پرسش:
آيه 161 سوره نساء((لكن الراسخون في العلم منهم و المومنون......والمقيمين الصلاه و الموتون الزكات...))در اين آيه كلمه مقيمين بايد رفع ميشد كه نشده آيه 9 سوره حجرات((و ان طائفتان من المومنين اقتتلوا))كلمه اقتتلوا كه فعل جمله است با فاعل مطابقت نداره آيه 177 سوره بقره((ليس البر ان تولوا وجوهكم قبل المشرق و المغرب و لكن البر من....))اين ايه اينقدر اشكال داره كه حت در تفسير جلالين هم به ان اشاره شده.بايد لكن ذالبر ميشد. در مورد همين آيه مبرد كه يكي از بزرگترين نحويهاست ميگه اگر من به جاي قراء بودم كلمه بر را با كسر نميخواندم بلكه با زير و مفتوح ميخواندم آيه 63 سوره طه((ان هذان لساحران))اسم در بعد از حرف بايد نصب باشه پس هذان اشتباهه.در اين مورد گفته ميشه عثمان و عايشه هم در قرآني كه داشتند اين مورد رو اصلاح كرده بودند. فكر ميكنم همين تعداد كافي باشه در حاليكه كساني مثل عباد ابن سليمان بيش از 100 مورد غلط دستوري از قرآن استخراج كرد(كه البته بعدش به كافر بودن منسوب گشت) حالا ما بفرمائيد چرا خدا در كتابش قواعد اوليه دستور زبان رو هم رعايت نكرده چون خدا حتما" دستور زبان رو به خوبی نمیدانسته.
پاسخ:
سلام و ادب
پرسشگر محترم ابتدا به قسمت هاي آخر نامه شما مي پردازيم . نوشته ايد که قرآن اعلام کرده اگر جن و انس با هم جمع شوند نمي توانند آيه اي مثل قرآن بياورند.
اولا چنين آيه و چنين اعلامي در قرآن نداريم. آيه قرآن به شرح زير است:
قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيرا(1)
بگو: اگر جن و انس گرد آيند تا همانند اين قرآن را بياورند نمىتوانند همانند آن را بياورند، هر چند كه يكديگر را يارى دهند.
بعد قرآن تنزل کرد و اعلام نمود اگر در خدايي بودن قرآن ترديد داريد، ده سوره مانند سوره هاي قرآن بياوريد:
أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين(2)
آنها مىگويند: «او به دروغ اين (قرآن) را (به خدا) نسبت داده (و ساختگى است)!» بگو: «اگر راست مىگوييد، شما هم ده سوره ساختگى همانند اين قرآن بياوريد و تمام كسانى را كه مىتوانيد- غير از خدا- (براى اين كار) دعوت كنيد!»
و بعد از آن تنزل کرد و به آوردن يک سوره تحدي کرد و هماورد طلبيد:
وَ إِنْ كُنْتُمْ في رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين(3)
و اگر در باره آنچه بر بنده خود [پيامبر] نازل كردهايم شك و ترديد داريد، (دست كم) يك سوره همانند آن بياوريد و گواهان خود را- غير خدا- براى اين كار، فرا خوانيد اگر راست مىگوييد!
در طول اين مدت هم بعضي افراد در صدد هماوردي برآمدند و به خيال خود سوره هايي ساختند و عرضه کردند ولي گفتارشان در برابر قرآن چنان سخيف بود که خود شرمنده شدند و اين ننگي ابدي بر پيشاني آنان شد.ما با کتاب "الفصول و الغايات" آشنايي نداريم و نمي دانيم که اين کتاب به چه منظوري نوشته شده ولي اگر براي مقابله يا هجو قرآن نوشته شده، خودتان با ديد انصاف آن را ملاحظه کنيد و از زبانشناسان بخواهيد نظر دهند که آيا شايستگي قياس با قرآن را دارد و اگر هجو است آيا هجوي به جا است و بعد از شنيدن نظر آگاهان منصف، تصميم بگيريد.
اما در مورد غلط هاي املايي که در آياتي از قرآن بر شمرديد و گفتيد:
" بفرمائيد چرا خدا در كتابش قواعد اوليه دستور زبان رو هم رعايت نكرده چون خدا حتما" دستور زبان رو به خوبي بلده"
خداوند کتاب و نوشته نازل نکرده تا در نوشته اش قواعد دستوري و کتابت را کاملا رعايت کند بلکه آيات قرآن بر قلب رسول خدا نازل مي شد و رسول خدا آن را بر مردم تلاوت مي نمود و مردم ابتدا با کلام و الفاظ قرآن از طريق گوش و شنيدن، آشنا شده و قرآن را فراگرفتند و بعد، علاوه بر حفظ ، آن را نوشتند تا از حوادث دهر در امان بماند و در آن زمان در شبه جزيره کتابت رواج چنداني نداشت و ابتدايي بود و کاتبان در نوشتن قرآن، مرتکب غلط هاي املايي شدند و رسول خدا خودش تا آخر عمر چيزي ننوشت و در نوشتن قرآن و رسم الخط آن هم دخالت نکرد فقط در تعليم قرائت و صحيح خواندن قرآن سعي فراوان داشت و بعد از آن هم با رواج يافتن خط و نقطه گذاري و اعراب گذاري و...نويسندگان قرآن براي اين که کسي جرات نکند در قرآن تغييري ايجاد کند و قرآن در امان از تحريف و دستبرد بماند، غلط هاي املايي نويسندگان اوليه را هم حفظ کردند و از اصلاح آنها خودداري کردند و عالمان و مفسران سعي کردند اين موارد را شماره کنند و توضيح دهند تا با وجود غلط بودن کتابت، در معنا و مقصود خللي وارد نگردد. .
بنا بر اين،اين عيب و ايرادي بر خدا و رسول و قرآن نيست.
1.اسراء(17)آيه88.
2.هود(11)آيه13.
3. بقره(2) آيه 23.