چگونگی ولادت آخرین ذخیره الهی (محمد رضانصوری)
مقدمه:
يكي از حوادث مهمّ در تاريخ بشر، ولادت آخرين ذخيرة الهي و موعود امتها حضرت مهدي (عج) است به گونهاي كه اصل ولادت آن حضرت، جزو مسلمات تاريخ به شمار ميآيد و نه تنها ائمه معصومين (عليهم السلام) و دانشمندان و تاريخ نويسان شيعه به اين مهمّ اشاره كردهاند؛ بلكه مورخان و محدثاني چند از اهل سنّت نيز به اين حادثه بزرگ تصريح نموده، آن را يك واقعيت دانسته اند. اين ولادت نقطة عطفي در تاريخ زندگي بشر بر روي كره زمين است. و ميرود تا پس از گذشت قرنها با ظهور آن منجي موعود، اميد انسانهاي مظلوم و حقيقت خواه، تحقق يابد.
1. چگونگي ولادت حضرت مهدي (عج)
حضرت مهدي (عج)، ولادت استثنايي داشته و اين براي بسياري سؤال انگيز بوده است. از اين رو، ترسيم و تصوير مقدمات ولادت و برخورد مخالفان و دشمنان اهل بيت (عليهم السلام)، در برابر اين پديده، ضروری مينمايد.
جريان امامت پيشوايان معصوم (عليهم السلام)، پس از رسول خدا (ص) فراز و فرودهاي فراواني پيدا كرد. امامان معصوم (عليهم السلام)، با حفظ استراتژي كلي و خطوط اساسي امامت، در رابطه با حفظ مكتب و ارزشهاي آن، روشهاي گوناگوني را در برابر ستمگران، در پيش گرفتند. اين فراز و نشيبها، تا زمان امامت علي بن موسيالرضا8، استمرار داشت و ائمه (عليهم السلام) تا آن زمان، هر يك به تناسب زمان و مكان و ارزيابي شرايط سياسي و اجتماعي، موضعي خاص انتخاب ميكردند. پس از امام رضا (ع)، جريان امامت شكل ديگري يافت. امام جواد، هادي و عسكري (عليهم السلام)، در برابر دستگاه حاكم و خلفاي عباسي موضعي يگانه برگزيدند.[1]
پس از اينکه دو قرن و اندي از هجرت پيامبر (ص) سپری شد و امامت به آنان رسيد، اندك اندك در ميانِ حكومتگرانِ مسلمين در مركز خلافت، نگراني هايي عميق جان گرفت. اين نگرانيها مربوط به اخبار و احاديث بسياري بود كه در آنها آمده بود: از امام عسكري (ع) فرزندي تولد خواهد يافت كه برهم زنندة اساس حكومتها است. اين پيشگويي، هم در كتابهاي پيشينيان آمده بود و به وسيله آگاهان در ميان مسلمين نقل ميشد و هم در اخبار اسلامي، به تواتر از پيامبر (ص) نقل شده بود. بر مبنای اين بشارتها، قرار بود از امام يازدهم فرزندي پديد آيد كه ويران كنندة تختها و فرو افكنندة تاجها و پايمال كنندة قدرتهای ستمگرباشد... .
از اين رو بر فشارها و سختگيريها نسبت به امام حسن عسكري (ع) افزوده شد تا شايد با نابودي ايشان، از تولد مهدي (عج) و تداوم امامت جلو گيري شود. اما بر خلاف برنامهريزيها و پيشگيريهاي دقيق و پي در پي دشمنان، مقدمات ولادت حضرت مهدي (عج) آماده شد و توطئههاي ستمگران، راه به جايي نبرد.
بدين علت دوراني که آن حضرت در شکم مادر بزرگوار خود بود و سپس تولدش، همه و همه، از مردم پنهان بود و جز چند تن از نزديكان، شاگردان و اصحاب خاص امام عسكري (ع)، كسي او را پس از ولادت نمي ديد. آنان نيز مهدي (عج) را گاه گاه ميديدند؛ نه پيوسته و به صورت عادي[2].
دربارة چگونگي ولادت ايشان مشهورترين نظر، سخنان ارزشمند بانوي بزرگوار ، حضرت حكيمه3 عمه امام عسكري (ع) است. شيخ صدوق;، اين حادثه بزرگ را از زبان او چنين آورده است:
امام حسن عسكري (ع) مرا به نزد خود فرا خواند و فرمود:اي عمه! امشب افطار نزد ما باش كه شب نيمة شعبان است و خداي تعالي امشب حجّت خود را ـ كه حجّت او در روي زمين است ـ ظاهر سازد. گفتم: مادر او كيست؟ فرمود: نرجس. گفتم: فدايت شوم! اثري از حمل در او نيست، فرمود: همين است كه به تو ميگويم.
گويد: آمدم و چون سلام كردم و نشستم؛ نرجس آمد و كفش مرا بر داشت و گفت:اي بانوي من و بانوي خاندانم! حالتان چطور است؟
گفتم: تو بانوي من و بانوي خاندان من هستي، از كلام من ناخرسند شد و گفت:اي عمه جان! اين چه فرمايشي است؟ بدو گفتم:اي دختر جان! خداي تعالي امشب به تو فرزندي عطا فرمايد كه در دنيا و آخرت آقا است. نرجس خجالت كشيد و حيا نمود.
چون از نماز عشا فارغ شدم، افطار كردم و در بستر خود خوابيدم. در دل شب براي اداي نماز برخاستم و آن را به جاي آوردم؛ در حالي كه نرجس خوابيده بود. براي تعقيبات نشستم و پس از آن نيز دراز كشيدم و هراسان بيدار شدم. او همچنان خواب بود، پس برخاست و نماز گزارد و خوابيد.
حكيمه گويد: بيرون آمدم و در جست و جوي فجر به آسمان نگريستم و ديدم فجر اوّل دميده است و او در خواب است. شك بر دلم عارض گرديد، ناگاه ابومحمد از محل خود فرياد زد:اي عمه! شتاب مكن كه اينجا كار نزديك شده است. گويد: نشستم و به قرائت سوره های «الم سجده» و «يس» پرداختم. در اين ميان او هراسان بيدار شد و من به نزد او پريدم و بدو گفتم: نام خدا بر تو باد، آيا چيزي احساس ميكني؟ گفت:اي عمه! آري. گفتم: خودت را جمع كن و دلت را استوار دار كه همان است كه با تو گفتم. حكيمه گويد: من و نرجس را ضعفي فرا گرفت و به ندای سرورم به خود آمدم و جامه را از روي او برداشتم و ناگهان سرور خود (فرزند نرجس) را ديدم كه در حال سجده بوده و مواضع سجودش بر زمين است. او را در آغوش گرفتم، ديدم پاك و نظيف است. ابومحمد فرمود: اي عمه! فرزندم را به نزد من آور! او را نزد وي بردم و او دو كف دستش را گشود و فرزند را در ميان آن قرار داد و دو پاي او را به سينه خود نهاد. پس زبانش را در دهان او گذاشت و دستش را بر چشمان و گوش و مفاصل وي كشيد. سپس فرمود:اي فرزندم! سخن گوي. گفت: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه وَحْدَهُ لاشَرِيكَ لَهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ». سپس بر اميرمؤمنان و ساير امامان (عليهم السلام) درود فرستاد تا آنكه بر پدرش رسيد و زبان دركشيد».[3]
پنهاني بودن ولادت :
يکي از ويژگيهاي مهم ولادت حضرت مهدي (عج)، مخفي بودن آن است. اين امر در سخنان معصومين (عليهم السلام) مورد اشاره قرارگرفته و باتعابير متفاوت و فراواني به آن اشاره شده است.
ـ امام سجّاد (ع) فرمود: «فِي الْقَائِمِ مِنَّا سُنَنٌ مِنْ سُنَنِ الانْبِياءِ (عليهم السلام) ... وَ سُنَّةٌ مِنْ إِبْرَاهِيمَ ... وَ أَمَّا مِنْ إِبْرَاهِيمَ فَخَفَاءُ الْوِلادَةِ وَ اِعْتِزَالُ النَّاسِ ...»؛[4] «در قائم ما سنت هايي از انبيا وجود دارد: ... و سنتی از ابراهيم ... و اما از ابراهيم پنهاني ولادت و کناره گيری از مردم...».
ـ امام باقر (ع) فرمود: «انْظُرُوا مَنْ تَخْفَي عَلَي النَّاسِ وِلادَتُهُ فَهُوَ صَاحِبُكُمْ »؛[5] «بنگريد آن کس که ولادتش بر مردم پنهان است، همو صاحب شما است».
ـ امام باقر (ع) فرمود: «انْظُرْ مَنْ لا يدْرِي النَّاسُ أَنَّهُ وُلِدَ أَمْ لا فَذَاكَ صَاحِبُكُمْ »؛[6] «بنگريد آن کس که مردم نمی دانند او متولد شده يا نه؛ پس همو صاحب شما است».
ـ امام صادق (ع) فرمود: «فِي الْقَائِمِ سُنَّةٌ مِنْ مُوسَي بْنِ عِمْرَانَ (ع) فَقُلْتُ وَ مَا سُنَّةُ مُوسَي بْنِ عِمْرَانَ قَالَ خَفَاءُ مَوْلِدِهِ...»؛[7] «در قائم سنتی از موسی بن عمران است، گفتم: سنت موسی بن عمران چه بود؟ فرمود: مخفی بودن ولادت او ...».
ـ امام صادق (ع) فرمود: «صَاحِبُ هَذَا الامْرِ تَعْمَي وِلادَتُهُ عَلَي هَذَا الْخَلْقِ لئلّا يكُونَ لاَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيعَةٌ إِذَا خَرَجَ»؛[8] «ولادت صاحب الامر بر اين خلق پوشيده است تا چون ظهور کند، بيعت کسی بر گردنش نباشد».
ـ امام رضا (ع) فرمود: «...حَتَّي يبْعَثَ اللَّهُ لِهَذَا الامْرِ غُلاماً مِنَّا خَفِي الْمَوْلِدِ...»؛[9] «تا اينکه خداوند بر انگيزد جوانی از ما که دارای ولادتی پنهانی است...».
ـ امام جواد (ع) در اين باره فرمود: «...و لكن القائم الذي يطهر الله عز و جل به الارض من أهل الكفر و الجحود و يملاها عدلا و قسطا هو الذي تخفي علي الناس ولادته ...»؛[10] «اما قائمی که خدای تعالی به توسط او زمين را از اهل کفر و انکار پاک سازد و آن را پر از عدل و دا د كند، کسی است که ولادتش بر مردم پوشيده...».
فلسفة مخفي بودن ولادت
از روايات استفاده ميشود، مهمترين فلسفة غيبت «مصون ماندن ايشان از خطر نابودي» است. به اين بيان كه خداوند متعال ميدانست اگر امامان پيشين ظاهر شوند، از كشته شدن در امان خواهند بود؛ برخلاف مهدي (عج) كه اگر ظاهر شود، كشته خواهد شد. اگر يكي از پدران مهدي كشته ميشد، حكمت و تدبير الهي اقتضا ميكرد، ديگري به جاي او نصب گردد؛ ولي اگر مهدي (عج) كشته شود، مصلحت و تدبير امور انسانها اقتضا نميكرد كه ، امام ديگري به جاي او نصب گردد.
ابو بَصِير از امام صادق (ع) نقل كرده است: « صَاحِبُ هَذَا الامْرِ تَغِيبُ وِلادَتُهُ عَنْ هَذَا الْخَلْقِ لِئَلا يكُونَ لاحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيعَةٌ إِذَا خَرَجَ وَ يصْلِحُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَمْرَهُ فِي لَيلَةٍ»؛[11] «ولادت صاحب الامر بر اين مردم نهان است تا چون خروج کند، بيعت هيچ کس بر گردنش نباشد و خدای تعالی امر وی را در يک شب به سامان رساند».
مخفي بودن ولادت، درباره برخی از بزرگان نقل شده كه ميتوان از آن جمله به ولادت مخفيانه ابراهيم خليل (ع) از ترس كشته شدن به دست پادشاه زمانش و نيز به ولادت پنهاني موسي بن عمران (ع) از ترس كشته شدن به دست فرعون اشاره كرد.
به همين جهت شيخ طوسي; ، ولادت پنهاني حضرت مهدي (ع) را امري عادي و معمولي دانسته، مينويسد: «اين نخستين وآخرين حادثه نبوده و در طول تاريخ بشري، نمونههاي فراوان داشته است».[12]
اين حقيقت را صاحب منتخب الاثر اين گونه بيان کرده است: «راز مخفي نگه داشتن ولادت مهدي (عج) اين بود: خلفاي بني عباس، از طريق رواياتي که پيامبر (ص) و ائمة طاهرين (عليهم السلام) نقل شده بود، میدانستند دوازدهمين امام، همان مهدي است که زمين را پر از عدل وداد ميکند و دژهاي گمراهي و فساد را در هم ميکوبد. دولت جباران را سرنگون ميسازد و طاغوت را به قتل ميرساند و خود، امير مشرق و مغرب جهان ميشود. چون اين امر را میدانستند، در صدد بر آمدند تا اين نور را خاموش کنند و او را به قتل رسانند. از اين رو، جاسوسان و مراقباني چند گماشتند؛ حتي قابله هايي را مأمور کردند تا داخل منزل امام عسکري7 را زير نظر بگيرند. ليکن خداوند، در هر حال، نور هدايت را پاينده خواهد داشت. اين بود که خدا به ارادة خويش، دوران بارداري مادر او را پنهان ساخت. مورخان گفته اند: معتمد عباسي به قابلهها امر كرده بود تا وقت و بي وقت، سرزده، وارد خانة سادات شوند ـ به ويژه خانة امام حسن عسکري (ع) ـ و در درون خانه بگردند و تفتيش کنند و از حال همسر او باخبر گردند و گزارش دهند. اما آنان از هيچ چيز آگاه نگشتند. خداوند در باره حضرت مهدي (عج)، همان کار را کرد که در بارة موسي (ع) کرد؛ چنان که دشمنان حضرت مهدي (عج) نيز، همان روش فرعوني و سياست فرعوني را دنبال کردند.
فرعون دانست که زوال سلطنت او به دست مردي از بني اسرائيل خواهد بود. اين بود که بازرساني گماشت تا زنان حاملة بني اسراييل را زير نظر گيرند و کودکاني را که متولد ميشوند، تحت مراقبت شديد قرار دهند و اگر کودک پسر بود، او را بکشند. بدين گونه کودکان بسياري را کشتند تا موسي پديد نيايد. چنان که در قرآن کريم ذکر شده است[13] و با اين همه خداي متعال، پيامبر خود موسي (ع) را حفظ کرد و ولادت او را مخفي داشت. سپس به مادر موسي امر فرمود: تا او را در صندوقي گذارد و به نيل سپارد.[14] در احاديث بسياري آمده است: حضرت مهدي (عج) شباهتهايي به حضرت ابراهيم (ع) و حضرت موسي (ع) دارد».[15]
2. اثبات ولادت حضرت مهدي (عج) :
ولادت حضرت مهدی (عج) ، هر چند به دلايلي مخفيانه صورت گرفت و باعث شد تا عدهاي آن را انكار كنند؛ اما شيعه براي اثبات ولادت آن حضرت، ادله فراواني اقامه کرده است.
الف. نويد امام عسکري (ع) به ولادت مهدي (عج)
در روايتی آمده است: امام حسن عسكري (ع) گاهی، نويد مولودش را به ياران خاص ميداد: «... سيرزقني الله ولداً بمنه و لطفه»؛[16] «به زودي خداوند به مَنّ و کرمش، به من فرزندي ارزاني خواهد داشت».
و نيز: در نويدي به همسر بزرگوار خود حضرت نرجس3 چنين فرمود: «سَتَحْمِلِينَ وَلَداً وَ اسْمُهُ مُحَمَّدٌ وَ هُوَ الْقَائِمُ مِنْ بَعْدِي»؛[17] «در آيندهاي نزديک داراي فرزندي خواهي شد. نامش محمد است. او قائم از بعد من است».
ب. خبر دادن امام عسكري (ع) از ولادت مهدي (عج)
امام حسن عسكري (ع) پدر بزرگوار حضرت مهدی (عج) در روايات فراواني، براي ياران ويژه، به ولادت فرزند خود تصريح کرده است.
احمد بن اسحاق ميگويد: از امام عسكري (ع) شنيدم كه ميفرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يخْرِجْنِي مِنَ الدُّنْيا حَتَّي أَرَانِي الْخَلَفَ مِنْ بَعْدِي أَشْبَهَ النَّاسِ بِرَسُولِ اللَّهِ (ص) خَلْقاً وَ خُلْقاً يحْفَظُهُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي فِي غَيبَتِهِ ثُمَّ يظْهِرُهُ فَيمْلا الارْضَ عَدْلاً وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً »؛[18] «سپاس از آن خدايي است که مرا از دنيا نبرد تا آنکه جانشين مرا به من نشان داد. او از نظر آفرينش و اخلاق شبيهترين مردم به رسول خدا است. خداي تعالي او را در غيبتش حفظ فرمايد؛ سپس او را آشکار کند. او زمين را از عدل و داد آکنده سازد؛ همچنان که مملو از جور و ستم شده باشد».
ابوهاشم جعفري ميگويد: به امام عسكري (ع) عرض كردم: بزرگواري تان مانع از آن
ميشود تا از شما پرسش کنم؛ اجازه بفرماييد از شما چيزی بپرسم. آن حضرت فرمود: هر آنچه ميخواهي بپرس. عرض كردم:اي آقاي من! آيا براي شما فرزندي هست؟ فرمود: آري. پس گفتم اگر براي شما حادثهاي پيش آيد، كجا بهدنبال او باشيم؟ فرمود: «بِالْمَدِينَةِ» (در مدينه).
ابراهيم بن ادريس ميگويد: امام عسكري (ع) گوسفندي به من داد و فرمود: «عُقَّهُ عَنِ ابْنِي فُلانٍ وَ كُلْ وَ أَطْعِمْ أَهْلَكَ»؛ «اين را برای فرزندم فلان عقيقه کن و خود و نزديکانت از آن بخوريد». سپس دو گوسفند داد و فرمود: «عُقَّ هَذَينِ الْكَبْشَينِ عَنْ مَوْلاكَ وَ كُلْ هَنَّأَكَ اللَّهُ وَ أَطْعِمْ إِخْوَانَكَ»؛[19] «اين دو گوسفند را از مولای خود عقيقه کن ؛ و بخور ـ که خداوند بر تو گوارا نمايدـ و به برادران دينی خود نيز از آن بده».
ج. خبر حكيمه (عمه امام عسكري (ع)) از ولادت آن حضرت
حكيمه دختر امام جواد (ع) و عمه امام حسن عسكري (ع)، از زنان والا مقام نزد امامان (عليهم السلام) بوده است. وي به دستور مستقيم امام عسكري (ع)، در شب ولادت حضرت مهدي (عج) حضور داشت و بخش فراواني از روايات ولادت آن حضرت، از سوي اين بانوي بزرگوار نقل شده است.
ايشان تنها كسي بود كه در جريان تمام رخدادهاي شب ولادت آن حجّت الهي قرار داشت و روايت تولد حضرت مهدي (عج) از طريق وی نقل شده است.
د. خبر نسيم و ماريه (خادمان بيت امامت)
ايشان دو تن از خدمتگزاران بيت شريف امامت بودهاند و از روايات استفاده ميشود كه آنان در شب ولادت در خانه امام عسكري (ع) حضور داشتهاند. شيخ طوسي و شيخ صدوق با ذكر سند مينويسند:
نسيم و ماريه گويند: «أَنَّهُ لَمَّا سَقَطَ صَاحِبُ الزَّمَانِ (ع) مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ سَقَطَ جَاثِياً عَلَي رُكْبَتَيهِ رَافِعاً سَبَّابَتَيهِ إِلَي السَّمَاءِ ثُمَّ عَطَسَ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ صَلَّي اللَّهُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ زَعَمَتِ الظَّلَمَةُ أَنَّ حُجَّةَ اللَّهِ دَاحِضَةٌ وَ لَوْ أُذِنَ لَنَا فِي الْكَلَامِ لَزَالَ الشَّكُّ»؛[20] «چون صاحب الزّمان از رحم مادر به دنيا آمد، دو زانو بر زمين نهاد و دو انگشت سبابه را به جانب آسمان بلند كرد. آنگاه عطسه كرد وفرمود: «اَلْحَمْدُللهِ رَبِّ العالَمينَ وَ صَلَي اللَّهُ عَلي مُحَمِّدٍ وَ آلِهِ». ستمكاران پنداشتهاند كهحجّت خدا از ميان رفته است، اگربرايما اذن در كلامبود، شكزايل ميگرديد».
همچنين نسيم خادم میگويد: پس از ده شب از ولادت صاحب الزمان (ع) بر ايشان وارد شدم؛ پس عطسه كردم. آن حضرت فرمود: «يرْحَمُكِ اللَّهُ»؛ از اين فرمايش شادمان شدم. آن گاه ايشان فرمود: «أَلا أُبَشِّرُكِ فِي الْعُطَاسِ هُوَ أَمَانٌ مِنَ الْمَوْتِ ثَلاثَةَ أَيامٍ»؛[21] «آيا تو را در باره عطسه کردن نويد ندهم؟ آن تا سه روز امان از مردن است».
هـ . گزارش عده فراواني از بزرگان شيعه:
موارد فراواني از سخنان شيعيان و اصحاب ائمه (عليهم السلام) در دست است كه در آن، خبر از ديدن آن حضرت پس از ولادت به چشم ميخورد.
«اَبُوالادْيان» يكي از خدمتكاران بيت شريف امام حسن عسكري (ع) بود كه علاوه بر حضور در بيت آن بزرگوار، متصدي امور نامههاي آن حضرت و بردن آنها به شهرهاي مختلف بود. او يكي از كساني است كه روايت شهادت امام عسكري (ع) و نماز خواندن حضرت مهدي (عج) بر آن حضرت را ذكر كرده است.[22]
و . گزارش برخي از دانشمندان اهل سنّت از ولادت آن حضرت:
اغلب اهل سنّت ـ آن گونه كه شيعه باور دارند ـ اعتقادي به تولد مهدي موعود ندارند؛ اما دانشمنداني چند از ايشان علاوه بر تصريح و يا اشاره به ولادت آن حضرت در سال 255هـ او را همان موعود مورد اشاره در كلام پيامبر اكرم (ص) دانستهاند.
افرادی كه در نوشتههاي خود به ولادت حضرت مهدي (عج) اشاره كردهاند، دو دسته هستند:[23]
يک. كساني كه ولادت حضرت مهدي (عج) را گزارش كرده؛ ولي نسبت به موعود بودن او ساكت ماندهاند.[24]
1ـ1. ابن اثير (م 630 هـ) ، در كتاب الكامل في التاريخ درباره حوادث سال 260 چنين مينويسد: «در اين سال، ابومحمد علوي عسكري وفات كرد. او يكي از دوازده امام مذهب اماميه و پدر محمّد است كه معتقدند او منتظر ميباشد».[25]
1-2. ابن خلكان (م681هـ ) در كتاب وفيات الاعيان میگويد: «ابوالقاسم محمد بن حسن عسكري، فرزند علي الهادي، فرزند محمد الجواد كه پيشينيان او ذكر شد. بر اساس اعتقاد اماميه، دوازدهمين از دوازده امام و معروف به «الحجة» است... ولادتش در روز جمعه نيمه شعبان سال 255هـ بود».[26]
1ـ3. ذهبي (م748 هـ ) در كتاب العبر گويد: « در آن سال(يعني 256 هـ) محمّد فرزند حسن، فرزند علي الهادي، فرزند محمد الجواد، فرزند علي الرضا، فرزند موسي الكاظم، فرزند جعفر الصادق علوي حسيني، ابوالقاسم به دنيا آمد كه رافضيها او را «الخلف الحجة» و «مهدي منتظر» و «صاحب الزمان» لقب داده اند و او آخرين از دوازده امام است».[27]
دو. كساني كه علاوه بر گزارش ولادت آن حضرت، تصريح به موعود بودن آن حضرت
نمودهاند (البته اين دسته در نهايت اقليت هستند):
2ـ1. كمال الدين محمد بن طلحة شافعي (م652هـ) در كتاب مطالب السئول گويد: «ابوالقاسم محمد بن حسن خالص، پسر علي متوكل، پسر قانع، پسر علي الرضا، پسر موسي الكاظم، پسر جعفر الصادق، پسر محمد الباقر، پسر علي زين العابدين، پسر حسين الزكي، پسر علي المرتضي اميرالمؤمنين، پسر ابوطالب، مهدي، حجّت، خلف، صالح، المنتظر (عليهم السلام) و رحمت و بركات خداوند بر او باد».[28]
2ـ2. نور الدين علي بن محمد بن صباغ مالكي(م855 هـ ) فصل دوازدهم از كتابالفصول المهمّة را با اين عنوان آورده است: «در شرح حال ابوالقاسم حجت، خلف صالح، پسر ابومحمد حسن خالص، او امام دوازدهم است»
در اين فصل به گفته گنجي شافعي چنين احتجاج ميكند: «از جمله چيزهايي كه دلالت ميكند مهدي از هنگام غيبتش تاكنون زنده و باقي است، كتاب و سنّت است. در بقاي او هيچ مانعي نيست؛ همانند باقي ماندن عيسي بن مريم و خضر و الياس از اولياي خدا و دجال كور و ابليس ملعون از دشمنان خدا».
سپس دلايل خود را از كتاب و سنّت بيان ميكند و تاريخ ولادت، دلايل امامت، گوشههايي از اخبار زندگاني، غيبت، مدت دولت كريمه، كنيه، خاندان و مطالب ديگري از حضرت مهدي (عج) را به تفصيل ذكر ميكند.[29]
زمان ولادت :
مطابق روايتهاي بسياري از شيعه و برخي از اهل سنّت، ميلاد خجسته امام عصر (عج) در شب نيمه شعبان 255 هـ واقع و باعث مزيد فضيلت اين شب مبارك شده است. البته عده اندكي، زمانهاي ديگري را نيز نقل كرده اند.[30]
عصام از كليني از علي بن محمد نقل كرده است: «وُلِدَ الصَّاحِبُ (ع) فِي النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ سَنَةَ خَمْسٍ وَ خَمْسِينَ وَ مِائَتَينِ»؛[31] «صاحب (ع) نيمه شعبان 255 هـ به دنيا آمد».
درباره چگونگي زندگي حضرت مهدي (عج) در دوران پدر بزرگوارشان، احتمالات مختلفي ذكر شده است؛ از جمله:
الف. او تا آخرِ عمرِ امام عسكري (ع) ، در سامرا زندگي كرده است.
ب. مدتي پس از ولادت، براي حفاظت و رشد، به مدينه برده شد.
الف. دلايل احتمال نخست:
1. رواياتی كه بيانگرتهنيت شيعيان، بر امام عسكري (ع) است: ابو الفضل حسين بن حسن علوي گويد: «دخلت علي ابي محمد بسر من رأي فهنأته بسيدنا صاحب الزمان (ع) لما ولد»؛[32] «در سامرا، به منزل امام حسن (ع) رفتم و ولادت سرورمان، صاحب الزمان (ع) را به وي تبريك گفتم».
2. رواياتي كه از زبان حكيمه خاتون، بر ديدن آن حضرت در خانه امام حسن عسكري (ع) دلالت دارد.
3. رواياتي كه بيانگر ديده شدن حضرت مهدي (عج) از سوی گروهي از اصحاب در منزل امام عسكري (ع) است.
ب. دلايل احتمال دوم:
بر اساس اين احتمال، آن حضرت مدتي پس از ولادت، به جهت مسائل امنيتي به ناگزير سامرا را ترك كرد و بهمدينه منوره برده شد. برای تأييد اين ديدگاه بهروايات و گزارشهای چندي اشاره شده است: ابوهاشم جعفري گويد: به امام حسن عسكري (ع) عرض كردم: بزرگواري شما مانع از آن است كه من از شما پرسش كنم؛ اجازه میدهيد چيزی بپرسم! حضرت فرمود: بپرس؛ گفتم: آقاي من! آيا براي شما فرزندي هست؟ فرمود: بله. گفتم: اگر اتفاق ناگواري براي شما رخ داد، در كجا او را جست وجو كنم؟ فرمود: «در مدينه».[33]
از اين روايت استفاده میشود آن حضرت پس از ولادت، مدت نامعلومي در زادگاه خود سپري كرده است؛ آن گاه قبل از شهادت پدر خود به مدينه رفته است.
البته وجود روايتهاي مختلف، مبني بر ديده شدن حضرت مهدي (ع) در زمانهاي مختلف در دوران حيات امام عسكري (ع) و نماز خواندن ايشان بر پيكر مطهر پدر، اين احتمال را ضعيف مينمايد. علاوه بر اينكه، در اين روايت اشاره شده است: پس از رخ دادن حادثهاي براي امام عسكري (ع) (شهادت آن حضرت)، از مهدي (ع) در مدينه جست و جو شود. مؤيد اين سخن، رواياتي است كهجايگاه حضرت را درمدت غيبت، در مدينه منوره ذكر كردهاند.
ابوبصير از امام صادق (ع) روايت كرده است: «لابُدَّ لِصاحِبِ هَذا الاَمرِ مِنْ غَيبَةٍ وَلابُدَّ لَهُ فِي غَيبَتِهِ مِنْ عُزْلَةٍ ونِعْمَ المَنْزِلُ طَيبَةُ وَما بِثَلاثينَ مِنْ وَحْشَةٍ»؛[34] «صاحب اين امر ناگزير از غيبتي است و در اين مدت ناچار از گوشهگيري و كناره جويي از ديگران است و طيبه (مدينه) خوش منزلي است و با وجود سي تن (يا به همراهي سي نفر) در آنجا وحشت و ترسي نيست».
بنابراين حضرت مهدي (عج) ، در نهان ميزيست و مردم به طور عموم از او خبر نداشتند. در اين مدت جز تني چند، كسي او را نديده بود تا اينکه روزِ در گذشتِ امام يازدهم (روز هشتم ماه ربيعالاول سال 260 هـ) فرا رسيد. در اين روز، چهار امر باعث شد تا حضرت مهدي (عج)، خود را به گروهي از مردم بنماياند و كساني كه براي مراسم تشييع و خاك سپاري امام يازدهم حاضر شده بودند، او را ببينند:
يکم. بايد امام بر جنازة امام نماز گزارد. حضرت مهدي (عج) براي رعايت اين سنّت الهي و سرِّ رباني، میبايست ظاهر شود و بر پيكر پدر نماز گزارد.
دوم. مانع اين شود كه كسي از سوي خليفه بيايد و بر پيكر امام نماز بخواند و سپس جريان امامت ختم شده اعلام گردد. در نهايت خليفه ستمگر عباسي، وارثِ امامت ِ شيعي معرفي شود!!
سوم. از روي دادن انحراف داخلي در جريان امامت جلو گيری شود؛ زيرا جعفر بن علي الهادي، معروف به جعفر كذّاب (برادر امام عسكري (ع))، در صدد ادعاي امامت بود و
میخواست بر پيكر آن حضرت نماز گزارد.
چهارم. ادامة جريان امامت و ولايتِ آن حضرت تثبيت شود و بر معتقدان معلوم گردد كه پس از امام حسنِ عسكري (ع) ، امام دوازدهم، حامل اين وراثت معنوی و ولايت ديني و دنيايي است. او تولد يافته و موجود است.
بر اين اساس مردمي كه براي انجام مراسم آمده بودند، ناگاه كودكي خردسال را ديدند که در نهايت شكوه و حشمت همچون خورشيدي فروزان، از اندرون منزل خارج شد و عمويش جعفر را ـ كه آمادة نماز گزاردن بر پيكر پيشواي يازدهم شده بود ـ به يك سو زد و بر پيكر پدر نماز گزارد.[35]
پاسخ به برخي پرسشها و شبهات:
از آنجايي كه مخفي بودن ولادت حضرت مهدي (عج) ، پرسشهاي فراواني را در ذهنها به وجود آورده، بسيار مناسب است به پارهاي از آنها (با توجه به ديدگاه دانشمندان بزرگ شيعه) پاسخ داده شود.
شيخ مفيد; دركتاب ارزشمندالفصول العشرةبا بياني كوتاه و جامع، بهبرخي ازاين پرسشها پاسخ داده است.
شبهه اول: پنهان بودن تولد مهدي پسر حسن بن علي (عليهم السلام) از افراد خانواده و ساير مردم و ادامة پنهان زيستي اش، بر خلاف عرف و عادت است.
پاسخ: اين شبهه بسيار سست و بي اساس است؛ زيرا چنين كاري، خارج از متعارف و يا مخالف عادت نيست؛ بلكه عقل و برهان چنين عملي را در پارهاي از اوقات ضروري ميداند و تاريخ نظاير آن را در فرزندان «پادشاهان» و «دولت مردان» به خاطر پارهاي از مصالح حياتي تأييد ميكند. ... همان گونه كه اين امر درباره عدهاي از پادشاهان «ايران»، «روم» و «هند» نقل شده است.
تمام تاريخ نويسان اسلامي و غير اسلامي، نقل كرده اند كه ولادت «ابراهيم خليل» از ترس كشته شدن به دست پادشاه زمانش، به گونهاي بود كه احدي از خويشان او بر آن آگاهي نيافت. ولادت «موسي بن عمران» نيز از ترس كشته شدن به دست «فرعون»، پنهاني انجام گرفت و قرآن به صراحت بيان ميكند كه «مادر موسي»، او را در ميان صندوقي نهاده، به ميان دريا انداخت. او از طريق وحي اطمينان يافته بود فرزندش سالم خواهد ماند و اين كار را به جهت حفظ مصالح موسي انجام داد.
با توجّه به اين مطالب آيا ميتوان امكان پنهان ماندن ولادت حضرت مهدی (عج) را از خويشاوندان و دوستان، انكار كرد و اين كار را خلاف عقل وعادت دانست؟! حال اينكه عوامل پنهان كردن ولادت او، به مراتب بيشتر از عوامل پنهان شدن ولادت افراد ياد شده بوده است.
اما اينكه هيچ كس از وجود پسري براي «حسن بن علي» خبر نداده، مطلبي بسيار نادرست و مخالف با واقع است؛ بلكه اطمينان به وجود فرزندي به نام مهدي (عج) براي «حسن بن علي» بيشتر از اطميناني است كه دربارة وجود ساير فرزندان افراد از راههاي متعارف حاصل ميگردد.
شبهه دوم: «جعفر بن علي» تولد فرزندي براي برادرش را به شدت انكار كرد و به همين جهت پس از مرگ وی، اموالش را تصاحب نمود ... و ريختن خون كساني را كه ادعاي پسري براي برادرش ميكردند، جايز شمرد!
پاسخ: اين انتقاد نيز از چند جهت مردود است:
استدلال به عمل يك شخص، در صورتي صحيح و پذيرفتني است كه آن شخص از خطا و اشتباه به دور باشد و هرگز گناهي از او سر نزند. همگان در اين امر اتفاق دارند كه «جعفر بن علي» اين مقام را نداشت و وجود او به عنوان فرزند امام (ع) ، اين مقام(عصمت از گناه) را براي او ممكن نميكرد. در گذشته نيز افراد فراواني، فرزند پيامبران و صالحان بوده اند؛ اما گناهان بزرگي مرتكب شدهاند!!
انكار «جعفر» نسبت به فرزند برادرش، بسيار طبيعي و بر طبق انتظار است؛ زيرا حسن بن علي8 داراي اموال فراوانی بود كه اگر به دست «جعفر» ميرسيد، ميتوانست به وسيله آن به تمام خواستههاي نفساني و آرزوهاي مادي خود برسد.
از طرفی امام عسکری (ع)، در انظار شيعيان داراي آن چنان مقام ارجمند و والايي بود كه شيعيان او را در همه امور، بر خود مقدم داشته و در برابر او مطيع و فرمانبردار بودند. خشنودی او را رضاي خداوند و خشم او را غضب خداوند ميدانستند.
آن حضرت در زمان خود مرجع و مسؤول امور مادي و معنوي شيعيان بود و آنان خمس و زكات اموال خود را به عنوان يك وظيفه ديني، به او يا به وكيلش تقديم ميكردند تا به افراد مستحق برساند. جعفر ميدانست شيعيان اين عمل را پس از «حسن بن علي» با جانشين او انجام خواهند داد.
حال آيا با وجود اين همه انگيزههاي مختلف براي انكار «مهدي»، باز هم ميتوان به انكار جعفر استدلال كرد و انكارش را شاهدي بر درستي مدعاي خود دانست؟!
تاريخ نويسان گوشهای از رفتارهای اخلاقي و عواملي را نقل كرده اند كه موجب انكار جعفر نسبت به مهدي(ع) فرزند برادرش گرديد و او را وادار كرد خليفه وقت را نسبت به جانشين حسن و شيعيانش تحريك كندو...
شبهه سوم: «حسن بن علي» در هنگام مرگ مادر خود «حديث، ام الحسن» را وصيّ و سرپرست جميع اوقاف و اموال خود قرار داد و اختيار تصرف در آنها را به او واگذار کرد. اين خود دليل بر آن است كه آن حضرت فرزندي نداشته است.
پاسخ: اين شبهه نيز سست و بي اساس است و نمی توان به آن در انكار فرزند حسن بن علي8 اعتماد كرد. وصيت امام حسن (ع) به مادرش، مؤيد اين مطلب است كه وي ميخواسته، ولادت و وجود فرزندش را پنهان نگه دارد و از ريختن خونش به دست حاکمان جور جلوگيري كند. اگر در وصيت، نامي از فرزند خود ميبرد و يا شخصاً به او وصيت ميكرد، نقض غرض ميشد و هدف نهايي (حفظ كردن مهدي (عج) براي زمان لازم و مناسب) به دست نميآمد. به خصوص آنكه امام عسکری (ع) مجبور گرديد، اسامي در باريان نزديک خليفه (مانند «واثق» و «محمد بن مأمون» و «فتح بن عبد ربه» و ...) را در وصيت نامه درج كند، تا اين وصيت از نظر دولت عباسي، معتبر باشد و موجب حساسيت آنها نسبت به فرزندش و سبب كوشش آنان براي پيدا كردنش نگردد. ضمناً شيعيان را از تهمت اعتقاد به وجود فرزندي براي خود و نيز از اعتقاد به امامتش برهاند.[36] البته چنين حركتي، قبلاً نيز به دلايلي از ائمه (عليهم السلام) صورت گرفته بود.[37]
منابع:
[1] . جمعي از نويسندگان، چشم به راه مهدي4، ص 318.
[2] . محمد رضا حكيمي، خورشيد مغرب، صص 21ـ22. (با تصرف)
[3] . كمالالدين و تمام النعمة، ج 2، باب 42، ح 1؛ همچنين ر.ك: كتاب الغيبة، ص 238؛ كشفالغمة، ج 2، ص449.
[4] . شيخ صدوق;، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص567.
[5] . همان، ج1، ص325، ح2.
[6] . نعماني، الغيبة، ص168.
[7] . كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص340، ح18.
[8] . همان، ص479، ح1.
[9] . كليني ، كافي، ج1، ص341.
[10] . كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص377، ح2.
[11] . همان، ص480، باب 44، ح5.
[12] . محمد بن حسن طوسي;، كتاب الغيبة، ص77، ح105.
[13] . اعراف (7)، آيه14.
[14] . قصص(28)، آيه7.
[15] . لطف الله صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص353.
[16] . مجلسي;، بحار الانوار، ج50، ص313.
[17] .كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص408، ح4.
[18] . همان.
[19] . بحار الانوار، ج51، ص22؛ ر.ك: كتاب الغيبة، ص245.
[20] . كتاب الغيبة، ص 244، ح 211؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، باب 42، ح 5؛ همچنين ر.ك: الخرائج والجرائح، ج 10، ص 457، ح 2.
[21] . كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص430، ح5.
[22] . همان، ج2، ص475؛ باب 43،ح 25. همچنين ر.ك: منتخب الأنوار المضيئة، ص 157؛ الخرائج والجرائح، ج 3، ص1101.
[23] . در اينجا تنها به موارد اندكي اشاره شده است. براي تفصيل بيشتر ر. ك: لطف اللّه صافي گلپايگاني، منتخب الاثر؛ سيد ثامر هاشم العميدي، مهدي منتظر در انديشه اسلامي، ص185 تا ص 200؛ همو، در انتظار ققنوس، ترجمه و تحقيق، مهدي عليزاده، ص188 تا 198.
[24] . برخي از اهل سنّت که ولادت حضرت مهدي7 را گزارش کرده اند، تنها آن را از ديدگاه شيعه بيان کرده اند، در حالي که عده اي گمان کرده اند کساني که ولادت آن حضرت را نقل کرده اند بر اين باور هستند که آن حضرت به دنيا آمده است.
[25] . سيد ثامر هاشم العميدي، مهدي منتظر در انديشه اسلامي، ص186، به نقل از: الكامل في التاريخ، ج7، ص274 در پايان حوادث سال 260 هـ . ق.
[26] . همان به نقل از: وفيات الاعيان، ج4،ص176، ح562.
[27] . همان.
[28] . مطالب السؤول، ج2، ص79، باب 12.
[29] . ابن صباغ مالكي، الفصول المهمة، ص287.
[30] . ر. ك: كافي، ج1، ص329؛ كتاب الغيبة، ص231.
[31] . كافي، ج 1، ص 514؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 424؛ كتاب الغيبة، ص 147.
[32] . كتاب الغيبة، ص229؛ بحار الانوار، ج51، ص17.
[33] . كتاب الغيبة، ص 232، ح 199، كافي، ج 1، ص 328، ح 2.
[34] . كافي، ج 1، ص 340؛ الغيبة، ص 188، ح 41؛ كتاب الغيبة، ص 162، ح 121.
[35] . ر.ک: خورشيد مغرب، ص24 و 25.
[36] . شيخ مفيد، فصول العشرة في الغيبة(10 انتقاد و پاسخ پيرامون غيبت حضرت مهدي4)، ترجمه محمد باقر خالصي، صص 18 ـ 48. (با تصرف و تلخيص)
[37] . ر. ك: داستان وصيت امام صادق7.