پرسش:
طیبه: من سال اول دبيرستان با يك پسري دوست شدم كه خيلي دوستش داشتم واين مطلب را با مادرم در ميان گذاشتم ومادرم گفت كه مي خواهي باهاش ازدواج كني بايد صبر كني تا درست تمام شود ومن اي را به دوستم گفتم وگفت باشد وبعد مادرم اين موضوع را با پدر م در ميان گذاشت وپدرم به من گفت اصلا بايد رابطه ات را با آن تمام كني وديگر حرف نزن با آن واز آنجا پدرم به من اطمينان نكرد ومن را از همان روز به مدرسه مي برد ومي آورد ومن سال بعد ديگر از پسرها بدم آمد وخودم فهميدم كه اين كار بداست
ولي هنوز پدرم به من اطمينان پيدا نكرده است من از همان روز خيلي دوست دارم پياده بروم وبيايم لطقا شما كمكم كيد كه چگونه اطمينانم را از پدرم جلب كنم؟
پاسخ:
با سلام خدمت شما خواهر گرامی
خدمت شما عرض کنم که دوستیهای خیابانی و پیامدهای تلخ آن امروزه به عنوان یکی از و اجتماعی مطرح است، ولی از آنجا که به اشتباه بودن این عمل پی بردهاید، از توضیح این موضوع صرف نظر کرده و تنها به موضوع اصلی پرسش میپردازیم.
اینکه چگونه اعتماد از دست رفته را باز یابید، نیازمند به کار بردن چند توصیه به ظاهر کوچک، ولی تأثیرگذار است. اما پیش از بیان توصیهها ذکر یک نکته ضروری به نظر میرسد، و آن این که باید بپذیرید که حساسیت پدر در واقع جزء خوبهای ایشان شمرده میشود. هر پدر متعهّد و دلسوزی در چنین شرایطی، واکنش مشابه رفتار پدر شما از خود بروز میداد، چرا که آسیب دیدن دختران جوان، ضایعهای بسیار سنگین و در مواردی جبران ناپذیر است. انسانهای عاقل در مقابل هر چیز با ارزشی که احتمال آسیب داده میشود، از خود حساسیت نشان داده و بر مراقبت خود میافزایند، به ویژه اگر موضوع حیثیتی باشد.
امّا توصیهها:
1ـ همان طور که ساختن یک ساختمان و بنا به مدت زمان طولانی نیاز دارد، ولی تخریب آن میتواند تنها در یک لحظه صورت گیرد، ایجاد اعتماد در دیگران نیز کار چندان راحتی به نظر نمیرسد، ولی بسبب اعتماد از آنها تنها با بروز رفتار و گفتاری میتوان صورت گیرد. از این رو برای جلب اطمینان مجدداً خانواده نباید عجله به خرج دهید، بلکه باید مدّتی به آنها فرصت دهید تا گذشت زمان این موضوع از یاد آنها ببرد یا حداقل اثر آن را کمرنگ کند.
فراموشی یکی از نعمات بزرگ الهی است که به بشر ارزانی داشته است. اگر بشر فاقد این نعمت بود، هیچگاه نمیتوانست مصائب و تلخیهای پیشین را فراموش کند، در نتیجه زندگی برای او همیشه به صورت کابوسی وحشتناک جلوه میکرد، ولی زمانی که برای فراموشی یک موضوع نیاز است، همیشه به یک مقدار نیست و با توجه به شرایط گوناگون مختلف است.
2ـ هر چند فراموش کردن این موضوع به گذر طبیعی زمان نیاز دارد، امّا میتوانید در سرعت بخشیدن به این گذر و فراموشی حاصل از آن، نقش فعّالی داشته باشید.
از این رو باید از هر گونه رفتاری که موجب بیاعتمادی و یا تشدید آن میشود، خودداری کنید؛ مواردی مانند: تأخیر بیدلیل، تماسهای تلفنی غیر ضروری و غیره. از سوی دیگر باید رفتارهایی را انجام دهید که باعث جلب اعتماد بیشتر آنها میشود، مانند پرداختن بیشتر به مسائل عبادی، رعایت افزونتر حجاب و غیره. بعد از مدتی انتظار میرود این اعمال تغییر نگرش محسوسی در نوع نگاه والدین شما نسبت به شما صورت گیرد.
3ـ مادر یا یکی از بستگان نزدیکی را که مورد احترام و اعتماد پدر شما میباشد، واسطه کنید تا با پدر صحبت کند و پشیمانی شما را به او منتقل کند. مطمئن باشید که پدر و مادرها به خاطر شدّت علاقهای که به فرزندان خود دارند، خیلی دوست دارند خطاهای فرزندان خود را فراموش کنند. بیشک، پدر شما از این قاعده مستثنى نیست.
بنده هم به سهم خود دعا میکنم که این مشکل هرچه زودتر برطرف شود و شما جایگاه قبلی خود را دوباره باز یابید (ان شاء الله).
در پایان چنانچه درباره این موضوع یا هر موضوع دیگری نیاز به مشاوره داشتید یا سئوال خاصی برایتان مطرح شد، خوشحال خواهم شد آن را با ما مطرح کنید.
موفق باشید.