پرسش:
آیا بدن اخروی انسان همان بدن دنیوی اوست یا چیزی غیر آن و انسان با چه چهرهای در قیامت محشور میشود؟
پاسخ :
با سلام و عرض ادب و احترام
در مورد اين مسئله به بدن انسان در آخرت چگونه است ، نظريات مختلفي وجود دارد . يكي از نظريات كه با آيات و روايات بيشتر تطبيق مي كند ، نظريه ملاصدرا و پيروان او است .
براى توضيح اين نظريه كه در ضمن پاسخ به سوال است ، به دو نكته ذيل توجه كنيد:
نكته اول:
سنخيت روح و بدن . ذرات بدنى انسان، داراى يك ارتباط تكوينى با روح است كه اين ارتباط، معلول اتحادى است كه در زندگى دنيايى با تعلق روح به بدن پيش مى آيد؛ يعنى با تعلق روح به بدن در دنيا، اتحاد خاصى ميان آن دو به وجود مى آيد و با ادامه اين تعلق تا پايان عمر دنيايى هر انسان، وابستگى روح و بدن به يكديگر شديدتر و كاملتر شده و تثبيت مى شود و در نتيجه، ارتباط مخصوصى ميان روح و بدن تحقق مى يابد. اين نحوه اتحاد به صورتى است كه آثار روح در بدن و خصوصيات بدن در روح اثر مى گذارد.
اين نوع ارتباط و سنخيت و وجود يك سلسله خصوصيات مشترك ميان روح و بدن - كه آن دو را به يكديگر مرتبط كرده و پيوند مى دهد - يك امر تكوينى و واقعى است.
نكته دوم:
بقاى اين سنخيت. اين نحو ارتباط تكوينى، نه تنها با جدا شدن روح از بدن از بين نمى رود؛ بلكه حتى با عارض شدن تحوّلات و تبدّلات در بدن و روح هم معدوم نمى گردد؛ يعنى پس از جدا شدن روح از بدن و پس از تبدّلِ بدن به خاك، اين سنخيت در ذرّات و اجزاى خاكى باقى مى ماند و ذرات خاكى حامل آن است.
همچنين روح هم با تحوّلاتى كه در برزخ به تناسب خود برايش رخ مى دهد، حامل اين سنخيت است. بنابراين، ارتباط تكوينى موجود ميان روح و جسم هر انسانى، با تغييرات و تبدّلاتى كه براى هر دو پيش مى آيد و بر اساس لزوم و ضرورت تحوّل - كه بايد هم پيش بيايد - از بين نرفته و باقى است. حال اين تبدّل، مثلاً تبدّل جسم به خاك باشد، يا تبديل ديگر و چه اين تحوّل يك بار باشد، يا چند بار و به صورت تغييرات متوالى و چه تحوّل در ناحيه روح به تناسب آن باشد، يا در جانب بدن؛ در هر صورتى، روح و جسم با يكديگر ارتباط و سنخيت داشته و خواهند داشت. بر اساس اين دو نكته؛ در يك مرحله بايد دوباره روح به بدن تعلق بگيرد و مجدداً بدن براى روح باشد؛ يعنى، در اول حشر و پس از «نفخه احيا»، هر روحى به سوى ذرات بدن خود و ذرات هم به سوى روح خود كشيده مى شود و با وجود تحوّلاتى در هر دو جانب، باز روح، جسم خود را و جسم، روح خود را پيدا مى كند و در يك شرايط خاص، بر پايه همين سنخيت موجود ميان روح و ذرات بدنى، دوباره ذرات بدنى به صورت بدن در مى آيد و به طرف روح كشيده مى شود. روح نيز به سوى اين ذرات كشيده مى شود و دوباره با هم اتحاد پيدا مى كنند. امّا براى ورود به عالم قيامت بايد روح و جسم، با تحولاتى قابليت ورود را كسب كنند؛ زيرا بدن مادى و روح برزخى و در مجموع موجودات و عوالم وجود، احكام و آثار و خواص خود را داشته؛ با اين خصوصيتها با عالم حشر و عوالم بالاتر از آن و احكام و آثار آنها نمى سازد و با آنها متناسب نيست بنابراين، بايد تمام هستى و از جمله بدن خاكى و روح برزخى، اين نقايص و خصايص را از دست داده و خصوصيات جديدى را كسب كند. دوام بهشتها و جهنمها، نعمتها و عذابها و زوال ناپذيرى آنها و نيز آثار متعدد و خاص آن عوالم - كه از آيات و روايات استفاده مى شود - مانند نبودن آثار بد خوردن و آشاميدن، نبودن بعضى از عوارض نامطلوب درانسانهاى بهشتى، نبودن پيرى و شكستگى و مريضى و نظاير آنها، سوختن بدن و در عين حال باقى بودن بدن، همه گوياى اين حقيقت است كه عالم حشر، قوانين و احكام خاص خود را دارد و به كلى با نظامهاى ديگر - از جمله نظام دنيوى و برزخى - متفاوت است. از اين رو بايد مجموعه هستى و موجودات، سنخيت جريان آن نظام را پيدا كنند. بايد توجه داشت كه اين تحوّل، به عينيّت ذرات بدن ما لطمه نمى زند؛ بلكه اين ذرات همان است؛ امّا تكامل يافته. بدن مادى تبديل به خاك شده و در تحوّل كلى عالم، صورت خاك را از دست مى دهد و صورت ديگري به خود گرفته وبه ذرات لطيف ترى درمى آيد. اين تبدّل، تغيير ماهوى نيست؛ بلكه بدن در سيرتكاملى خود، تبديل به خاك مى شود و پس از آن، از مرحله خاكى گذشته و به صورت ذرات لطيف ترى مى آيد و نواقص خود را جا مى گذارد. سپس از اين چنين ذرات بدنى اى - كه با وجود بالاتر و با وجود حقيقى جلوه گر شده است - بدن ساخته مى شود؛ يعنى، اين ذرات پس از يافتن اين وجود حقيقى و جنبه «وجهاللهى» به صورت بدن در مىآيد و بر اساس سنخيت موجود ميان بدن و روح، آن دو با يكديگر متحد مىشوند و در محشر حاضر مى گردند. بنابراين بدن انسان در آخرت ،همين بدن كه به صورت تكامل يافته و متناسب با عالم آخرت است، نه بدن مادي و دنيوي .
نكته حائز اهميت و دقت آن كه بدن اخروى در عين اين كه همين جسم و بدن است از همان ذرات بدنى هر انسانى، بدن اخروى او تشكيل شده است و همان ذرات است كه پس از تبدّلاتى به صورت بدن جديد درآمده است؛ در عين حال در اثر همين تبدّلات، داراى احكام و خواص جديد و ديگرى مى شود كه قبلاً نداشت و يكى از عمده ترين آنها اين است كه به اقتضاى روح آدمى، بدن درست مى شود. اگر روح، روحى باشد كه انسانيت خود را از دست نداده باشد، آن بدن به شكل انسان مى شود و با روح متحد مى گردد. امّا اگر روح، روحى باشد كه مسخ شده و در حقيقت اوصاف حيوانى يافته است، بدن هم به صورت همان حيوانى كه خصلتش بر روح غلبه كرده، درمى آيد و با روح متحد مى شود. حضرت رسول(ص) به همين حقيقت اشاره كرده، فرموده اند: «در اول حشر، ذرات بدن به اقتضاى روح، بدن مى شود و از اين رو، برخى از انسانها به صورت ميمون و خوك و حتى با چهره هاى بدتر از آن دو محشور مى گردند».
سرّ اين مسأله همان است كه رسول اكرم(ص) به آن اشاره كردند كه ذرات به اقتضاى روح، شكل مي گيرند . به عنوان مثال در همين عالم دنيوى نيز چنين است؛ يعنى، مواد اوليه نظام مادى - از آب، خاك، هوا و نور - به اقتضاى روح در اين بدنها شكل پيدا مى كند. آب و مواد كه وارد بدن مى شود و تحليل مى گردد، به اقتضاى روح ما - كه انسانى است - شكل بدن انسانى مى گيرد؛ ولى در بدن حيوان به شكل حيوان مى شود.
انسان ها در عالم آخرت به صورت جوان محشور مي شوند .
مرحوم شيخ صدوق در كتاب اعتقادات خود مى فرمايد:< اعتقاد ما دربارهء بهشت اين است كه بهشت سراى جاودان و جايگاه سلامت است و مرگ و پيرى و بيمارى و رنج و آفت و زوال در آن راه ندارد> (1)
رسول اكرم فرمود: «موقعى كه بهشتيان دربهشت مستقر مى شوند، منادى ندا مى دهد. سرنوشت و مقدر الهى درباره شما اين است كه هميشه زنده بمانيد و هرگز نمى ميريد. پيوسته از نعمت سلامت برخوردار باشيد و هيچ گاه بيمار نشويد. هميشه جوان بمانيد و پير و فرسوده نگرديد. هميشه در نعمت و رفاه به سر بريد و از اندوه و ناملايم مصون و محفوظ بمانيد.«(2)
پاورقي:
1 ـ مصطفى حسينى دشتى ، معارف ساريف ، مادهء بهشت .
2 ـ محمد تقى فلسفى ، معاد، ج 3 289