پرسش:
شوهرم بد رفتار است ،اگر از او جدا شوم ،چه پیش می آید ؟تکلیف فرزندانم چه می شود ؟
با تشكر از اينكه فرصتي را براي ما فراهم آورديد كه بتوانيم بدون واسطه حرف دلمان يا بهتر بگويم مشكلاتمان را با شمادر ميان بگذاريم من زني هستم 32 ساله كه 13 سال پيش با مردي كه 5 سال از خودم بزرگتر و نظامي بود ازدواج كردم. از همان ابتداي آشنايي پي به خصوصيات و اخلاق تند مزاجش بردم ولي گفتم اين چيزي نيست و با صبر و حوصله اي كه در خودم سراغ داشتم گفتم كه انشاءالله درست مي شود ولي زهي خيال باطل او نه تنها بهتر نشد بلكه روز به روز بدتر شد( مثلا شب عروسي با فيلمبردار درگير شد و او را كتك زد كه بعدها كه فيلمبردار مرا ديد گفـت: مگر خانواده ات از دست تو عاجز بودند كه تو را دادند به اين. وشب عروسي ما شروع شد همان شب جدا از من خوابيد وقتي علتش را پرسيدم گفت كه خيلي خسته است ولي در طي روز هم اصلا با من گفتگوو يا شوخي نكرد از فرط ناراحتي تب كردم وتا صبح در رختخواب پيچيدم ولي اصلا نپرسيد كه چي شده (در ضمن يادآور شوم كه اصلا اين ازدواج به او تحميل نشده بود و او هميشه از اين ميترسيدكه من يكروز از اوجدا شوم البته چون خودش اخلاقش را سراغ داشت) تا اينكه چهارده روز گذشت و رابطه اش با من بهتر شد وتقاضای همخوابی کرد من هم چیزی نگفتم تا اينكه يك ماه از اين ماجرا گذشت و پسر داييش به خانه ما آمد و بعد از اينكه او رفت گلوي مرا آنقدر فشار داد تا از بين انگشتانش خون بيرون امد و گفت چرا اين آمده اينجا آخه پسردايي او بود من كه او را نمي شناختم ولي كو گوش شنوا . از بد شانسي همان شب اول هم باردار شده بودم و حالم خيلي بد بود به هر حال درد سرتان ندهم من بودم و كتكهاي پي در پي و بي دليل كه هنوز هم نمي توانم دليلي براي آن همه كتك خوردن بيابم و هيچوقت هم نمي خواستم خانواده ام بدانند چون رنج و عذاب آنها برايم قابل تحمل نبود سوختم و ساختم و دم نزدم . مثلا ميگفتم فلان جا بروم و او ميگفت برو وقتي كه برميگشتم آنقدر كتكم مي زد كه چرا بدون اجازه رفته اي هر چه قسم ميخوردم كه بهت گفتم با دليل و مدرك ولي قبول نميكرد ) به هر حال تا 6 سال تحمل كردم و به هيچ كس نگفتم تااينكه 4 ماه از خانه رفت و خانه برادر ش ماند و به من و بچه اصلا سر نميزد هر چند خيلي سخت بود ولي باز نبودش در خانه يك احساس آرامش به من ميداد . تا اينكه دل به دريا زدم و كم كم راز دلم را براي خانواده ام گفتم من تعريف ميكردم و آنها گريه ميكردند و او را لعن و نفرين مي فرستادند و خانواده ام با او صحبت كردند قبول داشت كه اشتباه كرده و قول داد كه ديگر تكرار نمي كند ولي اين قولها را زياد به من داده بود و براي من ديگر عادي شده بود تا اينكه با تك تك اعضاي خانواده كه از من بزرگتر بودند صحبت كرده بود كه اگر من يك بچه ديگر داشته باشم اعصابم آرام مي شود و آنها نيز حرف او را باور كردند و مرا تحت فشار قرار دادند كه بايد باردار شوم و من هم مجبورشدم بچه دوم را بياورم ولي قول و قرارها تا قبل از حاملگي بود من كه بد ويار بودم و تحمل هيچگونه بويي را نداشتم ولي او هرگز به من و بچه 7 ساله ام اهيت نداد و هيچوقت از بيرون غذايي نگرفت تا اينكه اين دوران سخت هم به پايان رسيد . الان اخلاقش نسبت به قبل كمي بهتر شده ولي من ديگر آن زن با حوصله و صبور نيستم و تحمل هيچ يك از كارهايش را ندارم و خيلي دلم مي خواهد از او جدا باشم ولي او هر بار كه اين راميشنود شروع به گريه ميكند و قول مي دهد كه ديگر تكرار نمي شود ... ولي باز هم قول است دلش مي خواهد كه خوب باشد ولي نميتواند . درطي اين همه مدت كه صبر كردم ميخواستم سرپناهي براي خودم و بچه هايم مهيا كنم تا سر بار كسي نباشم و بتوانم آنطور كه مي خواهم بجه هايم را بزرگ كنم شما مراراهنمايي كنيد : 1- اگر از او جدا شوم چه بر سر او ميآيد در صورتيكه ميدانم هيچ تمايلي به ازدواج مجدد ندارد و قلبا مرا دوست دارد ولي من ديگر نمي توانم ار را تحمل كنم.2- با توجه به اينكه پرونده پزشكي دارد و من بر اثر جراحات وارده نامه پزشك قانوني به دفعات دار م آيا مشكلي براي بچه هايم بعد از جداشدن پيش نمي آيد ؟.در ضمن براي تكميل عرايضم بايد بگويم كه من 4 سال بعد از ازدواجم دردانشگاه علوم پزشكي استخدام شدم و از لحاظ خانوادگي هم هردو تقريبا دريك سطح هستيم و ...خواهش مي كنم مرا راهنمايي كنيد
پاسخ:
با سلام و عرض ادب و احترام
از این که راز دل خود را با ما در میان گذاشتهاید سپاسگزاریم.
از جریان غمانگیز زندگی پر از درد و محنت شما متأثر شدیم. حقیقتاً چه سخت است شنیدن قصههای پر غُصّه زندگیتان، و چه جانفرسا و نفسگیر است تحمل آن! ای کاش زودتر با مراکز مشاوره مسایل خود را مطرح میکردید و این همه سال را با ناراحتی پشت سر نمیگذاشتید.
چه قلب پاک و مهربانی دارید که با این همه مشقتها به جای آن که سوال کنید «اگر از او جدا شوم، چه بر سر من میآید» میپرسید «اگر از او جدا شوم، چه بر سر او میآید»!
آفرین بر شما و بر آن قلب پر محبتتان.
اما صلاح شما و فرزندانتان میطلبد با تدبیر و آینده نگری و مصلحت اندیشی بیشتر تصمیم بگیرید تا به غصهای غمانگیزتر دچار نشوید.
انسان عاقل بین وضعیت بد و بدتر، بد را انتخاب میکند.
آیا هیچ اندیشدهاید که در صورت طلاق و از هم جدا شدن چه وضعیتی پیش خواهد آمد؟ آیا انگشتنما شدن و تحمل حرفهای نیشدار، یا نگاه ترحمآمیز همراه با تحقیر دیگران، بدتر و رنجآورتر از وضع فعلی نیست؟
آیا غبار پدر نداشتن، در فرزندانتان عقده حقارت و افسردگی ایجاد نمیکند و عزلت و کنارهگیری از اطرافیان و اجتماع را که تباه ذهنی و فکر را به دنبال دارد)، باعث نمیشود؟
بالاخره آیا جدایی، سقوط از چاهی به چاهی دیگر و عمیقتر از آن را موجب نمیگردد؟
اینها و نمونههای دیگر از سؤالاتی است که نمیتواند توسط شما خانم محترم و مهربان و دوراندیش نادیده گرفته شود؛ بنابر این به نظر میآید فکر جدایی در این اوضاع، خردمندانه نیست.
مگر ننوشتهاید: او قلباً مرا دوست دارد، الان اخلاقش نسبت به قبل کمی بهتر شده است، دلش میخواهد خوب باشد، هر بار که حرف جدایی را میشنود، گریه میکند و قول میدهد دیگر تکرار نشود؟
همه این حرفها واکنش نقاط مثبت و امیدوار کننده است و نشان میدهد اگر شوهرتان بخواهد تصمیم جدی بگیرد و شما با او همکاری کنید، زندگیتان استوار و آمیخته با نشاط و محبت میگردد.
روانشناسان معتقدند گریه مرد پس از ارتکاب خطا در حضور همسر گویای شخصیت ذاتی وی و بازگو کننده این حقیقت است که مغرور و متکبّر نیست، گریه او اعتراف به تقصیر و اشتباهش است و از سرانجام کارش میترسد. دلش میخواست با همسرش آبرومندانه زندگی کند، ولی نتوانسته است. این شکست بزرگ که نتوانسته مسئولیت خویش را در برابر همسرش انجام دهد و رضایت او را جلب کند، وی را به گریستن واداشته است، اگرچه این معنا وعلت را به زبان نیاورد. اراده وهمت برای ترک رفتارهای ناپسند را ندارد، اگر چه دوست دارد انجام ندهد. باید به او کمک کنید تا اراده خود را تقویت نماید.
توصیههای مجرّب
بهتر شدن اخلاق همسرتان به گذشته و دیگر واکنشهای وی، نشان میدهد با همکاری محبتآمیز و برخورد صبورانه و چشمپوشی از برخی اشتباهات، میتوان تحوّلی امیدوار کننده در زندگی ایجاد کند.
تا کنون با صبر و حوصله آن همه مشکلات را تحمل کردهاید. توصیه میشود دو ماه تا هفتاد روز دیگر با اجرای توصیههای زیر، زندگی خود را آزمایش کنید و نتیجه را به ما گزارش دهید:
1ـ ورزش: هر روز صبح به مدت 15 تا 45 دقیقه با هم و رو به روی هم به نرمش و ورزش بپردازید. سعی کنید روزهای نخست 15 دقیقه باشد و به تدریج زمانتان را افزایش دهید. این کار را با نشاط و خنده ـ حتى اگر ساختگی باشد ـ همراه کنید.
2 ـ هفتهای یک روز و حداقل یک نصف روز را برای تفریح و مسافرت با هم اختصاص دهید. سعی کنید با نگاه مستمر به سبزهها و آب زلال و شنیدن شُرشُر آب سدها و رودخانهها، فضای مساعدی را برای آرامش روان و سلامت ذهن و صفا بخشیدن به زندگی فراهم سازید.
تکرار میکنیم که همه مراحل این کار را باید با هم و در کنار هم باشید. با هم صحبت کنید، شوخی کنید، بگویید وبخندید ـ حتى اگر خنده از ته دل نباشد.
3ـ صله ارحام: هر هفته ـ اگر فرصت نشد حداقل هر دو هفته یکبار ـ به پدر و مادر، برادر و خواهر و سایر اقوام یا دوستان سر بزنید و ساعاتی با هم بنشینید.
4ـ مطالعه کتاب: سه کتاب زیر را حتماً تهیه کنید و هر دو آن را بخوانید یا یک نفر بخواند و دیگری گوش دهد. کتابها را به تریب ذکر شده بخوانید:
آیین همسرداری، ابراهیم امینی؛ بهترین راه غلبه بر نگرانیها و ناامیدیها، محمدجعفر امامی؛ معجزه اراده، ترجمه وجیهه آرزمی.
5ـ ذکر خدا: یاد خدا پیوسته آرامش دهنده روح و روان، و باز کننده گرههای زندگی است، اگر به شرایط آن عمل شود. از این رو، از خداوند یاری بجویید و از او بخواهید ارادهای محکم و تقوایی استوار و بازدارنده از خطاها و گناهان به شما عنایت کند، نیز به زندگی شما صفا و صمیمیت ببخشد و «مودت و رحمت (علاقه و بخشش)(1)» را میان شما برقرار سازد.
هر دو در پیشگاه حق تعالی به کوتاهی و تقصیر خویش اعتراف کنید. اگر چه شوهرتان به این کار سزاوارتر است،ولی هیچ یک از ما بیخطا و معصوم نیستیم، پس این ذکرهای را زیاد بگویید (دست کم هر روز صد بار) «یا لا إله إلاّ أنت سبحانک إنّی کنت من الظالمین»، «بسم الله الرحمن الرحیم ولا حول ولا قوّة إلاّ بالله العلیّ العظیم حسبنا الله ونِعْمَ الوکیل».
6ـ برای حل مشکلات و ایجاد تفاهم و محبت در زندگیتان به ائمه اطهار(ع) مخصوصاً به امام هشتم حضرت امام رضا(ع) توسل پیدا کنید. زیارت «امین الله» را که به عنوان دومین زیارت مطلقه امیرالمؤمنین(ع) در مفاتیح الجنان آمده است ـ هر شب یا هر روز صبح بخوانید.
7ـ پس از خواندن این نامه، با شوهرتان صحبت کنید و به او بگویید جِدّاً تصمیم جدایی و طلاق را داشتم و دارم، ولی زن لجباز، بیرحم و کینهتوز نیستم. میخواهم به تو کمک کنم رفتارهای بیرحمانه گذشته تو و تصمیم خودم را به شرطی فراموش میکنم که تصمیم و اراده جدی بر درست کردن رفتارت داشته باشی و قول مردانه بدهی که دیگر تکرار نمیشود. با هم بندهای یک تا ششم این نامه را عمل کنیم، و گرنه تصمیم نهایی را خواهم گرفت.
با این همه، نکته مهمی را یادآور میشویم که نباید انتظار کلی تغییر رفتار ایشان را داشته باشید. همین که در این مدت کوتاه، بتوانید در تقویت اراده او نقش داشته باشید و قدری از رفتارهای او را درست نمایید کار ارزشمندی کردهاید و به او و خودتان کمک بسیار نمودهاید.
یک نصیحت:
از باب دلسوزی و عاقبتاندیشی عرض میکنیم: تا کنون با تحمل سختیهای جانکاه و صبر و بردباری طاقتفرسا، اجر و ثواب زیادی را برای خویش ذخیره ساختهاید، سعی کنید از این به بعد نیز با «محبّت و تدبیر و تداوم صبر و بردباری و گذشت و نادیده گرفتن برخی اشتباهات» زندگی را به سامان برسانید و اجر و ثواب «صابرین»(2) (را که قرآن وعده داده بیحساب است و هیچ پاداشی به پای آن نمیرسد) خود ثبت نمایید. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «عفو و بخشش، عزت و بزرگی آدمی را زیادتر میکند. عفو داشته باشید تا خدا شما را عزیز گرداند»(3) نیز فرمود: هر زنی که در مقابل بداخلاقیهای شوهرش بردباری کند، خدا ثواب آسیه (که یکی از چهار زنی است که در بهشت عالیترین مقام را دارند) به وی عطا خواهد کرد»(4).
پینوشتها:
1ـ روم ( ) آیه 21.
2ـ زمر ( ) آیه 10.
3ـ بحار الانوار، ج 71، ص 419.
4ـ همان، ج 103، ص 247.