پرسش:
مصطفی:در روایات اهل بیت شیعیان از قیام و انقلاب و همچنین فعالیت های سیاسی منع شدید شده اند
و همچینین اهل بیت حکومت هایی را که قبل از ظهور امام زمان هستند را حکومت شیطان و سردمدار گمراهی معرفی کرده اند.
به دلیل کثرت روایات وارده در این زمینه و درخواست صاحب وبلاگ تنها به سه روایت اکتفا می کنیم و مابقی روایات را در بخش نظرات می آوریم.
1- هر پرچمی (حکومتی)که قبل از قیام امام قائم علیه السلام باشد.رهبر آن طاغوت است و (آن رهبر) مانند بتی میشود که غیر از خداوند عبادت میشود.(الکافی ج8 ص295 )
2- امام صادق فرمود: هیچیک از ما اهل البیت تا روز قیام قائم ما، برای جلوگیری از ستمی یا برای بپاداشتن حقی خروج نمی کند، مگر آنکه بلا و آفتی، او را از بیخ برکند و بر عمق گرفتاری و اندوه ما و شیعیانمان افزود.(مقدمه صحیفه سجادیه)
3- اى سدیر! در خانه بنشین(بی طرف باش و فعالیت سیاسی نکن) و به زندگى بچسب . آرامش داشته باش تا آن هنگام كه شب و روز آرام هستند، اما هنگامى كه خبر رسید كه سفیانى خروج كرده به سوى ما بیا، اگر چه با پاى پیاده باشد
باز هم امام معصوم در اینجا شیعیان را تا علامات حتمیه ظهور از فعالیت سیاسی منع کرده است.
پاسخ:
با سلام خدمت شما دوست عزیز
در مورد این سوال شما باید عرض کنم که این روایات توضیح و تفسیر دارند و آنچه که شما برداشت کردید کاملا غلط می باشد که در واقع طرز فکر همان انجمن حجیته می باشد که دارای انحرافات بیشماری می باشند.
از این دیدگاه اصطلاحا به نظریه تعطیل یاد میشود.
ما در جواب شما هم روایات تاکید در دخالت سیاست رو عرض می کنیم و هم روایاتی که شما فرمودید رو توضیح می دهیم و مشخص می کنیم که برداشت شما از این روایات نادرست بوده است.
این گونه احادیث به چند دسته تقسیم میشوند: دستهای از لحاظ سندی ضعیفند، دستهای میتوان گفت بیان یک گزاره خبری است نه یک حکم شرعی، دستهای دستورات شخصی ائمه(علیهم السلام) و دستهای هم در نگاه ظاهری این است که ما را منع میکند از تشکیل حکومت.
دوستان اگر جواب کمی طولانی خواهد شد ببخشید،چون بحث مهم است و باید خوب جا بیفتد.ولی جهت مطالعه حتمی و رضایت خوانندگان خلاصه بحث رو در انتها می آورم تا چکیده جواب دست دوستان باشد.
در برابر علما و فقهایی که در ولایت فقیه را در عصر غیبت پذیرفتهاند و شأن حکومت را برای فقیه قائل هستند. علما و فقهائی نیز داریم که شأن حکومت را برای فقیه در عصر غیبت قائل نیستند؛ که از آن اصطلاحا به نظریه تعطیل یاد میشود.(که البته تعدادشان بسیار بسیار اندک است.) آنها برای اثبات حرف خویش ادلهای دارند. مهمترین دلیل آنها یک سری روایاتی است که مضمون ظاهری آن روایات نهی ما از قیام علیه طواغیت جهت تشکیل حکومت اسلامی است.اکثریت این روایات را مرحوم شیح حر ره در کتاب "وسائلالشیعة، ج۱۵ کتاب الجهاد، ابواب الجهاد العدو و ما یناسبه، ۱۳- بَابُ حُكْمِ الْخُرُوجِ بِالسَّیْفِ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ ع" آورده است.
ما می خواهیم در اینجا به بررسی این روایات بپردازیم. اما خوب است در ابتدا بیاناتی از حضرت امام خمینی ره که در واقع یک جواب کلی است به این احادیث را بیاوریم و سپس به بررسی تک تک روایات بپردازیم. ایشان در 14 فروردین 67 به مناسبت میلاد امام زمان عج در دیدار خانواده های شهدا می فرمایند:"قدرتهاى بزرگ و تبلیغ معناى غلط از انتظار
اما مسأله این است كه دست سیاست در كار بوده؛ همان طورى كه تزریق كرده بودند به ملتها، به مسلمین، به دیگر اقشار جمعیتهاى دنیا كه سیاست كار شماها نیست؛ بروید سراغ كار خودتان و آن چیزى كه مربوط به سیاست است، بدهید به دست امپراتورها. خوب، آنها از خدا مىخواستند كه مردم غافل بشوند و سیاست را بدهند دست حكومت و به دست ظلمه، دست امریكا، دست شوروى، دست امثال اینها و آنهایى كه اذناب اینها هستند و اینها همه چیز ما را ببرند، همه چیز مسلمانها را ببرند، همه چیز مستضعفان را ببرند و ما بنشینیم بگوییم كه نباید حكومت باشد، این یك حرف ابلهانه است، منتها چون دست سیاست در كار بوده، این اشخاص غافل را، اینها را بازى دادند و گفتند: شما كار به سیاست نداشته باشید، حكومت مال ما، شما هم بروید توى مسجدهایتان بایستید نماز بخوانید! چه كار دارید به این كارها؟
اینهایى كه مىگویند كه هر علمى بلند بشود و هر حكومتى، خیال كردند كه هر حكومتى باشد این بر خلاف انتظار فرج است. اینها نمىفهمند چى دارند مىگویند. اینها تزریق كردهاند بهشان كه این حرفها را بزنند. نمىدانند دارند چىچى مىگویند. حكومت نبودن، یعنى اینكه همه مردم به جان هم بریزند، بكشند هم را، بزنند هم را، از بین ببرند، بر خلاف نص آیات الهى رفتار بكنند. ما اگر فرض مىكردیم دویست تا روایت هم در این باب داشتند، همه را به دیوار مىزدیم؛ براى اینكه خلاف آیات قرآن است. اگر هر روایتى بیاید كه نهى از منكر را بگوید نباید كرد، این را باید به دیوار زد. این گونه روایت قابل عمل نیست. و این نفهمها نمىدانند چى مىگویند، هر حكومتى باشد حكومت [باطل] است! بلكه شنیدم بعضى از اشخاص گفتهاند كه خوب با این وضعى كه هست، الآن در ایران هست، دیگر ما نباید تهذیب اخلاق بكنیم؛ دیگر غلط است این حرفها! چیزى نیست دیگر حالا؛ حتماً باید استاد اخلاق در یك محیطى باشد كه همه مردم فاسدند، شرابخانهها همه بازند و- عرض مىكنم كه- جاهاى فساد همه بازند! اگر یك جایى باشد كه خوب باشد، آنجا دیگر تهذیب اخلاق لازم نیست، نمىشود، باطل است! اینها یك چیزهایى است كه اگر دست سیاست در كار نبود، ابلهانه بود، لكن آنها مىفهمند دارند چى مىكنند. آنها مىخواهند ما را كنار بزنند.
بله، البته آن پر كردن دنیا را از عدالت، آن را ما نمىتوانیم [پر] بكنیم. اگر مىتوانستیم، مىكردیم، اما چون نمىتوانیم بكنیم ایشان باید بیایند. الآن عالم پر از ظلم است. شما یك نقطه هستید در عالم. عالم پر از ظلم است. ما بتوانیم جلوى ظلم را بگیریم، باید بگیریم؛ تكلیفمان است. ضرورت اسلام و قرآن [است،] تكلیف ما كرده است كه باید برویم همه كار را بكنیم. اما نمىتوانیم بكنیم؛ چون نمىتوانیم بكنیم، باید او بیاید تا بكند. اما ما باید فراهم كنیم كار را. فراهم كردن اسباب این است كه كار را نزدیك بكنیم، كار را همچو بكنیم كه مهیا بشود عالم براى آمدن حضرت- سلام اللَّه علیه- در هر صورت، این مصیبتهایى كه هست كه به مسلمانها وارد شده است و سیاستهاى خارجى دامن بهش زدهاند، براى چاپیدن اینها و براى از بین بردن عزت مسلمین [است]. و باورشان هم آمده است خیلیها. شاید الآن هم بسیارى باور بكنند كه نه، حكومت نباید باشد، زمان حضرت صاحب باید بیاید حكومت. و هر حكومتى در غیر زمان حضرت صاحب، باطل است؛ یعنى، هرج و مرج بشود، عالم به هم بخورد تا حضرت بیاید درستش كند! ما درستش مىكنیم تا حضرت بیاید.
ان شاء اللَّه، خداوند اصلاح كند اینها را. و امیدوارم كه خداوند این روز را بر همه ما، بر همه شما مبارك كند و دست ظالمها را كوتاه كند و قدرت بدهد به ملتهاى مظلوم براى سركوب كردن ظالمها.
و السلام علیكم و رحمة اللَّه."(صحیفه امام(ره)، ج۲۱ صص۱۸-۱۵)
خوب با توجه به عبارات بالا دیگر نیازی به بررسی روایات نیست. اما برای اینکه مطمئنتر بشویم بررسی میکنیم.
اما جواب روایت اول:
شاید قویترین و صحیحترین حدیثی که بتوان به آن استناد کرد همین حدیث باشد. اولا ادامه حدیث میگوید:" یُعْبَدُ مَنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ" پس اگر صاحب پرچمی این خصوصیات را نداشت طاغوت نیست.
ثانیا دعوت بر دوگونه است :
۱ - دعوت به نفس كه باطل و غیر شرعی و محكوم است .
۲ - دعوت برای درهم شكستن باطل و اقامه حق و واگذاردن آن به اهلش كه حق و مورد تأیید ائمه معصومین (ع) است .
در این روایت پرچمهایی كه به خاطر دعوت به نفس برافراشته شده محكوم شده، نه پرچمهایی كه برای دعوت به حق برافراشته شده اند.
به عبارت دیگر پرچمی كه در مقابل قائم (عج) واقع گردد طاغوت است نه پرچمی كه در مسیر و طریق و جهت او باشد، به همین جهت در روایت از آن به طاغوت تعبیر شده و گفته شده كه : صاحب آن در مقابل خدا مورد پرستش واقع شده است. مخصوصا که در روایتی از حضرت امام محمد باقر ع آمده است:"... َ وَ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَحَدٍ یَدْعُو إِلَى أَنْ یَخْرُجَ الدَّجَّالُ إِلَّا سَیَجِدُ مَنْ یُبَایِعُهُ وَ مَنْ رَفَعَ رَایَةَ ضَلَالَةٍ فَصَاحِبُهَا طَاغُوت"(الکافی ج۸ ص۲۹۷ ح۴۵۶): و تا هنگام ظهور دجّال كسى نیست كه مردم را به سوى خویش فراخواند مگر آنكه پارهاى پیرو پیدا كند، و هر كس درفش گمراهى برافرازد صاحبش جز طاغوت نخواهد بود. پس هر پرچمی که جهت گمراهی مردم برافراشته شود صاحبش طاغوت است نه هر پرچمی. و واضح است که حرکت امام خمینی ره یک حرکت هادی بود نه مضل. نکتهی بعد اینکه ما روایاتی در تأئید برخی قیامها داریم مانند روایات فراوانی در تأئید قیام زید. یا موارد زیر:
۱- ۳۷ وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عِیسَى عَنْ أَیُّوبَ بْنِ یَحْیَى الْجَنْدَلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ كَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ یَتَوَكَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین(بحار ج۵۷ ص۲۱۶)
۲- عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ع أَنَّهُ قَال...وَ لَیْسَ فِی الرَّایَاتِ رَایَةٌ أَهْدَى مِنْ رَایَةِ الْیَمَانِیِّ هِیَ رَایَةُ هُدًى لِأَنَّهُ یَدْعُو إِلَى صَاحِبِكُمْ فَإِذَا خَرَجَ الْیَمَانِیُّ حَرَّمَ بَیْعَ السِّلَاحِ عَلَى النَّاسِ وَ كُلِّ مُسْلِمٍ وَ إِذَا خَرَجَ الْیَمَانِیُّ فَانْهَضْ إِلَیْهِ فَإِنَّ رَایَتَهُ رَایَةُ هُدًى وَ لَا یَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ یَلْتَوِیَ عَلَیْهِ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِكَ فَهُوَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ لِأَنَّهُ یَدْعُو إِلَى الْحَقِّ وَ إِلى طَرِیقٍ مُسْتَقِیم...(الغیبة للنعمانی ص۲۵۶ باب ۱۴ ما جاء فی العلامات التی تكون قبل قیام القائم ع و یدل على أن ظهوره یكون بعدها كما قالت الأئمة ع ح۱۳) در اینجا صراحتا امام ع میفرمایند پرچم یمانی-که قبل از ظهور حضرت ع برافراشته میشود- پرچم هدایت است.
۳- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ أَخِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَبِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَى عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ یَحْیَى بْنِ سَامٍ عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْكَابُلِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ كَأَنِّی بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ یَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا یُعْطَوْنَهُ ثُمَّ یَطْلُبُونَهُ فَلَا یُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِكَ وَضَعُوا سُیُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ فَیُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا یَقْبَلُونَهُ حَتَّى یَقُومُوا وَ لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِكُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّی لَوْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ لَاسْتَبْقَیْتُ نَفْسِی لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْر(مانند مورد قبل ح۵۰)
۴- ۴۰ وَ رَوَى بَعْضُ أَصْحَابِنَا قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع جَالِساً إِذْ قَرَأَ هَذِهِ الْآیَةَ فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْكُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولًا فَقُلْنَا جُعِلْنَا فِدَاكَ مَنْ هَؤُلَاءِ فَقَالَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ هُمْ وَ اللَّهِ أَهْلُ قُم(بحار ج۵۷ ص۲۱۶)
۵- ...
ثالثا این روایت با خیل عظیمی از روایاتی که حاکی از وجوب امر به معروف و نهی از منکر و همچنین وجوب ایستادگی در برابر ظالم وجود دارد در تعارض است پس برای رفع تعارض ما نمیتوانیم از آن همه روایت صرف نظر بکنیم بلکه باید این چند روایت مختصری که در این طرف قرار دارد را یک طوری توجیه و تأویل بکنیم.
لذا آیات (بقره: 251; حج: 40 - 41; حدید: 25; نساء: 60; شعراء: 151 - 152; نساء: 24 .) و روایات مستقل (شیخ صدوق، خصال، ج 1، ص 206; نهجالبلاغه، خطبهی قاصعه، (192) ; وسائلالشیعة، ج 18) ، و آیات و روایات امر به معروف و نهی از منکر (وسائلالشیعة، ج 11، باب 3، باب الامر بالمعروف والنهی عن المنکر .) و قیام حضرت سیدالشهداء، علیهالسلام، سخنان آن و قیام و انقلاب زید بن علی که مورد تایید امامان بوده است، (شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا، ج 1، ص 252، حدیث 6 .) و تلاش و جهاد حسین بن علی فخ که او نیز تمجید معصومان بوده است، و عباراتی از امامان، علیهمالسلام، مبنی بر این که «اگر ما یاورانی استوار داشتیم، قیام میکردیم» ، و اطلاق ادلهی مجازات کسی که در مقابل اسلام میایستد و اطلاق روایات ضرورت مبارزه با اهل گناه و نکوهش حاکمان ستمگر و پیروی از آنان (وسائل الشیعه، ج 12، ص 128، باب 42، حدیث 2 .) ، و ادلهی جهاد، همه و همه، دلائلی هستند در مقابل اطلاقی که ممکن است از روایات نافی قیام در عصر غیبت استفاده شود . بنابراین، این ادله، با وسعتی مثال زدنی، این نکته را تاکید میکنند که نه تقیهی زمانی است و نه تلاش و قیام به طور مطلق مذموم، بلکه سرزنش و نکوهش قیام یا به دلیل تقیهی امامان معصوم، علیهالسلام، بوده است و یا به دلیل خصوصیت مورد بوده است . بنابراین، به دست آوردن قاعدهی کلی از آنها برای همهی زمانها، صحیح نخواهد بود.
بررسی روایت دوم :
این روایت یک جمله خبری است . یعنی حضرت از قیام نهی نمی کنند . بلکه می فرمایند هر قیامی که از طرف اهل بیت علیهم السلام پیش از قیام قائم علیه السلام برپا شود به این سرنوشت دردناک دچار خواهد شد .
تنها قیامی که اهل بیت علیهم السلام برپا کردند نهضت عاشورا بود . مصیبتی که می فرمایند در زمین و آسمان بزرگترین است و مصیبتی بزرگتر از آن نیست . در مورد علل قیام عاشورا در جای دیگر باید صحبت کرد .
اما با توجه به قیام زید که در بالا عرض شد ، همچنین قیام سید خراسانی و سید یمانی پیش از ظهور مشخص می شود اصل قیام مانعی ندارد و حرام نیست و با توجه به ما بقی ادله ذکر شده در بالا قیام لازم بلکه واجب است .
بررسی روایت سوم :
بررسی سندی: از لحاظ سندی تقریبا بیمورد است الا اینکه "عدة من أصحابنا" معلوم نیست چه کسانیاند.
بررسی دلالی: با نگاهى به تاریخ و دیگر روایات مى یابیم كه سدیر، فردى بوده كه همواره احساساتش بر عقلش غلبه داشته است و او مى پنداشته قیام و اقدام براى تشكیل حكومت اسلامى ، براى امام علیه السلام وجود دارد و به همین دلیل ، همواره منتظر قیام و خروج آن حضرت بوده است . حضرت در بیان فوق ، نبود امكان قیام و تشكیل حكومت ظاهرى را به ایشان گوشزد كرده است و به وى و افرادى مانند وى ، كه تحت تأثیر احساسات غلط قرار گرفته اند. سفارش مى كند: بهتر است كه در خانه بنشینند. ما نمى توانیم از روایتى كه او را ملزم مى كند در خانه بنشیند الغاى خصوصیت كنیم و بگوییم: وظائف همه، حتى در عصر غیبت سكوت و خانه نشینى است. نکتهی بعد اینکه آیا با این روایت مى توان از همه آیات و روایات و همچنین حكم عقل كه بر وجوب امر به معروف و نهى از منكر و جهاد در راه خدا و مبارزه با حاكمان ظالم دلالت دارند، دست برداشت؟!!!
توضیح یکی از علما را نیز درباره این روایت که مشابه همین توضیح است میآورم:
"ممكن است اهل سكوت بدین روایت استناد نموده و بگویند: این روایت منحصر به سدیر نیست بلكه بر همه واجب است كه تا خروج سفیانی و قیام قائم (عج) سكوت نموده و از قیام و خروج خودداری ورزند.
اما در پاسخ باید گفت : الغای خصوصیت و تعمیم حكم به همه افراد در تمام زمانها متوقف است به موردی كه ما علم و آگاهی داشته باشیم به این كه شخص خاص و یا مورد خاصی مورد نظر نیست، اما در مورد شخصی همانند سدیر پس از بررسی ویژگی ها و حالتهای او مشخص میگردد كه چنین الغای خصوصیتی درباره او صحیح نیست ; زیرا از بررسی و تتبع در احوالات او مشخص میشود كه وی كسی نبوده كه بتواند قیام نموده و حكومت اسلامی تشكیل دهد، بلكه یك فرد عادی بوده كه مخلص امام صادق (ع) بوده اما همواره احساساتش بر تدبیر و فكرش غلبه میكرده است . وی از كسانی بوده كه گمان میكرده امام (ع) توانایی قیام را دارد و شرایط به عهده گرفتن خلافت برایش مساعد است ; و به همین جهت همواره مصر و منتظر خروج آن حضرت بوده و برای اینكه زیر پرچم آن حضرت باشد انتظار میكشیده است .
آن حضرت در این كلام میخواهند به وی بفرمایند كه فعلا نمی توانند خلافت ظاهری تشكیل دهند و اینكه علامت قائم به حق خروج سفیانی است . و بر اشخاصی همانند این شخص كه امر بر آنان مشتبه شد و تحت تأثیر احساسات غلط و غیر مطابق با واقعیات قرار گرفته اند، بهترین كار این است كه در خانه های خویش مانده و بدون نتیجه، خود و دیگران را به هلاكت نیندازند."
خلاصه پاسخ و بیان مراد واقعی از این گونه روایات:
در مجموع، پس از بررسی روایات، با مفاد ششگانهشان، روشن میشود که هیچ یک از این روایات نمیتواند مشروعیت قیام و حکومت در عصر غیبت را زیر سؤال ببرد، بلکه این گونه روایات، قیامهایی را ممنوع و محکوم به بطلان میداند، که دارای شرایط لازم نیست و یا به خاطر اغراض فاسد و امیال و هواها و هوسها انجام میشوند . در نتیجه، اگر قیامی با شرایط بیان شده در شرع، زیر نظر امام عادل (فقیه) انجام پذیرد و اهداف و اغراض آن نیز بر اساس شریعتشکل گرفته باشد، زمینه ساز قیام حضرت مهدی، علیهالسلام، خواهد بود و نه این که نهی نخواهد داشت، بلکه در برخی از موارد، تلاش برای برپایی آن، واجب خواهد بود .
احتمالا بیان این نكته كه تنها قیام و انقلابی كه صددرصد به اهدافش میرسد قیام قائم به حق (ع) در آخرالزمان است و سایر انقلابها به این سطح از پیروزی دست نخواهند یافت، اگر چه پیروزیهای نسبی به دست آورده و نتایجی همچون اتمام حجت یا فواید دیگری بر آن مترتب باشد، و به همین جهت ما قائل به وجوب آن شدیم و شما به خوبی میدانید كه قیام و انقلابی كه صددرصد به پیروزی رسیده باشد و در سطح همه مردم جهان فراگیر باشد تاكنون حتی به دست پیامبراكرم (ص) نیز تحقق نیافته است.
در هر صورت این گونه روایتها قدرت مقابله با ادله جهاد و امر به معروف و نهی از منكر با تمام گستردگی آن را ندارد; و نمی توان در برابر ضرورت اقامه دولت عدل، و وجوب اجرای قوانین اسلام، و محدود نبودن شریعت اسلام به زمان خاص به آنها تمسك كرد.