پرسش:
سلام :
فرمودید(((خداوند در آیات به انسان فهمانده انتخاب راه خوشبختی و بدبختی به دست وی میباشد.)))
و در نتیجه خود انسان راه بهشت یا جهنم رو انتخاب میکنه. اقای فلاح خیلی این فکر آزار دهندست وقتی فکر میکنم این ینده با این بدن کم طاقت قراره تحمل اتیش جهنم رو بکشه درسته خداوند قدرت داده اما خودش میدونسته که این انسانهایی که افریده ممکنه راه اشتباه رو انتخاب کنند و... خدا اصلا قبل از اینکه خلق بشیم عالم به اینده بوده درسته؟ خیلی سخته وقتی فکر میکنم خدای به این مهربونی چطور میتونه بندشو توی عذاب ببینه؟
حالا این بنده هرکاری هم کرده باشه؟ اقای فلاح سعی کردم یک مدت این فکر رو هرجور شده از ذهنم ببرم اما خوب فکرش مدتی میره و بعدش دوباره میاد. خدای مهربون که همیشه به این اسم شناختیمش و میشناسیمش تو روز قیامت جور دیگه ای میشه نمیدونم چی بگم؟؟ و بدتر از اون اینکه بعضی از این بنده ها خالدین فی النار هستن.
پاسخ:
با سلام و عرض ادب خدمت شما.
زینب خانم این بحث یكی از دقیقترین بحث ها و جنجالی ترین بحث های كلامی است كه انشاالله با دقت و تأمل دوستان به نتیجه خواهیم رسید.چرا كه اگر این بحث برای عزیزان حل شود جواب خیلی از سوالات و ابهاماتشان داده می شود.
بزرگوار آنچه كه دقت به آن مهم است این است كه غرض از خلقت آزمایش انسان و كمال اوست. الذی خلق الموت و الحیاة لیبلوكم ایكم احسن عملا(ملك / 2)ً.
خدایكه مرگ و زندگانی را آفرید كه شما بندگانرا بیازماید كه كدام نیكوتر است. انسان موجودی است دارای استعداد و انتخاب، اوست كه در این جهان مادی با در اختیار داشتن وسایل هدایت و ضلالت یا خود رابه قلّه كمال میرساند یا در ورطه گناه سقوط میكند.
ببینید اشكال شما در صورتی وارد بود كه خداوند متعال ستمكاران را ستمكار میآفرید، در حالیكه چنین نیست ; پروردگار مهربان تمامی انسانها را مساوی آفریده و وسایل هدایت و ضلالت را در اختیار آنها قرار داده است تا با انتخاب خود راه بندگی و یا طغیان را برگزینند و به دلیل همین انتخاب است كه او لایق پاداش بهشت و یا عذاب جهنم میشود والاّ بهشت و دوزخ برای موجودی كه اجباراً كاری انجام داده است بی معنی خواهد بود.
اگرخداوند كسانی ، را خلق كند كه اعمالشان آنها را به سعادت می رساند وكسانی را كه با اعمالشان به خود صدمه می زنند از اصل واساس نیافریند ، در حقیقت این با اصل اختیار تناقض پیدا می كند . در واقع مثل این است كه راه یك طرفه باشد وهر دو راه سقوط وصعود وخوشبختی وبدبختی فراهم نباشد تا فرد بتواند یكی از این دو راه را برگزیند . چون معنای اختیار فراهم بودن هر دو راه برای انسان است . در حقیقت اگر انسان از یك طرف اختیار را انتخاب كند . به این معنا كه سقوطوصعودوراهفضیلتوظلم وبیدادونیكی همه ممكن باشد وانسان قدرت انتخاب داشته باشد واز طرف دیگرمی خواهد فقط كسانی كه راه بهشت را طی میكنند واعمالی كه منجر می شود كه انسان را به بهشت برساند ، اجازه ظهور داشته باشند این دو خواست همدیگر را نقض می كنند .
آن چیزی كه انسان فطرتاً آرزویش را دارد حقیقت انتخاب است ، یعنی از میان دو راه ، آنی راكه می خواهد انتخاب كند ودر آن راه رنجها وسختیها می برد . در این صورت اگر به سعادت برسد این ارزش، مستند به او خواهد بود و جایگاهی كه پیدا می كند از روی استحقاق وشایستگی وحسن انتخابش است . اما اگر جز این راه ، راه دیگری امكان تحقق نداشته باشد انسان مسلوب الاراده می شود ودر حقیقت انتخاب ، معنای خودش را از دست می دهد واین كمال ، دیگر مستند به انسان نیست و قابل مدح وذم نیز نخواهد بود .
بحث دیگری كه می توانیم در اینجا مطرح كنیم تصور بهشتی است كه درآن موجوداتی قرار دارند كه جز اعمال نیك از
آنها صادر نمی شود . ماهیت چنین افراد وموجوداتی با حقیقت انسان تفاوت جوهری پیدا می كند .ما می توانیم خیلی از خواستههای انسانی را مطرح كنیم كه در وجود ماست و ما طالب وآرزو مند آن هستیم وبه خاطر همین خواستها ، تصور چنین بهشتی مطلوب ما نیست ودر حقیقت بحث از تعارض میان دو خواستی است كه ما داریم . بهشتی را می طلبیم كه بدون بهاء وسختی ورنج وبدون هیچ تلاش وكوششی بدست بیاید وخارج از انتخاب و اراده ما باشد و ما در آن نقشی نداشته باشیم . آیا این امر تحقق پیدا می كند یا نه ؟
اساساً بهشت با آن حقیقتی كه تصور می كنیم در صورتی برای ما لذت بخش است كه نیاز به آن در وجود ما باشد وامكان نبودن آن هم تحقق داشته باشد . و چون این فقر ونیاز وجود دارد ما به پاسخ این نیاز می رسیم . در اینجا هم نسبت به آن معرفت پیدا می كنیم وهم از دریافت آن لذت می بریم . چون درك لذائذ به درك مقابلات آن تحقق می یابد . " تعرف الاشیاء با ضدادها " مثلاً ما از امنیت لذت می بریم هنگامیكه خوف وترس را فهمیده باشیم وبرای درك شب باید روزی باشد . ودر صورتی از صداقت لذت می بریمكه مقابلش ، فریب ودروغ را بشناسیم .
لذا نعمتها بامقابلاتشمعنا پیدا میكند ودر وجود انسان باید این قابلیت باشد كه مقابلات نعمتها را تجربه كند وهنگامیكه به بهشت می رسد در حقیقت لذت آنرا بفهمد ودرك كند واین امر برای انسان تحقق پیدا نمیكند مگر به همین صورت كه آفریده شده است وطرق دیگر ملازم با امور محال است كه همدیگررا نقضمی كنند .پس بهترین صورت همین است . " انّا هدیناه السبیل اما شاكراً واما كفوراً " (سوره انسان ، آیه 3) و " قد تبیّن الرشد من الغّی " (سوره بقره ، آیه 256) راه رشد وغی معلوم است وانسان می تواند انتخاب كند واین انتخاب از حقیقت انسانیت است وكمالاتی كه به او می رسد جزای راهی است كه طی می كند . در غیر این صورت بهشت و جهنم مطرح نمی شود وتحقق پیدا نمی كند چون درك آن و امكان لذت بردن از آن به مقابلاتش فهمیده می شود .
اگر خداوند كسانی را خلق كند كه غایت امرشان فقط بهشت باشد ، افراد بعنوان اعتراض می توانند بگویند كه خداوند اراده ای كرده كه همان تحقق پیدا می كند وما هر چه بكنیم چه بد و چه خوب ، همان را كه خداوند خواسته می شود . وارسال رسل ، انزال كتب وتربیت انبیاء امری بیهوده وبی نتیجه خواهد بود وهر كسی به هرگونه كه بخواهد عمل كند وهیچ ممنوعیتی وجود نخواهد داشت . وتحقق این امر در حالیكه این آثار و تبعات را دارد خود انسان هم یك احساس اعتراض گونه پیدا می كند كه در واقع اعتراض به جبر است .
باز هم اگر نكته ای بود یا ایرادی بود بفرمایید تا در نظرات بیشتر بحث كنیم.