سؤال:
در مفاتيح آمده كه مثلا اگر فلان نماز را بخواني يا فلان ذكر را بگويي، برابر با چند هزار ثواب است و يا تمام گناهان پاك مي شود. اين مطالب چگونه قابل توجيه است؟
جواب:
سلام
اجر و ثواب بر دو قسم است: استحقاقى و تفضلي.
اجر و مزدى كه خداوند به مقتضاى حكمت خود در مقابل هر يك از اعمال صالح – واجب يا مستحب- قرار داده ثواب استحقاقى است.
ثوابى و فضيلتى را كه زايد از مقدار مقرّر و ناشى از مشيّتى است كه ريشه در رحمت و كرامت دارد و خداوند از فضل خود براساس معيارهاي خاص به بندگان صالح مرحمت مى فرمايد، ثواب تفضلى گويند.
ثواب ها و فضيلت هايى كه براى عبادات، اذكار و ادعيه و قرائت قرآن و غير آن در كتاب ها و روايات آمده، برخى ناظر به ثواب هاى استحقاقى است ولى بيشتر آن ها ثواب هاى تفضلى را بيان نموده است.
جهت شفاف و روشن گشتن مطلب تذكر سه نكته لازم به نظر مى رسد:
1- شأن واهميت هر عملى به ميزان دارا بودن حقيقت و به اعتبار روح آن عمل است.
همان طورى كه بدن بى روح، حيات و شأنى ندارد، صورت عبادات به تنهايى و بدون شرايط و آداب آن ارزشى ندارد. به بيان ديگر: اجر و ثواب اعمال موقوف به قبولى آن است و قبولى دعا و عبادات، آداب و شرايطى دارد. يكى از آن ها، اخلاص است كه داراى درجات و مراتبى است، تا مى رسد به مرتبه اى كه به قول اميرالمؤمنين(ع)، عبادت را نه به خاطر ترس از عذاب جهنم انجام مى دهد و نه به خاطر طمع به بهشت، بلكه خداوند را مستحق عبادت شناخته است و اگر بهشت و جهنم هم نبود عبادت مى كرد.
بديهى است كه ميان ميزان عنايات تفضلى و ميزان معرفت و درجة اخلاص اشخاص رابطه اى مستقيم وجود دارد. ثواب ها و فضايلى كه براى برخى عبادات، اذكار و ادعيه و قرائت سوره هاى قرآن در مفاتيح يا ساير كتب و روايات ذكر شده، ناظر به عباداتى است كه به نحو اتمّ و اكمل انجام گيرد و همة آداب و شرايط آن محقق گردد.
2- اگر چه خواندن اذكار و ادعيه و قرآن در هر حال ثواب دارد و در دراز مدت اثر وضعى روى قلب و روح انسان مى گذارد ولى ثواب اصلى و تأثير عمقى آن ها زمانى است موجب بيدارى دل و خروج از غفلت و ظلمت گمراهي گردد.
به بيان ديگر: آن همه ثواب هايى كه نقل شده، هرگز مفهومش اين نيست كه انسان آن ها را به صورت اوراد بخواند و تنها به زبان قناعت كند، بلكه خواندن براى فهميدن، فهميدن براى انديشيدن، و انديشيدن براى عمل است، مثلاً تأكيد فراوان بر تلاوت سورة حمد به اين خاطر است كه توجه و تدبّر در محتواى آن، به انسان روح و ايمان مى بخشد؛ او را به خدا نزديك مى كند؛ صفاى دل و روحانيت مى آفريند؛ ارادة انسان را نيرومند و تلاش او را در راه خدا و خدمت به خلق افزون مى سازد و ميان او و گناه فاصله مى افكند.[1]
3- بر اساس «إنّما يتقبّل الله من المتقين»[2] و « إنّما الاعمال بالنيّات»،[3] هيچ عملى بدون ايمان، تقوا و قصد قربت پذيرفته نيست چنان كه هيچ گناهى بدون توبة كامل مورد عفو و بخشش قرار نمى گيرد. اگر شرايط چهارگانة توبة كامل تحققق يابد، بر پاية حديث نبوى «التائبِ من الذنب كمن لا ذنب له»[4] همة گناهان گذشته اش محو مى گردد. اگر از آن مرحله نيز بالاتر رود و مراتب لازم را طى كند و به درجه
«استغفار علييّن»[5] و كمال توبه برسد، علاوه بر بخشش گناهان، سيئات نيز به حسنات[6] تبديل
مى گردد.
4 – گاهي عمل بسيار نيك با ثواب و پاداش فراوان به جا مي آورد، اما بعد از آن، با عمل ديگري همه آنها و حتي برخي از اعمال ديگر را كه انجام داده است، نابود مي كند ؛ بنابراين مراقبت پس از عمل نيز بسيار مهم است. اين بدان خاطر اهميت دارد كه انسان تصور نكنتد با انجام يك عمل ، بهشت را براي خود تضمين نموده و مي تواند هر كاري انجام دهد. ثواب و پاداش بسيار كه براي اعمال نقل شده، براي آن است كه انسان را به سوي كارهاي خير و پاكي دل تشويق و ترغيب كند.
كشش و دعوت از سوي خداوند با اين همه پاداش، براي آن است كه انسان به خدا نزديك شود.
مطمئنا اين انگيزه كه انسان با انجام عمل خيري، خود را از كارهاي ديگر تبرئه كند يا مجوزي براي انجام اعمال منفي و ناشايست شود، با روح عبادات و اعمال خير سازگار نيست.
پي نوشت ها :
[1] تفسير نمونه، ج1، ص 5.
[2] مائده (5) آية27.
[3] الحرالعاملي، الوسايل الشيعه، ج 4، ص 711.
[4] تفسير نمونه، ج 19، ص 505.
[5] نهج البلاغة فيض الاسلام، حكمت 409.
[6] فرقان (25) آية 70.