پرسش:
سوره مائده آيه 55 اِنَّما وَليُکُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذينَ امَنوُ ا الَّذينَ يُقيموُ نَ الصَّلوةَ وَ يوُتوُ نَالزَکوةَ وَ هُم راکِعوُ نَ. کساني که در حال رکوع زکات مي دهند(مي گويند که آيه در مورد حضرت علي(ع) مي باشد). اول اينکه تمام کلمات اين جمله جمع است و شامل همه ائمه طاهرين مي شود(نه يک نفر). ثانياً در اين جمله نه قيد زمان شده ، نه قيد مکان شده ، نه قيد جنسيت شده و نه قيد تعداد. يعني هر زمان در هر کجاي کره زمين ، هر کسي( چه زن و چه مرد)، به هر تعداد ، بتواند که قرآن را فهميده و به آن عمل کند، مشمول اين آيه مي شود.
در روايات آمده که وقتي حضرت علي(ع) به نماز مي ايستاد،به قدري محو خدا مي شد که اگر خار از پاي او در مي اوردند، متوجه نمي شد.حال چگونه است که وقتي سائلي به مسجد مي ايد،حضرت علي(ع) حواسش از خدا دور شده و نماز خود را شکسته و انگشتر در آورده و به او مي دهد.(آيا تهمتي بالا تر ازاين هست که ما به او مي زنيم .در صورتي که شغل سائلي اگر اشگال نداشته باشد،مشروع نمي باشد.)و اينکه انگشتر قيمتي بوده، آيا واجب تر نبود که حضرت مقداري از آن پول را به برادرش عقيل مي داد ؟
پاسخ:
با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان
آيه 55 مائده خطاب به مومنان است . ولي و سرپرست آنان را معرفي مي کند و مي فرمايد: ولي و سزاوار به تصرف در امور شما و اولي از شما ، خدا است و رسول خدا و مؤمناني که نماز را به پا مي دارند و در حال رکوع زکات مي دهند .
افرادي به محضر رسول خدا مشرف شده و از ايشان خواسته اند کساني که حق تصرف در امور آنان را دارند ، به آنان معرفي کند تا تکليف خود را بدانند . رسول خدا اين آيه را که در جواب آنان نازل شده ، تلاوت کرده است . روايات هم اين معنا را مي رساند . اين معرفي به وصف است . معلوم مي شود مؤمنان نماز گزاري که از جانب خدا و بعد از پيامبر ولايت دارند ، کساني اند که در حال رکوع زکات داده اند . پيامبر و مسلمانان بايد آن ها را شناسايي کنند . به همين جهت بعد از نزول آيه رسول خدا پي جويي مي کند . متوجه مي شود فقط علي در آن روز در مسجد در حال رکوع نماز، خاتم خود را به نيازمند داده است . بدين صورت مصداق مشخص و معرفي مي گردد .
تا زمان نزول آيه، جز علي هيچ کس ديگر براي رضاي خدا و خالصانه در رکوع صدقه نداده بود . صدقه دادن ديگران که بعد از نزول اين آيه واقع شد ، ربطي به اين آيه ندارد، زيرا آن زمان که معرفي مصداق بود ، آنان اين وصف را نداشتند . به وجود آمدن بعد هم براي اين موضوع اثري ندارد .
اين که در آيه سخن از ولايت سه شخص است : خدا و رسول و مؤمناني که صفات ذکر شده را دارند ، معلوم مي شود منظور از ولايت اختيار داري مطلق است، زيرا ولايت خدا اين گونه است و او ولايت مطلق دارد چون خالق و مالک و اداره کننده و ولي نعمت مطلق است. پس اختيار مطلق دارد. اختيار داري مطلق ذاتي اوست . رسول هم خليفه خداست .همان ولايت را به اعطاي خدا دارد . مؤمناني که بدون قيد به خدا و رسول عطف شده اند، بايد همان ولايت مطلق را داشته باشند ، در حالي که جز خدا و رسول و کسي که عبد محض خدا باشد ، هيچ کس ديگر شايستگي چنين ولايت و حق تصرف مطلقي را ندارد . پس منظور از "الذين آمنوا الذين ..." فقط فرد يا افراد مشخصي است که عبد محض بوده ، شناسايي آنان جز از طريق پيامبر ممکن نيست. البته خدا در اين آيه آدرس داده تا افراد به آن آدرس مراجعه و او را شناسايي کنند و متوجه شوند همان کسي است که جزو اصحاب آيه تطهير است و خدا اعلام کرده او را دوست دارد و او هم خدا را دوست دارد و رسول خدا هم بارها بر عبد محض بودن او تصريح کرده است.
اما اين که آيه با الفاظ جمع آمده ،چون افرادي را معرفي مي کند که اين شايستگي را دارند، يعني عبد محض هستند و نماز اقامه مي کنند و در حال رکوع زکات مي دهند .اين که در خارج مصداق اين آيه يک نفر بيش نيست، منعي ندارد . مانند اين در قرآن فراوان است که حکمي به صورت کلي و با الفاظ جمع گفته شده ،در حالي که مصداق آن بيش از يک نفر نبوده است.
اگر در هر زمان و مکان مومناني صد در صد و نمازگزار که با خضوع کامل اقامه نماز کنند و زکات بدهند ، غير از دوازده امام يافتيد که مومن صد در صد بوده و مانند رسول معصوم باشد، بدانيد صاحب ولايت مطلقه هستند.
شيخ صدوق در علل الشرايع و علامة مجلسي در بحارالأانوار مينويسند:
در يکي از روزها که پيامبر به نماز اشتغال داشت و اصحاب هم به وي اقتدا کرده بودند، در هنگام نماز، کودکي شروع به گريستن نمود، حضرت نمازش را به سرعت به پايان رسانيد، بعد از نماز علت اين کار را از حضرت جويا شدند، فرمود: آيا فرياد بچه را نشنيديد؟!(1)يعني: نماز را به سرعت به پايان رساندم تا اين که مادر کودک هر چه زودتر به دادش برسد و او را ساکت نمايد.
مومن نماز گذار در هنگام نماز مي بيند و مي شنود اما به ديده ها و شنيده هايش توجه نمي کند . همه توجه خود را متوجه خالق و معبود و عبادت مي گرداند، مگر اين که ديده يا شنيده از اهميتي برخوردار باشد که توجه بدان را لازم گرداند و در مسير عبادت و نماز و رضاي خالق قرار دهد. امام هم به صورت طبيعي در روز و هنگام حضور نيازمند در مسجد و عرض حاجت و محروم شدن از اجابت و مايوس گشتن و دست به دعا برداشتنش، متوجه وي مي گردد . اين جا چون مورد را با اهميت و در مسير خواست و رضاي خدا مي يابد، بدان توجه مي کند . در صدد اجابت تقاضاي نيازمند بر مي آيد . با اين کار در ضمن عبادت نماز ،عبادت ديگر انجام مي دهد.
اگر اين عمل نشانة غفلت و دوري از ياد خدا بود، قرآن آن را به عنوان يک کار با ارزش تلقي نميکرد. از اين که قرآن به آن ارج نهاده، دليل و گواه اين مطلب است که پاسخ به نداي سائل در هنگام نماز، عبادت و ارزشمند است.
بين اين حالات در نماز ها منافات نيست . در عين توجه کامل به خدا در عبادت و نماز مي توان به امور مورد رضاي خدا هم توجه داشت . در صورت لزوم با رعايت شرايط صحت نماز در آن ها نيز شرکت کرد . انسان هاي بزرگ به درجاتي مي رسند که بين بسياري از کارهايي که جمع آن ها براي افراد عادي ناممکن است، جمع کنند.
گدايي، چه حرام باشد يا مکروه يا مباح، به اين جريان هيچ ربطي ندارد ،چون محتاجي که در اين جريان به محضر مسلمانان عرض حاجت برده بود، شغلش گدايي نبود، بلکه آن روز از سر احتياج و ناچاري دست به پيش مسلمانان دراز کرده بود .اين کار هيچ منعي ندارد و حرام نيست.
اما اين که انگشتر قيمتي بوده و...، در هيچ منبع معتبري ثبت نشده است. انگشتري امام يک انگشتر معمولي بود. اگر افرادي حاضر بودند براي آن بهاي گزاف بدهند، از اين باب بود که متعلق به محبوب خدا و رسول بود. مي خواستند به صاحبش تبرک و تقرب بجويند، نه اين که بهاي انگشتر زياد بوده است.
حرف هاي بي اساس بعضي مداحان و روضه خوان ها نيز ارزش پرداختن و رد کردن ندارد . نبايد به آن ها اهميتي داد . امام علي مانند مولا و آقايش رسول خدا بنده خدا و مطيع امر او بود .حالاتش عين حالات رسول خدا بود .
1. مجلسي، بحارالانوار، ج 88، ص 93؛ شيخ صدوق، علل الشرايع، ج 2، ص 40.