پرسش:
شرح بسياري از اسلام شناسان که خود را همچنان مسلمان مي دانند معتقدند قرآن نوشته پيامبر اسلام است که تجربه اي وحيانه اي را گذرانده است و از آن جا که دانايي پيامبر بيشتر از دانايي قوم نبوده است اشتباهاتي که در باور مردم آن زمان وجود داشته نيز در قرآن تکرار شده است . تعدادي از آيات قرآن که کلمه قلب در آنها به کار رفته را اين جا بررسي مي کنم و مقاله کامل تري در اين رابطه که قبلا نوشته ام که شامل آيات بيشتري مي شود در تاپيک جداگانه اي خواهم گذاشت : 283, 2- بقره : در اين آيه ذکر شده «ولا تکتمو الشهده و من يکتمها فانه اثم قلبه... »يعني شهادت را کتمان نکنيد و هر کس آن را کتمان کند , قلبش گنهکار است.
گناه از اصطلاحات ديني است . دين داران همچنان به تقليد از کتاب ديني گناه را به دل نسبت مي دهند حال آن که نمي دانند در همان کتاب ديني اگر گوينده از وجود مغز باخبر بود گناه را به مغز نسبت مي داد . گوينده قرآن اگر با اطلاعات به علم جديد مي خواست اين سخنان را بگويد شايد اين گونه مي گفت : شهاد..........
پاسخ:
با سلام و تشکر از ارتباط شما
«قلب» در قرآن به معانى گوناگونى آمده است. از جمله:
1- عقل و درك چنان كه در آيه 37 سوره «ق» مىخوانيم:
«إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ؛در قرآن مطالب تذكر و يادآورى است براى آنان كه نيروى عقل و درك داشته باشند».
2- روح و جان چنان كه در سوره احزاب آيه 10 آمده است: «هنگامى كه چشم ها از وحشت فرو مانده و جان ها به لب رسيده بود»
3- مركز عواطف، آيه 12 سوره انفال شاهد اين معنى است: «بزودى در دل كافران ترس ايجاد مىكنم».
توضيح : در وجود انسان دو مركز نيرومند به چشم مىخورد:
1- مركز ادراكات كه «مغز و دستگاه اعصاب است».
2- مركز عواطف كه عبارت است از قلب صنوبرى كه در بخش چپ سينه قرار دارد .
مسائل عاطفى در مرحله اول روى همين مركز اثر مىگذارد، و هنگامى كه با مصيبتى رو برو مىشويم ،فشار آن را روى قلب صنوبرى احساس مىكنيم، وقتى به مطلب سرورانگيزى بر مىخوريم ،فرح و انبساط را در همين مركز احساس مىكنيم، نتيجه اينكه اگر در قرآن مسائل عاطفى به قلب (همين عضو مخصوص) و مسائل عقلى به قلب (به معنى عقل يا مغز) نسبت داده شده، به همين دليل است . (1)
در آيه مورد نظر به نظر مي رسد که قلب به معناي عقل و درک به کار نرفته و نيازي به اين معنا نيست ؛ زيرا کتمان شهادت مي تواند ، همان گونه که با حساب و کتاب عقلي صورت گيرد ، مي تواند به انگيزه هاي دروني نيز صورت گيرد ، يعني دل و درون انسان کشش به سوي اداي شهادت ندارد، طبق اين معنا آن را به عنوان يك گناه قلبى معرفى كرده و مىگويد:" كسى كه چنين كند ،قلب او گناهكار است"
پاورقي :
1 - برگزيده تفسير نمونه، ج1، ص 44