پرسش:
با سلام و ادب
«وَ رَاوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَ قَالَتْ هَیْتَ لَکَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَایَ إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهَا لَوْ لاَ أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ» (یوسف (12)، آیه 24-23.).
«یوسف در آن خانه ای که بود بدون آن که نظر بد و خیانت آمیز کند، بانوی خانه به میل نفس خود با او بنای مراوده گذاشت و روزی درها را بست؛ و یوسف را به خود دعوت کرد و اشاره کرد که من برای تو آماده ام، یوسف (که عفّت ذاتی و قدسی داشت) جواب داد، پناه به خدا می برم، خدا مرا مقامی منزّه و نیکو عطا کرده که خدا هرگز ستمکاران را رستگار نسازد. آن زن از فرط میل با آن که از یوسف جواب رد و امتناع شنید، باز در وصل او اصرار و اهتمام کرد و اگر لطف خاصّ خدا و برهان روشن حق، نگهبان یوسف نبود او هم به میل طبیعی اهتمام می کرد، ولی ما میل او را از قصد آن عمل زشت برگردانیدیم که همانا او از بندگان معصوم و پاکیزه ماست».
از این که قرآن می گوید: «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهَا» زلیخا آهنگ یوسف کرد و یوسف هم آهنگ و قصد او کرد. اگر این طور باشد این سۆال پیش می آید: فرق بین یوسف و زلیخا چیست؟
پاسخ:
با سلام و ادب
خدمت شما عرض کنم که خداوند نیّت زلیخا نسبت به یوسف را بدون هیچ سدّی به میان می آورد و می گوید: او خواست و قصدش محقّق شد، امّا در وصف حضرت یوسف کلامی را که مقیّد به «لَوْلاَ» است آورده. حال آن که این قید را «لولا» ی امتناعیّه می خوانند، و آن از ادات شرطیّه ای است که با وجود شرط، نفی جزا می کند. یعنی اگر نبود خداخواهی حضرت یوسف، پس او هم به زلیخا میل می یافت. در حقیقت تنها؛ شرط جمله آمده و جزای آن حذف شده است، چرا که با عدم وجود جواب شرط، جمله هم مفهوم و هم معنا می یابد و پیام خود را می رساند. مانند «لَولا عَلیٌّ لَهَلَکَ عُمر» که هلاکت عُمر منتفی است به دلیل وجود علی (علیه السلام). پس عُمر هلاک نشد چون علی (علیه السلام) وجود داشت. در این جا هم کلام قلب شده است. در واقع جمله این طور است: «لَوْلا اَنْ رَأی بُرْهانَ رَبِّهِ لَهَمَّ» اگر برهان حق تعالی در مقابل دیدگان یوسف تجلّی نداشت، یوسف آهنگ او می کرد. خلاصه این که یوسف کاری نکرد و میلی به وسوسه شیطان پیدا نکرد.
مراد از «بُرهَانَ رَبِّهِ»
بعضی از مفسّرین «بُرهانَ رَبِّهِ» را به حضرت یعقوب تفسیر کرده اند و گفته اند:
«هنگامی که درب های خانه توسّط زلیخا بسته شد و یوسف تصمیم داشت که آهنگ زلیخا بکند، ناگاه پدرش را در گوشه اطاق دید که انگشت به دندان می گزد و به یوسف می گوید: دامن نبوّت را لکّه دار نکن!» (1)
جواب: این قول درست نیست. چون در این صورت که «بُرْهانَ رَبِّهِ» را به پدر حضرت یوسف تفسیر کنیم فضیلتی برای حضرت نمی شود و حال آن که این جمله به عنوان مدح و ستایش آورده شده است و شاهد ما دنباله آیه است که می فرماید:
«کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ».
«چون یوسف به درگاه پروردگارش مخلص و با صداقت است به یقین ما او را از مبتلا شدن در دام کارهای ناشایست و فحشا باز می داریم و نگهبان او هستیم».
پس «بُرْهانَ رَبِّهِ» همان ایمان صادقانه اوست که از آن به مقام عصمت تعبیر می کنیم.
اگر این مراتب برای یوسف تجلّی نمی داشت، آن وقت یوسف هم در مقام یک آدم عادّی به حساب می آمد، و در آن صورت این میل او بعید نبود، حال آن که او بنده خالص خدا شده و بینش او در حدّ مطلوب رسیده لطف خدا هم شامل حالش گردید. بنابراین گفته اند: زمانی که زلیخا قصد کرد با یوسف درآمیزد بُتی در کنار اطاق بود که او یک پارچه ای در بر داشت روی صورت بُت گذاشت. یوسف پرسید: چرا این کار را کردی؟ پاسخ گفت: نخواستم در مقابل چشمان او کار زشت انجام دهم. یوسف گفت: تو از خدایی که نمی بیند و کور است خجالت می کشی! ولی من از خدایی که بیناست خجالت نکشم؟!
چیزی که حرف ما را ثابت می کند کلام زلیخا در حقّ حضرت یوسف است، که وقتی زنان حرمسرا زلیخا را به دلیل این کارش به باد انتقاد گرفتند و او را نکوهش کردند و می گفتند: که در شأن اشرافزاده ای چون تو نبود که با آن همه ادّعاهای مهتر خود برای کام گرفتن، تمنّای بند زرخریدش کند. زلیخا نیز چون خویش را در موضع ضعف دید، درصدد آزمایش آنان برآمد.
از این رو ترنج هایی را آماده ساخت و به دست زنان داد تا وقتی که یوسف قصد وارد شدن به محفلی داشت آنها را پوست کنند. حال که همه چیز آماده است، یوسف به مجلس درآمد، ناگهان چشم زنان که به جمال مثال یوسف افتاد، غرق در زیبایی یوسف شدند و از کاری که زلیخا به آنها واگذارده بود غافل شدند، و با چاقو دستان خود را به جای ترنج بریدند.
زلیخا که چنین دید گفت: این همان یوسفی است که شما بر من خرده گرفتید، ولی خدا شاهد است که در تمام مراحل خودش را حفظ کرد «وَ لَقَدْ رَاوَدْتُّهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ» (2).
زلیخا می گوید: من از نفس خود «رَاوَدتُّهُ» او را به طم انداختم و حیله گری او کردم، ولی او «اِسْتَعصَمَ» همواره سعی کرد خود را مصون و محفوظ بدارد.
این است معنی واقعی عصمت و پاکزادی.
برخی مفسّران (3) ضمیر «إِنَّهُ» در جمله «إنَّهُ رَبِّی اَحْسَنَ مَثْوایَ» را به عزیز مصر برگردانده اند، به این ترتیب معنی آن این خواهد شد؛ من به صاحب و سیّدم -صاحبخانه ام- خیانت نمی کنم.
این گونه درست نیست، زیرا ضمیر «إِنَّهُ» به خدا رجوع می کند که به دلیل وجود «معاذالله» یعنی به خدا پناه می برم که خدا هرگز ستمکاران را رستگار نمی سازد.
پی نوشت ها:
1. مجمع البیان، ج 5، ص 225.
2. یوسف (12)، آیه 32.
3. مجمع البیان، ج 3، ص 223. (پنج جلدی)
منبع: معرفت، محمد هادی؛ (1389)، تنزیه انبیاء (از آدم تا خاتم)، قم: انتشارات ائمه (علیهم السلام)، چاپ دوم