پرسش:
تفاوت نفس با فطرت چيست؟ آيا نفس و غريزه جزيي از فطرت است؟
پاسخ:
با سلام و ادب و سلامتي،از ارتباط شما با سایت طلبه پاسخگو سپاسگزاریم
براي روشن شدن تفاوت نفس و غريزه و فطرت هريكاز اين سه مقوله را تعريف ميكنيم. فطرت از ريشه "فطر" به معناي شكاف و شكافتن و اختراع است.
راغب در مقولات مي گويد: اصل فطره شكافتن در طول است.(1) ابن عباس مي گويد: معناي فطرت را نمي فهميدم تا اين كه روزي دو اعرابي كه بر سر چاهي نزاع داشتند، براي حكميت نزد من آمدند، يكي از آن دو گفت: "انا فطرتها" يعني نخستين بار من آن را حفر و احداث كردم، فهميدم فطر به معناي شكافتن و يا آغاز كردن و پديد آوردن است.(2)
غريزه در لغت به معناي قريحه، طبيعت و سرشت است.(3)
نفس همان روح و جان است كه قرآن مجيد برايآن مراتبي قائل است كه عبارتند از نفس اماره، نفس لوامه و نفس مطمئنه با بيان بالا تفاوت اين سه روشن مي شود.
فطرت مانند طبيعت و غريزه، يك امر تكويني است، يعني جزء سرشت انسان است اما غريزه بر خلاف فطرت بيش تر در مورد حيوانات به كار برده مي شود و كمتر در مورد انسان به كار مي رود ولي در مورد جماد و نبات به هيچ وجه به كار برده نمي شود.
استاد مطهري فطريات انسان را در دو قسمت مي ميداند شناختها و خواستها.(4)
مي توان ويژگي هاي فطري انسان را به دو دسته ويژگيهاي شناختي و ويژگيهاي عاطفي تقسيم كرد. در بخش خواستها ميتوان گفت چه بسا غريزه و فطرت هر دو صدق ميكند.
چون خواستهاي فطري يا غريزي انسان دو نوع است(جسمي و روحي) خواست جسمي مانند غريزه گرسنگي، اين امر بسيار مادي و جسماني است، ولي غريزي است، يعني مربوط به ساختمان بدني انسان و هر حيواني است. همينطور است غريزه جنسي.
استاد مطهري مي گويد: غريزه جنسي تا آن جا كه به شهوت مربوط است، شك نيست كه يك امر غريزي است، خواه اسمش را فطري بگذاريد و خواه نگذاريد.
يعني امري است كه اكتسابي نيست و به ساختمان انسان مربوط است. اينها را ميگويند امور غريزي. يك سلسله غرايز يا فطريات است در ناحيه خواستها كه آنها را امور روحي مي نامند، مانند ميل به فرزند داشتن يا برتري طلبي، قدرت طلبي، حقيقت خواهي، دانايي، زيبايي، عشق و پرستش.(5)
وقتي ميگوييم اين ملاك ها فطري است، يعني از ذات انسان مي جوشد. معمولاً در اين گونه موارد لغت غريزه را اطلاق نميكنند.(6) معمولاً در مورد حيوانات، لغت غريزه به كار برده مي شود.
1- راغب اصفهاني، مفردات، ماده فطر .
2.ابن اثير، النهايه، ج 3، ص 457.
3. لسان العرب، ج 10، ص 50.
4.استاد مطهري، فطرت، ص 47.
5.همان، ص 59 .
6. همان، ص 45.