پرسش:
تفاوتهاي انسان با ساير موجودات را نام ببريد؟ مشخصه بارز انسان در مقايسه با بقيه جانداران در چيست؟
پاسخ:
با سلام و ادب سلامتي، سعادت و موفقيت شما را از درگاه ايزد منان خواستاريم
از ارتباط جنابعالی با سایت طلبه پاسخگو سپاسگزاریم
درباره امتياز انسان از جانداران ديگر سخن فراوان گفته شده است برخي منكر امتياز اساسي ميان اين نوع و ساير انواع هستند ، تفاوت آگاهي و شناخت انسان با حيوان را از قبيل تفاوت كمي و حداكثر تفاوت كيفي ميدانند ، نه تفاوت ماهوي همه آن شگفتيها و اهميتها و عظمتها كه نظر فلاسفه بزرگ شرق و غرب را سخت درباره مساله شناخت در انسان جلب كرده است ، چندان مورد توجه اين گروه واقع نشده است .
اين گروه انسان را از نظر خواستهها و مطلوبها نيز يك حيوان تمام عيار ميدانند بدون كوچكترين تفاوتي از اين نظر (1) برخي ديگر تفاوت او را در جان داشتن ميدانند ، يعني معتقدند جاندار و ذي حيات منحصر به انسان است ، حيوانات ديگر نه احساس دارند و نه ميل و نه درد و نه لذت ، ماشينهايي بيجاناند شبيه جاندار تنها موجود جاندار انسان است ، پس تعريف حقيقي او آن است كه موجودي است جاندار (2) ديگر انديشمندان كه انسان را تنها جاندار جهان نميدانند و به امتيازات اساسي ميان او و ساير جانداران قائلند .
گروهي به يكي از مختصات و امتيازات انسان توجه كردهاند از اين رو انسان با تعبيرها و تعريفهاي مختلف و متفاوتي تعريف شده است از قبيل : حيوان ناطق ( تعقل كننده ) ، مطلق طلب ، لايتناهي ، آرمانخواه ، ارزشجو ، حيوان ماوراء الطبيعي ، سيري ناپذير ، غير معين ، متعهد و مسؤول ، آيندهنگر ، آزاد و مختار ، صيانگر ، اجتماعي ، خواستار نظم ، خواستار زيبايي ، خواستار عدالت ، دو چهره ، عاشق ، مكلف ، صاحب وجدان ، دو ضميري ، آفريننده و خلاق ، تنها ، ضطرب ، عقيده پرست ، ابزارساز ، ماورا جو ، تخيل آفرين ، معنوي ، دروازه معنويت ، و . . . بديهي است كه هر يك از اين امتيازات به جاي خود صحيح است اما شايد اگر بخواهيم تعبيري بياوريم كه جامع تفاوتهاي اساسي باشد بهتر است كه از علم و ايمان ياد كنيم و بگوئيم انسان حيواني است كه با دو امتياز " علم و ايمان " از ديگر جانداران امتياز يافته است .
دانستيم كه انسان نوعي حيوان است ، از اين رو مشتركات زيادي با ساير جانداران دارد ، در عين حال يك سلسله امتيازات اساسي ، او را از ساير جانداران متمايز ساخته است .
وجوه مشترك انسان با حيوان ، و وجوه امتياز او از حيوان سبب شده كه انسان داراي دو زندگي باشد ، زندگي حيواني و زندگي انساني ، و به تعبير ديگر زندگي مادي و زندگي فرهنگي.
به لحاظ گستردگي پرسش شما، در ادامه به چند نمونه از تفاوت هاي انسان و حيوان اشاره مي شود.
انسان و حيوان در ابعاد مختلفي با يكديگر تفاوت اساسي دارند:
الف) حيوان داراي غرايزي است كه در نبات وجود ندارد و انسان نيز برخوردار از عقل و فطرت است كه در حيوان چنين چيزي يافت نميشود.
ب ) فهم و درك انسان، عميق و بسيار گسترده است؛ در حالي كه در حيوانات اگر جنبههايي از هوشياري و ابتكارديده ميشود در مقايسه با عقل انسان بسيار ناچيز است.
دليل بارز آن شگفتي و تحول زندگي بشر است؛ در حالي كه در زندگي حيوانات تاكنون چنين تحولي رخ نداده است. زندگي حيوانات تاكنون يك مرحله بيشتر نداشته است؛ درحالي كه زندگي انسان تاكنون مراحل مختلفي را پشت سر گذاشته و هماكنون دوران ماشين و صنعت را طي نموده است و در عصر فضا به سر ميبرد.
ج ) حيوان قادر به نطق و سخنراني نيست و اگر الفاظي را احيانا تكرار ميكند، در برابر قدرت نطق و فصاحت وبلاغت انسان قابل طرح نيست. همچنان كه حيوان قادر بر نوشتن نيست و تاكنون با همه امكاناتي كه حتي براي نوعيميمون فراهم بوده است، نتوانسته قلم به دست گيرد و مكنونات درون را بنويسد.
د ) در بعد هنر نيز همينطور است؛ يعني، با آن كه برخي از حيوانات كارهاي هنري شگفتي انجام ميدهند نظيرخانههاي هندسي و زيباي عنكبوت و يا خانههاي مسدس زنبور عسل؛ ولي مشخص است كه اينها از روي غريزه و بريك روال است و تنوع و خلاقيت در آنها ديده نميشود؛ برخلاف انسان كه هر روز هنر بديعي ميآفريند.
ه ) تربيت پذيري حيوان محدود است؛ چون استعدادش در حد غرايز است؛ ولي از آن جا كه استعداد انسان به سرچشمه عقل متصل است؛ تربيتش نيز نامحدود است. به هر حال حيوان را نميتوان به گونهاي تربيت كرد كه بتواندبه ايراد سخنراني بپردازد يا ماشيني را درست كند و...؛ اما تربيتپذيري انسان نامحدود است و ميتواند در عرصههاي گوناگون شگفتي بيافريند. در نتيجه آنچه در حيوان مشاهده ميشود، در برابر گستره عقل انسان جزئي وهيچ است. نام اين را "هوش" گذاشتهاند و از آن به عقل تعبير نميكنند. (3)
بايدابتداء اين نكته را يادآور شد كه در كتب فلسفي (4) و بعضي تفاسير به طور مفصل بيان شدهكه روح مجرد است و به اين بدن مادي تعلق گرفته.(5).
در اين كه كيفيت تعلق چگونه است مباحث زيادي ذكر شده كه مجال توضيح نيست لكن در قرآن كريم بيان شده كه روح مدتي بعد از خلق بدن بدان تعلق ميگيرد. (6)
اما بيان نشده در چندسالگي تعلّق به بدن ميگيرد. بله از بعضي روايات استفاده ميشود كه در چهار سالگي روح در انسان دميده ميشود. (7).
اما تفاوت روح حيوانات و انسان در چيست؟
بايد خاطر نشان كرد كه روح و لو مجرد و بسيط است لكن داراي درجات و مراتباست يعني مانند نور كه از ضعيفترين مرحله مانند شمع تا مراحل شديد مانند خورشيدهمه نور هستند. نفس هم همين گونه داراي مراتب است حديثي كه از امام باقر(ع) توسط محمد ابن مسلم نقل شده مؤيد اين مطلب است. محمد ابن مسلم از امام باقر(ع) ميپرسداين كه روايت ميكنند كه خداي تعالي آدم را بصورت خود خلق كرده درست است. حضرت فرمود: صورت آدم صورت مخلوقي است حادث، كه خداي تعالي آن را بر ساير صورتهاانتخاب نمود و چون از ساير صورتها بهتر بود به خودش نسبت داد و فرمود "نفخت فيه من روحي". (8).
مقصود از صورت انسان همان روح انساني است كه هويت و حقيقت انسان به آن است و مقصود از بهتر بودن صورت انسان برتري روحانسان است و اشاره به مرتبه بالاي آن دارد.
اما در اين كه برتري روح انسان چگونه است فلاسفه ميگويند روح با اين كه بسيط است لكن داراي قواي است كه به اعتبار اين قوا درجات مختلفي پيدا ميكند كه روح انسان و لو دربعضي اين قوا با حيوانات مشترك است لكن بعضي از اين قوي مختص به انسان است كه باعث تمايز روح انسان از سائر حيوانات ميگردد. مثلاً انسان گرچه از قوه تهديد و غضبيه باحيوانات اشتراك دارد لكن قوه عاقله (قوه تفكر) مختص به انسان است. چنانچه ابن سينا دركتاب النفس شفاء در بحث از قواي متعدد نفس و اختصاص بعضي از قوا به انسان ميفرمايد:(بعضي از) افعال مخصوص انسان است مانند تعقل معقولات و... اگر قواي نفساني (در انسان وحيوان) واحد باشند توجيهي براي عدم صدور افعال انساني از نبات يا برخي حيوانات وجودندارد. (9)
آيتالله مصباح يزدي در كتاب فلسفه اخلاق ميفرمايد: انسان موجودي مركب از نفس(روح) و بدن است و داراي ويژگي هاي مانند تعقل، گرايش هاي خاص، اراده آزاد و آگاهانه است كه انسان را از ساير جانداران متمايز ميسازد علاوه بر اين نفس انسان قابليت تكامل دارد(10) كه تمامي اين خصائص ناشي از قوه عاقله است.
پس حيوانات گرچه مانند انسان داراي روح هستند لكن روح صاحب مراتب است كه اين مراتب او به قوايش بر ميگردد كه باعث تمييز روح انسان از سائر حيوانات ميشود.
تا به اينجا به طور اجمال بيان شد كه روح امري مجرد است و داراي مراتب ميباشد واختلاف روح حيوان و انسان به شدت و ضعف روح بر ميگردد. شدت و ضعف روح براساس كمالات و قواي روح ميباشد و روح انسان چون داراي قوه و كمالات بيشتري استبرتر از روح حيوان است.
و)در بررسي تفاوتها ميان حيات نبات، حيوان و انسان گاهي چنين گفته مي شود كه موجودات زنده به مطلق موجوداتي گفته مي شود كه داراي خاصيت هاي تغذيه، رشد و توليد مثل مي باشند. اين معيار، تشخيص موجودات زنده و جمادات را آسان مي كند ولي براي جداسازي حيوان و نبات، معيار دقيقي نيست. پيشتر، تفاوت حيوان و گياه را در حس و حركت مي دانستند ولي دانشمندان جديد امتياز اصلي حيوان و نبات را در مواد غذايي آنها دانسته اند، بدين توضيح كه نباتات از مواد جامد (صورت هاي معدني) و حيوانات از گياه و گوشت تغذيه مي كنند. هر چند برخي معتقدند كه تفاوت حيات حيواني و نباتي را چنانچه در شعور و حركت ارادي بدانيم صحيح تر است، از اين رو حيوان به موجوداتي گفته مي شود كه داراي شعور و تشخيص و حركات مسبوق به تشخيص و اراده هستند. هر چند ماهيت دقيق و فرآيند چنين تشخيصي براي انسان شناخته شده نيست و از ميان ديدگاه هاي بسياري كه در اين باره وجود دارد، تنها نگرش هدايت غريزه درست مي نمايد، ولي آن چه مسلم مي باشد آن كه، حيوان پيش از انجام هر كاري، هم به فعل خود آگاهي دارد و هم به هدفي كه از انجام آن مورد نظر اوست و اين هر دو از تمايلات يا ميل هاي نفساني حيوان سرچشمه مي گيرد (11).
در باره بخش دوم پرسش شما ميتوان گفت: رسيدن به مقام خلافت الهي و تجلي صفات جمال و جلال الهي در وجود انسان مهمترين شاخصه انسانيت انسانها است كه تمام عبادتها و رياضتها و انجام وظايف فردي و اجتماعي براي نيل به آن هدف والا مي باشد.
براي مطالعه بيشتر پيرامون روح انسان كتابهاي زير پيشنهاد ميشود: