانيسم" يا "اصالت انسان" يعني انكار اصالت وحي و باورهاي ديني. چگونه ممكن است اسلامي گردد و رنگ و آب مذهبي پيدا نمايد؟ آيا ميتوان "اومانيسم اسلامي را پذيرفت؟ آيا ميشود اومانيسم كه اصالت را به انسان ميدهد ومخالفت با اصالت وحي و ارزشهاي الهي دارد، آن را اسلامي دانست؟
پاسخ:
با سلام و ادب و سلامتي، از ارتباط شما با سایت طلبه پاسخگو سپاسگزاریم
جالبتر اين كه پديد آوردندگان اين مكاتب غالباً يهودي بودند و دست اندركاران طرح تزلزل اخلاقي در سطح بين المللي با طرح مكاتب غربي و شرقي و سوسياليستي به يك همبستگي ملّي رسيده و اخلاقيات اسلامي و انساني را در جهان مورد تهديد قرار دادهاند.
عجيب اين است كه بعضي از روشنفكران ما به سران مكاتب الحادي افتخار ميكردند. يكي از روشنفكران در تطبيق تكفّرات "ژان پل سارتر"، مؤسس "اگزيستانسياليسم" با قرآن كريم گفت: من تفسير عميق آيه "فمن يعمل مثقال ذرّة خيراً يره" را اين سخن "ژان پل سارتر" ميبينيم كه گفت: انسان ماهيت و حقيقت خويش را در عمل ميآفريند.(1)
باز ايشان در جاي ديگر نوشت: قسط و عدل اسلامي، همان تفكّرات اجتماعي ماركسيستها است و اسلام همان سوسياليسم است.(2)
در تداوم همين تفكّر سازمان مجاهدين خلق (منافقين)، گروه آرمان و گروه فرقان به ماترياليسم اسلامي و ديالكتيك توحيدي روي آوردند و به تفكر التقاطي كشانده شدند. آرزوي دكتر شريعتي از زبان خودش: من آرزو ميكنم كه روزي سطح شعور و شناخت مذهبي در اين تنها كشور شيعه جهان به جايي برسد كه سخنگوي رسمي مذهب ما، فاطمه را آن چنان كه سليمان كتاني (طبيب مسيحي) شناسانده است و علي را آن چنان كه دكتر جورج جُرداق (طبيب مسيحي) توصيف ميكند و اهل بيت را آن چنان كه ماسينيون (كاتوليك) تحقيق كرده است و ابوذر غفاري را آن چنان كه "جودة السحّار" نوشته است و حتّي قرآن را آن چنان كه بِلاشِر (كشيش رسمي كليسا) ترجمه نموده است و پيغمبر ما را آن چنان كه رِدِنس (محقق يهودي) ميبيند، بفهمد.(3)
شهيد مطهري در نقد اين افكار فرموده:(4) به عقيده من اين مكتبهاي التقاطي، ضررشان براي اسلام از مكتب هايي كه صريحاً ضد اسلام هستند، اگر بيشتر نباشد، كمتر نيست و انقلاب ما اگر ميخواهد پيروزمندانه راه خودش را ادامه دهد، بايد خود را از همه پيرايهها پاك كند و در راه احياي ارزشهاي اسلام راستين (اسلام قرآن و اهل بيت) حركت كند.(5)
باز ايشان درباره كتاب اسلامشناسي دكتر شريعتي اين طور اظهار نظر فرمود: "اين جزوه مانند غالب نوشتهاي نويسنده (دكتر شريعتي) از نظر ادبي و هنري اعلي است و از نظر علمي متوسط است و از نظر فلسفي كمتر از متوسط و از نظر ديني و اسلامي صفر است.(6)
در جاي ديگر ميگويد: نويسنده (شريعتي) در پناه نام ابوذر، بوعلي را يك عالم متخصص بي ايمان، بي هدف، بي خود آگاهي، بدتر از عامي و يك علامه پرفيس و افاده ميخواند. خيال نميكنم نظر خاصي به توهين بوعلي داشته باشد، جز تحقير علماي اسلامي عموماً نويسنده از آن نظر كه در بيان خود شاعر است و اسلام سرا و اسلام شاعر است، از قيافه نميتواند بگذرد.
شباهت اسمي ابوذر و ابوعلي، اين گونه بوعلي را هدف دشنام قرار داده است.
ترور كننده شهيد مطهري شخصي به نام گودرزي، رئيس يا يكي از افراد گروه فرقان بود. تئوريسين آنان شخصي به نام آشوري بود كه كتابي به نام توحيد آشوري نوشت و مقداري از سوره حمد و بعضي از واژههاي قرآني را تفسير به رأي كرد كه مرحوم شهيد مطهري در مقدمه كتاب علل گرايش به مادي گري مقالهاي عليه اين گروه نوشته است.
امام خميني(ره) در يك سخنراني در مدرسه فيضيه عليه قلمهاي مسموم و مخالفان روحانيت سخنراني كرده فرمود: اين آخوند بود كه در جبهه عراق به جنگ رفت و اسير شد. همين مرحوم آقاي سيد محمد تقي(ره) يكي از اشخاصي است كه در جبهه رفت و جنگ كرد و مدتها هم اسير بود. اين قدرت را نشكنيد. طلاح ملّت و كشور نيست.(7)