باسلام وتشکر از شما .
در روزی فتح مکه رسول خدا بتی را بالای بام کعبه دید. به حضرت علی علیه السلام فرمود:« من میایستم، تو بر دوش من بالا برو و آن بت را به زمین بیفکن.» سپس فرمود:« اگر تمام امت من بخواهند مرا تحمل کنند، از شدت سنگینی و عظمت وحی نمیتوانند، ولی من تو را تحمل میکنم.» حضرت علی علیه السلام بر دوش پیامبر ایستاد و بت را برگرفت و آن را به کوه صفا کوبید و خرد کرد. سپس خندان از دوش پیامبر پایین آمد. پیامبر پرسید:« چرا میخندی؟»
علی علیه السلام جواب داد:« در شگفتم که از بالای دوش شما به زمین آمدم ولی چیزی احساس نکردم.»
رسول خدا فرمود:« چگونه میخواهی چیزی احساس کنی در حالی که محمد تو را بر دوش گرفت و جبرئیل تو را پایین آورد.»
بعدها علی علیه السلام تعریف میکرد که «هنگامی که بر دوش پیامبر بودم به گونهای بودم که گویی اگر میخواستم به آسمان دست یابم، میتوانستم.»
There are no replies made for this post yet. Be one of the first to reply to this post!
Please login to post a reply
You will need to be logged in to be able to post a reply. Login using the form on the right or register an account if you are new here. Register Here »