آثار تربیتی توکل از دیدگاه قرآن
چکیده:
این تحقیق به منظور شناختن حقیقت و جایگاه توکل و نقش آن در زندگی انسان ها از دیدگاه آیات و روایات به رشته تحریر در آمده است. توکل مصدر باب تفعل از ماده ی وکل به معنای واگذرادن یا واگذاشتن کار خویش به دیگری می باشد و در اصطلاح به معنای اعتماد و تکیه کردن بر خدا و ولی و وکیل خود قرار دادن اوست.
در این پژوهش که با استفاده از روش توصیفی مورد بررسی قرار گرفته به جنبه های مختلف توکل از مناظر مختلف پرداختیم.
از مهم ترین یافته های این تحقیق می توان به ایمان به خدا، رضا، یقین ، مشورت و ... به عنوان عوامل تقویت کننده و مواردی چون پناه بردن به غیرخدا ، یاس و ناامیدی به عنوان عوامل بازدارنده نام برد.
در این راستا اگر چه مواردی چون اعتماد به نفس ، امیدواری، آرامش و اطمینان، کفایت امور و ... به عنوان آثار فردی و اجتماعی و روان شناسی توکل مطرح است ولی عدم رعایت این مساله پیامدهای جبران ناپذیری را به دنبال دارد که می توان با معرفی و پیروی از الگوهای نابی چون حضرت ابراهیم، نوح، موسی، محمد(ص) به تقویت هر چه بیشتر پدیده پرداخت.
واژگان کلیدی:توکل، تفویض، تسلیم، یقین.
مقدمه
جایگاه ویژه و خاص مفاهیم بلند و نغز قرآنی و روایی بر هیچکس پوشیده نیست. واژه«توکل» با توجه به اهمیت آن در مباحث اعتقادی از جایگاه پراهمیت تر برخوردار است، خصوصاً آن که در طول تاریخ حیات مسلمانان، دارای فراز و نشیب هایی بوده و گاهی اوقات همانند بعضی دیگر از مفاهیم دینی مثل دعا و قضا و قدر از معنا حقیقی خود خارج و دست آویزی برای انسان ها ضعیف النفس شده است. با توجه به اینکه انسان موجودی است تنها و فاقد قدرت و برای رسیدن به اهداف بلند انسانی و سعادت باید به یک قدرت لایزال و یک نیروی ماوراء خود پناه برده تا در سایه ی آن به آنچه نهایت آرزوی اوست، برسد و دیگر اینکه در قصص انبیاء در آیات الهی در تمام دوران رسالت، به پیامبران امر به توکل و تکیه بر قدرت خداوند داده شده است: همان طور که در قرآن کریم می فرماید:« وَ مَن يَتَوَكلَْ عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه: و هر كه بر خدا توكل كند، خدا او را كافى است»1
آثار بی شماری می توان از این واژه ی با ارزش اخلاقی در زندگی بشر یافت که از آن جمله توکل، پشتوانه محکمی برای فعالیت و کوشش بوده و مشعل امید را در دل روشن و یاس را از آن می زداید و دیگر آن که توکل، در انسان سبب ایجاد شهامت و تقویت روح کرده و حالت طمأنینه و آرامش در مومن ایجاد می نماید و ترس و بیم از ناکامی و شکست را از دل بیرون می راند و با مراجعه به متون قرآنی و روانی و آثار محققان و مولفان اسلامی خوشه ای بچینیم و آن را تقدیم علاقه مندان کنیم.
تلاش کردیم، با توجه به کمبودها و نارسایی ها در حوزه ی علم اخلاق به جمع آوری مطالب منسجمی از این موضوع پرداخته تا انشاء الله هم مرضی ذات اقدس اله قرار گرفته و هم دیگران بتوانند از مطالب استفاده نمایند.
1. سوره طلاق، آیه3.
توکل در لغت
توکل، مصدر باب تَفَعُّل از ماده وَکل و به معنای واگذاردن یا بازگذاشتن و یا واگذاشتن کار خویش به دیگری و توکیل یعنی اعتماد کردن یا تفویض امور خود به قادر مطلق . به نظر راغب وکیل بر وزن فعیل به معنای موکول است.1
راغب گوید: توکل دو جور است:1. « تَوَکَّلتُ لِفُلانٍ» یعنی سرپرستی و وکالت او را پذیرفتم. 2. «تَوَکَّلتُ عَلَیهُ» یعنی به او اعتماد کردم2، خدای عزوجل فرمود:« فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»3
توکل در اصطلاح
درمعنای اصطلاحی توکل آمده است، که توکل به معنای اعتماد و تکیه بر خداست و این که انسان بر خود و نیروها وتوانمندی های خود یا دیگران اعتماد نداشته باشد.
از آنجایی که انسان درامور و شئون خود نه خُبره است و نه توانایی و قدرت انجام آن را دارد، چنان که دیگران نیز مانند او هستند و وضعیتی بهتر از او ندارند. لذا باید به یک مبدأ خبیر
و قادر تکیه کند و این همان توکل بر خداست4:«وَمَن یَتَوَکَلَْ عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه5: هر کس بر خدا توکل کند خدا کفایت مهمات و مشکلات او را می کند.»« حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيل 6:خدا کفایت مشکلات ما را می کند و او بهترین وکیل و تکیه گاه است»
حقیقت توکل آن است که خود را در دریایی از عبودیت افکنی و دل به حضرت او بندی و نگران فردا و فرداها نباشی . وقتی چنین حالی برای انسان به دست آمد دیگر به کسی اعتراض و شکایت نمی کند که چرا به او کمک نمی کنند و یا چرا او را از رسیدن به نعمتی منع می نمایند به این جهت که معتقد است که روزی رسان دیگری است و اگر اراده و مشیت او به رساندن نعمتی بر بنده اش باشد تمام مردم دنیا هم جمع شوند نمی توانند از آن ممانعت نمایند. 7
وکیل بر چیزی شدن به مفهوم تمام نمودن و حفظ آن است . در اسماء الحسنی و در صفات خداوند به همین عنوان عینی مدبر امور بندگان و وکیل روزی آن ها آمده است که توکل بر خداوند یعنی امید بستن و پیوستن به حق تعالی و قطع امید کردن و بریدن از مخلوق است. 8
1. سید علی اکبر، قرشی، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب اسلامی، 1386، ج5، ص240.
2. ابوالقاسم حسین بن محمدبن فضل، راغب اصفهانی، ترجمه و تحقیق مفردات و الفاظ قرآن، ترجمه ی سیدغلامرضا خسروی حسینی،انتشارات مرتضوی، قم،ج3،ص483-482.
3. سوره آل عمران،آیه122
4. عبدالله ، جوادی آملی،تنظیم و ویرایش محمدصفایی،حماسه و عرفان، قم، نشراسراء، 1381، ص249.
5. سوره طلاق،آیه3.
6.سوره عمران،آیه173.
7. سیدکاظم ارفع، اخلاق در قرآن، تهران، موسسه تحقیقاتی و انتشاراتی فیض کاشانی، 1373، ص54.
8. احمد، صدر جامع سید جوادی، دایره المعارف تشیع، زیرنظر احمد صدر، حاج سید جوادی، بهاءالدین خرمشاهی، کارمان فانی، تهران، نشر شهید سعید محبی، 1386،ج5،ص153.
اهمیت وجایگاه توکل
توکل یکی از مناظر بلند اخلاقی است که در قرآن کریم در آیات فراوانی به آن ترقیب و تشویق شده است. آشنایی با مفهوم قرآنی توکل، ضرورتی اجتناب ناپذیر است؛زیرا این مفهوم بلند آسمانی دستخوش تحریف و برداشت های ناصواب گردیده است. از دیدگاه علمای اخلاق،توکل یکی از منجیّات،یعنی از عوامل نجات بخش آدمی و از مقامات مقربان درگاه الهی است از این رو قصد داریم در این فصل این مفهوم بلند قرآنی را از منظر آیات ، روایات مورد بررسی قرار دهیم
توکل از منظر آیات الهی
به طور کلی خداوند که فوق موجودات و موجد آنها ست دارای خصایص و صفات ویژه ای است که سایر موجودات اصالتاً آنها را فاقد هستند و از همین موضوع می توان راز انحصار رجوع به خداوند و توکل به او را در امور دریافت:
1. خداوند غالب و داناست و توکل فقط به موجودی سزاوار است که غالب و دانا باشد. خداوند در سوره انفال می فرماید:« ...و هو العزیز العلیم فتوکل علی الله1: خداوند غالب و داناست پس تنها بر خداوند توکل کن»
از کلمه فا در فتوکل، معنای دقیق انحصار توکل به خدا را استفاده می کنیم و باز خداوند علت توکل به او را به شیوه رحمانی تر بیان می نماید .
« وَ تَوَكلَْ عَلىَ الْعَزِيزِ الرَّحِيم2: ای پیامبر ، بر خداوند عزیز و رحیم توکل کن»
منتهی به جای علیم در این آیه رحیم ذکر شده است که عالم بودن خدا و رحیمیت او می تواند دلیل توکل انسان به خداوند باشد و در این مورد با یکدیگر فرق ندارند.
2. خداوند مرجع همه موجودات و عالم به همه ی غیب هاست، از موجودات خود غافل نیست و همیشه زنده است و هرگز موتی برای او نیست. پس انسان ها باید به او توکل کنند زیرا فقط اوست که می تواند امور بندگان را کفایت کند.
« وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَ تَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَ مَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُون 3: غیب آسمانها و زمین همه مال خداست و همه ی امور به او بر می گردد. پس او را پرستش کن و بر او توکل داشته باش و پروردگارت از اعمال شما غافل نیست.»
« وَ تَوَكَّلْ عَلىَ الْحَىِّ الَّذِى لَا يَمُوتُ ...4: بر خدای زنده ای که هرگز موت ندارد توکل کن.» .
3. اصلاح فرد و جامعه یکی از وظایف مهم انسانی خصوصاً انبیا می باشد و این کار نیز جز با توکل به خداوند و توکل بر او و انابه به سوی او میسر نیست. پس در حقیقت به خدا توکل می کنیم برای این
1. سوره انفال،آیه49.
2. سوره شعرا،آیه217.
3. سوره هود،آیه123.
4. سوره فرقان،آیه58.
که در انجام وظیفه خطیر اصلاح فرد و جامعه موفق باشیم. چنان که خداوند در قرآن از قول حضرت نوح (ع)چنین نقل می کند:« ...إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْاصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ مَا تَوْفِيقِى إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكلَّْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيب1: من جز اصلاح ، به مقدار امکان و قدرت، اراده نمی کنم و توفیقی در این کار جز با خدا نیست. من تنها به او توکل کردم و به سوی او انابه می کنم.»
زیرا انسان قدرتی محدود دارد و تا حد معینی می تواند در انجام این وظیفه اقدام کند. و در همین محدوده نیز تحقق آن شرایطی دارد که چه بسا محقق نیست،که ایجاد شود و یا مانعی پیش می آید که رفع آن چه بسا ازحیطه ی اختیار انسان بیرون است، پس ناچار قدرت ما فوقی می خواهد که انسان با اتکال به آن قدرت، بتواند شرایط غیر موجود را محقق کند و موانع را برطرف کند.
4. یکی از علل توکل به خداوند ربوبیت اوست .به این دلیل که خداوند صفت ربوبیت را دارد و بندگان صفت عبودیت . پس بندگان که یا عاجزند و یا محتاج، ناچار نیازمند پروردگار می باشند و شایسته است که بندگان به او توکل کنند.
« فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُلْ حَسْبىَِ اللَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيم2: اینان اگر ا زتو اعراض کردند پس بگو که تنها خداوند در کفایت امور من کافی است و جز او موجودی نیست و بر او توکل کردم و او آفریننده عرش عظیم می باشند.»« وَ عَلىَ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُون3: و بر پروردگارشان توکل می کنند.»
نکته جالب این جاست که در برخی از آیات، متعلق توکل تنها الله قرار داده شده است اشاره به اینکه خدا بودن به تنهایی در پناه به او و توکل به او کافی است، زیرا الله ذاتی است که تمام صفات کمال در او جمع شده است و این صفت]جامع جمیع کمالات بودن خداوند[است. در این که انسان ضعیف به او توکل کند تا در اثر اتصال به منبع قدرت دارای قدرت انجام کاری شود.4
از این آیات و نظایر این ها استفاده می شود که در لزوم توکل به او همان اله بودن کافی است و این حقیقت در قرآن به صراحت نیز موجود است.
« وَ مَن يَتَوَكلَْ عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِه5: کسی که بر خداوند توکل کند او در برآوردن نیازمندی های بندگانش کافی است. خداوند امر بندگان را به سامان می رساند.»
و در آیه دیگر نیز می فرماید:« أَلَيْسَ اللَّهُ بِكاَفٍ عَبْدَه6: آیا خداوند کافی به بندگانش نیست؟»
1. سوره هود،آیه88.
2. سوره توبه،آیه129.
3. سوره نحل،آیه42و99. سوره عنکبوت، آیه 59. سوره شورا، آیه 36.
4. سوره اعراف، آیه89؛ سوره آل عمران، آیه173؛سوره نساء، آیه 81؛سوره احزاب، آیه48؛ سوره یونس، آیه 71؛سوره یوسف، آیه 67؛ سوره زمر، آیه38؛سوره رعد،آیه30؛ سوره ابراهیم،آیه12؛ سوره ممتحنه، آیه؛ سوره ملک، آیه29.
5. سوره طلاق،آیه3.
6. سوره زمر،آیه36.
خداوند در این آیه مسئله توکل به خدا را یک امر طبیعی و وجدانی قلمداد می کند و به وجدان های بیدار احاطه می کند و به صورت سوال آن را مطرح می کند و پاسخ این سوال خداوند چنین می دهد:
« ...وَ كَفَى بِاللَّهِ وَلِيًّا وَ كَفَى بِاللَّهِ نَصِيرًا1: خداوند از حیث ولایت و کمک و یاری بر بندگان کفایت می کند.»
یعنی اگر به او توکل کنند خدا یار و کمک آنها در امر حوایج آنان خواهد بود و چه وکیل خوبی است.2
« وَ كَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلا3: پروردگارت در وکیل بودن کافی است.»
بنابراین میان ایمان و توکل، پیوندی ناگسستنی وجود دارد.
توکل از منظر روایات
در روایات اسلامی اهمیت فوق العاده ای به امر اخلاقی«توکل» داده شده تا آن جا که آثار و برکاتی برای آن بیان گردیده که برای کمتر صفتی می توان یافت. روایات زیر را که از میان آن ها گلچین کرده ایم و نکات لطیفی که در آن است نمونه ی خوبی برای این مقصود محسوب می شود4.
در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) می خوانیم از جبرئیل سوال فرمود:«ما التوکل علی الله عزوجل: توکل بر خداوند بزرگ چیست؟» عرض کرد:« العلم بان المخلوق لا یضر و لا ینفع و لا یعطی و لا یمنع و استعمال الیاس من الخلق»
حقیقت توکل علم و آگاهی به این است، که مخلوق نه می تواند زیانی برساند و نه سودی و نه چیزی ببخشد و نه از او باز دارد و دیگری به کار بستن یاس ا زخلق است(یعنی همه چیز را از سوی خدا و به اذن و فرمان او بداند)» سپس فرمود:« فاذا کان العبد کذلک لم یعمل لاحد سوی الله و لم یرج و لم یخف سوی الله و لم یطمع فی احد سوی الله فهذا هو التوکل»5
هنگامی که بنده ی خدا چنین باشد جز برای خدا عملی انجام نمی دهد و امید و ترسی جز به خدا ندارد و به هیچ کس جز خدا دل نمی بندد این است حقیقت توکل»
در حدیث دیگری از امام معصوم پرسیدند: توکل چیست؟ فرمود« لا تخاف سواه6؛ توکل این است که از غیر خدا نترسی»
از این تعبیرات به خوبی استفاده می شود که روح توکل انقطاع الی الله یعنی بریدن از مخلوق
1. سوره نساء،آیه45.
2.حسین حقانی زنجانی،نظام اخلاق اسلامی،تهران،دفترنشرفرهنگ اسلامی،1373،ص215-209.
3. سوره اسراء، آیه65.
4. ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، قم، انتشارات الامام علی ابن ابیطالب(ع)،1378،ج2، ص265.
5. محمدباقر، مجلسی، بحارالانوار، تهران، انتشارات اسلامیه، 1382، ج68،ص138.
6.همان،ص143.
و پیوستن به خالق است و آن کس که دارای این روحیه نباشد به حقیقت توکل نایل نشده است.1
در عین حال در روایات اسلامی شدیداً این معنی نفی شده است که مفهوم توکل، ترک استفاده از اسباب و وسایل عادی باشد. در حدیث معروفی می خوانیم:مرد عربی در حضور پیامبر(ص) شتر خود را رها کرد و گفت« توکلت علی الله!» پیامبر اکرم(ص) فرمود:« اعقلها و توکل» ؛ شتر را پایبند بزن و توکل بر خدا کن» با توکل زانوی اشتر ببیند.2
و در حدیث دیگری همین معنی به صورت دیگری آمده است و آن اینکه مرد عرب از پیامبر اکرم(ص) فرمود:« پایبند و توکل کن»3
روی همین جهت آیات قرآن و تاریخ پیامبر(ص) پر است از تعبیراتی که نشان می دهد مومنان تا آن جا که امکان دارد باید از اسباب مادی استفاده کنند، و این کار هیچ منافاتی با توکل ندارد. در یک جا می فرماید:« وَ أَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَ مِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ 4 : هر نیرویی را در اختیار دارید برای مقابله آماده کنید و از اسب های ورزیده فراهم سازید تا به وسیله ی آن دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید»
قرآن درکیفیت نماز خوف در میدان جنگ می فرماید:« ... وَ لْيَأْخُذُواْ حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتهَُمْ ...؛5(حتی هنگامی که گروهی از مومنان در پشت جبهه مشغول نماز هستند و گروهی در میدان مشغول نبرد)نمازگزاران باید وسایل دفاعی و سلاح های خود را به هنگام نماز زمین نگذارند» به این ترتیب حتی در حال نماز باید مراقب استفاده از اسباب مادی بود؛ و چه رسد به حالات دیگر بنابراین این گونه کارها هرگز با روح توکل منافات ندارد.
شخص پیامبر اکرم(ص) هنگامی که می خواست از مکه به مدینه هجرت کند هرگز آشکارا و بدون نقشه و برنامه، با گفتن «توکلت علی الله» حرکت نکرد، بلکه برای اغفال دشمن از یک سو دستور داد علی (ع) در بسترش تا صبح بخوابد و از سوی دیگر شبانه به طور مخفی از مکه بیرون آمد و از سوی سوم به
جای این که به طرف شمال یعنی به طرف مدینه حرکت کند موقتاً به سوی جنوب و غار ثور آمد و در آن جا دو سه روزی پنهان گشت و هنگامی که دشمن مأیوس شد مکه را دور زد و به طرف مدینه
حرکت فرمود، درحالی که مرتبا از بی راهه می رفت، شب ها حرکت می نمود و روزها مخفی بود تا به دروازه ی مدینه رسید.
1.ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن ، انتشارات مدرسه الامام علی ابن ابیطالب(ع)، قم، 1378،ج2،ص267.
2. مولا محسن، کاشانی، المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علی اکبر غفاری، انتشارات اسلامی، ج7،ص426.
3. محمد، محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث،1386،ج4،ص3661.
4. سوره انفال، آیه60.
5. سوره نساء، آیه 102.
بنابراین روح توکل که تمام وجود پیامبر(ص) را پر کرده بود مانع از این نشد که از اسباب ظاهری لحظه ای غفلت کند.1
اصولاً مشیت خداوند بر این قرار گرفته که در این جهان مردم برای رسیدن به مقصود از اسباب و وسایل موجود کمک بگیرند . همان گونه که در حدیث معروف از امام صادق(ع) آمده است:« ابی الله ان یجری الاشیاء الا باسباب فجعل لکل شیء سببا؛ اراده ی خداوند بر این قرار گرفته که همه چیز مطابق اسباب جریان یابد به همین جهت برای هر چیزی سببی قرار داده است.»2
بنابراین بی اعتنایی به عالم اسباب نه تنها توکل نیست بلکه به معنی بی اعتنایی به سنت های الهی است و این با روح توکل سازگار نیست. در روایتی ازحضرت علی (ع)آمده است: «من توکل علی الله ذل له الصعاب و تسهلت علیه الاسباب»3
کسی که به خدا توکل کند، مشکلات برای او آسان شود و اسباب برای او فراهم می گردد.
این بحث را با حدیثی از لقمان حکیم پایان می دهیم هر چند سخن درباره ی اهمیت توکل و اثرات آن در زندگی مادی و معنوی انسان ها بسیار فراتر از این هاست، او به هنگام پند دادن به فرزندش فرمود: «یا بنی! توکل علی الله ثم سل فی الناس، من ذا الذی توکل علی الله فلم یکفه؟! بر خدا توکل کن سپس از مردم بپرس آیا کسی هست که توکل به خدا کرده باشد و خداوند او را بی نیاز نکند و مشکل او را حل نکرده باشد»؟!4
شکوه و عظمت این فضیلت بزرگ انسانی یعنی توکل بر خدا دراحادیث بالا به قدری آشکار است که ما را از هر گونه توضیح بیشتری بی نیاز می سازد، و به عکس از دست دادن توکل برخدا و دلبستگی و وابستگی مطلق به دیگران صفت رذیله ای است که انسان رااز اوج عزت و افتخار و قدرت و استقلال به پایین می کشد، و از او فرد ضعیف و ناتوانی می سازد که قادر بر هیچ کار مهمی نیست. 5
از امام موسی بن جعفر(ع)روایت شده است:
«عن ابی الحسن الاول(ع)، قال سالته عن قول الله عزوجل« وَ مَن يَتَوَكلَْ عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه» - فقال:التَّوَکُّلُ علی اللهِ دَرَجاتٌ؛ مِنها اَن تتَتَوکَّلَ علی اللهِ فی اُمورِکَ کُلِّها، فَما فَعَلَ بِکَ کُنتَ راضیاً وَ تَعََلِمَ اَنَّهُ لَم یَالُوکَ خَیراً و فضلاً، وَ تَعلَمُ اَنَّ الحُکمَ فی ذلکَ لَهُ فَتَوَکَّل عَلَی اللهِ بِتَفویضِ ذلِکَ اِلیهِ ،وثِق بهِ فیها و فی غَیرها.6
علی بن سوید می گوید؛ از امام موسی بن جعفر(ع) سوال کردم، خداوند عزوجل فرمود: «ومن یتوکل علی الله فهو حسبه» حضرت فرمود:
1.ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن ، قم، انتشارات مدرسه الامام علی ابن ابیطالب(ع)، 1378،ج2،ص268.
2.محمد بن یعقوب کلینی،اصول کافی،ترجمه محمد باقر ،کمره ای،انتشارات اسوه،ج1، 1372،چ2،ص183.
3. تصنیف غرر، 197.
4.محمد،محمدی ری شهری،میزان الحکمه،ترجمه حمیدرضاشیخی،انتشارات دارالحدیث،قم،1386، ج13،ص460.
5. ناصر، مکارم شیرازی و دیگران، انتشارات امام علی ابن ابیطالب(ع)،قم،1378،ج2،ص265.
6.بحارالانوار،ج71،ص153.
توکل بر خدا درجاتی دارد از جمله آن درجات این است که درتمام کارها و شئونات زندگیت، بر خداتوکل کنی، پس خدا هر چه با تو کرد تو از او راضی باشی که خدا تو را از خیری و فضلی محروم نمی سازد
و بدانی که حکم و دستور آن به دست خداست. پس بر خدا توکل کن و خود را به او واگذار نما و درامور خودت و غیر آن به او اعتماد کن.
درتوضیح این حدیث شریف باید توصیه کرد:
تو وظیفه شرعی و بندگی خود را انجام بده و منتظر رسیدن به هدف خود مباش چرا که تقدیر الهی هر چه باشد همان اتفاق می افتد. به تقدیر الهی راضی باش چه به مطلوب برسی و چه نرسی، اگر تسلیم اراده حق تعالی باشی در این صورت، نگرانی، شکوه و عقده ای در قلب به وجود نخواهد آمد، زیرا خداوند هیچ خیر و صلاحی را از تو منع نمی کند. خداوند متعال(معاذالله) مناع للخیر، بخیل و حسود نیست . لذا چه بسا خیر و صلاح تو در این باشد که علیرغم همه ی زحمات و تلاش های مخلصانه به مطلوب نرسی. پس توکل بر خدا کن و امر را به او واگذار و در همه ی کارهای خودت به او اعتماد کن.
بنابراین قلبی که در او توکل باشد، مثل قطره ای است که به دریا متصل شده و از اضطراب ، نگرانی و ناراحتی رسته و نجات یافته است. انسان متوکل وصل به آن قدرت لایتناهی می شود و هرگز احساس یأس و نومیدی نمی کند. چون خودش را به یک اصل و اساس و سرچشمه هستی و قدرت نامحدود متصل کرده است.
روشن است این چنین صاحب قلبی آینده خودش را خوب می بیند و اطمینان قلبی دارد مثل یک اطاقی که به برکت اتصال به منبع انرژی برق از روشنایی برخوردار است و زمانی تاریک می شود که این ارتباط قطع شود. انسان هم باید سعی کند سیم ارتباطش با آن منبع لایزال قطع نشود و این ارتباط را به هر اندازه که باشد حفظ کند چون هر انسانی به اندازه ایمان و یقینش و به اندازه ای که خودسازی کرده، تهذیب کرده و از غیر خدا دل کنده و به خدا دل بسته و بالاخره هر کس به اندازه ظرفیت ایمانی و معنوی خودش که با خدا مرتبط است و به او توکل می کند و ازمددهای غیبی بهره مند می گردد. 1
روایتی از امام صادق (ع)ازثمره توکل آمده است:
«عن ابی عبدالله(ع) قال، ان الغنی و العزیجو لان فاذا ظفرا بموضع التوکل اوطنا»2
از امام صادق(ع) نقل شده است که حضرت فرمودند: بی نیازی و عزت در گردش هستند پس زمانی که به محل توکل(قلبی که توکل به خدا داشته باشد) دست می یابند آن مکان (قلب) را برای خود محل سکنی قرار می دهند.
نکته قابل توجه این است که عزت و بی نیازی مربوط به فقر و ثروت مادی نبوده و تابع آن دو نمی باشد که اگر شخصی ثروتمند بود حتماً احساس بی نیازی و عزت می نماید و یا اگر کسی فقیر بود خود را ذلیل و نیازمند می شمرد، خیر بی نیازی و عزت از آن کسی است که به خداوند متعال توکل کند، چه فقیر باشد یا ثروتمند.
1. سید احمد فاطمی، کمال انسانی، انتشارات ام ابیها،1379،قم.
2. بحارالانوار، ج68،ص126.
مراتب و ارکان توکل
توکل یکی از منزل های رهروان و یکی از مقامات خداپرستان، بلکه برترین درجات اهل یقین و ثمره معرفت خدا و ایمان به علم و قدرت و رحمت اوست و چون ایمان افراد به خداوند مراتبی دارد، توکل آنان نیز دارای مراتبی است، و ما نیز در این فصل به ذکر این مراتب خواهیم پرداخت.
مراتب توکل
کسی که ایمانی راسخ ندارد و علم و قدرت و خیرخواهی خداوند را باور نکرده است، هرگاه اسباب ظاهری برای رسیدن به مقاصد خود را قابل دسترسی بداند، آنها را استخدام می کند و از این حقیقت غافل است که این اسباب هیچ گونه تأثیری ندارند و اگرخداوند نخواهد ، او را به مقصد و منظور خود نمی رسانند. همین افراد هنگامی که اسباب را مهیا نبینند، به خدا توجه می کنند و از او یاری می خواهند. چنین افرادی در مواقعی که انگیزه کافی برای مقصدی ندارند، به جای استخدام اسباب، به محبت و رحمت خدا توجه می کنند. مثلاً در امور آخرتی چون پاداش و عذاب آخرت را باور نکرده اند، هیچ گونه تلاشی برای رهایی از عذاب و یافتن پاداش آخرتی نمی کنند و تنها دل به رحمت و عطوفت خدا می بندند و این البته باز هم از روی باور قلبی نیست، بلکه به سبب تنبلی و کاهلی است.
اما کسانی که معتقد به علم و قدرت و رحمت خداهستند، بر خدا توکل می کنند و اگر این اعتقاد در آنان راسخ شده باشد و قلب آنان به این باور رسیده باشد که خداوند دارای چنین صفاتی است، در کارهای خود بر او توکل می کنند و از نتیجه کار خود راضی هستند.1 در روایات نیز به این که توکل مراتبی دارد اشاره شده است. در روایتی ازامام هفتم(ع)یکی از این درجات بیان شده است. از امام موسی بن جعفر(ع) درباره ی این آیه قرآن سوال شد« وَ مَن يَتَوَكلَْ عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه» 2 فرمودند: توکل بر خدا درجاتی دارد ،یکی از آن درجات این است که در همه ی کارهایت بر خدا توکل کنی و به آنچه خداوند با تو کرد راضی باشی و بدانی که او هیچ نیکی و فضلی را از تو منع نمی کند و بدانی که در آن امر، فرمان از آن اوست. پس بر خدا توکل کن و کارت را به او واگذار کن و به خداوند در همه ی امور اعتماد کن.3
حالت توکل از نظر قوت و ضعف، دارای سه درجه است: در درجه اول که نازل ترین مرتبه است، خداوند در نظر آدمی، نقش وکیلی امین، دانا و کاردان را بر عهده دارد که انسان با اطمینان و بدون دغدغه ی خاطر ، امور خود را به او می سپارد. در درجه ی دوم، شخص توکل کننده ، چون کودکی است که به مادر تکیه می کند و او را پناهگاه خود قرار می دهد و جز او پناهگاهی نمی شناسد و به طور طبیعی در همه ی امور خود به او پناه می برد. مولوی درباره ی فرزند نوح چنین می گوید:
کـاشـکـی او آشنـا نـامـوختـی تا طمع در نوح و کشتی دوختـی
1. محمد، فتحعلی خانی، آموزه های بنیادین علم اخلاق، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1379، ج1،ص167، 168
2. سوره طلاق، آیه 3.
3. محمدبن یعقوب، کلینی، اصول کافی، مترجم آیت الله محمدباقر کمره ای، انتشارات اسوه، 1372،ج2، ص70.
کاش چون طفل از حیل غافل بدی تا چو طفلان چنگ در مادر زدی1
فرزند نوح به جای تکیه و توکل بر خدا و بهره گیری از کشتی نجات نوح، به مهارت خود در شنا مغرور گشت و غرق گردید. دانش و فنِ اندکی که از آن غفلت و غرور خیزد و آدمی با آن بخواهد با مسبب الاسباب بستیزد، نابود می گردد. کودک«بی چاره» و بی بهره از ترفند و حیله، نجات خود را در چنگ زدن به دامن مادر می بیند و خود را مستقل از مادر نمی بیند. زیرکی و زرنگی، اگر با پندار استقلال در تأثیر و غفلت از موثر حقیقی و مستقل ، یعنی خدای سبحان ، همراه باشد، با توکل ناسازگار است. مولوی چه نغز و زیبا سروده است:
زیرکی بفروش و حیرانی بخـر زیرکی ظن است و حیرانی نظـر2
در مرتبه ی سوم، متوکل خود را تسلیم محضِ خدای متعال می بیند.3
در حذر شوریدنت شور و شر است رو توکل کن تو کل بهتر است
با قضا پنجـه مـزن ای تنـد و تیـز تا نگیرد هم قضا با تو ستیـز
مرده باید بود پیش حـکـم حـق تا نیاید زخم از رب الفـلـق4
کسی که در درجه ی نخست توکل قرار دارد، حالت او نسبت به خدا و اطمینان به عنایت و کفالت او،؛ همانند حالت موکل نسبت به وکیل و اعتماد به اوست. این ضعیف ترین درجه ی توکل است.
کسی که به درجه ی دوم ، دست یافته باشد، حال او با خدا چون حـال کـودک با مادرش خواهد بود. کودک جز مادر را نمی شناسد و به غیر او پناه نمی برد و جز بر او اعتمـاد نمی کند و اگر او را ببیند، در هر حالی که باشد، به دامن او می آویزد و در غیاب او اگر برایش مشکلی پیش آید، اشک می ریزد و نخستین کلمه ای که بر زبان می راند ، کلمه ی مادر است. و فرق این درجه با درجه ی پیش ، این است که صاحب این درجه، در توکل و وکیل خود فانی است.
و آن کس که به درجه سوم دست یابد، به عالی ترین درجه ی توکل دست یافته است. چنین کسی در تمام حالات خود تسلیم محض خداست. و تمایز این درجه با درجه ی دوم ، در این است که در درجه ی دوم، آدمی درخواست و زاری می کند؛ چنان که کودک به مادر پناه می برد و فریاد می زند و به دامن او چنگ می زند و پشت سر او می دود؛ ولی در سومین درجه، چه بسا درخواست و سوال را به اعتماد این که خدا کریم است و به او عنایت دارد، ترک می کند. توکل حضرت ابراهیم خلیل، آنگاه که وی را در منجنیق نهادند تا به آتش در افکنند، از این دست بود. جبرئیل امین در آن حال، به او اشاره کرد که از خدا بخواه تو را نجات دهد. ابراهیم(ع) فرمود:
«حسبی من سوالی ، علمه بحالی: علم خدا به حال من، مرا از درخواستم کفایت می کند»
به عبارت ساده تر؛ چون خدای تعالی به حال و موقعیتی که اینک در آن قرار گرفته ام، آگاه
1. محمدبن محمد جلال الدین مولانا:مثنوی معنوی، دفتر چهارم، ابیات 1414-1415.
2. محمدبن محمد جلال الدین مولانا:مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بیت1407.
3. المحجه البیضاء،ج7،ص408، به نقل از کتاب توکل، حسین روحانی نژاد، انتشارات کانون اندیشه جوان، 1386،ص77.
4. محمدبن محمد جلال الدین مولانا:مثنوی معنوی، دفتر چهارم، ابیات921-924.
است؛ دیگر نیازی ندارم که از او نجاتم را درخواست کنم. اما وقوع و وجود چنین حالت و مرتبتی، بسیار اندک و عزیز است. این، مرتبت صدیقان است.1
درجات مردم در توکل به حسب تفاوت مراتب آنان در قوت و ضعف یقین و در قوت و ضعف توحید مختلف است؛ یکی درجه ی کسی است که ایمان و یقین او به کمال رسیده ، به طوری که وثوق و اعتماد او به اسباب به کلی سلب شده و با تمام هستی خود به پروردگار یگانه حق روی آورده و جزا و موثری نمی بیند و هرگز به غیر او نظر ندارند و دلش به عنایت او چنان مطمئن و آرام است که حتی این احتمال، به خاطرش نمی گذرد که پروردگار او را به غیر واگذارد و هیچ گاه او را اضطرابی پدید نمی آید . برای چنین کسی که باکی نیست که از اسباب قطعی یا ظنی به کلی روی برتابد، زیرا خدای سبحان او را حفظ و حراست می کند و امورش را به صلاح می آورد و روزی او را از جائی که گمان ندارد می رساند، خواه اسباب را تحمیل و کسب نماید یا نه ، بلی بسا سبب و کسب را برای اطاعت و پیروی امر خدا رها نکند، لیکن وثوق و اعتماد او فقط به خداست نه به سبب و سعی و کسب.
امام صادق(ع) فرمود: «خدای عزو جل ابا دارد که روزی مومنان را جز از جایی که گمان ندارند برساند.» و این را مخصوص مومنان قرار داد، زیرا کمال ایمان مقتضی آن است که صاحب آن به اسباب وثوق و اعتماد نکند و تنها بر خدای عز و جل توکل نماید. و کمال ایمان ویژه صاحب علم نهان از انبیاء و اولیاء است و این فضل خداست که به هر که بخواهد می دهد
و دیگر درجه ی کسی است که قوت ایمان و یقین او به حدی نرسیده که اسباب و وسائط از نظر وی غایب ماند و التفات او تنها به جانب حق باشد چنین کسی نباید از اسباب روی برتابد و آن را ترک نماید، زیرا مثل او این گمان را ندارد که بدون وسائط وی را به مقصد برساند: یعنی توکل او برخدا و یقین به او-سبحانه- به آن درجه از قوت نرسیده است.2
درجه ی نخست توکل را با طلب می داند؛ یعنی این که انسان در عین حال که به دنبال و طلب روزی است، روزی دهنده ی حقیقی را خدا بداند. بنابراین ، اولین درجه ی توکل با تلاش و کوشش برای روزی منافات ندارد.
درجه دوم، با ترک طالب روزی است، بدین بیان که شخص متوکل از تمام علل و اسباب قطع نظر کرده، یک باره دل به مسبب الاسباب دهد و به تعبیری از ما سوی الله انقطاع و اعراض حاصل کند.
نقل است که روزی منصور حلاج شخصی به نام ابراهیم خواص را دیدار کرده و حال وی از او پرسید: ابراهیم گفت: در صحرا و بیابانی به ریاضت مشغول بودم که در آن از آب ، باران ، درخت و سایبان خبری نبود . آیا این توکل است؟ حلاج پاسخ داد:اگر عمر خود را در عمران باطن صرف کنی،فنای در توحیدبرای تو حاصل نمی شودواین حالت عمران باطن است.
بنابراین، اولین مرتبه ی توکل با طالب روزی قرین است. اما رتبه ی دوم، با آن منافات دارد. سومین درجه توکل آن است که مالک به شهود فعل نایل آید؛ یعنی مشاهده کند که موثری در جهان هستی
توکل، حسین روحانی نژاد، انتشارات کانون اندیشه جوان، ،1386،ص79-77.
مولی مهدی، نراقی، ترجمه جامع السعادات، علم اخلاق اسلامی ،ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، تهران ،انتشارات حکمت، 1381،ج3،چاپ ششم،ص291-292.
غیر از او نیست و در این صورت ، فاعلیت را به او واگذارد. چنین شخصی حقیقتاً متوکل است و می تواند بگوید:« إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِين»"1
آثار و پیامدهای تربیتی و روان شناسی توکل
بدون شک ، توکل، آثار مثبتی در پی دارد که بر کلیه ی شوون فردی و اجتماعی انسان اثر می گذارد. این آثار به حدی مهم و ارزشمند است که تا انسان در این وادی گام ننهد نمی تواند حقیقتش را درک کند.
از مهمترین بحران هایی که جهان معاصر را دست خوش نابسامانی ها ومشکلات فراوان قرار داده ،بحران های روانی می باشد.
اضطراب، افسردگی و پوچ گرایی از جمله این موارد است که بشر را به فکر چاره اندیشی برای مبارزه با آن ها انداخته است.
«تجربیات مشاوره ای پژوهشگران با افراد مختلف نشان می دهد که تنها روزنه ای که می تواند ناراحتی های انسان را کاهش دهد،وموجب پیروزی در برابر مشکلات شود. ایمان به خدا و اعتقاد به یک مبدأ و قدرت ما فوق انسانیت است. تنها نیرویی که می تواند بر مشکلات پیروز شود نیروی الهی است در سایه اعتقادبه خداوند مفاهیمی چون توکل، دعا، تسلیم ،صبر و ...مطرح می شود»
ریشه های روانشناختی توکل به خداوند
ابتدا به تعریف روان شناختی می پردازیم:
روان شناختی عبارت است از مطالعه و شناخت علمی ابعاد مختلف در رفتار موجود زنده به ویژه انسان ، که در این تعریف توجه به رفتار و جنبه های مختلف آن مبذول شده است.
در تحقیقاتی که به ادراک فرد، از تسلط به اوضاع و شرایط زندگی مربوط می شود، می توان آثاری را پیدا کرد که فهم مساله توکل به خداوند متعال را تسهیل می کند. از جمله تئوری هایی که در این زمینه بیان شده، می توان به نظریه ادراک کنترل اولیه در مقابل ادراک کنترل ثانویه اشاره کرد.
«کنترل اولیه که بیشتر شبیه کنترل عینی و واقعی است، زمانی بروز می کند که افراد کوشش می کنند مهار و کنترل امور را در دست بگیرند و کارها را در مسیر اهداف خویش به پیش برند.
افرادی که جهت گیری درون سویه نسبت به کنترل دارند و فکر می کنند می توانند محیط را در جهت کنترل اولیه ، محیط را در جهت علایق، نیازهاکنندو آرزوهای خود تغییر می دهند. کنترل زمانی در نقطه اوج خود قرار می گیرد که افراد بتوانند تصمیماتی اتخاذ نموده و آن را به موقع اجرا کنند.»2همچنین، «کنترل ثانویه زمانی به ظهور می پیوندد که کنترل اولیه، امکان بروز نداشته باشد. (مثلا رسیدن به اهداف خویش تغییر دهند، گفته می شود که تحت لوای کنترل اولیه عمل می کنند؛ این افراد با
حسین، روحانی نژاد، توکل، انتشارات کانون اندیشه جوان، 1386،تهران،ص107
قرآن و بهداشت روان در اسلام، مهدی صانعی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه،چاپ 2، 1387، ص55
شخصی با کنترل اولیه سعی می کند محیط را در جهت نیاز ها و علایق فردی خویش تغییر دهد، درحالی که با کنترل ثانویه فرد می تواند در جهت انطباق و سازگاری با محیط غیر قابل تغییر، آماده شود.)
کنترل ثانویه خود به دو نوع تبدیل می شود:
1.کنترل نیابتی: در این روش افراد شرایط و اوضاع را مورد بررسی قرار می دهند تا ببینند چه کسی کنترل اوضاع را در دست دارد. ؛ در نتیجه به شکل مؤثری خود را با آن هماهنگ میکنند؛ این افراد از این جهت احساس شایستگی و قدرت میکنند که در طرف قدرت خود قوی هستند و به تبع قدرت آن خود اینها نیز قدرت به دست خواهند آورد و از این راه کنترل بر اوضاع و شرایط را احساس میکنند، به عبارت دیگر، شاید افراد خودشان قدرت لازم را نداشته باشند، ولی از قدرت افراد قدرتمند در جهت کنترل اوضاع و احوال به نفع خود استفاده میکنند.
هر گاه در زندگی به مشکلی برمیخوریم و هیچ راهی برای گشایش آن پیدا نمیکنیم، بهخصوص در امور حقوقی احتیاج به وکیل و مشاوره داریم، خداوند بهترین وکیل و دلسوز ترین و حکیمترین وکیل است که انسان را در مشکلات یاری میکند و بهترین راه را به او نشان میدهد و «هر کس بر خدا توکل کند، بداند که بهراستی خداوند شکست ناپذیر حکیم است
2.کنترل تفسیری: در کنترل تفسیری، افراد کوشش می کنند تا شرایط غیر قابل تغییر را تفسیر کرده و برای خود معنا کنند. این افراد کوشش می کنند تا بفهمند چرا و چگونه اتفاق ویژه ای رخ داده و با تفسیر این پدیده ها و دادن معنا به آن ها، احساس کنترل بر اوضاع و احوال داشته و از تلخی حوادث بکاهند.»1
به دلیل انطباق آموزه های دینی با علم جدید، در اینجا به بحث کنترل نیابتی و ارتباط آن با توکل می پردازیم.
«در کنترل نیابتی افراد از این جهت احساس شایستگی و قدرت می نمایند که فکر می کنند در مقابل فردی قوی هستند و به تبع قدرت آن فرد، آن ها نیز قدرت پیدا می کنند، از این طریق احساس تسلط بر اوضاع و شرایط در آن ها به وجود می آید؛ به عبارت دیگر، این افراد ممکن است خودشان قدرت لازم را نداشته باشند، اما از قدرت افراد قوی در جهت کنترل اوضاع به نفع خود استفاده می کنند. از این جهت کنترل نیابتی به توکل مربوط می شود، یعنی افراد متوکل زمانی که احساس کردند نمی توانند بر اوضاع و شرایط تسلط یابند و در واقع تسلط بر امور از دست آنان خارج شده، به وسیله اعتمادی که به قدرت خداوند دارند و با توجه به رابطه ای که بین خود و خدا می بینند اطمینان حاصل می کنند که خداوند امور را برایشان آسان خواهد کرد.»2
با بیان ارتباط توکل با بهداشت روانی در می یابیم که توکل از راه کنترل نیابتی و تفسیری، بر بهداشت روانی فرد تاثیر می گذارد.
«بررسی نظریه کنترل اولیه و ثانویه نشان داده است: زمانی که افراد فکر می کنند می توانند شرایط را
1.www.rasekhoon.net
2. قرآن و بهداشت روان، ص 54.
در جهت اهداف و تمایلات خود تغییر دهند، احساس آزادی نموده و برای فعالیت برانگیخته می شوند.
افرادی که این نوع کنترل واقعی و اولیه را ندارند، زمانی احساس خوبی دارند که بتوانند کنترل ثانویه بر رخداد های زندگی داشته باشند، در غیر این صورت احساس درماندگی می کنند.»
علاوه به آثار ذکر شده به آثار دیگر تربیتی و روانشناسی اشاره می شود.
1. توکل سبب جلب محبت خداوند
یکی از آثار توکل ، حب است.وداشتن ارتباط صمیمانه وعاشقانه بین قدرت لایزال جهان وجانشین او«انسان»که ایمان دارد، بدون توکل وتکیه به قدرت نمی تواندمرزهای ماده رادرنوردد.ازاین روست که خداوند فرد متوکل راکه تنها به اوتکیه دارد دوست دارد ومی فرماید:
« فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلىَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يحُِبُّ الْمُتَوَكلِِّين2: یکی از مهمترین دستاوردهای توکل این است که انسان متوکل محبوب خدا می شود. و کسی که محبوب خداوند شود، همه ی عالم او را دوست خواهند داشت، زیرا همه ی عالم کارگزار خداوند است.»
« إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ آتِي الرَّحْمنِ عَبْدا3 : نیست در آسمانها و زمین کسی مگر این که در روز قیامت بنده ای از بندگان خداوند رحمان محشور خواهد شد.»
وآیه ی« وَ إِن مِّن شىَْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بحَِمْدِهِ 4: چیزی نیست مگر اینکه خداوند را با حمد تسبیح می کند.» این دو آیه می رساند که همه عالم در تسخیر اراده ی الهی هستند و عالم جنود حق تعالی می باشند، کسی که رابطه اش با حق تعالی صمیمی و دوستانه شد قهراً جنود و اطاعت کنندگان او هم رابطه دوستانه با آن شخص خواهند داشت.»
از طرفی کسی که خداوند او را دوست بدارد آثار بسیار عالی دنیوی و اخروی برای او خواهد داشت که به یک روایت در این زمینه اشاره می کنیم.
« اذا احب الله عبدا الهمه الطاعه و الزمه القناعه و فقهه فی الدین و قواه بالیقین فاکتفی بالکفاف و اکتسبی بالفاف5: زمانی که خداوند بنده ای را دوست بدارد اطاعـت
1. سوره اخلاص، آیه5.
2. سوره آل عمران، آیه159.
3. سوره مریم، آیه93.
4. سوره اسراء، آیه44.
5.محمد باقر ،مجلسی، بحارالانوار،انتشارات اسلامی،تهران،1365، ج103،ص26.
خودش را به او الهام می کند او را به قناعت ملزم می دارد و در دین فقیه می نماید و یقینش را تقویت می کند پس او با کفایت می شود و با عفاف مستورمی گردد»
در روایات مختلف آمده است کسی که محبوب خداوند شود خداوند متعال امانت داری سکینه، صداقت، قلب سلیم، خلق قوی روزی او می فرماید. 1
2. توکل موجب آرامش و اطمینان قلب
یکی دیگر از آثار توکل، آرامش و اطمینان قلبی است. توکل به خدا، بذر امید را در دل افراد می پاشد و زمینه ی رهایی از رنج و افسردگی و اضطراب را فراهم می سازد. امیرالمومنان علی(ع) در سخن کوتاه و پرمعنایی می فرماید:
« لیس لمتوکل عناء2: کسی که به خدا توکل کند، رنج و خستگی روحی ندارد.» و یا می فرماید: « من توکل علی الله اضائت له الشبهات، و کفی المئونات و امن التبعات3: کسی که به خدا توکل نماید تاریکی شبهات بر او روشن می شود؛ زمینه ی پیروزی اش فراهم می آید و از مشکلات و رنج ها رهایی می یابد.» قرآن کریم می فرماید:« الَّذِينَ اسْتَجَابُواْ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَا أَصَابهَُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُواْ مِنهُْمْ وَ اتَّقَوْاْ أَجْرٌ عَظِيمٌ*الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَ قَالُواْ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيل4: آنانکه دعوت خدا و رسول را اجابت کردند پس از آن که به آن ها رنج و الم رسید از آن ها هر که نیکوکار و پرهیزکار شد اجر عظیم خواهد یافت. آن مومنانی که چون مردمی(منافق) با آنها گفتند لشگر بسیاری بر علیه شما متفق شده اند از آنان در اندیشه و بر حذر باشد بر ایمانشان بیفزود و گفتند در مقابل همه و دشمنان تنها خدا ما را کفایت است و یاوری خواهد بود. و دلیل عمده ی اضطراب و افسردگی ، تفسیر نادرست فرد از حوادث و رخدادهای زندگی، و احساس ناتوانی و تنهایی است. با توکل به خدا، فرد احساس تنهایی نمی کند و خود را به نیروی شکست ناپذیری متکی می داند که همه چیز در دست و فرمان او است. لطف، رحمت، و مهربانی خداوند را در لحظه لحظه ی زندگی خود احساس ، و با خداوند، رابطه ی عاطفی برقرار می کند. به آینده ، امیدوار بوده، به تفسیر درست از رخدادهای زندگی دست می یابد. در این صورت، اضطراب و افسردگی و دیگر اختلالات روانی در افراد کم تر مشاهده می شود. تحقیقات تجربی انجام شده درباره ی توکل و اضطراب، نشان می دهد که همبستگی بین توکل و اضطراب منفی است. 5
3. اسناد امور و اتفاقات به خداوند متعالی
در انسان، تمایلی اساسی وجود دارد و آن نیاز به یافتن پاسخ و توضیحات درباره ی چیزی است که برای خود یا در محیط خارج روی می دهد. بدین ترتیب ، وقتی افراد می کوشند تا علل وقایع روزمره ی
1. سید احمد، فاطمی، کمال آسمانی، انتشارات ام ابیها،قم،1379،ص29-28.
2. عبدالواحد،آمدی،غررالحکم و دررالکلم،ترجمه محمدعلی انصاری،انتشارات امام عصر(عج)،قم، 1373،ج5،ص72.
3. همان، ص414.
4. سوره آل عمران ،آیه 172،173.
5. محمدصادق ،شجاعی،توکل به خدا،انتشارات موسسه آموزشی امام خمینی(ره)،قم، 1383، ص88-87
زندگی خویش را تبیین کنند، ممکن است به علل طبیعت گرایانه و غیر خدااستناد کنند یا به علل فوق طبیعت گرایانه نسبت دهند.
افراد متوکل ، تمام حوادث و رویدادها را به خداونداسناد می دهند؛ زیرا از دید آنان، در جهان هیچ اتفاقی نمی افتد، مگر به علم و خواست خداوند است: 1
« قُل لَّن يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَئنَا وَ عَلىَ اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُون2 :
حادثه ای برای ما رخ نمی دهد، مگر آن چه خداوند برای ما نوشته و مقرر داشته است. او مولا و سرپرست ما است و مومنان باید فقط بر خدا توکل کنند.»
4. توکل عامل امیدواری به خداوند
یکی دیگر از جلوه های توکل در بعد عاطفی که به دنبال ناامیدی ازخلق حاصل می شود، امیدواری به لطف و رحمت خداونداست. افزون بر آیات و روایاتی که در آن ها، امیدواری به لطف و رحمت الاهی و یاری خداوند سفارش و تاکید شده است که انسان نباید از درگاه خداوند ناامید شود. در خصوص توکل نیز روایاتی وجود دارد که امیدوار بودن به خداوند، جزء حقیقت توکل شمرده شده است. در قسمتی از روایت می خوانیم:« و لم یرج... سوی الله»3
یعنی حقیقت توکل آن است که فرد، همواره به خداوند امیدوار بوده، امید خود را از غیر خدا قطع کند و حتی هنگامی که اسباب عادی برای تامین خواسته ها و نیازمندی هایش فراهم نباشد ، باز هم نومید نشود؛ زیرا خدا از راه های غیر عادی هم می تواند نیازهای او را تامین کند. 4
زیرا حالت توکل و امید به خدا به فکر و اندیشه نوعی وسعت نظر می بخشد و دامنه آن دو را وسیع تر می کند، تا آن جا که این اعتقاد در بنده متوکل حاصل می شود که خداوند در هر مورد کارساز است، حتی در مواردی که به پیروزی و موفقیت و برآوردن حاجت امید ندارد. و از
این طریق هر لحظه نیروی جدیدی در بنده متوکل پیدا می شود و محرک او برای حرکت به منظور نیل به مقاصد و آرزوها می شود.
به این دلیل است که اسلام می کوشد در اذهان و افکار مردم با ایمان این فکر اساسی رسوخ کند که در مورد آرزوهایی که خود بنده امیدی به تحقق آن ندارد، همواره امیدوارتر باشد. ممکن است نتیجه آن مطابق میل او در آید.
امام صادق(ع) از علی(ع) نقل می کند:« کن لما لا ترجو ارجی منک لما ترجو5: ای انسان تو در موردی که امیدی به نتیجه عملی نداری ]ولکن با توکل به خدا آن را انجام می دهی[امیدوارتر باش از موردی که امید به نتیجه عمل داری.»
1. محمدصادق ،شجاعی،توکل به خدا،انتشارات موسسه آموزشی امام خمینی(ره)،قم، 1383، ص88-87.
2. سوره توبه، آیه51.
3. محمدباقر، مجلسی، بحارالانوار، انتشارات اسلامی، 1365، ج71، ص138.
4. محمدصادق ،شجاعی،توکل به خدا،انتشارات موسسه آموزشی امام خمینی(ره)،قم، 1383، ص88-87.
5. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، اسلامیه، تهران، 1382، ج71،ص138 .
سپس امام(ع) چند مثال در ضمن روایت نقل فرمود:
همان طوری که موسی بن عمران حرکت کرد برای پیدا کردن آتش و هنگام حرکت به نتیجه آن امیدی نداشت ، که ناگهان خداوند او را مورد خطاب قرار داد و وی را پیامبر خویش
گردانید و با او تکلم کرد و همان طور که ملکه سبا به سوی سلیمان آمد و سلیمان امیدوار نبود که او از دین خود برگردد ولکن تسلیم سلیمان شد و از دین خود برگشت. و همچنین ساحران فرعون، که حضرت موسی امیدوار نبود که ایمان آورند در حالی که به موسی و خدای او ایمان آوردند.1
5. توکل عامل اعتماد و اطمینان قلبی به خدا
اعتماد و اطمینان قلبی به خدا، یکی از اصلی ترین و مهم ترین محورهای توکل در بعد عاطفی به شمار می آید. اعتماد و اطمینان قلبی به خداوند، چنان نقش محوری و کلیدی در بحث توکل دارد که توکل از نظر برخی مولفان، به اعتماد و اطمینان قلبی به خدا تعریف شده است.
6. توکل عامل نهراسیدن از غیر خدا
در بعد عاطفی توکل به این نکته نیز اشاره شده است که انسان نباید از غیر خدا بیم و هراسی به خود راه دهد؛ زیرا آنان بدون خواسته و اراده ی الاهی نمی توانند کوچک ترین زیانی به انسان برسانند؛ پس ترس از آن ها دلیلی ندارد. درباره ی توکل، این حقیقت با تعابیر گوناگون بیان شده است؛ مانند:« ان لا تخاف مع الله شیئا؛ان لا تخاف مع الله غیره؛ ان لا تخاف مع الله احدا»2
7. توکل باعث راحتی و آسایش
توکل به خدا و واگذاری امر خویش به او باعث راحتی و حیات دائمی انسان است. زیرا او سرچشمه همه راحتی ها و خوشی ها و زندگی سعادتمند می باشد و اتصال به او به منزله ی اتصال به منبع خوشی ها و انواع راحتی هاست.
امام صادق(ع) فرمود:« المفوض امره الی الله فی راحه الابد و العیش الدائم3: کسی که امر خود را به خداوند واگذارد، در راحتی و حیات دایمی و همیشگی قرار دارد.»
دراین خصوص دو بیت شعر به علی(ع)منسوب است و امام صادق(ع)، آن ابیات را ضمن روایتی چنین نقل فرمودند:
رضیت بما قسـم الله بـی و فوضت امری الی خالقی
کما احسن الله فیما مضی کذلک یحسن فیما بقـی4
1. حسن، صنعتکار، نظام اخلاق اسلامی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی،1375،قم، ص236-235.
2. محمد، محمدی ری شهری، میزان الحکمه،انتشارات دارالحدیث،قم، 1372 ،ج10،ص677.
3. عباس، قمی، سفینه البحار، تهران، دارالاسوه للطباعه و النشر، 1380، ج7،ص161
4. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، اسلامیه، تهران، 1382، ج71،ص138.
ترجمه آن این است که من به آنچه خداوند برای من قسمت نموده، راضیم و امر خویش را تنها به خداوند واگذار کرده ام و خداوند همان طور که در گذشته امر مرا به خوبی کفایت کرده است در آینده نیز به خوبی کفایت خواهد کرد1
8. توکل سبب ترک گناه و عدم سلطه ی شیطان بر متوکلان
افراد، هر اندازه« ایمان» و « توکل» داشته باشند، به همان اندازه از زیر سلطه ی شیطان بیرون بوده، در نتیجه ، از آلودگی و انحراف، مصون خواهند بود. خداوند در این باره می فرماید:« إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلىَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَلىَ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُون2: چرا که او]شیطان [بر کسانی که ایمان دارند و به پروردگارشان « توکل» می کنند، تسلطی ندارد.»
تسلط شیطان بر انسان در صورتی است که رابطه ی انسان با خدا ضعیف باشد و از هوای نفس خود پیروی کند؛ اما اگر رابطه اش با خدا محکم باشد به گونه ای که در همه ی کارهای به خدا توکل کند و اعتمادش فقط به او باشد، در وی مصونیتی ایجاد می شود که شیطان قادر به نفوذ در او نخواهد بود.3
امام صادق(ع) فرمود:« قال ابلیس: خمسه لیس لی فیهن حیله و سایر الناس فی قبضتی: من اعتصم بالله عن بیه صادقه واتکل علیه فی جمیع اموره4: ابلیس گفت: پنج
طایفه است که در آنها نفوذی ندارم ولکن سایر طوایف در اختیار من هستند]اولین طایفه[کسانی هستند که از روی صدق نیت چنگ به خدا می زنند و در جمیع امور خویش اتکال به او دارند.»
از ذیل روایت «اتکل علیه فی جمیع اموره» معلوم می شود که شیطان تنها در یک مرتبه از مراتب و درجات توکل نفوذ در روح و قلب بنده مومن متوکل ندارد و قادر نیست او را منحرف کند، آن مرتبه ای است که نیت پاک و خالص باشد و اتکال تنها در همه امور به خدا باشد و راز این نیز واضح است زیرا خدا و شیطان به منزله نور و ظلمت می مانند. روحی که با خداست و ایمان در آن جای دارد، نورانی است و صفا دارد و طبعاً با ظلمت و تاریکی و بدبختی که شیطان مظهر آن است سازگاری ندارد. پس قلب مومن واقعی موطن خداست نه شیطان و ابلیس، و در چنین قلبی خدا و محبت او حاکم است نه شیطان و محبت او.
بدیهی است که با اتکال به خدا و قطع وابستگی از مخلوقات و در نتیجه تقویت ایمان و تسلیم در برابر خدا، حالت خودداری از عصیان و نافرمانی از دستورات و اجتناب ازگناه(تقوا) در روح انسان پدید می آید. رسول اکرم(ص) فرمود:«من احب ان یکون اتقی الناس فلیتوکل علی الله5: کسی که دوست دارد پرهیزکارترین مردم باشد، لازم است در امور خود توکل بر خدا کند.»
معنای روایت این نیست که توکل شرط تقواست و بدون آن تقوا تحقق پیدا نمی کند بلکه توکل
شرط یک مرتبه از مراتب تقواست و آن مرتبه ی کمال تقواست.6
1. حسن، صنعتکار، نظام اخلاق اسلامی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی،1375،قم، ص234.
2. سوره نحل، آیه99.
3. محمدصادق ،شجاعی،توکل به خدا،انتشارات موسسه آموزشی امام خمینی(ره)،قم، 1383، ص87.
4. محمد باقر،مجلسی،بحارالانوار،اسلامیه،تهران،1382،ج69،ص378.
5.همان،ج،71،ص138.
6. حسن، صنعتکار، نظام اخلاق اسلامی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی،1375،قم، ص232-231.
هر کس تقوای الاهی پیشه کند و از ورود به حریم حرام های الاهی بپرهیزد و از حدود او تجاوز نکند و قوانین الاهی را محترم شمارد و به آن ها عمل کند، خداوند، راه بیرون آمدن از تنگناهای مشکلات زندگی را در برابرش قرار می دهد؛ زیرا شریعت خدا بر پایه ی فطرت آدمی بنیاد نهاده شده است و خدا، آدمی را بر آنچه فطرت و سرنوشت او بدان فرا می خواند، رهنمون می شود و حاجتش را بر می آورد و سعادتش را در دنیا و آخرت ، تضمین می کند و او را از آن جا که گمان ندارد ، از همسر و مال و آن چه برای زندگی خوب و پاکیزه مورد نیاز او است، برخوردار می سازد.
بنابراین، مومن نباید بترسد که اگر تقوای الاهی پیشه کند و حدود خدا را محترم بشمارد، از خوشی زندگانی، محروم خواهد شد و به تنگنای معیشت و زندگی سخت، دچار خواهد گشت؛ زیرا روزیِ او را خدای قادر، تضمین کرده است.« و هر کس بر خدا توکل کند» ، بدین گونه که ا زهواها و فرمان های نفس، کنار گیرد و خواست خدای سبحان را بر خواست خود، و عملی را که خدا می خواهد بر عملی که نفس می خواهد ترجیح دهد و به عبارت دیگر ، دین خدا را پیشه سازد و به احکام آن عمل کند، « خدا او را کافیست»؛ بدین معنا که خداوند او را در دستیابی به زندگانی خوب که مراد و مقصود او است و سعادت و خوشبختی که فطرتاً آرزوی اوست(نه آرزوی موهوم و دروغین) کفایت می کند و یاری می رساند و چرا چنین نباشد؛ مگر نه این است که خدا عالی ترین سببی است که همه ی اسباب به او منتهی می شوند.1
9. توکل سبب رضایت ازخدا و امور زندگانی
یکی دیگر از ابعاد توکل به خدا در حیطه ی عاطفی، خشنودی است. رضا یعنی تسلیم شدن فرد در مقابل خواسته ها و اراده ی الاهی، و احساس رضایت از آن چه خداوند برای او مقرر کرده و در اختیارش قرار داده است.
فرد متوکل با واگذاری امور زندگی خود به مشیت الاهی، نشان می دهد که به هر آن چه خداوند برای او مقرر کرده است و مصلحت او را در آن می داند، راضی است؛ به این لحاظ در توضیح توکل آمده است:« الرضا عن الله»2یعنی توکل، احساس رضایت از خواسته و مشیت خداونداست. رسول خدا(ص) گروهی از اصحاب خود را خطاب کرد که شما چه نوع کسانی هستید. عرض کردند: مومنانیم. فرمود: علامت ایمان شما چه چیز است؟ گفتند: در وقت بلا،صابر و هنگام نعمت و رفاه شاکریم، و به موارد قضا راضی هستیم. حضرت فرمود: به خدای کعبه قسم مومنانید،3 و چنین است که خداوند می فرماید:« سَلَامٌ قَوْلًا مِّن رَّبٍّ رَّحِيم4: سلام ا زجانب خدا بر ایشان]=اهل رضا[.»
10.توکل عامل ایجاد اعتماد به نفس
روانشناسان، از اعتماد به نفس به صورت یکی از ویژگی های مثبت در انسان یاد کرده، معتقدند
1. حسین، روحانی نژاد، توکل، انتشارات کانون اندیشه جوان، 1386،تهران،ص101.
2. محمد، محمدی ری شهری،میزان الحکمه ،دارالحدیث،قم، 1372،ج13،ص456.
3. محمدصادق ،شجاعی،توکل به خدا،انتشارات موسسه آموزشی امام خمینی(ره)،قم، 1383، ص42-41.
4. سوره یس،آیه ،58.
که فقط با اعتماد به نفس می توان مسیر پرپیچ و خم زندگی را پشت سر گذاشت و به کامیابی دست یافت.
به اعتقاد روان شناسان ، اعتماد به نفس، اساس هر رستگاری و پیشرفتی است. با اعتماد به نفس، عزم انسان راسخ شده و در صورت اتکا به دیگری عزم ضعیف می گردد. مساعدت هایی که از خارج به شخص می رسد ، غالباً پشتکار و قوه مجاهدت او را سست می کند؛ زیرا در این صورت ، انسان انگیزه ای برای سعی و کوشش نمی یابد.
در نگاه ابتدایی، چنین تصور می شود که اعتماد به نفس، نقطه ی مقابل اعتماد به خدا است و فردی که توکل و اعتمادش به خدا است نمی تواند اعتماد به نفس داشته باشد و باید به انتخاب دست زند. به این صورت که یا زندگی اش را بر مبنای توکل به خدا پی ریزد و کارهایش را به خدا واگذارد یا اعتماد به نفس را شیوه ی کار خود قرار داده ، به توانایی ها و نیروهای درونی خود متکی باشد.
تعریفی که روان شناسان ازاعتماد به نفس ارائه داده اند، این است که« انسان ، فقط به نیروها و توانمندی های خویش متکی باشد و خود را یگانه عامل کامیابی در زندگی فردی و اجتماعی اش بداند.» دراین تعریف از اعتماد به نفس ودل بستن به دیگران به شدت نکوهش شده است، زیرا اتکا به دیگران باعث تضعیف فرد می شود و تلاش و پشتکار را از وی می گیرد.1
این اظهارات، افزون بر گرایش اومانیستی و الحادی اکثر روان شناسان که برای خدا در زندگی انسان جایگاهی قائل نیستند، به طور طبیعی تضاد و ناهمگرایی اعتماد به نفس و توکل به خدا را نتیجه می دهد. از سوی دیگر، افرادی که توکل به خدا را به معنای واگذاری کارهای به خدا و دست برداشتن از هر نوع کوششی می دانند نیز نمی توانند برای اعتماد به نفس توجیه منطقی داشته باشند.
بنابراین اگر اعتماد به نفس را به معنای خودباوری و بهره گیری از قوا و استعدادهای خداداد بدانیم و د رعین حال به قدرت و توان خود مغرور نباشیم و مسبب الاسباب و سرچشمه ی قدرت را از یاد نبریم، با توکل تعارضی نخواهیم داشت؛ اما اگر این ها را جایگزین اعتماد به خدا قلمداد کنیم، با توحید و توکل ناسازگار خواهد افتاد و از رذایل به شمار خواهد آمد، نه از فضایل. که از مغرب زمین به حریم اندیشه ی ناب توحیدی مسلمانان و موحدان نفوذ کرده ، این است که اعتماد به نفس از فضایل است و باید دیگران را به آن ترغیب کرد در حالی که اسلام هرگز تکیه و اعتماد به نفس را تایید نکرده است؛ زیرا آدمی که از خود چیزی ندارد و مالک سود و زیان خود نیست چگونه می تواند به خود تکیه و اعتماد کند؟ تنها عامل، اعتماد و توکل بر خداست که از نظر اسلام، فضیلت به شمار می رود. 2
در برخی روایات، اعتماد به نفس، امری نکوهیده شناخته شده است. در این باره حضرت علی (ع) می فرماید:« الثقه بالنفس من اوثق فرص الشیطان ایاک و الثقه بنفسک فان ذلک من اکبر مصائد الشیطان3 : اعتماد به نفس از استوارترین فرصت های شیطان است.بر تو است دوری از اعتماد به نفس خودت، زیرا اعتماد به نفس، از بزرگ ترین دام های شیطان است.»
1. علی، اسلامی نسب، روان شناسی، اعتماد به نفس، تهران، انتشارات مهرداد،1373،ص40.
2. جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن، ج11،ص368-367.
3. عبدالواحد، آمدی، غرراالحکم ودررالکلم،ترجمه محمدعلی انصاری،قم، انتشارات امام عصر(عج)، 1378، ص299.
این روایات، به آسیب های اعتماد به نفس اشاره دارد و پیام آن این است که وقتی انسان به نیروها و توانایی های خود تکیه می کند، مواظب باشد که در اثر وسوسه و فریب شیطان، دچار غرور نشده، منشأ و خاستگاه آن ها را که خدا است، فراموش نکند. و به تعبیر دیگر، حلقه ی وجود انسان، با خدا ارتباط دارد؛ همان گونه که فیلسوفان می گویند: وجود انسان، عین رابطه با خدا است، و از دید عرفان، جهان، نظام پیوسته است ؛ و از خدا آغاز و به انسان و طبیعت ختم می شود. وقتی انسان به خود می نگرد و نگاهش را به امانت های الاهی که در اختیار دارد، معطوف می سازد، این خطر او را به شدت تهدید می کند که از آن سوی نظام پیوسته غافل شود؛ خود را بریده و مستقل بپندارد و چنین گمان کند که مالک دارایی ها است؛ بدین سبب سفارش شده که هنگام
اعتماد به نفس، یعنی استفاده از نیروها و توانایی هایی که در اختیار دارد، شیطان او را از یاد خدا غافل نسازد. نتیجه می گیریم که اعتماد به نفس و اعتماد به خدا، هیچ منافاتی با هم ندارند؛ بلکه از نظر اسلام مکمل یک دیگرند وآنچه در روایات نکوهش شده ،نوع خاصی ازاعتماد به نفس است که دراثر وسوسه ها وفریب شیطان به خود مغرور شده،خود را به کلی از خدا بی نیاز بداند.
آن چه از نظر اسلام فضیلت به شمار می رود و دین به آن بها می دهدتنها اعتماد و توکل بر خداست، چنان که جضرت امام جواد(ع) فرمودند:« الثقه بالله تعالی ثمن لکل غال وسلم الی کل عال»1؛ اعتماد به خدا بهای هر کالای گرانبها و نردبان صعود به هر درجه ی بلندی است. تکیه گاه مومن، قدرت بی کران و مستقل خدای سبحان است، نه قدرت خودش و نه قدرت دیگران.
11. توکل عامل قدرت در تصمیم گیری
انسان وقتی به خدا توکل کرد، از حالت سرگردانی و تردید بیرون می آید، و به یاری خداوند امیدوار می شود؛ بنابراین می تواند قاطعانه تصمیم بگیرد. یکی از عواملی که افراد نمی توانند تصمیم بگیرند، نداشتن پشتوانه قوی، احتمال شکست و احساس ناتوانی آن ها است. درحالت توکل به خدا، احساس می کند که خداوند، او را یاری خواهد کرد؛ به همین جهت با جرأت و توانمندی هر چه تمام تر اقدام می کند. 2 خداوند در قرآن می فرماید:
«فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلىَ الله3: هنگامی که تصمیم گرفتی، بر خدا توکل کن.»
12. نیرومندی و شکست ناپذیری
توکل بر خدا باعث قدرت روحی شخص متوکل است زیرا خدا منبع همه قدرت ها و قوه هاست و اتکال به خدا یعنی اتکال به منبع اصلی همه قدرت هاست.
امام رضا(ع) فرمود:«من اراد ان یکون اقوی الناس فلیتوکل علی الله4: کسی که اراده کند]به سبب داشتن روحی قوی و اراده و تصمیم نیرومند[قوی ترین مردم باشد لازم است بر خدا توکل داشته
1. محمد باقر،مجلسی،بحارالانوار،اسلامیه،تهران،1382،ج75،ص364.
2. محمدصادق ،شجاعی،توکل به خدا،انتشارات موسسه آموزشی امام خمینی(ره)،قم، 1383، ص86.
3. سوره آل عمران، آیه159.
4. محمد باقر،مجلسی،بحارالانوار،اسلامیه،تهران،1382،ج71،ص143.
باشد.»
حال اگر چنین شخصی در میدان نبرد و مبارزه رو به روی دشمن سرسخت قرار گیرد، هرگز مغلوب نمی شود و از جنگ به در نمی رود و شجاعت و دلیری و شهامت فوق العاده ای از خود نشان می دهد.
امام باقر(ع) فرمود:« من توکل علی الله لا یغلب و من اعتصم بالله لا یهزم1:کسی که بر خدا توکل کند مغلوب نمی شود و کسی که بر خدا اتکال کند، از میدان جنگ نمی گریزد.»
چنین کسی اگر در مقابل ستمکاران قرار گیرد خود را نمی بازد و با قوت و قدرت ایستادگی می کند و خداوند نیز او را از شر ستمکاران نجات می دهد، پس توکل باعث نجات از هر بدی و شر است و دژی محکم و تسخیر ناپذیر است که صاحبش را در مقابل هر دشمنی حفظ می کند و لذا علی(ع) فرمود: «الثقه بالله حصن لا یتحصن فیه الا آمین و التوکل علیه نجاه من کل سوء و حرز من کل عدو2: اعتماد به خدا دژ محکمی است که در آن جز مومن امین قرار نمی گیرد و توکل بر خدا باعث نجات از هر بدی و باعث حراست از هر دشمنی است.»
بدیهی است که انسانی که در مقابل دشمن قوی قرار می گیرد برای مقاومت و ایستادگی در مقابل آن علاوه بر ابزار و وسایل دفاعی مادی، یک حالت روحی خاصی لازم دارد که
صحنه را زودتر ترک نکند و حالت رعب و وحشت بر او مستولی نشود و این فقط در صورت اتکال به نیروی قوی و نیرومند معنوی امکان پذیر است و حالت اتکال نیز همواره با وضع
خاص روحی شخص متوکل د رحالت توکل توام است و این وضع خاص نیز به دنبال اعتقاد و جزم بنده به این معناست که خداوند درباره او حسن اختیار دارد. یعنی خدا بدی او را نمی خواهد و درباره او جز نعمت اراده نمی کند و هر چه اراده می کند به صلاح و مصلحت اوست مگر اینکه بنده، خود مسیر نعمت را تغییر دهد3
13. توکل به خدا و کفایت امور
کفایت در امور، یکی دیگر از آثار توکل به خدا است. افرادی که به خدا توکل می کنند، خداوند برکت را در دارایی آن ها قرار می دهد و آنان را در انجام کارها یاری می کند و حتی
بالاتر از آن، کارهایی را که از طاقت و توان فرد خارج است، خود انجام می دهد.
حضرت خضر ضمن گفتگویی که با علی بن الحسین(ع) داشت چنین گفت:
« فهل رایت احدا توکل علی الله فلم یکفه قلت لا؟4: ]خضر می گوید[تو]علی الحسین(ع)[،سراغ داری کسی را که توکل بر خدا کرده باشد و خداوندی برای رفع نیازمندی او کافی نباشد؟ گفتم نه.»
لازمه کفایت امر این است که کسی که خود را در پناه خدا قرار می دهد هیچ موجود دیگری قادر نیست زیانی به او برساند و خداوند او را از گزندها حفظ می کند:«من اعتصم بالله عصمه الله: کسی که
1. همان، ص151.
2. همان ،ج78،ص179.
3. حسن، صنعتکار، نظام اخلاق اسلامی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی،1375،قم، ص233-232.
4. محمدبن یعقوب، کلینی، اصول کافی، مترجم آیت الله محمدباقر کمره ای، انتشارات اسوه، 1372، ج4،ص200.
به خداوند پناه برد خداوند او را حفظ می نماید.»1
یکی از دلایل کفایت خداوند بر کسی که به او توکل می کند این است که توکل و کفایت امر مسیر واحدی دارند. یعنی همان طور که خدا این قدرت را دارد که حالت توکل را بعد ازتحقق شرایط آن، در روح توکل کننده ایجاد کند همان طور نیز قدرت دارد کفایت امر را نیز به او اعطا کند و این رویه و قضای الهی است که جریان آن در موجودات چنین اقتضایی را دارد.2
امام صادق(ع) فرمود:« من اعطی ثلاثا لم یمنع ثلاثا من اعطی الدعاء اعطی الاجابه و من اعطی الشکر اعطی الزیاده و من اعطی التوکل اعطی الکفایه ثم قال: اتلوت کتاب الله تعالی؟« من یتوکل علی الله فهو حسبه3: کسی که سه چیز را به بنده اش اعطا کند از چیزی امتناع نمی کند: کسی که حق دعا کردن را به بندگانش اعطا می کند اجابت آن را نیز اعطا می کند، و کسی که حالت شکر را به بنده اش می دهد زیادی نعمت را نیز به او اعطا می نماید و کسی که حالت توکل را به بنده اش اعطا می کند کفایت امر او را نیز اعطا می نماید.»
علی (ع) فرمود:« من توکل علیه کفاه الامور4: کسی که بر او توکل کند خداوند کفایت امور او را می کند.» چون ذات پاک خداوند، محب و محبوب خود را رها نمی کند و آثار هر سببی به دست او ظهور می کند، لذا خداوند امور متوکلان را کفایت می کند:
« وَ كَفَى بِاللَّهِ وَكِيلا5: و خدا بس کارساز است.»
14. توکل عامل افزایش رزق و روزی
ارتباط توکل با رزق او به این معنی است که فرد، آن چه را در اختیار دارد، از سوی خدا بداند و معتقد باشد که در آینده نیز خداوند روزی او را تضمین کرده است به این معنا که خداوند، نصیب و بهره ی کافی از نعمت و روزی برای او در نظر گرفته که اگر وی بکوشد و برای دستیابی به آن، برنامه ریزی دقیق و منظم داشته باشد و از ابزار وسایل لازم استفاده کند، به آن دست خواهد یافت.6 خداوند در این باره می فرماید: « وَ مَا مِن دَابَّةٍ فىِ الْأَرْضِ إِلَّا عَلىَ اللَّهِ رِزْقُهَا: هیچ جنبده ای در زمین نیست، مگر این که روزی او بر عهده خدا است.» و یا امام علی(ع) با توجه به همین اصل می فرماید:« از توکل تو را همین بس که رزق و روزی ات را فقط از جانب خداوند بدانی.7
1. وافی،ج3،56، به نقل از کتاب نظام اخلاق اسلامی، حسن صنعتکار، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1375،قم،ص227.
2. حسن، صنعتکار، نظام اخلاق اسلامی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی،1375،قم، ص227.
3. محمد یعقوب، کلینی،اصول کافی،مترجم آیت الله محمدباقرکمره ای،انتشارات اسوه،1372 ، ج4، ص204.
4. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، اسلامیه، تهران، 1382، ج71،ص153-151.
5. سوره نسا، آیه 81.
6. محمدصادق ،شجاعی،توکل به خدا،انتشارات موسسه آموزشی امام خمینی(ره)،قم، 1383، ص39.
7. محمد، محمدی ری شهری،میزان الحکمه ،دارالحدیث،قم، 1372،ج10،ص676 .
15. توکل سبب پیروزی بر دشمن
یکی از آثار توکل پیروزی و نصرت الاهی است.« إِن يَنصرُْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَ إِن يخَْذُلْكُمْ فَمَن ذَا الَّذِى يَنصرُُكُم مِّن بَعْدِهِ وَ عَلىَ اللَّهِ فَلْيَتَوَكلَِ الْمُؤْمِنُون1: اگر خداوند شما را یاری کند، هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد؛ و اگر دست از یاری شما بردارد؛ کیست که بعد ازاو، شما را یاری کند؟! و مومنان تنها بر خدا باید توکل کنند.»
قدرت خدای سبحان ، بالاترین قدرت ها است و هیچ کس نمی تواند بر کسی که بر او توکل می کند و در پناه حمایت او قرار می گیرد، پیروز گردد؛ چنان که اگر حمایت خدا ا زکسی برگرفته شود، هیچ کس قادر به حمایت او نیست. پس باید بر او که سرچشمه ی همه ی پیروزی ها است تکیه کرد.
این آیه ، مومنان را ترغیب می کند که در عین حال که به آماده سازی ابزار و اسباب ظاهری می پردازند، از توکل و تکیه بر مسبب الاسباب و قدرت شکست ناپذیر او غفلت نورزند.
انسان تلاشگری که بر خدا ی سبحان توکل می کند، در حقیقت امور خود را به او وامی گذارد و حل مشکلات خود را از خداوندی می خواهد که از تمام خواسته ها و نیازهای او آگاه و نسبت به او رحیم و مهربان است و قادر است مشکلاتش را حل کند. چنین انسانی هرگز به یاس و ناامیدی دچار نمی گردد و در برابر مشکلات احساس ضعف و زبونی نمی کند و در برابر شرایط ، صبر و مقاومت پیشه می کند و با تکیه بر این فرهنگ و باور بر مشکلات پیروز می شود و از امدادهای غیبی برخوردار می گردد.2
پیش از این آیه به پیامبر دستور داده شده است که پس از رایزنی و تصمیم گیری جدی، بر خدا توکل کند؛3 در این آیه به مومنان فرمان داده شده است که فقط بر خدا توکل کنند: « وَ عَلىَ اللَّهِ فَلْيَتَوَكلَِ الْمُؤْمِنُون»4
16. افزایش مقاومت در برابر مشکلات
توکل ، به مفهوم عمیق اسلامی و قرآنی، به آدمی شخصیتی تازه می بخشد و در تمام اعمال او اثر می گذارد و از این رو، از برترین اعمال به شمار آمده است. پیامبر در شب معراج از خدای سبحان ، پرسید:
« ای الاعمال افضل؟: کدام عمل، برتر است؟» فرمود:« لیس شیء عندی افضل من التوکل علی و الرضا بما قسمت5: هیچ چیز نزد من بهتر از توکل بر من، و خشنودی به آنچه قسمت کرده ام نیست.»6
توکل بر خدا، عبارت از تکیه بر منبع فناناپذیر قدرت و توانایی و باعث افزایش مقاومت و پایداری آدمی در. برابر مشکلات و حوادث سخت زندگی است. از آیات 122و173و195سوره آل عمران و 99
1. سوره آل عمران، آیه160.
2. ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه،انتشارات دارالکتب اسلامی،تهران،1371، ج3، ص150.
3. حسین، روحانی نژاد، توکل، انتشارات کانون اندیشه جوان، 1386،تهران،ص106.
4. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج4، ص240و239.
5. همان، ج10، ص298-296.
6. ناصر، مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج10، 1371،ص298-296.
سوره نحل، بر می آید که از جمله آثار توکل این است که انسان متوکل، در برابر مشکلات ، احساس ضعف و حقارت نمی کند و با اتکال به قدرت بی پایان خداوند، خود را پیروزمند می بیند . توکل ، امیدآفرین، نیروبخش و تقویت کننده و سبب فزونی مقاومت و پایداری است و آدمی را از وابستگی ها که سرچشمه ی ذلت و بردگی است نجات می دهد و به او آزادگی می بخشد.1
17.توکل و رفع تعارض
یکی دیگر از آثار توکل رفع تعارضات است؛ انسان متوکل به سرعت تعارضات را حل میکند و راه درست را انتخاب میکند؛ به همین دلیل کمتر ناکام میمانند.
خداوند به پیامبران دستور داد در امور مسلمانان مشورت نمایند و پس از تصمیم گرفتن دیگر سرگردان و حیران نمانند بلکه بر خدا توکل کنند و تصمیم بگیرند.
با توجه به آنچه گفته شد، معلوم می شود بسیاری از تعالیم دینی با آنچه امروزه به عنوان بحث های روانشناسی مطرح می شود تطابق دارد به عبارت دیگر بخش های روانشناسانه ریشه در تعالیم ادیان دارد و از جمله این امور توکل است که می تواند به عنوان کنترل نیابتی مطرح شود. 1
1.نشریه جوهره وحی، شماره ۳۴،ص21.
جمع بندی ونتیجه گیری
خداوند تمام شرایط و وسایل را برای مخلوق خود-انسان-به عنوان اشرف مخلوقات در جهان هستی آفریده است و خود را حافظ و وکیل او در جهان قلمداد کرده است.
پس با وجود او در زندگی مشکلات و امور ناخوشایند برطرف می شود و حتی با احساس و درک این که خدا با او است می تواند بر تمامی حوائج خود فائق شود و ناملایمات زندگی خود را کنار زند. انسان با این سلاح محکم و بی نقص و پشتوانه استوار نیازی به کس یا چیز دیگر ندارد و همه کارها برای او آسان و راحت می گردد.
فرد متوکل که فقط خدا را حامی و نگهبان خود می داند از لحاظ جسمانی و روحی تغییرات چشمگیری می کند از لحاظ روحی فرد توکل کننده دارای روحیه ای قوی با اعتماد به نفس می شود، همین امر موجب می گردد در قبال مشکلات مستحکم باشد و زود عقب نکشد و دوباره کار خود را با اصلاح اشتباهات انجام دهد تا به نتیجه مطلوب برسد همچنین با این روحیه دیگر دچار اضطراب و استرس قبل از عمل و یا افسردگی در موقع پیشامد ناگوار و عواقب دیگری که باعث دگرگونی حالات و رفتار فرد می شود، نمی گردد.
فهرست منابع و مأخذ
1. قرآن، ترجمه ی الهی قمشه ای.
2. آمدی،عبدالواحد،غررالحکم و دررالکلم،ترجمه محمدعلی انصاری،انتشارات امام عصر،قم،1387.
3. ارفع ،سیدکاظم، اخلاق در قرآن، ،موسسه تحقیقاتی و انتشاراتی فیض کاشانی،تهران،1373.
4. اسلامی نسب،علی،روان شناسی اعتماد بنفس،انتشارات مهرداد،تهران،1373.
5. جوادی آملی، عبدالله، حماسه و عرفان، تنظیم و ویرایش محمدصفایی،قم،نشر اسراء،1381.
6. جوادی آملی،عبدالله،تفسیر موضوعی قرآن کریم،انتشارات اسراء،قم،ج11، 1386.
7. روحانی نژاد،حسین،توکل،انتشارات اندیشه جوان،تهران،1386.
8. زنجانی،حسین،نظام اخلاق اسلامی،نشر فرهنگ اسلامی،قم،1373.
9. شجاعی،محمدصادق،توکل بر خدا،انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، قم، 1383.
10. صنعتکار،حسن،اخلاق در بازار،انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی،قم،1375.
11. فتحعلی خانی،محمد،آموزه های بنیادین علم اخلاق،انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی،قم،ج1، 1379.
12. فیض کاشانی،ملامحسن،المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء،تصحیح علی اکبر غفاری،انتشارات اسلامی، ج7، 1372.
13. قرشی،سیدعلی اکبر،قاموس قرآن،دارالکتب اسلامیه،تهران،ج7، 1386.
14. قمی،عباس،سفینه البحار،انتشارات دارالاسوه للطباعه والنشر،قم،ج8، 1380.
15. صدر جامع سید جوادی،احمد،دایره المعارف تشیع،انتشارات شهیدسعیدمحبی،تهران،1386،ج5.
16. کلینی،محمدبن یعقوب،اصول کافی،ترجمه آیات الله محمدباقر کمره ای،انتشارات اسوه،ج4، 1372، بی جا.
17. مجلسی،محمدباقر،بحارالانوار،انتشارات اسلامیه،ج44و68و69و71و75و78و83و103، تهران،1382.
18. محمدی ری شهری،محمد،میزان الحکمه،ترجمه حمیدرضا شیخی،دراالحدیث، قم، ج4و10و13، 1386.
19. مکارم شیرازی،ناصر،اخلاق در قرآن،انتشارات مدرسه الامام علی ابن ابیطالب(ع)، ج2، قم،1378 .
20. مولانا،جلال الدین،مثنوی معنوی،دفتر چهارم،بیت1407.
21. نراقی،مولی مهدی،ترجمه جامع السعادات،علم اخلاق اسلامی،ترجمه سید جلال الدین، مجتبوی، انشتارات حکمت، تهران،1381.