پرسش:
ميگويند امام حسين(ع) خطبهاي ايراد فرمود: "حرّ" به آن لبيك گفت، چون خداوند به "حرّ" گوش شنوا داده بود. چرا خداوند فقط به "حرّ" اين نعمت را داد؟ مگر امتياز وي چه بود؟ اگر خداوند قدرت درك را از لشكر عمر سعد گرفته بود، چه انتظاري بايد از آنها داشت؟
پاسخ:
با سلام و ادب و تشکر از ارتباط جنابعالی
منظور سخن فوق آن است كه خداوند هدايت مخصوص را (كه توفيق نام دارد) شامل حال "حر" كرد، ولي ديگران اين توفيق را پيدا نكردند. برگشت اين سخن به هدايت و اضلال الهي است كه قرآن مجيد در موارد مختلف بدان پرداخته و هدايت و ضلالت را كار خدا دانسته است. متاسفانه از آيات مذكور برداشت صحيحي نشده و بعضي از آن استفاده جبر كرده و فكر نمودهاند كه خداوند با اجبار دست افرادي را ميگيرد و هدايتشان ميكند و بعضي را با اجبار به گمراهي ميكشاند، در حالي كه چنين نيست.
هدايت تشريعي به معني ارائه طريق، جنبه همگاني دارد و هيچ قيد و شرطي در آن نيست. قرآن مجيد ميفرمايد: "انا هديناه السبيل اما شاكراً و اما كفوراً؛ ما راه را به انسان نشان داديم، خواه شكرگذاري كند يا كفران".(1)
در اين جهت فرقي بين افراد نيست اما خداوند هدايت مخصوصي دارد كه به معني كمك خاص به بندگان و حمايت از آنها تا رساندن به ساحل نجات ميباشد.
اين هدايت هرگز بي قيد و شرط نيست. اين هدايت و اضلال مخصوص گروهي است كه اوصاف آنها در قرآن آمده است. با توجه به آيات مختلف ميتوان گفت ضلالت مخصوص كساني است كه داراي اوصاف: كفر، ظلم، فسق، دروغ، اسراف و كفران ميباشند. بديهي است اين صفات بر چشم و گوش و عقل انسان پرده ميافكند و ظلمت و حجاب قلب او را فرا ميگيرد. از اين رو خداوند ميفرمايد: "خداوند جز فاسقان را گمراه نميسازد".(2) در ناحيه هدايت نيز، پيروي فرمان خدا و جلب خشنودي او زمينه ساز هدايت الهي است .قرآن مجيد ميفرمايد: "والذين اهتدوا ازادهم هدي؛ كساني كه گامهاي نخستين هدايت را برداشتند، خداوند بر هدايتشان ميافزايد".(3)
يعني كساني كه قابليت هدايت خاص و ثانوي را با كردارشان به دست آورند، خداوند هدايت پسين خود را شامل حال آنها ميگرداند.
پس تا از سوي بندگان توبهاي نباشد و گامهاي نخستين را برندارند، لطف الهي شامل حال آنان نميشود. اگر "حر" در جريان واقعه عاشورا، لطف الهي شامل حالش شد، دليلش آن بود كه خود قدم اول را برداشت اما ديگران نخواستند هدايت شوند و بر لجاجت خود پا فشردند و بي اعتنا ماندند. نتيجهاش آن شد كه خداوند دست آنها را نگرفت.
قرآن كريم ميفرمايد: "فلما زاغوا أزاع الله قلوبهم؛ هنگامي كه از حق برگشتند، خداوند دلهاي آنان را برگردانيد".(4) اين افراد به خاطر دوري از خدا، لياقت و شايستگي آن را ندارند كه مشمول لطف فوقالعاده الهي قرار گيرند. براي موضوع فوق مثالي زده شده است: به كسي كه از مقصودي سؤال ميكند ميگوييد از اين خيابان برو در آن جا علامتي است كه با توجه به آن ميتوانيد مقصود را پيدا كنيد. اين فرد در صورتي از علامت بهره ميبرد و مقصد را پيدا ميكند كه از هدايت اول (طي كردن طول خيابان) استفاده كرده باشد. در غير اين صورت امكان بهره برداري از عامل دوم وجود ندارد.(5)
باران كه در لطافت طبعش خلاف نيست
در باغ لاله رويد و در شورهزار خس