پرسش:
اما سوال بعدی
هروقت به قضیه حضرت زهرا فکر میکنم یه چیزی اصلا تو عقلم جور در نمیاد
نگاه کنید ما میگیم ابوبکر البته ما که نه تاریخ و عمر و فلان و فلان اینا بعد از پیامبر نامردی کردن و طینت خبیثشون رو رو کردن.. و به بانوی ما ظلم کردن
در شکوندن
در اتیش زدن
بین در و دیوار...
سیلی زدن...
علی رو کشون کشون بردن...
خوب بقیه کجا بودن... میگن تو تاریخ بقیه رو مجبور کردن. اخه حاجی یه نفر دو نفر سه نفر چقدرو مجبور کردن
پیامبر رو ما خوندیم که چقدر خاطرخواه داشته حالا چه برای خدا چه به خاطر خودش.. اینا همه شدن بد؟؟
همش میگن عده خیلی کمی با علی بودن.. تو اون زمان با علی بودن یعنی با پیامبر بودن این رو هم همه میدونستن پس چی شد؟؟ نگید مجبور شدن
منی که پیامبرو ندیدم و ایمانم تق و لقه اگه کسی بخواد به پیامبرم یه چیز بگه در حد خودم قیام میکنم...اگه بخواد به عزیزم چیزی بگه ساکت نمیشینم
پس اون همه ادم با ایمان که خود پیامبر رو دیدن، وواقعا با ما فرق داشتن چی شدن؟؟ اونایی که تو جنگا جنگیدن و حاضر بودن خونشونو بدن چی شد جلوی دشمنای علی ساکت شدن و خونشون براشون عزیز شد؟؟
میدونید یه جای قضیه مشکل داره و من نمیدونم چیه...چیزی که تو عقل کوچیکم میاد اینه که کسی نمیتونه با وجود اشخاصی که حضرت محمد رو درک کردن و باهاش نشستن و....جسارت کنه...اونم اون مدلی
پاسخ:
با سلام و عرض ادب
زینب خانم شما سوالاتی می کنید که جوابشون در یک کتاب هم جایی نمی گیرد.
این سوالتون خیلی خوبه و جوابش هم خیلی مفصله که باید دقیق سیر اون رو مطالعه کرد.
اما در جواب اجمالا که عرض کنم به چند نکته اشاره میکنم:
.1ضعف ایمان:درطول 13سال دعوت پیامبر (ص) در مکه،مسلمانانی که به آن حضرت گراییدند، تعداد اندکی بودند.
پس از هجرت پیامبر (ص) به مدینه ، تعداد ایمان آورندگان به آن حضرت، افزونی یافت. این گروندگان به گروه هایی تقسیم می شدند:
الف:برخی به تبعیت رؤسای قبایل خود اظهار اسلام کردند.
ب:گروهی به قصد به دست آوردن غنائم در جنگ ها، مسلمان شدند.
ج:به دلیل قوّت گرفتن مسلمانان، انبوه زیادی به منظور حفظ جان ومال خود، تسلیم شدند تااز قافله اکثریت عقب نمانند.
د:گروهی نیز حقیقتاً از روی اعتقاد وخلوص ایمان آوردند که اینان بسیاری اندک بودند.شماری از سه گروه اول ، بااعراض شیطانی وپیروی از هواهای نفسانی در صف مسلمین قرارگرفته بودند واز آن جا که حضرت امیر(ع) در جنگ مسلمین با مشرکان، بسیاری از اقوامشان را از دم تیغ گذرانده بودند،ازآن از آن شهسوار دین دردل کینه ها داشتند .اینان نفاق خویش رادردل پنهان کرده وبرای اظهار آن ،منتظر فرصت نشسته بودند.
بعد از فتح مکه این طیف پیچیده تر شد .شیر خدا بر دوش پیامبر توحید، بت ها را یکی پس از دیگری فروافکند .بساط بت پرستی بر چیده شد .بسیاری از کفار –که قبلا در مقابل پیامبر اکرم (ص) شمشیر کشیده بودند بافتح مکه درصفوف مسلمانان قرارگرفتند ؛اما در دل حقیقتاً ایمان درستی نداشتند.منافقانی که از قبل نیز به طمع جاه ومقام وحکومت به دور پیامبر گرد آمده بودند، از این فرصت نیز سوءاستفاده وبا کمک افرادی از این گروه تازه مسلمان در پیاده کردن اهداف خود سعی کردند.
حضرت زهرا(س)درخطابه ی مشهور شان وبا اشاره به رخ داد غدیر خم از این واقعیت چنین پرده برداشتند.
“ولله لَقَد عَقَدَلَهُ یَومَئِذٍ الوِلاءَ لِیَقطَعَ مِنکُم بِذالِکَ مِنهَا الرَّجاءَ”
به خدا سوگند (پیامبر در روز غدیر )پیمان ولایت را برای او (علی)محکم کرد تا بدین کار امیدشما راازآن (اهداف شیطانی قطع کند(
این سخن بانوی اسلام ، در واقع از چهره هایی نقاب بر میدارد که پیش از رحلت پیغمبر خدا (ص)در صدد رسیدن به حکمرانی وریاست پس از پیشوای بزرگ اسلام بودند؛ گروهی که حوادث سقیفه را ساختند وبر دل داغ دار دخت پیامبر، حزن واندوهی جانکاه افزودند؛ همان ها که در این خطبه با انان سخن گفت واین حقیقت بس روشن را حضورا به آن ها گوشزد فرمود.
این نفاق یکی از مهمترین عواملی بود که سبب شد عده ی کثیری از مسلمانان ظاهری ،علی رغم فرمان نبوی غدیر، آن جا پیامبر را تنها گذارند.
.2نفاق:منافقان چون دیدند پیامبر اکرم (ص)در واقه غدیر مسأله جانشینی را به امر الاهی در امیر المؤمنین (ع)تثبیت فرمودند نفاق درونی را آشکار وحتی نقشه ی قتل رسول خدا (ص)رادربازگشت از حَجّةُ الوداع طراحی کردند!
البته به صیانت الاهی، آن حضرت هوشیارانه ازاین توطعئه جان سالم بدر بردند.واقه غدیر خم وخطبه آن روز وابلاغ ولایت امیرمؤمنان (ع)-اگر چه درظاهر،آن حضرت را کنار زدند،برای مسلمانان تادامنهی قیامت اتمام حجت بود؛چرا که هدایت وپیروی حق وپذیرش ولایت، فقط تن دادن به حکومت ظاهری نیست ؛ بلکه گوش به فرمانی وتسلیم اوامر هدایتگرانه ی ناخدای کشتی اسلام در هر روزگار است.
.3رشک ورزی(حسد):در آیه 55سوره نساء خداوند می فرماید:
“ اُم یَحَسُدونَ النّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللهُ مِن فَضلِه؟”
“ایا به سبب آن چه خداوند از فضل خود به آن کس بخشیده است،بر ایشان رشک می برند؟”
به بیان معصومین (ع)منظور از (( الناس )) دراین آیه اهل بیت (ع)اند که مورد حسد واقع شده اند .
شهسوار پیروز اسلام مولا علی (ع) در مورد مختلف نظیر جنگ ها ودرراه اجرای دستورات رسول خدا،چنان لیاقت ودلیری از خود نشان می داد که دیگران به گرد پای اونیز نمی رسیدند.بارها نیز خواستندپا به پای او به میدان آیند؛ اما مفتضحانه رسوا شدند.
در تاریخ از این نمونه ها بسیارند از جمله:
به نقل شماری از نویسندگان اهل سنت،در جنگ خیبر، پیامبراکرم (ص)اولین بار او پرچم را به دست ابوبکر دادند واورا باجمعی برای فتح قلعه ی یهودی نشین فرستادند.وی در حالی برگشت که لشکریانش راگنه کار میخواندوسرزنش می کرد وآنان نیزاورا سرزنش می کردند.روزدیگرعُمَررابرای فتح قلعه فرستادند که وی نیز شکست خورده وناکام بازگشت؛ درحالی که لشکر را به ترس متهم می ساخت وآن هانیز اوراترسو می خواندند.پیامبر (ص)پس ازاین بی کفایتی ها فرمودند:(فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا ورسولش اورادوست دارند واونیز خداورسولش راگرامی می دارد.اوحمله کننده ی بی باکی است که نمی گریزد وتاپیروز نشود، باز نمیگردد.))فردای آن روز،پرچم جنگ رابه امیرمؤمنان (ع)سپردند وآن سردار پیروز-بادلاوری شگفت انگیز وبی مانند که در تاریخ نقل شده است-فاتحانه برگشت.
مواردی همچون نبرد باعمروبن عبدوَدّ در جنگ خندق پس از کنار کشیدن همه از مبارزه باوی، خوابیدن در بستر پیامبر (ص)به جای آن حضرت در الیلة المبیت ابلاغ آیات اول سوره برائت به مشرکان در مکه ونترسیدن از آن هاو......همه باعث برانگیخته شدن حّس حسادت در مسلمانان سست عنصر وکم ایمان می شد؛ حال آن که شنیده بودند:((هرکس نسبت به علی حسد ورزد کافر و دوزخی شده است((.
از کسانی که دراین رخ دادها به شدت رشک می ورزیدند، دوخلیفه اول ودوم بودند وبه علت همین حسادت هاپس از پیامبر (ص)، باهم دستی یک دیگر،حق راغصب کردند. ابن ابی الحدید دانشمند سنی درشرح خود بر نهج البلاغه آورده است که عمربن خطاب در محفلی دوستانه به بعضی از نزدیکانش ازجمله مغیره بن شعبه تصریح کرد که حسود ترین کس در قریش ابوبکر بود.
امّ ایمَن پس غصب خلافت توسط ابوبکر به ابوبکر به اوگفت:چه زود نفاق وحسدتان را آشکار کردید...!
همچنین دانشمند لغوی خلیل بن احمد فراهیدی در پاسخ ابوزید نحوی –که علت گریزمردم از امیر مومنان (ع)را جویا میشود –چنین می گوید:
علی اولین مسلمان وشریف ترین کس ودانا ترین وصبور ترین وهدایت یافته ترین انسان ها بود. مردم براوحسد بردند ؛زیرا آنها به کسانی چون خود گراینده ترند تا کسی که از آنان برتر باشند.