پرسش:
سلام .سوال قبلیم را دوباره ولی کمی جامع تر میپرسم
مفهوم ولایت مطلقه در زمان کنونی ما چیست؟و چند روایت مبنی بر ضرورت ولایت فقیه در جامعه بیان بفرمایید.ممنون
پاسخ:
با سلام به شما آشنای عزیز.
ممنون از سوال خوبی که مطرح فرمودید . این بحث در این روزها لازم است تا ما جایگاه ولایت فقیه را بدانیم و تا جایی که در حد توان است از آن دفاع کنیم و اجازه ندهیم عده ای غرب زده به این جایگاه خللی وارد کنند.و آن را تضعیف نمایند.
بی تردید تشكیل حكومت در جامعه ضروری بوده و خردمندان بر آن اتفاق نظر دارند. یكی از اركان حكومت رهبری آن است. در خصوص گزینش رهبری راهكارهای متعددی ارائه شده است...
بی تردید تشكیل حكومت در جامعه ضروری بوده و خردمندان بر آن اتفاق نظر دارند. یكی از اركان حكومت رهبری آن است. در خصوص گزینش رهبری راهكارهای متعددی ارائه شده است. در جوامع غیر دینی، معمولاً رهبر سیاسی از سوی مردم و یا خبرگان و یا نصب رهبر از سوی حاكم قبل صورت میگیرد. از سوی دیگر برای رهبر شرایط ویژه لحاظ میشودكه این مسؤلیت سنگین به شایسته ترین فرد واگذار شود.
در اندیشه سیاسی مسلمانان نیز راهكارهای متعددی جهت گزینش رهبر ارائه شده است. اندیشمندان اهل سنت عقیده دارند كه رهبر سیاسی جامعه بعد از پیامبر اسلام (ص) از سوی مردم و یا از سوی اصحاب اهل حل و عقل[19] و یا حاكم قبل شكل میگیرد[20] و شرایط مانند قانون دانی[21]، عدالت[22] لحاظ شده است. البته عصمت برای رهبر شرط نیست. در حوزة اندیشه سیاسی شیعی گزینش رهبری با اندیشه اهل سنت تفاوت دارد.
شیعیان عقیده دارند كه در زمان حضور معصوم (ع) رهبر از سوی خداوند شكل گرفته و عصمت و شرایط دیگر مانند عدالت[23]، قانون دانی[24] نیز لازم است: از این رو بعد از پیامبر (ص) رهبر، امامان معصوم (ع) بوده و آنان از سوی خداوند نصب شدهاند. از سوی دیگر شیعیان عقیده دارند كه در زمان غیبت، فقیهان به طور عام با رعایت ویژگی هایی مانند اجتهاد[25]، عدالت[26]، مدیریت و ... از سوی معصومان (ع) با اذن خدا منصوب میشوند. البته در زمان غیبت برای مجتهدان عصمت شرط نیست. عدم عصمت فقیهان با تعیین آنان به عنوان رهبر، از سوی شارع منافات ندارد؛ زیرا شرع برای فقیه شرایط دیگر مانند عدالت را لحاظ كرده است كه با عدم آن، رهبر خود به خود عزل شده و لیاقت رهبری را ندارد. از سوی دیگر، شارع مقدس عصمت را تنها برای پیامبر (ص) و ائمه (ع) شرط دانسته است. در جوامع دیگر نیز، كه رهبران از سوی مردم انتخاب میشوند و تمام اختیارات حكومتی را دارند، معصوم نیستند.
در این جا اگر این پرسش مطرح شود كه رهبران دیگر جوامع معصوم نیستند چگونه تعیین میشوند؟
در جواب باید گفت: تمامی نظام های حكومتی شرایط خاصی برای انتخاب رهبر و حاكم مقرر شده كه گزینش و انتخاب بر اساس آن معیارها صورت میگیرد تا اشتباه و خطا كم شده و بهترین ها انتخاب شوند. در جامعه دینی نیز اگر ولی فقیه رهبر نبوده چه كسی و با چه شرایطی برای رهبری گزینش میشد؟ جز این كه رهبر از سوی مردم با شرایط خاصی گزینش میگردید.
عدم عصمت آنان منافات با تعیین مردم نداشت. در زمان غیبت، ولی فقیه با شرایط خاص گزینش میشود و مردم نیز حق نظارت بر عملكرد فقیه را داشته كه این نظارت ضریب اشتباه فقیه را به حداقل میرساند. از سوی دیگر، در جامعه اسلامی ایران، مجلس خبرگان رهبری وجود دارد كه عدهای خبرگان و كارشناسان هستند، كه هم رهبر را با شرایط خاصی انتخاب میكنند و هم بر تمام فعالیتهای او نظارت كرده و عزل و نصب رهبر را بر عهده دارند.
هرگاه رهبر كوچكترین اشتباه را انجام دهند و یا العیاذبالله مرتكب فسقی شود، هم خود از منصب الهی عزل شده و هم خبرگان باید آن را عزل و به اطلاع مردم برساند؟ از این رو گزینش رهبری از سوی خبرگان مردم آن هم با شرایط خاص، هیچ منافاتی با عدم عصمت آنان ندارد؛ چنان كه در جوامع دیگر نیز رهبران غیر معصوم از سوی مردم به عنوان رهبر گزینش میشوند.
البته از دیدگاه شیعه، رهبری از اهمیت ویژهای برخوردار بوده و امامت ادامة رسالت است، از این رو شرایط خاصی برای رهبری ارائه شده كه با رعایت آن شرایط مشكل عدم عصمت ولی فقیه نیز حل میشود . بر این اساس میتوان گفت : تعیین رهبری غیر معصوم، آن هم با شرایط ویژه كه ضریب اشتباه فقیه را به حداقل میرساند، نه بر شارع مقدس مشكل آفرین است و نه در جامعه دینی مشكل ساز است .
آن چه متأسفانه جامعة اسلامی را دچار مشكل كرد، خارج نمودن امام معصوم (ع) و فقیهان عادل از صحنة سیاست بود. در صدر اسلام ، مردم علی (ع) و دیگر امامان (ع) را رها كرده و دستورات شرع را نادیده گرفته بودند و در زمان غیبت حق فقیهان عادل و قانون دان را غصب كردند. متأسفانه نادیده گرفتن حق معصومان (ع) و فقیهان سبب شد كه رهبران ستمگر و قدرت گرا بر مسند قدرت قرار گرفته و جهان اسلام را دچار مشكلات فراوان نمایند. در عصر حاضر فقیهی مانند امام راحل كه رهبری جهان اسلام، بهویژه ایران اسلامی را بر عهده داشت، چه مشكلی بهوجود آمد؟! با مقایسه رهبری یك فقیه به نام امام خمینی (س) با رهبران ستمگر دیگر كه مدت ها در ایران حكومت میكردند، می توان دریافت كه فقیه، رهبر واقی جامعه بوده و تعیین چنین رهبری از سوی شرع، معقول ترین و كار آمد ترین راهكار بوده است كه از سوی شارع مقدس بهوجود آمده است.
اما قسمت دوم سوال یعنی ولایت فقیه در روایات:
این دیدگاه مسأله ولایت فقیه به زمان صدر اسلام یعنی سخنان پیامبر اکرم(ص) باز می گردد.
برای نمونه: حضرت فرمود: اللهم ارحم خلفائی قیل یا رسول الله من خلفائک قال الذین یأتون من بعدی یروون عنی حدیثی وسنتی؛ خداوند خلفای مرا رحمت کند عرض شد ای رسول خدا خلفای شما چه کسانی هستند، فرمود: آنها که بعد از من میآیند و حدیث و سنت مرا نقل میکنند(شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، باب النوادر، حدیث5919، ج 4، ص 420، تحقیق علی اکبر غفاری)
حضرت علی(ع) نیز فرمود: العلماء حکام علی الناس(آمدی، غررالحکم و درر الحکم، حدیث506)
مقبوله عمر بن حنظله در طول تاریخ مورد استناد فقهای شیعه بوده است؛ از جمله در میان
متأخرین مرحوم محقق نراقی در «عوائد الایام»، صاحب جواهر در «جواهر الکلام» شیخ انصاری در «القضاء و الشهادات»، بحر العلوم در «بلغة الفقیه»، مامقانی در «هدایة الانام فی حکم الاموال الامام»، میرزای نائینی در «منیة الطالب»، سبزواری در «مهذب الاحکام» امام خمینی(ره) در «البیع»، آیتالله گلپایگانی در «الهدایة الی من له الولایة» آیت الله جوادی آملی
در «پیرامون وحی و رهبری» و بسیاری از اندیشمندان دیگر قرار گرفته است.
در این روایت، امام صادق(ع) میفرمایند: «... من کان منکم ممن قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا، فلیرضوا به حکما فأنی قد جعلته علیکم حاکما فاذا حکم بحکمنا فلم یقبل منه فانّما استخفّ بحکمنا و علینا ردّ و الرادّ علینا کالراد علی الله وهو علی حد الشرک بالله.»، (اصول کافی، ج 1، ص 67؛ وسائل الشیعه، ج 18، ص 98).
مرحوم کلینی به سند از عمر بن حنظله روایت میکند که: «از امام صادق(ع) پرسیدم: درباره دو نفر از ما (شیعیان) که در باب «دین» و «میراث» نزاعی دارند، آن گاه به نزد سلطان یا قاضیان (قضات حکومتهای جور) جهت حل آن میروند. آیا این عمل جایز است؟ حضرت فرمود:هر کس در موارد حق یا باطل به آنها مراجعه کند، در واقع به سوی طاغوت گرفته و از طاغوت مطالبه قضاوت کرده است؛ از این رو آنچه بر اساس حکم او (که خود فاقد مشروعیت است)دریافت میدارد، به باطل اخذ نموده است؛ هر چند در واقع حق ثابت او باشد زیرا آن را بر اساس حکم طاغوت گرفته است، در حالی که خداوند امر فرموده است: که باید به طاغوت کافر باشند(و آن را به رسمیت نشناسن(.
خداوند متعال میفرماید: «یریدون ان یتحاکموا الی الطّاغوت و قد امروا ان یکفروا به» آنگاه عمر بن حنظله میپرسد: پس در این صورت چه باید کنند؟ امام(ع) فرمود: باید به کسانی از شما (شیعیان) که حدیث و سخنان ما را روایت میکنند و در حلال و حرام ما به دقت مینگرند و احکام ما را به خوبی باز میشناسند (عالم عادل) مراجعه کنند و او را به عنوان حاکم بپذیرند. من چنین کسی را بر شما حاکم قرار دادم. پس هرگاه به حکم ما حکم کند و از او پذیرفته نشود، حکم خدا کوچک شمرده شده و مارد شده، و آن که ما را رد کرده و آن که ما را رد کند، خدا را رد کرده است و چنین چیزی در حد شرک به خداوند است». این حدیث از جهت سند معتبر و مورد قبول فقهای شیعه است.
در تحفالعقول حدیثی از امام حسین(ع) در این مورد نقل شده كه حضرت فرمودند: «مجاری الامور بیدالعلمأ بالله الامنأ علی حلاله و حرامه; جریان كارها باید به دست افرادی باشد كه عالم به خداوند و امین بر حلال و حرام اویند.» قهراً این افراد متخصص در دین الهی هستند كه پاسدار حفظ احكام (حلال و حرام) میباشند.و یا در پاسخ سؤالاتی كه اسحقبنیعقوب در طی نامهای از محضر شریف امام عصرـ ارواحنا فداه ـ نموده آن حضرت فرمودند: «واماالحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی راوة حدیثنا فانهم حجتی علیكم و انا حجةالله(79); در رویدادهای آینده به راویان و متخصصان حدیث ما رجوع كنید كه آنها از طرف من برای شما حجت میباشند و من حجت خدا هستم«. و مراد از «حوادث واقعه« تنها احكام شرعی نمیتواند باشد بلكه معنای وسیعتری دارد كه شامل مسایل و مشكلات اجتماعی نیز میشود. زیرا تعبیر به «حوادث واقعه« در مورد احكام شرعی باید به علمای دین مراجعه كنند و نیازی به سؤال نبوده است.
این دو نمونه، از روایات فراوان در این زمینه میباشد. از این روایات روشن میشود كه لزوم رهبری جامعه خصوصاً در زمان غیبت كبری، مورد عنایت معصومین بوده است و مسألهای با این اهمیت هرگز نمیتوانسته مورد غفلت قرار گیرد. و به خصوص از ناحیه دین جامعی نظیر اسلام كه در تمام مسایل از جزئیترین آنها تا مسایل كلّی توجه نموده، و برای هر یك حكمی بیان نموده است. مسایلی از قبیل طهارت و نحوه تطهیر، بحث مربوط به دیات، نماز، روزه، حج،خمس، و.... حال آیا عقل سلیم میپذیرد كه تشكیل حكومت كه سبب اجرای بهتر و كاملتر دستورات دینی و تكامل مردم میشود، را مورد عنایت قرار نداده باشد و یا در مورد شرایط رئیس حكومت، سخنی به میان نیاورده باشد؟
لذا حضرت ولی عصرـ ارواحنا فداه ـ در زمان غیبت كبری، نواب خود را به طور عموم و با ذكر صفات و ویژگی معرفیكردهاند و از مجموع روایات متعدد در این زمینه، شرایط حاكم دینی (ولایت فقیه) بدست میآید كه عبارتند از: تخصص و فقاهت در دین، تقوای الهی، دارا بودن بینش سیاسی و مدیریت و شجاعت.
برای مطالعه بیشتر در مورد مبحث ولایت فقیه میتوانید به كتابهای زیر مراجعه نمایید:
1. حكومت اسلامی امام خمینی(ره)
2. پرسش و پاسخ پیرامون ولایت فقیه (سه جلد)، آیتالله مصباح یزدی 3ـ ولایت فقیه آیتالله جوادی آملی 4ـ وحی و رهبری آیتالله جوادی آملی 5ـ ولایت فقیه حجةالاسلام هادوی تهرانی 6ـ نگاهی گذار به ولایت فقیه محمد مهدی نادری قمی
پاورقی:
[1] علی بن محمد ماوردی، الاحكام السلطانیه، ص 33.
[2] همان.
[3] ر.ك: شرح نهجالبلاغه ابن ابی اعدیه، ج 3، ص 210 و الامامه و السیاسه دنیوری، ج 1، ص 19.
[4] ر.ك: حسین علی منتظری، دراسات فی ولایه الفقیه، ج 1، ص 289 - 300.
[5] ر.ك: امام خمینی، ولایت فقیه، ص 51.
[6] همان، حسین علی منتظری، ولایت فقیه، ج 1، ص 288 - 300.
[7] ر.ك: حسین علی منتظری، ولایت فقیه، ج 1، ص 300 به بعد.
[8] همان، ص 288 - 300.
[9] اكمال الدین، ج 1 ص 483.