پرسش:
غلام خیبرشکن: سلام
قبل از اینکه قران نازل بشه مردم ازچه قانونی پیروی می کردند؟ و یه سوالی که در این زمینه است اینه که خود حضرت محمد(ص) قبل از پيامبري چگونه ديني داشت؟
پاسخ:
با سلام وعرض ادب
قبل از اینکه به سوال شما پاسخ دهم یک مقدمه ای عرض کنم تا اینکه جواب راحتتر هضم شود.
خداوند معارف دین خود رو توسط پیامبران به مردم تبلیغ کردند که از این پیامبران پنج نفرشان صاحب شریعت هستد.یعنی دارای کتاب و قانون، البته در حد و شرایط زمان خود.
لذا پیامبران اولوالعزم یکی یکی آمدند تا اینکه عیسی(ع) با انجیل وعزم ترک شریعت موسی و روش او آمد. سپس هر پیامبری که بعد از عیسی آمد شریعت و روش او را گرفت، تا آن که حضرت محمد(ص) با قرآن و شریعت و روش خود آمد.
پس قانون قبل از پیامبر دین و کتاب عیسی بوده است.ومردم وظیفه داشتند از قانون عیسی و کتاب او پیروی کنند.
در مورد قسمت دوم سوال شما باید عرض کنم نظريات متعددي در پاسخ به اين پرسش وجود دارد كه مهمترين آنها را خدمت شما دوست عزیز عرض میکنم:
1- پيامبر اسلامي به هيچ شريعتي عمل نكرده و پيرو هيچ ديني نبوده است.
2- ايشان پيرو دين مسيحيت بوده است.
3- ايشان پيرو دين حضرت ابراهيم (ع) بوده است.
4- پيروي دين خود (اسلام) بوده است.
(براي آشنايي با ديدگاههاي ديگر در اين زمينه مراجعه کنید به بحارالانوار (بيروت، الوفاء، 1403 ق)، ج 18، ص 271. علامه مجلسي بحث مفصلي در اين زمينه نموده است. )
اما نظريه نخست را نميتوان پذيرفت، زيرا اولاً حضرت پيش از بعثت به كارهاي مختلفي از قبيل عبادات، معاملات و ساير كارها ميپرداخته و هرگز نميتوان پذيرفت كه اين اعمال تابع هيچ يك از شرايع و اديان آسماني نبوده است. علاوه بر اين لازمه اين قول اين است كه مردم عادي متدين به ديني باشند ولي پيامبر اسلام از هيچ ديني و آييني در كارهاي روزمره خود پيروي نكند.
اما نظريه دوم نيز قابل قبول نيست، زيرا اگر ايشان تابع دين مسيحيت بودند مسيحيان و دشمنان اسلام اين مطلب را به رخ مسلمانان مي كشيدند و مي گفتند كه پيامبر شما تا ديروز مسيحي بود و از دين ما پيروي مي كرد، امروز آمده ادعاي پيغمبري مي كند و اين سرزنش را آنقدر ادامه مي دادند كه به گوش ما نيز ميرسيد كما اينكه يهود به مسلمانان و پيامبر (ص) اعتراض مي كردند و مي گفتند اگر تو پيغمبري پس چرابه سوي قبله ما (بيت المقدس) نماز ميخواني و آنقدر اين سخن را تكرار كردند تا موجب ناراحتي حضرت شدند، آنگاه به دستور الهي، قبله مسلمانان از بيت المقدس به سمت كعبه تغيير كرد.( بقره / 144 - 143)
نبودن چنين اعتراض و سرزنشي از سوي مسيحيان ميتواند شاهد خوبي بر عدم تابعيت پيامبر اسلام از دين مسيحيت باشد.
ثانياً: فرضيه مذكور فرع بر اين است كه جهاني و فرا منطقه اي بودن دين مسيحيت ثابت شود تا اينكه بگوييم اين دين شامل تمام اقوام از جمله قوم عرب و سرزمين مكه و اطراف آن بوده و در نتيجه پيامبر اسلام را تابع اين دين بدانيم، و اثبات چنين مطلبي كار آساني نيست.
براي مطالعه بيشتر پيرامون جهاني بودن رسالت عيسي(ع) مراجعه شود به: استاد جعفر سبحاني، مفاهيم القرآن (قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ 4، 1413 ق)، ج 3، ص 73 به بعد. P}
ثالثاً: عمل به شريعت مسيح (ع) در گرو آگاهي از احكام آن است و اين آگاهي يا از طريق خواندن كتابهاي مسيحيت (از جمله انجيل) امكانپذير است و يا از طريق معاشرت با مسيحيان. اما فرض اول كه با امي بودن پيامبر و عدم قدرت بر خواندن و نوشتن ايشان باطل است. و اما فرض دوم نيز صحت ندارد چون حضرت در طول زندگي خود با مسيحيان معاشرتي نداشته و در مكه نيز اَحبار و رُهباني وجود نداشتند كه پيامبر بطور مستمر احكام دستورات دين مسيحيت را از آنها فرا بگيرد.
رابعاً: تابع هر ديني - به حكم عقل - مقامش كمتر و پايينتر از مقام صاحب آن دين است، و اگر فرض شودپيامبر اسلام تابع دين مسيح (ع) بوده لازمه اش برتري عيسي (ع) بر پيامبر اسلام خواهد بود و حال اينكه اين مطلب خلاف ضروريات اسلام و مسلمين است زيرا ما معتقديم كه پيامبر ما از تمامي انبياء برتر و مقامش والاتر است.
اما نظريه سوم را نيز نميتوان پذيرفت زيرا قائلين به اين نظريه به برخي از آيات قرآن تمسك كرده اند كه دلالت آنها بر مدعاي مذكور ناتمام است. آياتي مانند:
«ثُمَ اُوحَينا اِلَيكَ اَنِ اتَّبَع مِلَةَ اِبْراهيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ المُشرِكينَ»( نحل / 123.)سپس به تو وحي فرستاديم كه از آيين ابراهيم كه خالي از هرگونه انحراف بود و از مشركان نبود، پيرو كن
و آيه:
«قُلْ اِنَّني هَداني رَبّي اِلي صِراطٍ مُستَقيمٍ ديناً قيماً مِلَةَ اِبراهيمَ حنيفاً وَ ما كانَ مِن المُشرِكين»(انعام / 161.)
بگو پروردگارم مرا به راه راست هدايت كرده، آيين پابرجا (و ضامن سعادت دين و دنيا)، آيين ابراهيم، همان كسي است كه از آيينهاي خرافي محيط خود روي گردانيد و از مشركان نبود.
روشن است كه مراد از اين آيات چيزي غير از ديدگاه سوم است؛ زيرا اولاً: اين آيات شريفه بعد از بعثت نازل شده و مربوط به دين حضرت قبل از بعثت نيست.
ثانياً: بر اساس معارف اسلامي در روايات و غير آنها دين حضرت ابراهيم پس از آمدن تورات موسي (ع) ترك شده كما اينكه دين يهود پس از آمدن انجيل عيسي (ع) متروك و دين مسيحيت پس از آمدن قرآن محمّد (ص) منقرض گشته است. پس حضرت نميتواند تابع ديني باشند كه چند مرحله قبل توسط اديان ديگر ترك شده است.
( ر.ك: محمد بن يعقوب كليني، اصول كافي (تهران، اسلاميه، چاپ 3، 1388 ق)، ج 2، ص 17)
ثالثاً: مفسران گفته اند كه مراد از تبعيت حضرت از دين و ملت ابراهيم حنيف اين است كه مشتركاتي در احكام ميان اين دو دين وجود دارد كه منشأ ظهور آن دين ابراهيم (ع) است و مراد از تبعيت پذيرفتن آن مشتركات در احكام است احكامي از قبيل: گرفتن شارب و گذاشتن ريش و غسل جنابت و طهارت گرفتن با آب و ديه مرد و...
( ر.ك: آيت الله محمد مظفري، پرسشها و پاسخها (قم، ام ابيها، چاپ اول، 1420 ق) ص 12. P}
تفسيرهاي ديگري در مورد آيات ياد شده وجود دارد كه مجالي براي ذكر آنها نيست.( مراجعه شود به بحارالانوار، ج 8، ص 276.)
پس از ابطال سه نظريه مذكور مانعي براي پذيرفتن ديدگاه چهارم باقي نمي ماند يعني اينكه بگوييم حضرت قبل از بعثت از كاملترين دين يعني دين اسلام پيروي ميكرد اما احكام اسلام و وظايف خود را نه به صورت وحي آنچنان كه از زمان بعثت به بعد دريافت ميشد بلكه به صورت هاي ديگر مانند الهام هاي قلبي، تحديث (سخن گفتن با فرشته) و رؤياهاي صادق دريافت مي كرد.(همانطوريكه در روايات آمده است مانند روايتي از امام باقر (ع) در بحار الانوار، ج 18، ص 266.)
اميرالمؤمنان (ع) در اين رابطه مي فرمايد:
«از روزي كه پيامبر از شير گرفته شد خدا او را با بزرگترين فرشته قرين و همراه ساخت تا به وسيله آن فرشته بزرگواريي ها را بپيمايد و به نيكوترين اخلاق، آراسته گردد»(بحارالانوار، ج 18، ص 278. )
بنابراين حضرت قبل از بعثت، مراحلي از نبوت را دارا بوده و با جهان غيب به گونهاي ارتباط داشته است همانور كه حضرت يحيي و حضرت عيسي (ع) در دوران كودكي به مقام نبوت رسيده و با جهان غيب ارتباط داشته اند آنگاه (پيامبر اسلام) در سن( مريم / 12 و 13) چهل سالگي به مقام رسالت و ابلاغ و اظهار پيام خدا به مردم برانگيخته ميشود.
روايات متعددي اين ديدگاه را تأييد مي كند: آن كه حضرت مي فرمايد: »كنت نبياً و آدم بين الماء و الطين؛ من زماني( بحارالانوار، ج 18، ص 278. ) پيامبر بودم كه آدم (ع) هنوز در ميان آب و گل بود.
يهودي ها به رسول خدا (ص) عرض كردند: آيا شما از اول پيغمبر نبودي؟ فرمود: بلي. گفتند: پس چرا در گهواره سخن نگفتي و نطق نكردي همان گونه كه عيسي (ع) چنان كرد؟ فرمود: خداوند متعال، عيسي را بدون پدر آفريد و اگر او در گهواره سخن نميگفت، عذري براي مريم نبود تا سرزنش ديگران را پاسخ دهد، اما من از پدر و مادر متولد شده ام.( بحارالانوار، ج 18، ص 200.)عده اي از بزرگان، نسبت به ديدگاه اخير ادعاي اجماع و اتفاق نظر شيعه را نمودهاند.(ر.ك: محمد حسين مظفر، كتاب علم امام (ع)، ترجمه محمد آصفي (تبريز، 1349)، ص 76 به بعد.)
منابع جهت مطالعه بيشتر:
1- منشور جاويد، آيت الله سبحاني، ج 7، به بعد.
2- پرسشها و پاسخها، آيت الله مظفر، ص 5 به بعد.
3- كتاب علم امام (ع)، محمد حسين مظفر، ترجمه محمد آصفي، ص 76 به بعد.