بهترین پاسخ برای این شبهه که (سلمان فارسی به جهت مشاوره برای اعراب مسلمان در زمان حمله به ایران یک خیانتکار به مردم ایران است) چیست؟ آیا حمله اعراب به ایران با بی رحمی و کشتار وسیع همراه بوده است؟ و آیا سلمان به مردم کشور خود خیانت کرده است؟
جناب هیچ کدوم از این توضیحات شما قانع کننده نبود
چون که لا اکراه فی الدین رو نقض میکنه و میگه چون سلمان قصدش خیر بوده حق داشته باعث کشتار مردم ایران بشه
به پاسخ دیگری درباره پرسش عنایت بفرمایید:
منظور شما از خائن چيست؟ آيا اگر سلمان فارسي براي پيشبرد اسلام ناب و كمك براي مسلمان كردن مردم كشورش تلاش كرده باشد اين خيانت به حساب مي آيد؟ آيا اگر سلمان فارسي باعث مسلمان شدن بسياري از آبا و اجداد ما و در نتيجه خود ما و عاقبت به خيري ما و درآمدن از منجلاب فساد اديان فاسد آن دوران شده باشد اين خيانت است؟
متاسفانه حس ايران دوستي و ايران پرستي گاهي اوقات انسان را آنچنان افراطي و نژاد پرست مي كند كه چشم به روي تمامي واقعيات بسته و تنها به اين فكر مي كند كه چرا بايد به ايران حمله مي شد. نمونه آن همين مطالب است كه ذكر كرديد و كمك كردن سلمان در فتح ايران را نوعي خيانت يك ايراني به وطنش به حساب آورده ايد.
هر چند ما با لشكر كشيهاي خلفا بعد از رحلت پيامبر اكرم به شدت مخالف هستيم و دليل اصلي ما هم غصب خلافت توسط خلفاي غاصب و نيز شركت نكردن اميرالمومنين علي عليه السلام و فرزندانش در اين جنگها و فتوحات است اما با اين حال از آنجايي كه اميرالمومنين به بعضي از ياران با وفايش اجازه شركت در اين جنگها را به علت منحرف نشدن بسياري از مردم داده بود ما نيز معتقديم كه شركت كردن امثال سلمان فارسي در فتح ايران نه تنها خيانت نبوده بلكه بزرگترين خدمت به ايرانيان در طول تاريخ از سوي سلمان فارسي بوده است.
اگر خوب دقت كنيم مي بينيم كه افرادي چون سلمان فارسي با حضورشان در اين فتوحات عملا باعث شدند كه بسياري از كارشكنيها و اعمال خلاف انسانيت و مسلمانيت از بين برود چراكه اگر سلمان چنين اقدامي را نمي كرد و كار به دست عناصر تندروي دستگاه غاصب حاكم مي افتاد معلوم نبود چه بلايي سر ايرانيان مي آمد. علاوه بر اينكه حضور برخي خواص و شيعيان در راس قدرت مي توانست تا حدي به اعتلا و زنده نگه داشتن آرمانهاي ائمه اطهار و پيامبر اكرم(ص) كمك كند چنانچه نقل شده سلمان فارسي با الهام از شيوۀ پيامبر(ص) مسجد را مركز تعليم، تربيت، تزكيه، هدايت و پايگاه فعاليت هاي اجتماعي ساخته بود و خود در مسجد براي مردم سورۀيوسف را تفسير مي كرد تا در سايۀ آن، مردم با درسهاي عفت، صداقت و شيوۀ درست حكومت آشنا شوند.( ابن سعد، طبقات الكبري،ج 4 / 79 – 80)
البته سلمان نقش بسيار زيادي در بعضي از فتوحات مسلمانان داشته است تا جايي كه نقل مي كنند در ماجراي فتح مدائن، سعد وقاص، فرمانده سپاه اسلام بود، او فرمان داد تا سپاه از رود دجله عبور كنند. در آن وضع دلهرهآميز و نگرانكننده كه حتي فرمانده در اضطراب بود،سلمان در كنار فرمانده لشكر بود و او را با اين سخنان دلداري ميداد: مردم تازه مسلمان شدهاند و به گناه آلوده نيستند. از اين رو آب و دريا همچون خشكي برايشان رام شده است. سوگند به خدايي كه جان سلمان در دست اوست، همه دسته دسته از اين رودخواهند گذشت...(تاريخ طبري، ج ۴، ص ۱۲؛ ترجمه اخبار الطوال، ص ۱۶۰ - ۱۶۱ )نيز نقل شده خود سلمان پيشاپيش گروههايي بود كه با اسب از رودخانه گذشتند و به كنار حصار مدائنرسيدند. سخنان سلمان در مدائن سبب شد تا دو شهر از شهرهاي مدائن و ايوان و كاخ مدائن، از جملهتيسفون كه سالها پايتخت ساسانيان بود، بدون درگيري به دعوت وي تسليم لشكر اسلام شود، وحدود چهار هزار نفر از سپاه ويژه و گارد ايران كه تحت فرماندهي «رستم فرخزاد» بودند، ازسپاه او جدا شده، به سپاه مسلمانان بپيوندند. دعوت سلمان براي اسلام آوردن ايرانيان در مدائن بدين صورت بود: «همانا اصل و نسب مناز شما ايرانيان ميباشد و من در سه چيز خيرخواه شما هستم، و صلاح شما در آنها است: الف. اگر اسلام بياوريد، برادر ما هستيد و در اموال ما شريك بوده و بر شما است همانتكليفي كه بر ما است. ب. تسليم شويد و به مسلمانان جزيه بدهيد. ج. در غير اين دو صورت، با شما ميجنگيم، همانا خدا، خائنان را دوست ندارد( تاريخ طبري ج ۴ ص ۱۴ ) و...
به هر حال اگر كمي به تاريخ ايران در دوران پاياني سلطنت ساساني ها دقت كنيم علت اين عملكرد سلمان فارسي و حتي شكستهاي مكرر و پي در پي ايرانيان ساساني به روشني معلوم خواهد شد. ظلمها و ستمها و فساد شديد دستگاه حكومت ساساني و سختگيري شديد به قاطبه مردم كه در حكم نوكران حكومت به حساب مي آمدند و نيز قرار داشتن ثروت و كسب علم و همه امتيازات مادي و حتي معنوي به طبقه حاكم و ثروتمند ساساني يكي از عمده دلايل اين شكستها و حمايتهاي خود مردم از مسلمانان و نيز عملكرد سلمان فارسي مي باشد.
اين واقعيت تا جايي نمود پيدا مي كند كه نقل ميكنند اهل مدائن تيسفون، نان و خرما به دست در كوچه ها به پيشواز اعرابي ايستاده بودند كه به غارت كاخ شاهي و فرش بهارستان مي رفتند. (تاريخ خلفا، ج 2، ص 126)
به هر حال واقعيت آن است كه اسلام يك دين جهاني بوده و هست و نمي توانست هدايت خود را در مهد اسلام و شهر مكه و يا نهايتا جزيره العرب محصور كند، هرچند لشكر كشي هاي انجام شده در عهد خلفاي نخست كاستي ها بسياري را در پي داشت. آثار اين ضعف هم در كشورهاي مفتوحه و هم در مركز و گستره دولت اسلامي آشكار بود البته در هر يك به نوعي بايد اين كاستي ها مورد مطالعه و دقت قرار گيرد. اما در دراز مدت، به دليل آشنايي ملل و كشورهايي كه اسلام به آنجا راه يافته بود با حقيقت و روح دين اسلام، كم كم مردم خود به اسلام روي آوردند.
البته ما معتقديم اگر حركتي كه از سوي رسول خدا(ص)شروع شد، پس از فوت ايشان ادامه مي يافت و زمام امامت و خلافت به دست وصي ايشان اميرمؤمنان(ع) مي افتاد، بي شك دعوت اسلامي پيامبر(ص) به ميدان وسيع تري گسترش مي يافت و همسايگان دولت اسلامي و ساير ملل خود به پذيرش اين دين الهي پيشقدم مي شدند و فتوحات خونين و لشكركشي هاي دوران خلفا، به گونه اي ديگر رقم مي خورد، اما متاسفانه با غصب خلافت توسط خلفاي غاصب اين امر محقق نشد.
با اين حال حضور افرادي از ياران اهل بيت عليهم السلام در اين فتوحات توانست تا اندازه اي از فاجعه هاي آن بكاهد و مردم ايران را با مرام و مذهب ناب شيعي آشنا سازد و زمينه سربلندي و عاقبت بخيري آنان را فراهم سازد.
There are no replies made for this post yet. Be one of the first to reply to this post!
Please login to post a reply
You will need to be logged in to be able to post a reply. Login using the form on the right or register an account if you are new here. Register Here »